سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


انقلاب رنگی رادیو جوان


انقلاب رنگی رادیو جوان
من نیز چون سام فرزانه معتقدم كه وقتی طیف های گوناگون فكری به شاخص ترین برنامه رادیو جوان «روی خط جوانی» ایراد می گیرند، معلوم است كه یك جای كار می لنگد؛ اما برخلاف دوست عزیزم، این میل ِ لنگ را در موتور خود برنامه و در رادیو جوان نمی بینم و نمی دانم. اشكال كار در نهادینه شدن سنت های رسانه ای در ذهن جامعه، اعم از نخبگان و عوام است.
رادیو جوان و به طور مشخص، برنامه «روی خط جوانی» با اجرای خلاقانه و جسورانه «فرشید منافی» صرفاً شروع یك انقلاب است؛ انقلابی كه خطاهای ناگزیر بسیاری دارد، قربانی های زیادی می گیرد و به مرور شكل تكامل یافته و كم نقص تری پیدا خواهد كرد. اما به خودی خود نمی توان بر این انقلاب خرده گرفت. برای كنده شدن از سایه سنگین سنت های رسانه ای حاكم بر رادیو، این انقلاب «مخملی» ضروری است، تا زلزله ای ایجاد كند، میخ در ذهن سنگی خیلی ها فرو كند و مدیران رادیو و برنامه سازانش را در كنار فعالیت های روزمره و سال مره خود به كمی بازاندیشی درباره خود رادیو و زبان آن وادارد.
این اتفاق با همه كندی و ناموزونی در اجرا، پس از سال ها مقاومت و سرسختی، سرانجام در تلویزیون افتاد و از حدود سال ۱۳۷۵ به این سو، مفهومی به نام «گرافیك تلویزیونی»، عالِمانه یا مقلدانه، در ساختار برنامه های گوناگون شبكه ها جا باز كرد كه نخستین جلوه آن، حذف مجریان ملال آور پخش بود. تلویزیون ایران كه بزرگ ترین سرمایه بصری اش برای جذب مخاطب، «گرافیك تلویزیونی» است، هم چنان لنگ می زند چون بخش عمده ای از آن حاصل تقلید و برداشت ناقص و بی اندیشه از الگوهای غیربومی است، اما این دلیل نمی شود كه ضرورت چنین انقلابی را در رادیو منتفی بدانیم. به خصوص كه امروزه رادیو جایگاه قدرتمند گذشته را در میان مخاطبان ندارد و از جذابیت آن به دلایل گوناگون كاسته شده است.
برای ارتقای جایگاه رادیو نمی توان بر فشارهای بیرونی آن نظیر فشرده تر شدن آهنگ زندگی، تنوع و تعدد رسانه ها، اینترنت، موبایل، ماهواره، پخش كننده های همراه و... فائق شد. چنین تلاشی عملاً و اصولاً هم نامعقول به نظر می رسد، اما بازنگری در كاستی هایی كه در خود رادیو وجود دارند، یك ضرورت است. این بازنگری به شكل انقلابی آرام از رادیو جوان و به طور مشخص با تغییر زبان در حال انجام است كه نتایج آشكاری هم در جذب مخاطب رقم زده است. نكته این است كه نمی توان رادیو جوان و مثلاً برنامه «روی خط جوانی» را «مقصد» این دگرگونی دانست. این یك اشتباه است. انقلاب زبانی ای كه در این رادیو برپاست، و برخی را ناراحت و خیلی ها را شگفت زده كرده، صرفاً یك تلنگر محكم است برای همه. منظورم از همه، هم مخاطبان اند- چه خاص و چه عام ـ و هم مدیران و هم برنامه سازان رادیو.
به قول مشهور، در زمین فوتبال، همه چیز از نخستین ضربه شروع می شود. با نخستین پایی كه به توپ می خورد، ماجرا شروع می شود، داوری ها شكل می گیرد، توانایی ها و ناتوانی ها بروز می كند، بازی مسیر عوض می كند و هزار اتفاق دیگر می افتد انقلاب زبانی رادیو جوان ضربه نخست یك بازی بزرگ است. اكنون كه این بازی آغاز شده، سه اتفاق بزرگ در پی آن شكل گرفته. نخست افزایش چشمگیر آمار شنونده هایی كه در این رادیو نه ترانه های لس آنجلسی می شنوند، نه داستان ها و روایت های غیراخلاقی گوش می كنند و نه بازتابی از هیجان های سیاسی دگرخواهانه خود را در آن می یابند.
اتفاق دوم، جنب و جوش فكری و حتی عملی ای ا ست كه در سایر رادیوها- كم وبیش- افتاده است و آشكارترین آن را در رادیو سراسری می توان دریافت؛ هرچند كه با انتقال مدیران رادیو جوان به این رادیو، می توان گفت مدیران رادیو در گسترش این انقلاب عمد داشته اند. اتفاق سوم و مهمتر این كه باید این انقلاب رخ می داد تا این پرسش های جدی و مهم طرح شود كه «فاصله میان زبان رسانه و زبان مردم را چگونه باید كمتر كرد؟ آیا باید به سوی مخاطب حركت كرد یا آنها را به مرز خود كشید؟ مرز ابتذال زبانی در این میان دقیقاً كجاست؟ و...» پاسخ این پرسش ها هر چه باشد و مقصد این مسیر هر جا كه باشد، اینها پرسش هایی اند كه اكنون به طور جدی در میان نخبگان رادیو مطرح اند و اگر این انقلاب رخ نمی داد، هرگز زمینه ای برای ظهور نمی یافتند.
سیدرضا شكراللهی
منبع : روزنامه شرق