دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


ایام و یک برنامه رادیویی


ایام و یک برنامه رادیویی
مردانی که دوران نوجوانی و جوانی شان در دهه های ۳۰ و ۴۰شمسی در ایران سپری شده است، تفاوت های زندگی آن روزگاران با دنیای امروز فرزندان خویش را به یاد می آورند و احتمالا هر چند وقت یک بار تفاوت ها را گوشزد می کنند.
در آن دوران بخش قابل توجهی از پسران جوان ایرانی برای برداشتن باری از دوش پدر خانواده به ویژه در گروه های کم درآمد حتما در سه ماه تعطیلی تابستان - اگر درس می خواندند - شغلی انتخاب می کردند. در آن روزگاران من نیز چنین بودم. در یک کارگاه تولید واکس در سه راه سیروس تهران کار می کردم. در آن کارگاه که بوی تینر و وانیل درهم می پیچید و صاحب کار نیز دوش به دوش ما کار می کرد، تنها دلخوشی ما رادیویی بود که بالای سر من بود.
بسیاری از مردان پا به سن گذاشته می دانند در آن سال ها داشتن رادیو نعمتی بود که بسیاری از مردم با آن زندگی می کردند. داستان شب در آن دوران طرفداران جدی داشت. «جانی والر» شنوندگان پروپاقرص و دائمی داشت و ... از میان همه برنامه های رادیویی که در آن روزها و با امکانات تکنولوژیک آن زمان تهیه می شد، اما من به یک برنامه از مجموعه «برنامه کارگر» علاقه داشتم.
اسم این برنامه «چرا هر بلایی است سر من میاد» بود. در این برنامه که هر روز ساعت ۳۵/۱۲ تا ۴۰/۱۲ از رادیو ایران پخش می شد، هر بار یک کارگری که بر اثر بی احتیاطی در محل کار با حادثه ای مواجه می شد را معرفی می کردند. این عبارت «چرا هر بلایی است سر من میاد» که با طنین خاصی پخش می شد هنوز در ذهن من حاضر است.
بعدها که جامعه ایرانی با درآمدهای حاصل از صادرات نفت وضعیت بهتری پیدا می کرد و درآمد سرانه مردم افزایش می یافت و تلویزیون نیز به درون خانه ها راه می یافت، من دوست داشتم برنامه «چرا هر بلایی است سر من میاد» را گوش کنم.
در آن برنامه که با زحمت تهیه می شد، به مردم هشدار داده می شد که در رفتار و گفتار خود «دقت» کنند، «احتیاط» داشته باشند و «همه جا را خوب نگاه کنند» تا چشم بسته به درون حادثه ها و ماجراهایی که به آنها آسیب می زند، نیفتند. جامعه ها نیز با کمی مدارا همان انسان ها هستند که روح دارند، حرکت دارند، گاهی از سر «بی احتیاطی» و «عدم دقت» و «ماجراجویی» با حادثه هایی مواجه می شوند که جز آسیب دیدن فایده ای ندارد.
الان فرصتی برای گوش کردن به رادیو نمانده است و تلویزیون و اینترنت و روزنامه و ماهواره جای آن را دست کم در جامعه شهری گرفته اند، اما می توان از همین وسایل نیز استفاده کرد و برنامه ای با ماهیت «برنامه کارگر» آن دوران تولید کرد. می توان به انسان ها همیشه هشدار داد «اگر بلایی بر سر او می آید» از این است که «دقت نمی کنند»، «حواسشان جمع نیست» و «سر به هوا» و «ماجراجویی» می کنند. می توان به جامعه ها آموخت که برای اجتناب از حادثه های ناخواسته و بلایایی که در کمین او قرار دارند، باید «حواس جمع» باشد.
می دانم که همسن و سال های من که در دهه ۳۰ متولد شده اند، خاطرات زیادی از برنامه های رادیویی آن روزگار دارند. رادیو یک ابزار نیرومند پیام رسانی بود و هست که «آگاهی» می داد و می دهد. اکنون در همین ایران خودمان البته دولت - حکومت - چند شبکه رادیویی دارد که نویسندگان، مجریان، تهیه کنندگان و گویندگان آن سعی می کنند با توجه به مجموعه شرایط موجود، برنامه هایی تهیه کنند که به درد شنوندگان بخورد و آنها را هوشیار کند.
فردا که از راه برسد ۶۷ سال از روزی که رادیو در ایران شروع به کار کرد می گذرد. روزگار رادیو در ایران امروز با ۶۷ سال پیش تفاوت های تکنولوژیکی زیادی کرده است، اما یک چیز همچنان باقی است؛ رادیو یک ابزار حکومتی است و تاسیس یک رادیوی خصوصی همچنان با محدودیت قانونی مواجه است.
آیا روزی می رسد که هر گروه علاقه مند به تولید برنامه های رادیویی بتواند چنین کند. اگر این اتفاق بیفتد، حتما دلم می خواست یک شبکه رادیویی داشته باشم و برنامه هایی با مضمون برنامه ای که در آن یک کارگر بی احتیاط می گفت «چرا هر بلایی است سر من میاد» را تولید کنم. می دانم که به درد جامعه می خورد.
محمد صادق جنان صفت
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید