دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

کوزوو ، شرق و غرب را به میدان کشاند


کوزوو ، شرق و غرب را به میدان کشاند
همه بر این گمان بودند که ماجرای استقلال کوزوو فقط روابط دو قدرت جهانی، روسیه و آمریکا و روابط دو ملت صرب ها و آلبانی تبارها را تیره خواهد ساخت. اما وقایعی که در این یک هفته پس از اعلام استقلال کوزوو بروز کرده، بسی فراتر از پیش بینی ناظران بوده است. صرب های خشمگین که همواره گرایشات جدایی خواهانه را با سرکوب اقلیت ها پاسخ می دادند این بار پیش از رویارویی با مسلمانان کوزوو به سراغ قدرت های حامی استقلال این ایالت رفته اند. حمله سازمان یافته جوانان صرب به سفارت خانه های غربی و در رأس آنها سفارت آمریکا یک رویداد بی سابقه و پرمعنا در تاریخ تحولات بالکان است که حتی ممکن است روند حضور آتی کشورهای غربی در این منطقه را با چالش های عمیق روبه رو سازد.
دومین اتفاق شگفت در واکنش کشورهای شرق اروپا به این ماجرا به وقوع پیوسته است. در حالی که پیش از این آمریکا و حتی سازمان ملل این گونه وانمود کرده بودند که جز روسیه هیچ کشور مطرحی مخالف استقلال کوزوو نیست. اما اکنون رساترین فریاد مخالفت با استقلال کوزوو نه از اردوی رقبای آمریکا که از سمت شریکان و متحدان اروپایی به گوش می رسد.
پیوستن اعضای مطرح اتحادیه اروپا نظیر اسپانیا، قبرس، رومانی، مجارستان، اسلواکی و... به صف مخالفان استقلال کوزوو اتفاق بی سابقه دیگری است که اکنون معادلات و سناریو تنظیم شده در اتاق گروه تماس غرب ( آمریکا و اتحادیه اروپا ) را به هم می ریزد. مناقشه کوزوو هم اکنون چنان شکافی در صف اروپای به ظاهر یکپارچه پدید آورده که حتی در بحران عراق و افغانستان نیز چنین شوکی را ساکنان قاره سبز تجربه نکرده بودند. نکته جالب این است که همه کشورهای شرق نشین اروپا که از تصمیم طایفه غرب نشینان این قاره در باره کوزوو زبان به سرزنش گشوده اند دلیل اعتراض خود را اوضاع بحرانی بالکان نخوانده اند که برای آنها یک اتفاق طبیعی است بلکه آنها از سرایت این موج جدایی طلبی به مناطقی از شرق وحتی مرکز اروپا سخن گفته اند که اکنون مستعد درگیری اکثریت واقلیت های قومی هستند.
چرا آمریکا کانون اعتراض است
مهم ترین مسئله ای که پس از بروز توفان اعتراض و اختلاف در فردای کوزوو ذهن ناظران را به خود مشغول کرده این است که آیا به راستی طراحان سناریو استقلال یعنی آمریکا و گروه تماس غرب و نماینده سازمان ملل (مارتی آهتیساری) نقشه راه تشکیل این کشور را نادرست ترسیم کرده اند و اگر کوزوو غیر از سناریو گروه تماس غرب مسیر دیگری را برای دستیابی به استقلال می پیمود این مقصود با هزینه کمتری به دست نمی آمد در این که استقلال خواهی کوزوو یک خواسته ملی، تاریخی و داوطلبانه است تردیدی نیست. اما مسئله این است که دولتمردان پریشتینا برای نیل به این آرمان از جاده دیپلماسی غرب بهره جستند. دست کم حوادث روز جشن استقلال این واقعیت را به هر ناظری القا می کرد. آن روز هر جوان کوزوویی در یک دست پرچم سرخ رنگ کوزوو و در دست دیگر پرچم قدرت هایی را گرفته بود که خود را به عنوان بانی و حامی استقلال این سرزمین معرفی کرده اند.
استقلال کوزوو اندیشه ای بود که در صحنه جهانی حامیان بسیاری داشت اغلب ملت هایی که سابقه تبعیض صرب ها و سرگذشت اندوهبار زیستن مسلمانان آلبانی تبار در دوران حکومت های سرکوبگر بلگراد را در ذهن داشتند حمایت از استقلال خواهی پریشتینا را یک امر انسانی و تکلیف اخلاقی می دانستند اما آنچه باعث شد این روند حمایت خود جوش جهانی از فرآیند استقلال کوزوو مختل شود سیاست شتابزده گروه غرب بود. شیوه عمل گروه دولت های غربی بویژه آمریکا در این ماجرا هم به لحاظ تاکتیک و هم از حیث استراتژی دچار اشکال بود.
از جهت راهبردی این انتقاد را اغلب ناظران مطرح کرده اند که هیأت پیگیری کننده پرونده استقلال کوزوو موسوم به تروئیکا گام جدی برای زدودن موانع استقلال و نیز فراهم ساختن زمینه های روانی و سیاسی این تصمیم مهم برنداشت. آنها مسئله حیاتی کوزوو را در فضای مبهم و درمیان موج نارضایتی طرف صرب پیش بردند.
اما اشتباه راهبردی دوم که آثاری ناگوارتر برجای گذاشت این بود که مسئله جدایی کوزوو از پیکره صربستان که موضوعی کاملا حقوقی و برخاسته از مطالبه تاریخی یک ملت بود به واسطه طراحی آمریکا به سوژه ای از جنگ قدرت غرب و روسیه تبدیل شد. آغشته شدن مسئله کوزوو به غبار منافع دو جبهه از بازیگران جهانی اتفاقی بود که بیش از همه بر جوهره تفکراستقلال طلبی در بالکان لطمه وارد کرد. پس از آنکه موضوع کوزوو درفهرست چالش های دو قدرت جهانی قرار گرفت دیگر آنچه در بحران کوزوو به چشم می آمد تضاد منافع واشنگتن و مسکو بود نه اعتراض یک ملت مسلمان به نقض حقوق ومطالباتش توسط قدرت حاکم بر بلگراد. این در حالی است که همه تجربه های تاریخی دلالت براین داشتند که مطالبات تاریخی ملت ها هرگاه وجه المصالحه قدرت ها قرار گیرد نتیجه ای معکوس به بار می آورند. یعنی همان چیزی که اکنون در بالکان شاهد هستیم که خواست یک ملت را به توافق اعضای شورای امنیت منوط کرده اند.
اما این، همه داستان لوث شدن جریان استقلال طلبی کوزوو نیست. به لحاظ تاکتیکی ناظران بالکان معتقد هستند که لحن دیپلماسی طرف های غربی این بار در بر افروختن آتش نزاع صرب ها بسیار تأثیرگذار بوده است. واقعیت این است که تیم قدرت های غربی در قبال این مناقشه تاریخی به جای زبان اقناع و منطق جلب رضایت ، از زبان اجبار و روش تحکم بهره جستند، روشی که دست کم تجربه بالکان می گوید نتایجی سوء به بار می آورد.
آنچه باعث شد که گروه غرب تصمیم خویش برای استقلال کوزوو را بی اعتنا به مخالفت های بلگراد پیش ببرد، حضور نظامی ناتو و مداخله نظامی این سازمان در ۱۹۹۹ در بحران کوزوو بود. از این تاریخ که ناتو با قوای قهریه صرب ها را به عقب نشینی از این ایالت فراخواند و نوعی خود مختاری برای آلبانی تبارهای این ایالت فراهم ساخت، ناتو و آمریکا همواره خود را بازیگر بلامنازع این منطقه فرض کرده و بلگراد را در برابر تصمیم های خویش مطیع فرض می کردند.
در این مرحله نیز آمریکا و قدرت همراهش (اتحادیه اروپا) با تصور این که صرب ها امکان هیچ رویارویی با نیروهای ناتو را نخواهند داشت. سناریوی استقلال را به اجرا گذاشتند. به گفته ناظران بالکان این رفتار آمریکا در قبال بلگراد موجب شد احساسات قوم گرایانه صرب ها به صورتی حادتر از گذشته تحریک شود و در نتیجه آن نه تنها سفارت این کشور بلکه حضور دیپلماتیک بسیاری دیگر از دولت های اروپایی به مخاطره افتد.
بلگراد که پیش از این در برابر موج استقلال طلبی مسلمانان کوزوو شرایطی منفعل داشت در برابرتهدیدات و فشارهای تحمیلی آمریکا موضعی مظلوم نمایانه به خود گرفت.
● تاکتیک های دیپلماسی صرب ها
استراتژی برخورد بلگراد در قبال موج های استقلال طلبی این بار تغییر محسوسی کرده است. درحالی که رهبران صرب به صورت سنتی از ابزار زور برای فرونشاندن و سرکوب حرکت های جدایی خواهانه بهره می جستند این بار آنها کوشش زیادی می کنند که با اتکا بر دیپلماسی به این هدف نائل شوند. در همین راستاست که بلگراد این بار از تاکتیک مؤثر روانی به نام خطر سرایت جدایی طلبی در اروپا بهره می گیرد. تاکتیکی که به نظر می آید بسیار کارساز واقع شده و تاکنون توانسته است شوک جدی در صف حامیان کوزوو در غرب ایجاد کند. به نظر می آید که آمریکایی ها چندان پیش بینی این جنبه از حادثه را نمی کردند که بلگراد به کمک روسیه به تاکتیک یارگیری سیاسی روی آورده و دولت هایی که به نحوی با غائله جدایی طلبی روبه رو هستند را وارد این جرگه اعتراض سازد.
بلگراد با خوشحالی اعلام کرد که طیف دیگری از کشور های جهان این استقلال را قبول ندارند، مثلاً اسپانیا که با مبارزات جدایی خواهانه باسک ها روبه رو است، نمی خواهد استقلال کوزوو را به رسمیت شناسد. رومانی و مولداوی نیز با مسائل جداخواهان در ماورای دنیستر گرفتارند، آذربایجان و گرجستان و سریلانکا و چین نیز از جمله کشور هایی هستند که در مخالفت با استقلال کوزوو اظهار نظر کرده اند زیرا در این کشور ها نیز مسئله جدایی خواهی اقلیت های ملی وجود دارد.
روش دیگری که حاکمان بلگراد این بار پیش گرفتند تفکیک مواضع شان از افراطیون صرب و تلاش برای بهره گیری از روش اعتراض های مسالمت آمیز بود. در همین راستا آنها مدعی شدند که مخالف آشوب های خیابانی هستند و در مقابل با کشاندن موج شهروندان خشمگین صرب به خیابان ها کوشیدند حمایت مردمی از تصمیم خویش را به رخ آمریکا و شورای امنیت بکشند.
سلیمان دعویسرا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید