یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


می خواهم مستقل باشم


می خواهم مستقل باشم
جوانی مهم ترین و حساس ترین برهه از عمر هر كس به شمار می آید. انسان در زمان ورود به دوره جوانی، نیرویی شگرف در درون خود احساس می كند كه به واسطه آن سعی می كند تغییر و تحولات زیادی در خود و محیط پیرامون خود ایجاد كند.
گرایش به اقسام مد، استقلال طلبی، خودرایی، آماده برای هر تغییر و به دنبال هر چیز ناب و زیبایی بودن از خصایص جوان است.
اما به موازات این نیرو، نیروی دیگری نیز وجود دارد كه سعی می كند جوان از مسیر مستقیم خارج شود. این نیرو كه اكثرا از طرف والدین است نیروی هدایتگر است اما دریغ كه برخورد این دو نیرو با هم كمتر به نتیجه می رسد و هر كدام، دیگری را متهم به ناسازگاری می كند.
هر وقت می خواهیم از مشكلات و دغدغه های قشر جوان صحبت كنیم، معمولا به سراغ خود جوانان می رویم و از آنان می خواهیم حرف بزنند. به همین جهت خیلی از بزرگ ترها همواره می گویند: «شما یك طرفه به قاضی می روید! خب، معلوم است هیچ بقالی نمی گوید ماست من ترش است... لذا، برای آن كه كار بدیع و تازه ای را انجام داده باشیم، سعی كردیم در این گزارش فقط از نظر بزرگ ترها بهره ببریم و ببینیم آنان در لابه لای گفت وگوهایشان چگونه با فرزندان خود رفتار می كنند و حد و مرز آزادی ها و انتخاب های آنان را چگونه تعیین می كنند؟!
زیرا همواره میان نسل امروز و دیروز شكاف وجود داشته كه این فاصله، می تواند از جهاتی پیامدهای منفی را برای خانواده و جامعه به همراه داشته باشد.
كانون خانواده بهترین محیط برای رشد كودك شناخته شده است؛ چرا كه طفل می تواند تمامی نیازهای روحی و روانی خود را از طریق محبت والدین تامین نماید. به همین علت دوری از این كانون و جدایی از اعضای آن، چنان ضربات مهلكی را بر روح و روان كودك وارد می آورد كه شاید تا آخر عمر التیام نیابد.
خانم شیرازی كارشناس روان شناسی بالینی می گوید: «تا به حال خانواده ها به این موضوع اندیشیده اند كه علت این همه نابسامانی در رفتار فرزندانشان ناشی از چیست؟ بی شك یكی از علل ضعف تصمیم گیری و استقلال فكری جوانان، عدم اعتماد و اطمینان به گفته ها و رفتارهای این قشر در دوره رشد جسمی و عقلی است، یعنی هر وقت جوان ما قصد داشته اظهارنظر و خودنمایی از خود بروز بدهد، ما نخواسته ایم حرف او را بپذیریم و او به تدریج سرخورده و گوشه گیر گردیده است.»
والدین باید بدانند كه فرزندان ما از یك مقطع مشخص سنی به بعد دیگر بچه نیستند. آنها می خواهند در عین وابسته بودن به خانواده ها، استقلال را تجربه كنند. درست مثل كودكی كه روی سطحی بلندتر و بالاتر از سطح خیابان - جدول پیاده رو - راه می رود و در عین حال مادرش را محكم گرفته تا مبادا بیفتد. اما دوست دارد مقداری از راه را بدون كمك مادرش طی كند تا از این طریق به والدین خود بفهماند او دیگر قوی شده و می تواند كه گاهی تنها راه برود!
در واقع جوان ما چنین خصوصیتی دارد. پس باید به او امكان تجربه اندوزی داد و با نگرانی های بی مورد، او را از این حق محروم نكرد.
خانم هاشمی دیپلمه و خانه دار، با چنین طرز فكری موافق نیست! او می گوید: «مگر می شود بچه را به حال خود رها كرد تا هر بلایی خواست بر سر خود بیاورد و آخر سر هم فكر كنیم تجربه كسب كرده است؟! من موافق چنین طرز تفكر و اندیشه هایی نیستم. من معتقدم فرزندان را باید از خیلی خواسته ها و رفتارها محروم و محدود كرد تا به سن رشد واقعی و بلوغ برسند.»
وقتی خانم هاشمی با واژه «استقلال» مواجه می شود، می گوید: «بستگی دارد استقلال را در چه چیزهایی ببینیم، زیرا من معتقدم «استقلال» پایه و اساس رشد فكری جوانان است اما، باید در مقابل بچه ها نیز از واژه «استقلال» سوء استفاده نكنند، یعنی پای خود را ازآزادی های تعیین شده برای آنان، فراتر نگذارند كه در آن صورت با استقلال به این مفهوم و تعبیر موافق نیستم.»
خانم شیرازی مشاور در امور تربیتی می گوید: «ما چه بخواهیم چه نخواهیم، جوان از فضای فكری و رفتاری دنیای خارج از خانواده بایستی مطلع شود و تاثیر بپذیرد. هر قدر كه از بیرون تاثیر بگیرد، به همان نسبت ممكن است از عقاید و روش های والدین فاصله بگیرد. از طرف دیگر، والدین هم چون نگران سلامت و رشد فرزندانشان هستند، می خواهند كنترل و نظارت بیشتری داشته باشند، چون فكر می كنند به این ترتیب می توانند از او در برابر خطرات محافظت كنند و همین عامل باعث ایجاد اختلاف و درگیری میان والدین و فرزندان می شود و گاهی حتی طغیان جوانان را به همراه می آورد.»
خانم احمدی به واسطه موقعیت شغلی ای كه دارد، هیچ گاه نتوانسته آن طور كه باید و شاید بر تعلیم و تربیت دو فرزند پسرش نظارت دقیقی داشته باشد. او كارمند بانك است و هر روز صبح تا بعدازظهر باید بیرون از خانه باشد و به همین لحاظ، بچه ها به هنگام مراجعه خانه تحت نظر مادربزرگشان قرار می گیرند.
خانم احمدی می گوید: «مادرم چون پا به سن گذاشته است، نمی تواند ناظر خوبی برای رفتار بچه ها باشد و همین عامل سبب شده تا این دو پسر، تقریبا خودرای و ناهنجار بار بیایند و از این جهت خودم را مقصر می دانم و سرزنش می كنم، چون پدرشان همواره به من می گوید، استعفا بده و من نمی پذیرم!»
دكتر كاظمی جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی در این ارتباط می گوید: «عدم نهادینه شدن هنجارهای اجتماعی در وجود جوانان، ناشی از ضعف آنان نیست، بلكه اشكال از والدین و جامعه می باشد. آن ها فقط براساس طبیعت شان عمل می كنند. این ما هستیم كه باید الگوهای تربیتی مان را تغییر دهیم، چرا كه دیگر نمی توان به همان روش های پیشین با جوان ها، ارتباط برقرار كرد.»
این آسیب شناس اجتماعی معتقد است، یكی از دلایل ناتوانی برخی خانواده ها نسبت به ایجاد رابطه معقول با فرزندان، گستردگی ارتباطات و تنوع وسایل ارتباط جمعی در جوامع امروزی بوده و می گوید: «نوآوری و تكنولوژی پیشرفته رسانه های سمعی و بصری، موجب شده تا جوانان لحظه به لحظه در جریان عظیم اطلاعات قرار بگیرند و حتی به شكلی بحرانی در گزینش راه زندگی دچار سردرگمی و بلاتكلیفی شوند.
باید پا به پای جوانان پیش رفت و در عین احترام، به استقلال فكری او كمك كرد، زیرا فرزندان برای شناخت سره از ناسره نیازمند یك فكر اندیشمند و یك دوست واقعی چون پدر و مادر هستند. جوانان ما باید بدانند كه اطرافیانش، دوستش دارند و به افكار و احساسات آنان احترام می گذارند.»
اما، نقطه مقابل چنین رفتاری را دكتر كاظمی این چنین بازگو می كند: «جوانان ما باید بدانند كه با محترم شمردن دیگران می توانند از حمایت شان برخوردار شوند نه با روش های دیگر!»
خانم گودرزی به دلیل رفتار ناشایست پسرش در محیط مدرسه، از سوی مدیر آموزشگاه جهت پاره ای توضیحات به مدرسه فرا خوانده شده است. او می گوید: «این پسر پدر مرا درآورده است! خیلی شرور و بداخلاق است! نمی دانم علت بروز چنین رفتارهایی در او ناشی از چیست؟ ولی همین قدر بس كه من و پدرش از هیچ كوششی جهت تربیت سالم فرزندمان دریغ نورزیده ایم.» اما در مقابل، خانم صمدی كه مادر دو فرزند است، در مورد تربیت فرزندانش چنین می گوید: «دو پسر دارم، در مورد نحوه ارتباط با اولین پسرم اندكی سهل انگاری و كم توجهی نشان دادم. آن طور كه باید و شاید نسبت به خصوصیات دوره جوانی و بلوغ او اهمیت قائل نشدم، ولی همین تجربه باعث شد با پسر دوم خودم بهتر رفتار كنم و آن چه را كه او استقلال و اعتماد به نفس می داند، برایش مهیا كردم و خوشبختانه امروز هر دو پسرم با هنجارها و آداب و رسوم اجتماع خوب وفق شده اند.»
یك روان شناس می گوید: «بدترین كار پدر و مادر این است كه فرزندش را تحقیر كنند. زیرا تحقیر مثل حوزه ای است در روح كه هیچ وقت پر نمی شود و یك فرد تحقیر شده تا آخر عمرش دنبال هر چیزی می دود تا خلا ایجاد شده را پر كند و در این كار چه بسا دچار انحراف شده و سقوط كند.»
میل به احراز شخصیت در جوان، چنانچه با شناخت صحیح روحیات جوانان توسط والدین و مربیان همراه نباشد و راهنمایی های لازم و ضروری صورت نپذیرد، به صورت یك بحران ظاهر می شود و ممكن است با قطع ارتباط سالم جوان با خانواده همراه گردد كه این قطع رابطه منشا بسیاری از كج روی های اجتماعی است.
محمد صادق زاده پدر چهار فرزند، در رابطه با استقلال بچه ها در جامعه كوچك خانواده اش می گوید: «به اعتقاد من اگر می خواهیم فردا فرزندانی متكی به نفس، بااراده، توانا و فهیم را تحویل جامعه دهیم، می بایست زمینه های بروز چنین رفتارهایی را در خانه برای آنان مهیا كنیم. زیرا، بچه ها در كانون خانواده رشد پیدا می كنند و تربیت می شوند. بنابراین به نظر من خانواده هایی كه همواره بچه های خودشان را در خانه سركوب می كنند، به هیچ وجه آینده بچه های شان را در نظر نمی گیرند.»
این پدر ادامه می دهد: «در واقع این والدین هستند كه با شناخت استعدادها و توانایی های بچه های شان می توانند آینده روشنی برای او بسازند.»
خانم شیرازی روانشناس و مدرس دانشگاه می گوید: «خانواده ها باید احساسات و تمایلات جوانان را به گونه ای هدایت كنند كه جوان خود در صدد كنترل هیجانات خویش برآید. زیرا در این صورت زمینه متقابلی برای شكوفایی استعدادهای جوان فراهم آمده است.»
شاید به جرات بتوان گفت جوان برای این كه با واژه استقلال آشنا شود و آن را درك كند، به ناچار «تنوع طلبی» را نیز تجربه خواهد كرد و این عاملی برای اختلاف میان خانواده و جوان محسوب می شود.
و لیكن آن چه استنباط می شود و نسبت به آن یقین حاصل شده است این كه موضوع تنوع طلبی غالبا با افراط همراه می شود. لذا خانواده ها با چنین رفتاری كه از سوی فرزندان شان سر می زند موافق نیستند.
هم چنان كه خانم میرزایی كارمند بخش دولتی از دست تنها فرزندش به شدت گله مند و عاصی است و می گوید: «جوانان امروزی بیشتر از انتظارشان، متوقع شده اند! به همین خاطر والدین مجبورند نسبت به رفتار بچه های شان محدودیت های بیشتری اعمال كنند.»
خانم دیگری كه مادر سه فرزند است، می گوید: «باور كنید بچه های امروزی به هیچ وجه مراعات وضعیت اعتقادی والدین شان را نمی كنند. چون هر روز درخواست یك چیزی را دارند و این موضوعی نیست كه بتوان از آن چشم پوشی كرد و مانع از تشدید آن نشد. در حقیقت تنوع طلبی بچه ها دیگر صبر و تحمل پدر و مادران را به انتها رسانده و به همین خاطر والدین مجبورند محدودیت های بیشتری را در قبال رفتار بچه های خود اعمال نمایند.»
در هر حال فردای جامعه را كسانی خواهند ساخت كه امروز نام جوان را بر روی خود دارند و همین ویژگی كافی است تا بر اهمیت این موضوع آگاه شویم كه خانواده ها در قبال ساختن جامعه ای خودكفا، مستقل و پیشرفته در تمام زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... خود را مسوول و موظف بدانند. زیرا، خانواده به عنوان یك جامعه كوچك برای فرزندان می توانند زمینه های رشد استعدادهای جوانان را فراهم آورد و آنان را با واژه «استقلال» آشنا سازد.
سجاد مرسلی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید