دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


تاملاتی در تاریخچه پخش شعر نو از رادیو


تاملاتی در تاریخچه پخش شعر نو از رادیو
روزی كه در بهار ۱۳۱۹ رادیو تهران افتتاح شد، سه سالی بود كه نیما نخستین سروده خود را در قالب نو به نام «ققنوس» منتشر كرده بود. رادیو و شعر نو، هر دو ذاتاً به دنیای امروز تعلق دارند و علی القاعده می بایست تعامل مطلوبی با یكدیگر برقرار می كردند، اما در عمل این اتفاق (حداقل تا سال ها بعد) نیفتاد. در این مقاله ضمن تاملاتی كوتاه، تاریخچه پخش شعر نو از رادیو را بررسی خواهیم كرد.
- دستگاه فرهنگی در حكومت پهلوی، از جمله رادیو، به رغم نیما یوشیج و پیروانش كه تصور جدی و عمیق تری نسبت به مدرنیسم داشتند، طرفدار نوعی مدرنیسم سطحی بود. حكومت رضاخانی از شاعران می خواست كه درباره مظاهر سطحی دنیای امروز مثل دوچرخه و راه آهن و هواپیما شعر بگویند و اقدامات داهیانه رضاشاه را به عنوان كاشف بزرگ حجاب بستایند.
- جریان حاكم بر رادیو در آن سال ها باستان گرایی افراطی بود و از دریچه نوعی ناسیونالیسم تندرو و توجه افراطی به افتخارات باستان به مسائل فرهنگی نگاه می كرد و چنین نگاه پوسیده ای نمی توانست نظر خوشی به شعر نو داشته باشد.۱
- در آغاز شكل گیری رادیو، بعضی از اساتید سنت گرای آن روزگار دعوت شدند تا در كمیسیون رادیو حضور یابند. این كمیسیون روز ۲۹/۲/۱۳۱۹ با حضور محمد حجازی، دكتر شفق و سعید نفیسی تشكیل جلسه داد و از جمله تصمیم گرفت: «گفتارهایی راجع به ادبا و شعرای معروف ایران از رادیو پخش شود.» (اسنادی از تاریخچه رادیو در ایران، ص ۷۱) طبعاً در آن سال ها نیما با آنكه به خاطر سرودن «افسانه» و انتشار اشعار و مقالاتی در مجله موسیقی شهرتی كسب كرده بود، جزء «شعرا و ادبای معروف» شمرده نمی شد و حتی برخی در اصل شاعری او حرف داشتند.۲
جریان سنت گرای سبك بازگشتی كه در تداوم حاكمیت بلامنازع بر محافل دانشگاهی كشور بر رادیو نیز سیطره یافته بود، حتی شاعرانی چون صائب و بزرگان سبك هندی را به رسمیت نمی شناخت، تا چه رسد به نورسیده ای چون نیما یوشیج!
تسلط نگاه ادبا و اساتید سنت گرا، در كنار جریان باستان گرای پیش گفته به حدی بود كه حتی پس از شهریور بیست یعنی در سال هایی كه هرج و مرج كامل فرهنگی و سیاسی كشور را فراگرفته بود و مطبوعات متمایل به شعر و ادبیات نو به وفور منتشر می شد، رادیو رغبتی به شعر نو نشان نداد.
- حضور جریان سنت گرا در رادیو البته این خاصیت را داشت كه آثار ارجمند شاعران بزرگ گذشته از جمله فردوسی، سعدی، حافظ، مولانا و آثار جمعی از اساتید معاصر مثل رهی معیری، شهریار، امیری فیروزكوهی و دیگران به صورت كمابیش مناسبی از رادیو مجال پخش یافت. پخش آثار این بزرگان به ویژه همراه با موسیقی و آواز اصیل ایرانی و در قالب تصنیف های به یاد ماندنی از خدمات بزرگ رادیو طی این سال ها محسوب می شود.
- قابلیت نه چندان زیاد شعر نو برای اجرا در دستگاه های موسیقی ایرانی یكی از موانع و عوامل عمده ای بود كه جلو گسترش این نوع شعر را می گرفت.۳
ذهن جامعه ما از دیرباز عادت دارد كه موسیقی و شعر فارسی را در كنار یكدیگر بشنود و به كمك یكی از این دو هنر از دیگری لذت ببرد. برای ذهن ایرانی شعر، بدون موسیقی و موسیقی بدون شعر مثل شعر بدون شعر و موسیقی بدون موسیقی، غریب و نامانوس است. شعر و موسیقی ایرانی در گذر قرن ها، در بستر عرفان اسلامی جریان یافته و اندیشه و احساس ما ایرانیان را سیراب ساخته است. شعر نو، به رغم همه توانایی ها نسبتی با موسیقی و عرفان ایرانی نداشت و طبعاً نمی توانست موافق ذوق عامه مردم باشد و رادیو به عنوان رسانه ای فراگیر به هر حال نمی توانست به پسند جامعه بی اعتنا باشد.
جالب است بدانیم شعر نو نخستین بار در آغاز دهه ۴۰ و از طریق برنامه دوم رادیو مجال پخش یافت. برنامه دوم، رادیویی بود كه برای مخاطبان خاص طراحی شده بود و گرایش های روشنفكری در میان برنامه سازان آن دیده می شد.
- در آغاز دهه چهل جامعه ایرانی در آستانه تحولات جدی در عرصه اقتصاد، سیاست و فرهنگ قرار داشت. ضرورت های داخلی و فشار سیاست های خارجی، حكومت را وادار كرده بود اصلاحاتی را در قالب «انقلاب سفید» پیگیری كند. نتیجه این تحولات گسترش نوعی مدرنیسم شتاب زده و وارداتی بود. در این میان بخشی از حاكمیت، علم هواداری از هنر و شعر مدرن را برافراخته بود و سعی می كرد از این رهگذر نظر بخشی از روشنفكران ناراضی را به خود جلب كند. برپایی مراسمی چون جشن هنر و برگزاری مسابقات شعر نو- كه رادیو و تلویزیون متولی آن بود- و... نمونه ای از تظاهر حكومت به طرفداری از هنر و شعر مدرن در سال های دهه ۴۰ و ۵۰ بود.
هفته نامه فردوسی سخنگوی بخشی از روشنفكران آن دوره، در ۷ اردیبهشت ماه ۱۳۴۲ با شعف فراوان نوشت:
«رابطه رادیو و شعر نو، تا مدت ها پیش چندان تعریفی نداشت. شعر نو را در برنامه های رادیو علناً به مسخره می گرفتند و تا مدت ها پخش هر نوع سرود و تصنیف و ترانه كه اثری از نوپردازی در آن وجود داشت، از رادیو قدغن بود. ظاهراً تحول تشكیلاتی اداره رادیو با یك نوع تحول فكری و عقیدتی در زمینه مسائل هنری نیز همراه بوده است: زیرا دو تن از ارجمندترین نوپردازان و شعرای طراز اول در جریان این تحول به عضویت شورای نویسندگان رادیو كه بر تهیه و تنظیم برنامه ها نظارت دارند، نایل آمدند. این دو چهره را در اینجا به شما معرفی می كنیم: «نادر نادرپور و اخوان ثالث».» (فردوسی، دوره جدید، شماره ۱۱۷ به نقل از شمس لنگرودی، تاریخ تحلیلی شعر نو، نشر مركز، ج ،۳ ص ۱۰۳-۱۰۲)
- آشتی رادیو با شعر نو، پس از سال ها آن هم از طریق شاعرانی چون نادرپور و اخوان، بیانگر نوعی رابطه محتاطانه و محافظه كارانه است، زیرا نادرپور را نمی توان یك نوگرای واقعی دانست. او در دوره ای از منتقدان بی پروای نیما بود. در مجموع او را باید شاعری میانه رو و اصطلاحاً «نوكلاسیك» محسوب كرد. اخوان نیز به رغم پیشگامی در سرودن شعر نو هرگز از دغدغه شعر كهن فارغ نبود.
اخوان شاعری را با ارغنون آغاز كرد كه مجموعه ای در حال و هوای شعر كهن بود و سرانجام با مجموعه «تو را ای كهن بوم و بر دوست دارم» باز هم در همان حال و هوا به پایان برد.
مرحوم اخوان از روشنفكرانی بود كه پس از حوادث ۲۸ مرداد به یاس سیاسی رسیده بود و در شرایط دشواری به سر می برد. شاید اگر اندیشه معیشت و غم نان نبود، اخوان هرگز پیشنهاد رئیس «برنامه دوم رادیو ایران» را قبول نمی كرد و مسئولیت برنامه های ادبی این شبكه را نمی پذیرفت.
حضور اخوان در رادیو با تسلطی كه بر شعر كهن و نو داشت و ذوق كم نظیری كه از آن بهره مند بود، هم برای رادیو و هم برای شعر نو مفید و كارساز بود.
- پخش شعر نو و مصاحبه با شاعران نوگرا و نقد و بررسی آثار آنان از رادیو، تاثیر ویژه ای بر آشنایی قشرهای مختلف جامعه با شعر نو و پذیرش آنان داشته است.
پی نوشت ها:
۱- ایرج میرزا با توجه به باستان گرایی های آن روزها سروده است:
زنده در قبر كنند اهل ادب را لكن
قبر فردوسی طوسی را آباد كنند
مبلغی پول بگیرند به این اسم از خلق
بعد خرج پسر و دختر و داماد كنند
بس كه مال همه خوردند به این عنوانات
«ف» كه گویند همه فكر فرحزاد كنند...
این قرمساق ز مشروطه چنین آدم شد
جای آن است كه رحمت به ستبداد كنند
دل اهل هنر از دست شماها خون شد
بی جهت نیست اگر ناله و فریاد كنند
(محجوب: ۱۸۱)
۲- «نیما تعریف می كرد، در كنگره نویسندگان (سال ۱۳۲۵) وقتی شعر می خواند بدیع الزمان فروزانفر را دیده بود كه زیر میز رفته و می خندد.
فروزانفر گفت: چطور این مرد نمی فهمد كه شعرش وزن و قافیه ندارد!؟»
(جلالی، پندری، ۱۳۷۰ ، ۵۲)
۳- با گذشت سال های طولانی، كمتر شعر نویی را می توان یافت كه در دستگاه های موسیقی ایران با موفقیت اجرا شده باشد. نیما خود به این نقیصه اقرار داشت. او روزی با تعریض به یكی از مخالفان خود- علی دشتی- گفته بود: «آری شعر مرا نمی توان در مایه «دشتی» خواند!»
منابع:
۱- اسنادی از تاریخچه رادیو در ایران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹
۲- شمس لنگرودی، محمد، تاریخ تحلیلی شعر نو، نشر مركز، ۱۳۷۸
۳- محجوب، محمدجعفر، تحقیق در احوال و آثار و اشعار ایرج میرزا.
۴- جلالی پندری، یدالله، گزیده اشعار نیما یوشیج، انتشارات مروارید، ۱۳۷۰
محمدرضا تركی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید