شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


هویت من در خطر است


هویت من در خطر است
«دوبی؟ نمی دونی چقدر دیدنیه. یه آمریکای کوچیکه.»
«فقط می خوام پام برسه آمریکا. بقیه چیزها را بی خیالش.»
«ایران به درد نمی خوره. چی داره که دلت رو بهش خوش کردی؟»
«اونقدر تو ایران بمون تا بپوسی.»
تازه ایران چی داره که می خوای توش بمونی؟»
اگر این عبارات بر زبان افرادی غیرایرانی جاری شود، فقط تا حدودی برای یک فرد ایرانی جای تعجب و شاید خشم موقتی باقی بگذارد ولی وقتی جملاتی از این دست از جانب برخی از ایرانیان و آن هم نه یک بار، که بارها و بارها تکرار می شود، دیگر وضعیت فرق می کند.
وقتی درمورد هریک از عبارات مذکور دقیق شویم عمق فاجعه ای که حالا شاید دیگر باید بپذیریم که در میان بخشی از آحاد جامعه اتفاق افتاده، برایمان واضح و واضح تر می شود. متاسفانه هیچ کدام از جملات بالا ساختگی نیستند (که ای کاش بودند) و می توان در مقاطع مختلف و در بحث و تبادل نظر با افراد مختلف شنونده اینگونه جملات بود، واقعیت را نمی توان انکار کرد.
اینگونه نظرات این روزها در میان پاره ای جوانان خریدار دارد ولی چه عامل یا عواملی آنها را اینگونه به سمت قضاوت های بی رحمانه نسبت به سرزمین کهن خود سوق می دهد؟
اگر قضاوت درمورد سرزمین مادری مان فقط در حد اظهارنظر و یا حتی قیاس باشد هیچ بحثی نیست. به هرحال نکته ای که قابل انکار نیست این است که بسیاری از جوامع غربی و آسیایی به سرعت برق و باد از ما پیشی گرفته اند و ما بر اثر عوامل متعدد از آنها عقب مانده ایم. بله ما جزیره مصنوعی روی دریا نداریم، پیست اسکی مصنوعی و مسقف نداریم، امکان برگزاری کنسرت های بزرگ موسیقی را به هزار و یک دلیل منطقی و غیرمنطقی نداریم، و خیلی چیزهای دیگر هم نداریم که می توان به لیست این نداشته ها اضافه کرد.
با این حال نباید فقط و فقط این نداشته ها را ملاک قضاوت قرار دهیم و آن وقت زبان به مدح و ستایش جوامع دیگر باز کنیم و سرزمین و وطن خود را مورد دشنام قرار دهیم. ما خیلی چیزها در ایرانمان داریم که یا نمی خواهیم آنها را ببینیم و یا شاید بر اثر تبلیغات منفی نمی توانیم آنها را ببینیم.اگر برج های بلند و بزرگراه های چندطبقه هویت غرب را تشکیل می دهند، منارجنبان، ارگ بم، تخت جمشید، میدان نقش جهان، پاسارگاد، مسجد شیخ لطف الله، کلیسای وانگ و هزاران هزار اثر تاریخی دیگر از این دست هویت ریشه دار ما را نمایان می سازند. چرا به مرحله ای رسیده ایم که همه اینها را انکار می کنیم؟
اگر امارات متحده عربی با صرف چندصد میلیون دلار پیست اسکی مصنوعی احداث می کند، ما با مدیریت صحیح می توانیم در تک تک مناطق کوهستانی و سرد سیرمان پیست های اسکی متعدد داشته باشیم. ظرفیتی که این سرزمین به صورت طبیعی داراست به همین راحتی نادیده می گیریم و از آن استفاده بهینه نمی کنیم، آن وقت زبان به ستایش کشورهای سواحل جنوبی ایران بازمی کنیم که با سرمایه گذاری هنگفت، این ظرفیت تفریحی - ورزشی را به صورت مصنوعی در خود ایجاد کرده است و درنهایت برای رفتن به آنجا سر و دست هم را می شکنیم!!
بحران و خطر بی هویتی جدی است و ما دانسته یا ندانسته، عمدا یا سهوا با تیشه به جان ریشه خود افتاده ایم. آنچه مسلم است ما با تعدادی از جوامع مدرن فاصله داریم و این واقعیت تلخ بیشتر از نوع نگرش های بسته، باورهای منسوخ و خودمحوری ما ناشی می شود. پروسه آگاهی و رسیدن به جامعه ای ایده آل پروسه ای طولانی و بسیار تدریجی است و در جوامعی مانند ایران نیاز به صبر و تحمل بسیار دارد.
باید نگرش هایمان تغییر کند. باید بپذیریم که دنیا تغییر کرده، زندگی تغییر کرده و افکار ما هم باید تغییر کند و اصلاح شود. باید خودمان را اصلاح کنیم تا جامعه مان اصلاح شود. مطالبات سیاسی و اجتماعی نباید ما را در مقابل فرهنگ کهنمان قرار دهد. باید در قضاوت هایمان تعادل و انصاف را مدنظر قرار دهیم. تاریخ ما چه پیش از اسلام و چه پس از آن نقاط روشن فراوانی دارد و ما باید با استفاده از تحلیل های منطقی ای که از این واقعیت ها استنتاج می شود مسیر خود را برای آینده باز کنیم. مسائل را سیاه مطلق یا سفید مطلق دیدن و قضاوت های افراطی و تعصب آمیز ما را به هیچ جا نمی رساند.
زمانی به علت تنفر از رژیم شاه و عملکرد پرانتقاد ۳۷ ساله آن، با لودر به جنگ ستون های تخت جمشید می رویم و در زمانی دیگر به علت نفرت از عملکرد وحشیانه حکومت طلبان و القاعده در کشورهای مختلف، ناجوانمردانه یکسره اسلام را زیرسوال می بریم و اخیرا نیز بسیاری از بانوان گرامی ایران که از فعالان حقوق زنان با زبانی گزنده و زهردار شاعرانی نظیر فردوسی را به باد انتقاد می گیرند. مثل اینکه ظاهرا قرار است به هر بهانه و تسویه حسابی به جنگ هویت، اصل و ریشه خود برویم.
کوروش بزرگ، حافظ، سعدی، خیام، رازی، ابن سینا، ابوریحان بیرونی، یعقوب لیث صفار، فردوسی، دهخدا و... همه فرزندان همین آب و خاک هستند.
نباید به بهانه های مختلف به تاریخ خود بتازیم و گام در مسیر بی هویتی خود برداریم و آنقدر پیش برویم که راه را برای یاوه گویی های دیگران باز کنیم تا جایی که خلیج فارس، خلیج عربی بشود و ابن سینا و ابوریحان هم دانشمندان عرب بشوند.
دنیای مدرن و هویت مدرن قابل دست یافتن است ولی هویت تاریخی چندهزارساله و اصالت دست نایافتنی است. برج ها را هر روز می توان بلند و بلندتر ساخت اما نمی توان زمان را به عقب برگرداند و دوباره عالی قاپو، بیستون یا کلیسای وانگ ساخت شاید مطالبات انباشته شده سیاسی و اجتماعی را با گذشت زمان و درایت و مدیریت درست بتوان پاسخ گفت ولی برای بحران هویت مشکل بتوان راه علاجی قطعی پیدا کرد. پس حداقل از گسترش این بحران جلوگیری کنیم.
بابک مفیدپور
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید