سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

تاثیر کلام اسلامی بر فلسفه اسلامی از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری


تاثیر کلام اسلامی بر فلسفه اسلامی از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری
راقم این سطور که خود در فلسفه طلبه‏ای نوپا و مبتدی است و در کلام نیز از فلسفه بی‏بهره‏تر است. به خود اجازه ورود به این حیطه کاری را نمی‏داد. اما با توجه به گذشت‏بیش از پانزده سال از شهادت استاد و علی‏رغم عنایت و توجه جوامع علمی حوزه و دانشگاه به آثار آن شهید فرزانه، متاسفانه این مساله هر چند از دیدگاه آن متفکر عالیقدر از اهمیت فوق‏العاده‏ای برخوردار بود از دیده به دور مانده است. با اینکه یکی از امتیازات قابل توجه آن فیلسوف الهی نیز نسبت‏به دیگر استادان فلسفه توجه و عنایت‏خاص او به همین مساله می‏باشد. حقیر در بعض مراکز دانشگاهی و حوزه علمیه قم، با مراجعه به منابع کامپیوتری تالیفات استاد نیز به این مساله جز مواردی اندک برخورد نکردم. لذا با این انگیزه که شاید بعدها از اهل فن و یا مؤسسات علمی کار ناقابل و ناقص این حقیر را با دیده اصلاح به اکمال و اتمام برسانند، به صورت مقاله عرضه نمودم. امید آنکه مقبول درگاه احدیت افتد و مشمول دعای خیر روح پرفتوح استاد شهید نیز واقع شود. ان شاءالله
استاد شهید یکی از تحولات جدید در علم را در اروپا توجه به مسایل تاریخی علوم می‏داند و آن را موضوعی مفید به حساب می‏آورد. و می‏نویسد:
«در تحولات جدید اروپایی یکی از موضوعات مفیدی که نظر دانشمندان را جلب کرد. مطالعه تاریخ حیات علوم و فنون بود. (۲) »
و این در حالی است که راجع به مشرق می‏نویسند: «در مشرق زمین این جهت‏به کلی مهجور و متروک و مورد غفلت اهل نظر بود. (۳) »
البته این بی‏توجهی به تاریخ مسایل محدود به فلسفه نبوده بلکه درسایر علوم نیز جریان داشت «علمای مشرق زمین که در فنی وارد می‏شدند.فقط به جنبه های نظری مسایل می‏پرداختند و نظر به جنبه‏های تاریخی آنها نداشتند....» (۴)
این بی‏توجهی نقائص و اشکالاتی داشت. از جمله اینکه «موجب شده است که متخصصین فنون نیز از این قسمتها بی‏خبر بمانند و احیانا اشتباهات عظیمی به آنها دست‏بدهد. مثلا اگر کسی به کتب فلسفه از قبیل شرح منظومه حکیم سبزواری و غیره مراجعه کند و مسایل موجود را مورد نظر قرار دهد. چنین می‏پندارد که از دو هزار و چهارصد سال پیش که مکتب مشاء و مکتب اشراق تاسیس شده. مساله اصالت وجود و اصالت ماهیت مطرح بوده و مشائین اصالت وجودی و اشراقیین اصالت ماهوی بوده‏اند. همچنین از زمان‏ها مساله وحدت و کثرت وجود به همین صورتی که امروزه مورد مطالعه است، یعنی با توجه به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، مطرح بوده و حکمای مشاء قایل به کثرت وجود بوده‏اند. و حکمای ایران باستان قایل به تشکیک وجود بوده‏اند. حال آنکه وقتی انسان به کتب فلسفه از چهارقرن پیش به آن طرف مراجعه می‏کند اسمی از اصالت ماهیت نمی‏یابد. اگر احیانا در بعضی کتب که از دوره ابن سینا به بعد تالیف یافته، بحثی از اعتباریت وجود و اینکه وجود از معقولات ثانیه است. به بیان آمده و دلایلی آورده شده، نه به آن معنی و مفهوم است که اخیرا در مبحث اصالت وجود و اصالت ماهیت قصد می‏شود. چنانکه عن قریب توضیح خواهیم داد..... (۵) »
مشکل دیگری که از این بی‏توجهی نشات می‏گیرد اینکه موجب انحراف افکار شده است (در این زمینه مسامحه‏های شده که افکار محصلین را خواه ناخواه منحرف می‏کند) (۶) .
ایشان در راس کسانی که با بیانات خود این مشکل را به وجود آورده‏اند از شیخ اشراق نام می‏برد و سپس به حاجی سبزواری تصریح می‏کند:
«به نظر ما شیخ شهاب‏الدین سهروردی معروف به (شیخ اشراق) بیش از هر فیلسوف دیگری بیانات گمراه کننده‏ای از نظر ریشه‏های تاریخی مسایل ابراز داشته است. (۷) »
«مرحوم ملاهادی سبزواری حکیم و عارف بزرگ قرن سیزدهم نیز به نوبه خود در گمراه ساختن افکار از نظر ریشه‏های تاریخی سهم بسزایی دارد. (۸) »
البته مرحوم استاد با اینکه شیخ اشراق و حاجی سبزواری را دو مصداق برای این انحرافات فکری تاریخی می‏داند، راجع به مرحوم حاجی دیدگاه خاصی دارد که ضمن بی‏اعتبار دانستن اینگونه نظرات حاجی آن را معلول عواملی می‏داند. چنانکه فرموده‏اند:
«آن چیزی که موجب شده بیانات مرحوم حاجی سبزواری ارزش تاریخی خود را از دست‏بدهد، با آنچه که درباره شیخ اشراق مصداق دارد، متفاوت است. نداشتن کتابخانه، اعتماد به نقل دیگران، میل شدید آن مرد بزرگ به توجیه و تاویل کلمات گذشتگان به محملی قابل قبول علت اصلی این امر است. (۹) »
در عین حال تصریح دارند بر اینکه در بین قدمای از فیلسوفان، ملاصدرا و حاجی سبزواری بیشتر از دیگران به این مساله توجه داشته‏اند. اما همان نقص را در مقام مقایسه بین حاجی و ملاصدرا برای حاجی قایل هستند. چنانکه می‏نویسد:
«قدما به طور کلی به سیر تاریخی مسایل توجه نمی‏کرده‏اند، ولی حاجی بیش از همه در این جهت توجه کرده است. ملاصدرا باز چون بر همه کتابهای دیگران احاطه داشته است گاهی وقتها که وارد سیر تاریخی مسایل می‏شود، خیلی عمیقتر از حاجی وارد می‏شود. ما که بعضی مسایل را مقایسه کرده‏ایم، دیده‏ایم که ملاصدرا از لحاظ سیر تاریخی مسایل را خیلی دقیقتر بیان کرده است. (۱۰) »
البته در جای دیگری راجع به مرحوم حاجی نوشته‏اند:
«اما حاجی به سیر تاریخی مسایل وارد نبوده و توجهی نداشته است. علتش هم این بوده که کتاب زیاد نداشته است. و می‏گویند همه کتابهایش از همین چند تا کتاب معمولی تجاوز نمی‏کرده است. لذا هر جا بخواهد مسایل را از جنبه تاریخی بیان کند حرفهایش چندان ارزشی ندارد. (۱۱) »
چنانکه گفته شد، دایره این بی‏توجهی گسترده بود و شامل علوم مختلف از قبیل طب، منطق، ریاضیات و ادبیات، حتی شامل علوم اسلامی مانند فقه، اصول و حدیث نیز می‏شده است. (۱۲) اما در میان آنها فلسفه به علل خاص خود بیشتر از علوم دیگر با این مشکل مواجه بوده است. استاد شهید ابهام، پیچیدگی مسایل فلسفی، بی‏توجهی فیلسوفان و علل خاص دیگر را از جمله این عوامل به حساب آورده، می‏فرمایند:
«در میان علوم و معارف وابسته به فرهنگ اسلامی آنچه از لحاظ سیر تاریخی از همه ناشناخته‏تر است، فلسفه می‏باشد. سر مطلب معلوم است، ابهام و پیچیدگی مسایل فلسفی...» (۱۳)
در جای دیگر فرموده‏اند:
«... این جهت را باید یادآوری کرد که تحقیق در "سیر فلسفه در جهان اسلام" در چهارقسمتی که ذکر شد (۱۴) یک زمینه صددرصد بکر و دست نخورده است. نه در غرب روی این زمینه کار درستی شده نه در شرق... (۱۵) »
حیات تعقلی در اسلام و سابقه دیرین آن
«علم کلام یک علم صددرصد اسلامی است.... (چرا) که پیدایش علم کلام در دینی مانند اسلام که مسایل زیادی درباره مبدا و معاد و انسان و جهان طرح کرده است و در اجتماعی مانند اجتماع اسلامی قرون اولیه اسلامی که یک نشاط علمی نیرومند بر آن حکومت می‏کرد، طبیعی و ضروری است.... (۱۶) »
در تالیفات و بیانات استاد شهید دلایل مقتضی بر این مدعا اقامه شده است. چنانکه می‏فرمایند:
«ما دلایل بسیار متقن داریم، که اصلا این مباحث، قبل از اینها (ترجمه فلسفه و منطق) به وجود آمده است. همین طور که بحثهای کلامی هم قبل از دوره ترجمه مطرح بوده است. فرنگیها خیلی کوشش کرده‏اند که برای بحثهای کلام عقلی. ریشه یونانی و ریشه هندی پیدا کنند. ولی اصلا پیدا نمی‏شود. یعنی بسیاری از این بحثهای کلام عقلی در وقتی پیدا شده است. که هنوز نه از هند چیزی آمده بود و نه از یونان چیزی بود.
بعضی از مسیحی‏ها می‏گویند که این مباحث، مثلا از ناحیه مسیحیان سوری سریانی آمده است. اینها هم اصلا نمی‏توانند این مطلب را ثابت کنند. مثلا همین ابوهذیل علاف که متعلق به اول قرن دوم است مسائل و مباحثی را مطرح‏کرده است. در صورتی که اصلا هنوز فلسفه‏ای ترجمه نشده بود.» (۱۷)
● دلایل استاد بر اثبات مدعای خود
۱) قرآن کریم :«قرآن کریم تکیه فراوانی به حیات تعقلی دارد.» (۱۸) چنانکه در جای دیگر نوشته‏اند:
«قرآن رسما بر برخی از مسایل اعتقادی از قبیل توحید و معاد و نبوت استدلال می کند و برهان اقامه می نماید و از مخالفان، حجت و برهان مطالبه می کند و می فرماید: «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین‏» (بقره / ۱۱۱) (۱۹) »
۲) پیشوایان معصوم (پیامبر اسلام و امامان شیعه، خصوصا حضرت امام علی بن ابیطالب‏علیه السلام).
استاد شهید می فرمایند:
«در کلمات رسول خدا (۲۰) و علی علیه السلام بحثهای تعقلی دقیق و عمیق فراوان است.» (۲۱)
«در کلمات پیشوایان دین چه به صورت ادعیه و چه به صورت احتجاجات و چه به صورت خطبه و خطابه از این مسایل زیاد آورده شده است.» (۲۲)
در بین پیشوایان بزرگوار دین نقش امیرالمومنین علی علیه السلام متمایز است و این نیز خود معلول عواملی خاص است. چنانکه می فرمایند:
«حقیقت این است که طرح بحثهای عقلی عمیق در معارف اسلامی اولین بار به وسیله علی علیه السلام در خطب و دعوات و مذاکرات آن حضرت مطرح شد. او بود که اولین بار درباره ذات و صفات باری و درباره حدوث و قدوم، بساطت و ترکیب، وحدت و کثرت، و غیر اینها بحثهای عمیق را طرح کرد که در نهج البلاغه (۲۳) و روایات مستند شیعه مذکور است‏» (۲۴) .
۳) خوارج و دیگر مردمان از صدر اسلام، وی می فرماید:
«به علاوه سند دیگری که در اینجا هست این است که مسایل عقلی و فکری اول بار که طرح شد. در بحثهای خوارج طرح شد که در استدلالهای حضرت امیر هم هست....» (۲۵)
۴) متکلمان اسلامی و شیعی
«علم کلام از نیمه دوم قرن اول هجری پیدا شد. عده‏ای به بحث در اصول دین و به مباحث مربوط به توحید و صفات خداوند و تکلیف و معاد پرداختند.اینها به نام متکلمین خوانده شدند ....» (۲۶)
«متکلمین اسلامی قبل از آنکه کتب فلسفی ترجمه شود به یک سلسله بحثهای تعقلی و استدلالی پرداختند....» (۲۷)
«در میان متکلمین شیعی اولین فردی که در مورد عقاید کتاب تالیف کرده است. علی بن اسماعیل بن میثم تمار است‏» (۲۸)
با توجه به این دلایل در می یابیم که «حیات عقلی مسلمین سابقه طولانی‏تری دارد.و چهارده قرن از آن می گذرد.» (۲۹)● فلسفه و پیدایش آن در اسلام
«فلسفه که خود نوع خاصی از حیات تعقلی است که ما آنرا «حیات فلسفی‏»می نامیم. با ترجمه آثار یونانی و اسکندرانی آغاز شد» (۳۰)
«فلسفه بمفهوم متعارف، اولین بار از ترجمه کتب دیگران یعنی یونانیان و احیانا هندیان آغاز گشت و این کار در قرن دوم هجری شروع شد. (۳۱) »
«و در قرن سوم به اوج خود رسید و همان قرن سوم دوره تالیف و تصنیف و تحقیق به وسیله مسلمین آغاز گشت... (۳۲) »
پس علم کلام که همان حیات تعقلی به معنای عام آن است‏با ظهور اسلام آغاز شده است، اما فلسفه که خود نوع خاصی از آن حیات تعقلی است، دو قرن با ظهور اسلام فاصله دارد که با ترجمه آثار یونانی و هندی... آغاز شده است. ضمن اینکه کلام نیز خود در نیمه دوم قرن اول هجری رسما تکون یافته و به تصنیف درآمده است.
● متکلم و حکیم (۳۳)
در میان دانشمندان مسلمان کسانی که به علوم عقلی پرداخته و اهل برهان و استدلالند، می‏توان از دو طایفه حکیمان و متکلمان نام برد. (۳۴) این دو طایفه علی‏رغم امتیازاتی که نسبت‏به هم دارند از وجوه مشترکی نیز برخوردارند. و آن اینکه «هر دو به حسب ظاهر متکی به دلایل عقلی هستند. (۳۵) »
در عین حال که متکلمین را نیز اهل تعقل و برهان و استدلال می‏دانیم، باید توجه داشت که آن دو طایفه، «در واقع دو مسلک و دو مشرب متفاوت دارند. (۳۶) »
استاد شهید در مقام تعریف از متکلم و حکیم و امتیاز آن دو در مسلک و مشرب، نظرهایی دارد، از جمله:
اولا: «آنچه که معمول و مشهور است. این است که متکلمین در مسائل الهیات. استدلالات عقلی را با تطبیق به مبانی دینی به کار می‏برند. یعنی با توجه به انطباق با اصول مبانی دینی است که به براهین عقلی اعتماد می‏کنند. (۳۷) »
ثانیا: «متکلم خود را متعهد به دفاع از اسلام و حریم آن می‏داند و هدف او قبلا تعیین شده است. (۳۸) »
ثالثا: به تعبیر صحیح و تعریف و توصیف واقعی:
«متکلمین کسانی هستند که نه در استدلالات عقلی متد و روش صحیحی دارند و نه در استخراج معارف از اصول و مبانی دینی بدون آنکه مسایل عقلی در دستشان باشد، وارد مباحث عقلی می‏شوند و در برخورد با مسایل دینی نیز طرز تفکری سطحی و عامیانه دارند و در هر دو مورد سطحی فکر می‏کنند. (۳۹) »
در مقابل حکیمان هستند که بر خلاف متکلمان:
اولا: «مبانی دینی را در استدلالات خود دخالت نمی‏دهند و در مسایل الهیات همانطور سلوک می‏کنند که در مسایل طبیعیات و ریاضیات. (۴۰) »
ثانیا: «بحث فیلسوف یک بحث آزاد است. یعنی فیلسوف هدفش قبلا تعیین نشده است که از چه عقیده‏ای دفاع کند. (۴۱) »
ثالثا: «برخلاف آنها (متکلمان) حکما در هر دو مورد عمیقتر فکر می‏کنند. (۴۲) »
حضرت استاد شهید، در نهایت، علی‏رغم این نقایصی که به ظاهر برای متکلمین در مقابل حکیمان به حساب آورده‏اند. در حفظ مقام متکلمان چنین می‏گویند:
«البته در میان متکلمان و کسانی که در علم کلام کتاب نوشته‏اند. محققین زبردستی هم وجود دارند. ولی راه و روش آنها از راه و روش حکماء دور نیست ولاطائلات متکلمین را به دور افکنده‏اند، و در حقیقت‏بیش از آن حد که متکلم باشند حکیم‏اند. (۴۳) »
● تداخل کلام و فلسفه
علی‏رغم اختلافاتی که متکلمان با حکیمان در مشرب و روش و حتی مبنا و دیدگاه (نسبت‏به مسائل عقلی (۴۴) ) دارند. از مشترکات زیادی نیز برخوردارند. «بسیاری از مسایل که در قلمرو فلسفه بود، در قلمرو علم کلام هم قرار گرفت. فلسفه و کلام مسایل مشترک زیادی دارند اگر کسی کتب کلام را خصوصا کتب کلامیه‏ای که از قرن هفتم به بعد تالیف شده مطالعه کند می‏بیند اکثر مسایل کلام اسلامی همانهاست که فلاسفه (خصوصا فلاسفه اسلامی) در کتب خود مطرح کرده‏اند. (۴۵) »
استاد شهید عقیده بر آن دارند که «بعد از خواجه نصیرالدین طوسی (۴۶) سرنوشت کلام به کلی تغییر کرد و بیشتر رنگ فلسفی به خود گرفت. (۴۷) یعنی تا حد زیادی کلام را از سبک حکمت جدلی به سبک حکمت‏برهانی نزدیک کرد...» (۴۸)
و باز در جای دیگر در توضیح این نظر، فرموده‏اند:
«... خواجه نصیرالدین طوسی ظهور کرد و کتاب تجرید الاعتقاد را نوشت. (۴۹) کلام بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت و پس از تجرید همه متکلمین اعم از اشعری و معتزلی از همان راهی رفتند که این فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی رفت... (۵۰) »
باز هم فرموده‏اند: «اتفاقا یکی از مسایل قابل توجه همین است که در فاصله میان خواجه‏نصیرالدین طوسی و میرداماد یک سلسله بحثهایی جدلی زیادی مطرح بوده که این، نتیجه نزدیک شدن بیشتر کلام به فلسفه بوده است و این کار هم به وسیله خواجه انجام شده است... (۵۱) »
اینکه چرا این تغییر ایجاد شده و علت این همگونی و تقارن فلسفه و کلام چه بوده است؟ می‏فرمایند:
«بعد از شرح تجرید بیشتر بحثها در یک دوره‏ای به دست گروهی افتاد که اینها نیمه متکلم و نیمه فیلسوف بودند. مثل قوشچی (۵۲) صاحب(مواقف) (۵۳) و شارح (مواقف) (۵۴) صاحب (المقاصد) (۵۵) و شارح (المقاصد) (۵۶) و امثال اینها و باز بعد از دوره این نیمه متکلمها و نیمه فیلسوفها دوباره دور می‏افتد دست فیلسوفان بعدی، صدرالدین دشتکی (۵۷) غیاث الدین دوانی (۵۹) و امثال اینها و بعد دیگر منتقل می‏شود به دوره اصفهان. میرداماد (۶۰) ملاصدرا (۶۱) و نظایر اینها که اینها دیگر با متکلمین طرف می‏شوند، و نظریات فلسفی را که متکلمین با آراء و نظریات خودشان مخلوط کرده بودند، تهذیب می‏کنند و آرای آنها را جدا کرده و دور می‏ریزند.» (۶۲)
در مباحث گذشته اشاره شد که متکلم از سبک و روش جدلی استفاده می‏کند ولی حکیم از راه استدلال و برهان قدم برمی‏دارد. اما باید توجه داشت که این روش کلامی که همان جدل می‏باشد تا قبل از خواجه نصیرالدین طوسی ادامه یافت. چرا که به فرموده استاد شهید:
«خواجه نصیرالدین تا حد زیادی کلام را از سبک جدلی به سبک حکمت‏برهانی نزدیک کرد. (۶۳) در جای دیگر در توضیح این عبارت فرموده‏اند: «یعنی هدفهای کلامی با معیارهای فلسفی نه با معیارهای کلامی توجیه می‏شد. (۶۴) »
البته بعد از دوره خواجه نصیر، همان مقداری که سبک جدلی داشت، آن را نیز از دست داد و تمام آن برهانی شد. چنانکه فرموده‏اند:
«ولی در دوره‏های بعد کلام تقریبا سبک جدلی خود را به کلی از دست داد و همه پیرو حکمت‏برهانی شدند. (۶۵) »
در این زمان بود که کلام استقلال خود را از دست داده و از رویارویی با فلسفه افتاد. استاد به همین مناسبت چنین نوشته‏اند:
«در حقیقت کلام استقلال خود را در مقابل فلسفه از دست داد (۶۶) ».
شاید بتوان گفت که با ظهور خواجه کلام به عنوان یک علم مستقل و مهاجم در مقابل فلسفه، به افول گرایید و همین مقدمه‏ای شد تا خود کلام البته مسایل لازم آن ذوب در فلسفه شد و جزیی از مباحث فلسفه قرار گرفت. لذا استاد چنین تصریح فرموده‏اند:
«فلاسفه شیعی متاخر از خواجه مسایل لازم کلامی را در فلسفه مطرح کردند و باسبک و متد فلسفی آنها را تجزیه و تحلیل کردند. (۶۷) »
● سیر کلام اسلامی
به نگاهی دیگر و عبارتی آخر به استناد نظرات استاد شهید، شاید بتوان سیر کلام اسلامی را از این جهت چنین بیان کرد:
۱) کلام قبل از خواجه نصیرالدین، که سبکی جدلی داشته و در مقابل فلسفه مطرح بوده است. استاد می‏نویسد:
«متکلمین اسلامی از بدو ورود فلسفه در اسلام قرنها با فلاسفه نبرد کردند و خدشه‏های بر قواعد فلسفی وارد کردند و حتی در اصول مسلم و مبادی اولیه فلسفه نیز شک و تردید روا داشتند...» (۶۸)
۲) کلام در عصر خواجه نصیرالدین و مقداری بعد از آن که سبک برهانی بخود گرفت (۶۹) و بیشتر رنگ فلسفی پیدا کرد (۷۰) و رو به افول گرایید.و به تعبیر دیگری از استاد شهید: «کلام تحت الشعاع فلسفه قرار گرفت‏» (۷۱)
۳) کلام در دوره های بعد از خواجه نصیرالدین، یعنی عصر میر داماد و ملاصدرا که تماما برهانی شده و جزو مسایل فلسفه قرار گرفته. در این عصر بود که کلام استقلال خود را از دست داده است چنانکه استاد فرموده‏اند:
«فلسفه اسلامی یک قدم به طرف کلام نیامد. این کلام بود که به تدریج تحت نفوذ فلسفه قرار گرفت و آخر کار در فلسفه هضم شد...» (۷۲)
حضرت استاد در مقام مقایسه بین کلام متکلمان و مباحث کلامی فیلسوفان مواردی را متذکر شده‏اند. که عبارتند از:
۱) فیلسوفان در ارایه مباحث کلامی موفق‏تر بوده اند. «(اینان) از متکلمین که با سبک قدیم وارد و خارج می شدند. موفق تر بوده اند. مثلا صدر المتالهین و یا حاجی سبزواری اگر چه در زمره متکلمین در نیامده اند اما از نظر وجودی از هر متکلمی اثر وجودی بیشتر داشته اند» (۷۳)
۲) فیلسوفان در بیان آراء کلامی به واقع نزدیک‏تر بوده اند.
«حقیقت این است که اگر به متون اصلی اسلام یعنی قرآن، نهج البلاغه، روایات و ادعیه ماثوره از اهل بیت مراجعه کنیم این سبک را به زبان منطق اصلی پیشوایان دینی نزدیکتر می بینیم‏» (۷۴)
در جای دیگر فرموده‏اند: «کلام بیشتر از فلسفه از این معارف دور بوده است....بلکه خود حجابی در راه این معارف بوده است‏» (۷۵)
۳) استاد در نگاهی کلی تر راجع به همین مساله چنین فرموده‏اند:
«فلاسفه شیعه بدون اینکه فلسفه را به شکل کلام در آوردند و از صورت حکمت‏برهانی به صورت حکمت جدلی خارج سازند با الهام از قرآن و افاضات پیشوایان دینی عقاید و اصول اسلامی را تحکیم نمودند. و از این رو اگر ما بخواهیم متکلمین شیعه را بر شماریم و مقصودمان کسانی باشند که در باره عقاید اسلامی شیعه تفکر عقلی داشته اند هم جماعتی از راویان حدیث و هم جماعتی از فلاسفه شیعه را باید جزء متکلمین بشماریم. زیرا چنانکه گفتیم حدیث‏شیعه و فلسفه شیعه هر دو وظیفه علم کلام را بهتر از خود علم کلام انجام داده‏اند» (۷۶)
البته باید توجه داشت که این امتیازات فلسفه در گرو الهام از قرآن و روایات معصومین‏علیهم السلام است. که این نیز خود از مختصات فلسفه و کلام شیعی می باشد.
● نقش کلام و متکلمان بر فلسفه اسلامی
باتوجه به مباحثی که درباره تداخل کلام و حکمت اسلامی گفته شد و دیدگاههایی که در هضم کلام در فلسفه اسلامی بیان گردید. آنچه که نباید مورد غفلت واقع شود که هدف اصلی نگارش این نوشتار نیز همان است. تاثیر زیاد و قابل توجهی است که علم کلام و متکلمین اسلامی بر فلسفه اسلامی داشته اند چنانکه استاد می فرمایند:
«این مباحث کمک مدد فراوانی کرد به حکماءو فلاسفه اسلامی در مسایل الهیات، یکی از جهاتی که فلسفه اسلامی در مسایل الهیات بالمعنی الاخص. سرزمینهای جدیدی فتح کرد و فاصله اش با فلسفه یونانی و اسکندرانی زیاد شد. مایه های است که از کلام اسلامی گرفت.» (۷۷)
در جای دیگری می فرمایند: «بدون شک طبق گواهی تاریخ تحول فلسفه در اسلام پیدایش بسیاری از نظرهای دقیق فلسفه در خلال همین نبردهای کلام وفلسفه صورت گرفته....» (۷۸)
البته باید توجه داشت که این تاثیر یک طرفه نبوده و فلسفه نیز به تناسب خود در کلام اثراتی داشته است.
چنانکه فرموده اند: «فلسفه اسلامی و کلام اسلامی در یکدیگر زیاد تاثیر کرده اند. یکی از آن تاثیرات این است که کلام برای فلسفه مسایل جدیدی جبرا مطرح ساخت و فلسفه نیز موجب شد دایره کلام وسعت‏یابد. به این معنا که ضرورت طرح بسیاری از مسایل فلسفی در قلمرو کلام لازم شناخته شد....» (۷۹)
«در راستای تاثیر علم کلام نباید نقش متکلمان را بر فلسفه اسلامی نادیده گرفت. هر چند این امر مورد بی توجهی دانشمندان فلسفه قرار گرفته است. اما اگر پرده از روی این مطلب برداشته شود. اسرارتاریخی مهمی هویدا خواهد شد....» (۸۰)متکلمان از دوراه بر فلسفه نقش ایفاء کرده و اثر گذاشتند:
۱ - از راه مثبت; «که افقهای تازه و نوئی گشودند و مسایل ویژه‏ای طرح کرده‏اند.اگر چه خود از عهده حل آنها برنیامدند.» (۸۱)
۲ - از راه منفی; «سهم متکلمان در بسیاری از مسایل فلسفه اسلامی از جنبه منفی است. یعنی از جنبه ناخن زدن و تخریب است. و متکلمین همواره کوشش داشته اند نظرات فلاسفه را بکوبند و در آنها تشکیک نمایند و نظرات دیگری در مقابل نظرآنها ابراز دارند بالطبع زمینه را برای بر خورد عقاید و آراء فراهم می کرده اند و در خلال همین اصطکاکها و تصادمها بوده که برقی جهیده و افکار نوی پابه عرصه گذاشته است فلسفه اسلامی قسمتی از پیشرفت و توسعه خودرا مدیون تشکیکات متکلمین است‏» (۸۲)
«عکس العمل نشان دادن فلسفه اسلامی نسبت‏به کلام مسایل جدیدی را به میان آورد که در فلسفه های قدیم یونانی و اسکندرانی سابقه نداشت.» (۸۳)
با توجه به مطالب گذشته تاثیر کلام و متکلمان بر فلسفه و فیلسوفان را نمی توان انکار کرد به امید خداوند ما مواردی را مستند به دیدگاههای استاد شهید در فصل آخر نوشتار متذکر خواهیم شد.
اما باید توجه داشت که نتیجه این تاثیر چنان نیست که فلسفه به جانب کلام گراییده باشد بلکه بر عکس یعنی این کلام بود که به مرور زمان و در طی چند مرحله هضم در فلسفه شده و استقلال خود را از دست داده است.
چنانکه استاد شهید نوشته اند:
«تصور بعضی این است که فلسفه اسلامی تدریجا به جانب کلام گراییده است و در فلسفه صدرا این دو با یکدیگر یکی شده اند... این تصور غلط است فلسفه اسلامی یک قدم به طرف کلام نیامده و این کلام بود که به تدریج تحت نفوذ فلسفه قرار گرفت و آخر کار در فلسفه هضم شد....» (۸۴)
استاد در مقام بیان دلیل بر این مدعا که فلسفه هیچ گاه به سمت کلام نگراییده است. می‏فرمایند:
«... زیرا حتی یک مساله از مسایل مورد اختلاف فلسفه و کلام را نمی توان پیدا کرد که فلسفه تسلیم کلام شده باشد. بلکه کار به عکس است. کلام تدریجا تسلیم فلسفه شد. مقایسه کتب کلامی قرن سوم و چهارم مانند کتاب مقالات الاسلامیین اشعری (۸۵) با کتب کلامی قرن هفتم و هشتم و نهم و دهم و یازدهم مانند کتابهای تجرید و مواقف و مقاصد و ثوراق این مطلب را روش می کند» (۸۶)
«آری فلسفه اسلامی توانست‏با گذشت زمان کلام را خود هضم کند.اما با گذشت زمان نیز بیشتر تسلیم معارف قرآن و آثار عرفانی اسلام شد. حساب معارف قرآن و نهج البلاغه و قسمتی دیگر از مآخذ معارف اسلامی از حساب کلام جداست کلام پیش از فلسفه از این معارف دور بوده است. بلکه خود حجابی در راه این معارف بوده است‏»
چنانکه در مباحث‏حیات تعقلی و فلسفی متذکر شدیم آغاز مسایل فلسفی به دوران ترجمه فلسفه یونان و هند بر می گردد. بنابراین می توان گفت:
«اسکلت اصلی فلسفه اسلامی فلسفه یونانی و اسکندرانی است‏» (۸۷)
اقسام مباحث فلسفه اسلامی و محدوده تاثیر کلام بر آن
با توجه به این دیدگاه کلی استاد شهید در تقسیم مباحث فلسفه اسلامی چنین نوشته اند:
مسایل فلسفی را از این جهت‏به چهار قسم می توان تقسیم کرد:
۱) مسایلی که تقریبا به همان صورت اولی باقی ماند و مسلمین هیچ‏گونه تصرف یا تکمیلی در آن به عمل نیاوردند و یا آنچه کرده‏اند به قدری نبوده که شکل و قیافه مساله را عوض کند.
۲) مسایلی که فلاسفه اسلامی آنها را تکمیل کرده اند. یعنی پایه های آنها را محکمترو آنها را مستدل‏تر کرده اند به این معنا که شکل برهان را عوض کرده یا براهینی بر آنها افزوده اند.
۳) مسایلی که در فلسفه قدیم یونانی مبهم و تاریک بود و در فلسفه اسلامی روشن و مشخص شده هر چند از لحاظ نام و عنوان تغییر نکرده. تفاوت بسیاری میان صورت قدیم یونانی و جدید اسلامی مشاهده می‏شود.
۴) مسایلی که حتی عنوانش تازه و جدید است. موضوع بی‏سابقه‏ای است که فقط در جهان اسلام طرح و عنوان شده است. (۸۸)
آنچه که از این تقسیم، مورد نظر این نوشتار است این است که کلام و عرفان و معارف اسلامی بیشتر در قسم چهارم نقش داشته و اثراتی گذاشته است. هرچند نباید تاثیر آنها را در دیگر اقسام خصوصا قسم دوم نیز نادیده گرفت.
● مسائل موجود (۸۹)
استاد می‏فرمایند:
«در مسائل وجود که اساس و مبنای فلسفه صدر است. هم عرفا سهیمند و هم متکلمین. (۹۰) »
در جای دیگر فرموده‏اند: «این مسایل بیش از آن مقدار که با منابع یونانی و غیر یونانی ارتباط داشته باشد از طرفی از آرا و نظریات متکلمین و از طرف دیگر از عقاید و افکار عرفا سرچشمه گرفته است. (۹۱) »
البته چنانکه استاد تصریح فرموده‏اند، کیفیت طرح این گونه مسایل از دیدگاه فلسفه اسلامی نسبت‏به عرفان و کلام تمایز دارد. «این مسایل در نزد متکلمین یا عرفا حالت‏بسیط و ساده‏تری داشته و بعلاوه با روش صحیح عقلانی فلسفی تجزیه و تحلیل نمی‏شده است. (۹۲) »
در میان مسایل وجود این تاثیر در مواردی جلوه بیشتری دارد که از آن موارد می‏توان به زیادت وجود بر ماهیت، اصالت وجود، مساوقت وجود با شیئیت، وجود ذهنی، اعاده معدوم و موارد دیگری اشاره کرد.
چنانکه استاد خود به این مساله و اهمیت توجه و بررسی آن تصریح فرموده‏اند:
«... قسمت عمده (مسائل وجود) که از نظر فلاسفه اصالت وجودی مفتاح حل معضلات فلسفی است. تا اندازه زیادی مرهون مناقشات متکلمین در این زمینه‏ها بوده است. شاید در محلهای مناسبی موفق شویم بعضی از فصلهای عالی فلسفه را که عکس‏العمل حملات متکلمین است‏با دلیل و مدرک نشان دهیم، و این نکته‏ایست که تا کنون ندیده‏ایم مورد توجه واقع شده باشد اگر پرده از روی این مطلب برداشته شود اسرار تاریخی مهمی هویدا خواهد شد. (۹۳) »
۱) زیادت وجود بر ماهیت:
استاد می‏فرماید: «بحث‏حکماء از زیادت وجود بر ماهیت در ذهن عکس‏العمل بحثهای کلامی دائر بر عینیت وجود یا ماهیت در ظرف ذهن است. (۹۴) »
«و ناخن زدنهای متکلمین سبب شده است که چنین مساله‏ای در فلسفه وارد شود. (۹۵) »
۲) اصالت وجود:
استاد در این زمینه می‏فرماید: «ایرادات و تشکیکات آنها (متکلمان) سهم مهمی در منتهی شدن فلسفه اسلامی به اصالت وجود دارد. (۹۶) »
«... بحثها و جدلهای متکلمان در باب زیادت وجود بر ماهیت‏یا عینیت وجود با ماهیت... و بعلاوه مساله انیت صرف بودن واجب الوجود، یعنی اینکه ماهیت واجب الوجود عین وجود اوست. این سه رشته بحث تدریجا به آنجا کشیده شد که میرداماد برای نخستین بار مساله دوران او میان اصالت ماهیت و اعتباریت وجود و یا اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را مطرح کرد و خود اصالت ماهیت را برگزید. و صدر المتالهین.... قائل به اصالت وجود شد. (۹۷) »
۳) مساوقت وجود با شیئیت:
«این بحث‏بحثی است که در مقابل بعض از متکلمین (معتزله) مطرح شده است. (۹۸) »
«(این بحث) در حرفهای ارسطو نبوده است. علتش این بوده که این مساله در اثر ناخن زدنهای متکلمین پیدا شده است. (۹۹) »
استاد شهید در چگونگی ورود این بحث در فلسفه چنین می‏نویسد:
«سؤالی را که متکلمین مطرح کرده‏اند، که بعد وارد فلسفه شده، و آن سؤال این است که آیا وجود و شیئیت مترادفین‏اند یا متساویین یا نه متقرادفین‏اند و نه متساویین. بعضی شاید اینها را مترادفین دانسته‏اند. و بعضی هستند که متساویین هم نمی‏دانند، و می‏گویند شیئیت مصداقا اعم از موجود است. ولی فلاسفه ما می‏گویند: شیئیت و موجودیت مصداقا متساویین‏اند. یعنی کل شی‏ء موجود و کل موجود شی‏ء. (۱۰۰) »
۴) اعاده معدوم:
«از جمله بحثهایی است که اولین بار متکلمین مطرح کرده‏اند و به وجود آورده‏اند و سبب شده‏اند که این بحثها وارد فلسفه بشود یعنی اگر متکلمین این ناخنها را نزده بودند، این بحثها به فلسفه نیامده بود. (۱۰۱) »
انگیزه متکلمان برای طرح این بحث اثبات اصلی از اصول دین (معاد) بوده است. چنانکه استاد نوشته‏اند:
«متکلمین برای اثبات معاد مساله اعاده معدوم را پیش کشیدند. این بحث از آن نظر که متکلمین طرح کردند حایز اهمیت نبود. اما از نظر شناختن مراتب وجود و اینکه مرتبه هر وجود مقوم ذات اوست نتیجه بسیار ارزنده‏ای بوجود آورد. هر چند ابتکار این نظر از عرفاست اما ناخن زدنهای متکلمین فلسفه را به آستانه این نظر عالی عرفانی مؤید به براهین کشانید. (۱۰۲) »
۵) وجود ذهنی:
«این بحث و معرکه را در درجه اول متکلمین بپا کرده‏اند، و از ابوالحسن اشعری (۱۰۳) هم شروع شده است که علم را به نوعی تعلق یعنی اضافه میان عالم و معلوم تفسیر کرده است. (۱۰۴) »
«اشکالات متکلمین در باب وجود ذهنی.... مساله وجود ذهنی را پروراند و مشخص کرد و به شکل مساله‏ای مستدل و مبرهن و پر شاخ و برگ درآورد. (۱۰۵) »
نکته: در این جا بی‏تناسب نیست که به یکی از امتیازات قابل توجه فلسفه اسلامی نسبت‏به فلسفه اروپا که استاد شهید به آن تصریح دارند، اشاره کنیم. در ضمن، این نکته را نیز از دیده به دور نداریم که این امتیازات فلسفه اسلامی نیز خود مدیون کلام و عرفان اسلامی است. استاد شهید چنین فرموده‏اند:
«مساله وجود ذهنی در یونان قدیم و همچنین در دوره‏های اول فلسفه اسلامی به صورت یک مساله مستقل و جامع الاطراف مطرح نبوده است. این مساله در دامن فلسفه اسلامی رشد یافته و نمو کرده است. چنانکه میدانیم فلاسفه اروپا به نحو دیگری وارد بحث در واقع‏نمایی علم و اندیشه شده و در جستجوی ارزش معلومات برآمده‏اند. ولی با همه کنجکاویهای فراوانی که در این زمینه کرده‏اند، از نظر فلسفی به حد فلاسفه اسلامی باریک بینی نکرده‏اند و غالبا بحثها و تحقیقات آنان منتهی شده است‏به نفی ارزش واقع نمایی علم و از نوعی ایده‏آلیسم سر در آورده است. (۱۰۶) »
۶) مناط و ملاک احتیاج شی‏ء به علت:
«حکماء و فلاسفه اسلامی در اثر برخورد عقاید و آرای متکلمان توفیق یافته‏اند که یک مبحث فلسفی با ارزش درباب علت و معلول بازکنند و آن اینکه مناط احتیاج شی‏ء به علت چیست؟ (۱۰۷) »
در اهمیت پی بردن به این مساله استاد شهید چنین نوشته‏اند: «(این مساله) از برکت تصادم و برخورد آرا و عقاید متکلمین اسلامی یا آرا و عقاید فلاسفه اسلامی در مساله حدوث عالم در فلسفه پیدا شد و یکی از با ارزشترین مسائل فلسفی است.
و بسیاری از مسائل و براهین ناشی از کشف و توجه به این اصل است. (۱۰۸) »
در چگونگی ورود این مساله در فلسفه اسلامی چنین نگاشته‏اند: «متکلمین اسلامی پیش از ابوریحان (۱۰۹) این مساله را طرح و علیه فلاسفه درباره قدم ماده و کلیات عناصر و قدم عالم عقول قیام کردند و فلاسفه را به تلاشی سخت وادار نمودند. کشمکش متکلمین اسلامی و فلاسفه موجب شد که یک مساله بسیار اساسی برای اولین بار در فلسفه اسلامی طرح شود و آن اینکه اساسا علت احتیاج به علت چیست؟ یعنی آن چیزی که منشا نیازمندی یک شی‏ء به علت است چیست؟ اگر این راز کشف شود، معما حل خواهد شد. (۱۱۰) »
«... متکلمین گفتند که مناط احتیاج به علت‏حدوث است. که حرف نادرستی بود. ولی فلاسفه برای جواب به آن تلاش کردند. تا ریشه صحیح آن را پیدا کردند. (۱۱۱) »
خلاصه بحث این که «(این مساله) مساله‏ای کاملا جدید که در فلسفه یونان سابقه نداشت در جهان اسلام مطرح شد. (۱۱۲) »
متکلمین آغاز کننده این بحث‏بودند. (۱۱۳) »
«و این مساله از مسایل بسیار پر ارزش فلسفه اسلامی است و مولود ستیزه‏گری کلام با فلسفه است. (۱۱۴) »
پی‏نوشتها:
۱- هرچند راقم این سطور نام دیگری برای این مقاله برگزیده بود. اما به تناسب اینکه هدف بررسی دیدگاههای استاد شهید می‏باشد عنوان مقاله نیز از تالیفات قلمی استاد انتخاب شده است. ر.ک به عدل الهی، ص‏۱۹ و مجموعه آثار ج‏۱، ص‏۵۲.
۲- اصول فلسفه و روش رئالیسم (صدرا)، ج ۳، مقاله ۷ ص ۷۲. مجموعه آثار، ج ۶، ص ۵۲۲.
۳- همان.
۴- همان.
۵- همان. همچنین ر.ک: مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۲۲۴-۲۲۵ (مقالات فلسفی).
۶- مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۲۳۷ (مقالات فلسفی).
۷- مجموعه آثار، ج ۵، ص ۲۳ (مقاله، نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام).
۸- همان، ص ۲۳ و ۲۴.
۹- همان، ص‏۲۴.
۱۰- شرح مبسوط منظومه (انتشارات حکمت)، ج ۱، ص ۶۲ (پاورقی)، مجموعه آثار، ج ۹، ص ۶۲.
۱۱- همان (متن کتاب).
۱۲- اصول فلسفه و روش رئالیسم (چاپ صدرا)، ج ۳، مقاله ۷ ص ۷۲، مجموعه آثار، ج ۶، ص ۵۲۲.
۱۳- مجموعه آثار، ج ۵، ص ۲۳ (مقاله سیر فلسفه در اسلام); مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۲۳۷ (مقالات فلسفی).
۱۴- فلسفه کلی و الهیات به معنی الاخص و علم النفس و تا اندازه‏ای شامل منطق، ر.ک: به مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۲۲۳ (مقالات فلسفی).
۱۵- مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۲۲۵ (مقالات فلسفی).
۱۶- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۲، ص ۵۱۷، مجموعه آثار، ج ۱۴، ص ۴۵۳.
۱۷- شرح مبسوط منظومه (حکمت)، ج ۱، صص ۲۷۹ - ۲۷۸ (پاورقی)، مجموعه آثار، ج ۹، ص ۲۳۳.
۱۸- مجموعه آثار، ج ۵، ص ۲۱ (مقاله سیر فلسفه در اسلام).
۱۹- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۲، ص ۵۱۷، مجموعه آثار،ج ۱۴، ص ۴۵۳.
۲۰- مرحوم علامه محمد اقبال لاهوری چنین نوشته اند: «آغاز جستجوی شالوده های عقلی در اسلام را می توان از زمان خود حضرت پیغمبر دانست. آن حضرت غالبا چنین دعا می کرد: اللهم ارنی الاشیاء کماهی ...» ر.ک: احیای فکر دینی در اسلام، ص ۵.
۲۱- مجموعه آثار، ج ۵، ص ۲۱ (سیر فلسفه در اسلام).
۲۲- اصول فلسفه و روش رئالیسم (صدرا) ج ۵ (مقدمه)، مجموعه آثار، ج ۶، ص ۸۸۱.
۲۳- استاد شهید می فرمایند: در نهج البلاغه در حدود چهل نوبت درباره این مسایل و مطالب بحث‏شده است. بعضی از آن بحثها طولانی است. یعنی در حدود دو.سه صفحه است. سیری در نهج البلاغه، صص ۳۴-۴۴ و مجموعه آثار، ج ۶، ص ۸۸۱.
پروفسور هانری کوربن در این باره می نویسد: نهج البلاغه را می توان به عنوان یکی از مهمترین منابع اصول عقاید دانست. ر.ک: تاریخ فلسفه اسلامی، ص‏۵۴.
۲۴- آشنایی با علوم اسلامی، کلام، ص ۵۴، مجموعه آثار، ج ۳،ص ۹۲. خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۲، ص ۵۱۷، مجموعه آثار، ج ۱۴، ص ۴۵۳.
۲۵- شرح مبسوط منظومه (حکمت) ج ۱، ص ۲۷۹ (پاورقی) و مجموعه آثار، ج ۹، ص ۲۲۳.
۲۶- مجموعه آثار، ج ۴، ص ۹۵۱ (مقاله اصل عدل در سلام) ر.ک: سیری در سیره ائمه اطهار، ص ۱۴۵.
۲۷- مجموعه آثار، ج ۵، ص ۲۱ (مقاله سیرفلسفه در اسلام).
۲۸- آشنایی با علوم اسلامی، کلام (مجموعه آثار، ج ۳، ص ۹۳) و خدمات متقابل اسلام و ایران، ج‏۲، ص‏۵۱۷ و ر.ک: تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام (اعلمی) ص ۳۵۳.
۲۹- مجموعه آثار، ج ۵، ص ۲۱ (مقاله سیرفلسفه در سلام).
۳۰- همان.
۳۱- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۲، ص ۵۲۳ و مجموعه آثار، ج ۱۴، ص ۴۵۸.
۳۲- مجموعه آثار، ج ۵، ص ۲۱ (مقاله سیر فلسفه در اسلام).
۳۳- عبارات استاد در این قسمت‏بیشتر موارد با کمی تغییر و تصرف نقل شده است.
۳۴- مجموعه آثار، ج ۵، ص ۳۸۷ (شرح مختصر منظومه).
۳۵- همان (پاورقی).
۳۶- همان، پاورقی و صص ۱۴۹ و ۱۵۰ (کلیات فلسفه).
۳۷- همان، ص ۳۸۷ (پاورقی).
۳۸- همان، ص ۱۵۰ (کلیات فلسفه).
۳۹- همان، صص ۳۸۷ و ۳۸۸ (پاورقی، شرح مختصر منظومه).
۴۰- همان، ص ۳۸۷ (پاورقی، شرح منظومه).
۴۱- همان، ص ۱۵۰ (کلیات فلسفه).
۴۲- همان، ص ۳۸۸ (پاورقی، شرح منظومه).
۴۳- همان.
۴۴- مجموعه آثار، ج ۵، صص ۱۴۹ - ۱۵۰ (کلیات فلسفه، روشهای فکری اسلامی).
۴۵- همان، ج ۳، ص ۶۱. کلام، ص ۱۴.
۴۶- ابوجعفر محمد بن حسن معروف به خواجه نصیرالدین طوسی متولد جمادی الاول ۵۹۷ و متوفی ۱۸ ذی‏الحجهٔ (عید غدیر) ۶۷۲ ه. ق. مطابق با ۱۲۷۴ میلادی. که در سن ۷۵ سالگی رحلت کرده و در کاظمین دفن شده است. ایشان تالیفات زیادی دارد که محققان تالیفات ایشان را در بیشتر از ده محور کلی و تا ۲۷۴ کتاب و مقاله ضبط کرده‏اند. ر.ک: نصیرالدین الطوسی، د. هانی، نعمان فرحات، بیروت.
(ایشان) مظهر و نماینده کامل کلام شیعی است (مجموعه آثار ج ۵، ص ۱۵۰).
۴۷- مجموعه آثار، ج ۵، ص ۱۵۰ (کلیات فلسفه).
۴۸- همان، ج ۳، ص ۹۵، کلام، ص ۵۸.
۴۹- تجرید العقاید یا تجرید الکلام; این کتاب یکی از معروفترین کتب کلام است (مجموعه آثار، ج ۵، ص‏۱۵۰). خواجه با تالیف کتاب تجرید الاعتقاد محکمترین متن کلامی را آفرید. پس از تجرید هر متکلمی اعم از شیعه و سنی که آمده به این متن توجه داشته است (مجموعه آثار، ج ۳، کلام، ص ۹۵) کتاب تجرید در تحول مسایل کلامی نقش دارد و از آن کتابهایی است که زیاد شرح شده و بر آن حاشیه زده شده است (شرح مبسوط، ج‏۱، ص ۲۷۱) و (مجموعه آثار، ج ۱۴، ص ۴۵۵).
۵۰- مجموعه آثار، ج ۳، ص ۹۵، کلام، ص ۴۸.
۵۱- شرح مبسوط منظومه (حکمت)، ج ۱، ص ۲۲۱ و مجموعه آثار، ج ۹، ص ۲۱۸.
۵۲- علاءالدین علی بن محمد معروف به فاضل قوشچی م ۸۹۷. کتاب را برای سلطان ابوسعید کورکانی تالیف کرد. و این شرح به نام شرح جدید معروف است.
۵۳- قاضی عضدالدین ایجی (م ۷۵۷) معاصر و ممدوح حافظ است کتاب او، المواقف فی علم الکلام سخت تحت تاثیر کتاب تجریدالعقاید (خواجه نصیرالدین طوسی) است (مجموعه آثار، ج ۵، ص ۱۵۱ و ۱۴۹ با کمی تغییر و تصرف).
۵۴- میر سید شریف جرجانی م ۸۱۶ (شیراز) این شرح بر کتاب المواقف از همه معروفتر است (مجموعه آثار، ج ۵، ص ۱۵۱ با تصرف).
۵۵- سعدالدین تفتازانی مسعود عمر بن عبدالله هروی شافعی خراسانی صاحب تهذیب در فن منطق و مقاصد در علم کلام و ... شاگرد قطب رازی و قاضی ایجی در سال ۷۹۲ در سمرقند وفات کرده و در سرخس دفن شده است.
۵۶- همان.
۵۷- سید الحکماء والمدققین، محمد بن ابراهیم، ملقب به صدرالدین کبیر در سال ۹۰۳ به قتل رسیده است (هدیهٔ الاحباب، ص ۲۰۶).
۵۸- استاذالبشر، عقل حادی عشر، خاتم حکماء و عزت علما، فرزند صدرالدین محمدبن ابراهیم، در سال‏۹۴۸ در شیراز وفات یافت (هدیهٔ الاحباب، ص ۲۲۶).
۵۹- ملا جلال الدین محمدبن سعد دوانی، حکیم، متکلم، فاضل، شاعر، محقق ... در اوایل بر مذهب تسنن بوده، لکن بعد شیعه شد. زمان وفاتش بعد از سال‏نهصد قمری است (هدیهٔ الاحباب، ص ۱۵۴) در سال ۸۰۳ متولد و ۹۰۳ یا ۹۰۸ در گذشته است (خدمات متقابل، ج ۲، ص ۵۷۸).
۶۰- سید اجل، محقق نحریر و عالم مدقق خیبر حکیم متکلم ماهر در عملیات و کامل در نقلیات میر محمد باقر بن الحسینی الاسترآبادی معروف به میرداماد، ... میرداماد در تعبدات بی‏نهایت رسیده بود. و قرآن مجید را بسیار تلاوت می‏کرد....(هدیهٔ‏الاحباب، شیخ عباس قمی، ص ۱۵۲) استاد شهید می‏فرمایند. فلسفه به وسیله میرداماد رنگ و بوی دیگری می‏گیرد.... وی علاوه بر اینکه فیلسوف بود، فقیه و ریاضیدان و ادیب و رجالی هم بود. روی همرفته مردی جامع بود. و خود را معلم ثالث، می‏خواند. (خدمات متقابل اسلام و ایران، ج‏۲، ص ۵۸۳).
۶۱- حکیم الهی و فیلسوف ربانی بی‏نظیر که حکمت الهی را وارد مرحله جدیدی کرد ... (خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۲، ص ۵۸۶).
۶۲- شرح مبسوط منظومه (حکمت)، ج ۱، ص ۲۷۶ (پاورقی) و مجموعه آثار، ج ۹، ص ۲۲۱-۲۲۲.
۶۳- آشنایی با علوم اسلامی، کلام اسلامی، ص‏۵۸. مجموعه آثار، ج ۳، ص ۹۵ و ج ۵، ص ۱۵۰ (کلیات فلسفه) و شرح مبسوط منظومه، ج ۱، ص ۲۸۱.
۶۴- خدمات متقابل اسلام و ایران، ج ۲، ص ۵۷۳ و مجموعه آثار، ج‏۱۴، ص‏۵۰۱.
۶۵- آشنایی با علوم اسلامی، کلام، ص ۵۸ و مجموعه آثار، ج ۳، ص ۹۵.
۶۶- همان.
۶۷- همان.
۶۸- اصول فلسفه و روش رئالیسم (صدرا)، ج ۳، ص ۱۹۸ (مقاله نهم) و مجموعه آثار، ج ۶، ص ۶۴۸.
۶۹- مجموعه آثار، ج ۳، ص ۹۵، کلام ۵۸ (با تغییرو تصرف).
۷۰- همان، ج ۵، ص ۱۵۰ (کلیات فلسفه).
۷۱- مجموعه آثار، ج ۵، ص ۱۵۵ (کلیات فلسفه، درس پنجم).
۷۲- همان، ج ۱۳، ص ۲۳۳ و ۲۳۴ (مقاله، فلسفه‏اسلامی پیش از ملاصدرا).
۷۳- همان، ج ۳، ص ۹۵ و آشنایی با علوم اسلامی، کلام، ص‏۵۸.
۷۴- همان.
۷۵- همان، ج ۱۳، صص ۲۳۴ - ۲۳۵.
۷۶- آشنایی با علوم اسلامی، کلام، ص ۵۵ (درس هفتم). مجموعه آثار ج‏۳، ص‏۹۳.
۷۷- همان، ج ۱، ص ۵۲ و عدل الهی، ص‏۱۹ - ۲۰ (مقدمه).
۷۸- اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج‏۳، ص ۱۹۸ (مقاله نهم). مجموعه آثار، ج ۶، ص ۶۴۸.
۷۹- مجموعه آثار، ج ۳، ص ۶۱ و آشنایی باعلوم اسلامی، کلام و ر.ک: مدخل و در آمد علم کلام، علی ربانی گپایگانی، صص ۱۷۷ - ۱۷۳.
۸۰- اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۳، ص‏۱۹۸ (مقاله نهم).
۸۱- مجموعه آثار، ج‏۱، ص‏۵۲ و عدل الهی، صص‏۲۰ - ۱۹ (مقدمه) و مجموعه آثار ج ۵، صص ۱۴۸-۱۴۷ (کلیات فلسفه).
۸۲- همان، ج ۱۳، ص ۲۸۸ (مقاله وجود ذهنی) و ص‏۲۴۰ (مقاله فلسفه اسلامی بیش از ملاصدرا) و شرح مبسوط، ج ۱، ص‏۲۷۳.
۸۳- مجموعه آثار ج ۱۳، ص ۲۳۳ (مقاله فلسفه اسلامی پیش از ملاصدرا).
۸۴- همان.
۸۵- مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، الوالحسن علی بن اسماعیل الاشعری، متوفی ۳۲۴.
۸۶- مجموعه آثار، ج ۱۳، صص ۲۳۵ - ۲۳۴.
۸۷- مجموعه آثار، ج‏۱۳، ص ۲۲۵ (مقالات فلسفی).
۸۸- همان، ص ۲۲۵-۲۲۶.
۸۹- حضرت استاد فرموده‏اند: «از مسائل وجود گویا دو مساله است که در فلسفه ارسطو نیز مطرح بوده است. یکی مساله بداهت وجود و دیگری هم مسئله اشتراک معنوی وجود. عیز از اینها مساله دیگری در فلسفه ارسطو مطرح نبوده است و شرح مبسوط منظومه، ج‏۱، ص‏۱۹. مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۲۵۵، مقالات فلسفی، حکمت صدرالمتالمین.
۹۰- مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۲۳۳. مقاله فلسفه اسلامی پیش از ملاصدرا.
۹۱- اصول فلسفه و روش رئالیسم (صدرا)، ج ۱۳، ص ۱۷ (مقاله هفتم)، مجموعه آثار، ج ۶، ص ۴۶۷.
۹۲- همان.
۹۳- همان، ص ۱۹۸ (مقاله نهم); مجموعه آثار، ج ۶، ص ۴۶۷.
۹۴- همان، ص ۴۲ و صص ۷۳ و ۷۴ (مقاله هفتم).
۹۵- شرح مبسوط منظومه (انتشارات حکمت)، ج ۱، ص ۶۰ (پاورقی) و مجموعه آثار، ج‏۹، ص‏۶۰.
۹۶- مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۲۳۳ (مقالات فلسفی) و شرح مبسوط ج‏۱، ص ۵۹ و ۶۰ و مجموعه آثار، ج‏۹، ص ۵۹ و ۶۰.
۹۷- مجموعه آثار، ج‏۱۳، ص ۲۵۶ (مقالات فلسفی).
۹۸- شرح مبسوط منظومه، ج‏۲، ص‏۱۷۹، و مجموعه آثار، ج‏۹، ص‏۴۵۳.
۹۹- مجموعه آثار، ج ۱، ص ۲۴ و ج ۹، ص ۳۵.
۱۰۰- همان، ج ۷، ص ۴۸۰ - ۴۸۱ (الهیات شفا، مقاله ۷).
۱۰۱- شرح مبسوط منظومه، ج ۲، ص ۲۴۱، با اندکی تلخیص، مجموعه آثار، ج ۹، ص ۴۹۹.
۱۰۲- مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۲۳۴ (مقالات فلسفی).
۱۰۳- ابوالحسن علی بن اسماعی اشعری نواده ابو موسی اشعری به سال (۲۶۰ ق) در بصره زاده شد و پس از آنکه عمر خود را در مبارزه در راه سنت و نبرد با معتزله گذرانید به سال ۳۲۴ ق در بغداد بدرود حیات گفت. (تاریخ فلسفه، حناالفاخوری ص ۱۴۷ و ۱۴۶) شهید مطهری درباره او چنین نوشته است: او که شخص نابغه و مفکر بزرگی بوده ست‏برای دعاوی اهل حدیث پایه استدلالی ریخت و با نیروی اسلام و نه مثل متوکل با زور موجی علیه معتزله در دنیای اسلام به وجود آورد. شرح مبسوط ج‏۱، ص‏۴۲.
۱۰۴- شرح مبسوط منظومه، ج ۱، ص ۲۸۰ و مجموعه آثار، ج ۹، ص ۲۲۴.
۱۰۵- مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۲۸۸ و ۲۴۰ و ۲۴۱.
۱۰۶- همان، ج‏۵، ص‏۲۲۳.
۱۰۷- اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج‏۵، ص ۵۴ و شرح مبسوط منظومه، ج‏۳، ص‏۱۸۶ و مجموعه آثار، ج‏۱۳، ص ۲۳۳ و ۲۳۴.
۱۰۸- همان و مجموعه آثار، ج ۶، ص ۹۲۰ (با اندکی تلخیص).
۱۰۹- ابوریحان بیرونی متوفی ۴۴۰ ق / ۱۴۰۸ م، معاصر ابوعلی سینا. تخصص بیرونی در ریاضیات و نجوم و تاریخ و جغرافیا و شناخت ادیان وعقاید ملل است. چند زبان می‏دانسته و به سایر علوم زمان خویش نیز وارد بوده است (مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۸۴) جهت آگاهی بیشتر از مقام بیرونی مراجعه کنید به همان صص ۸۰-۸۶ و مجموعه آثار، ض ۱۴، ص ۴۷۸ و ۴۷۹ (خدمات متقابل اسلام و ایران).
۱۱۰- مجموعه آثار، ج ۱۳، ص ۱۰۳ (مقالات فلسفی، پرسشهای فلسفی ابوریحان از بوعلی).
۱۱۱- همان، ج ۷، ص ۳۲۸ (درسهای الهیات شفا مقاله ششم).
۱۱۲- همان ج‏۱۳، ص‏۲۶۴ (مقالات فلسفی; حکمت صدرالمتالهین).
۱۱۳- علل گرایش به مادیگری، ص ۱۱۶ و مجموعه آثار ج ۱، ص ۵۰۵.
۱۱۴- مجموعه آثار، ج‏۱۳، ص‏۲۳۴.
مجلات فصلنامه نامه مفیدشماره ۱۲
منبع : پرسجو


همچنین مشاهده کنید