سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

از علوم عقلی اسلامی در مک‌گیل خبری نیست


از علوم عقلی اسلامی در مک‌گیل خبری نیست
اگر بخواهیم به ویژگی‌های علمی او اشاره كنیم همین بس است كه به كارنامه آثارش نگاهی داشته باشیم اما در كنار تمام این محاسن، او شاگردانی را نیز تربیت نمود كه امروزه خود از استادان و فرهیختگان جامعه محسوب می‌شوند. دكتر محقق در عمر پر بركت خود تنها در ایران به فعالیت علمی مشغول نبود بلكه او توانست در كشورهای مختلف هم فعالیت‌های علمی قابل‌توجهی داشته باشد. یكی از این مراكز علمی كه ایشان فعالیت قابل توجهی در آن داشتند موسسه مطالعات اسلامی مك گیل كاناداست كه توانست شعبه‌ای هم در تهران افتتاح كند. مصاحبه ذیل درباره تاریخچه شفاهی این موسسه و اقدامات قابل توجه آن است.
ـ جناب آقای دكتر محقق شما چهره نام آشنایی برای تاریخ شفاهی فرهنگ و تمدن ایران معاصر هستید. با بسیاری از علمای معاصر آشنا بودید و از محضرشان كسب فیض كردید مانند شعرانی، آشتیانی عصار و حتی با بسیاری از دانشمندان غربی مانند سزگین، ماتسوموتو، كربن، لندلت آشنا بودید اما شما مدتی هم در كانادا و موسسه مطالعات اسلامی مك گیل به امر تدریس و پژوهش مشغول بودید. اجازه بدهید بحث را از آنجا شروع كنیم، چطور شد كه به كانادا رفتید و فضا را در آنجا چطور دیدید؟
من قبل از اینكه به كانادا بروم مدت ۲ سال در دانشگاه لندن تدریس می‌كردم. یعنی در سال‌های ۴۲ـ ۱۳۴۰ استاد مهمان در مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی لندن بودم. برخلاف بسیاری از استادان كه برای تدریس فارسی به خارج از ایران می‌روند و هیچ انگیزه‌ای در آنها نیست كه زبان خارجی را بیاموزند. اغلب می‌گویند كه ما استاد هستیم و در آنجا فارسی تدریس می‌كنیم پس چرا باید زبان دیگری را بیاموزیم. از همان دوران كه در لندن بودم تصمیم گرفتم كه این زبان را بیاموزم. خوشبختانه به اندازه‌ای كه نیازم را رفع كنم این زبان را آموختم البته بگویم كه من در آن موقع ۳۲ سالم بود. در دورانی كه اكنون در دبیرستان زبان خارجی می‌خوانند برای من چنین مجالی نبود و من در آن موقع طلبه بودم و دروس حوزوی را می‌خواندم. این خلأ عدم یادگیری زبان اكنون بسیار آشكار هست. به طور مثال در كنگره‌هایی كه مربوط به زبان و ادبیات فارسی در خارج برگزار می‌شود تعداد بسیار معدودی هستند كه زبان خارجی را فراگرفته‌اند و می‌توانند پرسش‌های آنها را پاسخ دهند. به هر حال، من در آن موقع كه در لندن بودم استاد دانشگاه تهران نیز بودم. در سال ۱۳۴۴ یعنی چهل سال پیش رئیس دفتر وزیر فرهنگ كه با من دوست بود و در یك مدرسه تدریس می‌كردیم و ایشان آنجا مدیر بودند به كتابفروشی اسدی در میدان بهارستان پیغام داده بود كه من با دكتر محقق كارم دارم. من معمولا عصرها به این كتابفروشی می‌رفتم. وقتی كه پیغام را شنیدم به سراغ ایشان رفتم و دوستم بدون اینكه مرا از ماجرا خبر‌دار كند به دفتر وزیر فرهنگ هدایت ام كرد. وزیر به من گفت كه از یكی از دانشگاه‌های كانادا معلم فارسی می‌خواهند. شما آماده هستید كه آنجا بروید؟ البته قید كرد كه بودجه آنها كم و حقوقی كه می‌دهند نسبتاً كم است. یادم هست كه گفت پنج هزار دلار در سال است و می‌بایست هزینه خانواده را هم خودم می‌دادم. من هم چون همیشه در زندگی‌ام وقتی در دو راهی قرار می‌گیرم كه یكی راه معنویات و راه دیگر مادیات است من راه معنویات را ترجیح می‌دهم هر چند آن راه چه بسا به مادیات بسیاری هم برای من منتج شده است، بنابراین تصمیم گرفتم كه با این حقوقی كه دریافت می‌كنم چه بسا فرصت این را دارم كه انگلیسی‌ام را تقویت كنم حتی مونترال كه شهر دو زبانه‌ای هم هست می‌توانم فرانسه هم بخوانم. همچنین در آن دانشگاه می‌توانم لاتین و یونانی هم یادبگیرم. همسرم هم فرصت می‌كند كه درسش را ادامه دهد و همه اینها فرصت بسیار خوبی است و اگر اینقدر در مضیقه بودیم كه نتوانستیم با این حقوق زندگی كنم، بازمی‌گردم. در آن زمان من طی نامه‌نگاری‌هایی كه خودم را معرفی كردم، سه كتاب هم كه در آن زمان نوشته بودم البته فكر هم نمی‌كردم كه آنها به این كتاب‌ها ارزشی قائل باشند.
اسامی آن كتاب‌ها چه بود؟
یكی كتاب «وجوه قرآن» بود اثر حبیش تفلیسی كه دانشگاه تهران با سرمایه دكتر یحیی مهدوی چاپ كرده بود، چرا كه ایشان حقوق نمی‌گرفتند و كتاب‌هایشان صرف امور علمی می‌شد. كتاب دیگر «لسان التنزیل» بود كه فرهنگ لغات قرآن به زبان فارسی سره بود و كتاب دیگر «تحلیل اشعار ناصرخسرو» بود.
ـ فضای علمی كانادا را در آن موقع چطور دیدید؟
آنجا واقعا یك محیط علمی بود. ما در اینجا گاهی صحبت از فرنگ می‌كنیم و فقط معایب آن را می‌گوییم اما محاسن آن را نمی‌گوییم. در جو و فضای علمی است كه علم ارزش پیدا می‌كند. برخلاف آن مراكزی كه در جهان سوم كه همیشه زد و بند بر علم ترجیح دارد البته نمی‌خواهم بگویم آنجا این مساله نیست اما می‌خواهم بگویم كه همه چیز حد و حدودی دارد. آنها وقتی این كتاب‌های من را دیدند علی رغم اینكه فكر می‌كردم كه اهمیتی نمی‌دهند اما قراردادی را كه برایم فرستادند به‌جای پنج هزار دلار رقم ۸ هزار دلار نوشته بودند و وقتی كه اعلام آمادگی كردم هزینه همسرم و فرزند یازده ماهه‌ام عباس را نیز تقبل كردند.
ـ وقتی كه وارد مك گیل شدید موضوعات درسی‌ای را كه انتخاب كردید چه بود؟
سعی من این بود كه درسی را انتخاب كنم كه پیام علوم اسلامی را همراه داشته باشد، یعنی كلامی، عرفانی، فلسفی و ادبی باشد، لذا در نثر جامع الحكمتین ناصرخسرو را پیشنهاد كردم و در نظم عطار نامه را تدریس كردم. در آنجا دو استاد دیگر هم بودند. یكی پروفسور ایزوتسو بودند كه نجات ابن‌سینا را در فلسفه و الاقتصاد فی‌الاعتقاد غزالی در كلام تدریس می‌كردند و یكی هم پروفسور هرمان لندلت بود كه شرح گلشن راز شبستری و كاشف الاسرار نورالدین اسفراینی را كه تصحیح و با ترجمه به زبان فرانسه منتشر كرده بود، تدریس می‌كرد.
ـ فضای آنجا فضای غریبی با مباحث فلسفی و حكمی اسلامی و ایرانی نبود؟
نه، بر عكس فضای بسیار مناسبی بود، چرا كه ایزوتسو استوانه‌ای در حكمت و فلسفه در آنجا بود. ایشان در دانشگاه كیوتو ژاپن نیز تدریس می‌كردند. با اینكه پروفسور لندلت بسیار جوان بود و شاگرد مستقیم پروفسور هانری كربن بود اما این دو استاد فضای خوبی را برای فلسفه و علوم عقلی اسلامی در مك گیل فراهم كردند.
ـ خاطرتان هست كه چند تا دانشجو داشتید. البته می‌خواهم بدانم كه جوانان و دانشجویان تا چه اندازه به این مباحث ترغیب می‌شدند؟
برای درس فارسی حدود ۵ یا ۶ نفر بودند. من همیشه در جلساتی كه در شورای گسترش زبان فارسی برگزار می‌كنیم همیشه گفته‌ام زبان فارسی تا وقتی كه پیام‌آور یك فرهنگ و علمی نباشد جذابیتی برای خارجی‌ها ندارد. اینكه در شبه قاره علاقه‌ای به فارسی یافته‌اند برای این است كه فارسی حامل پیام‌های عرفانی است. به هر حال، ایزوتسو و لندلت كه ما با یكدیگر رابطه دوستی و رفاقت هم پیدا كردیم متوجه شدند كه من به غیر از اینكه معلم زبان فارسی هستم با دیگر علوم هم آشنایی دارم از من خواستند در درس من به عنوان مستمع آزاد حضور پیدا كنند. وقتی كه دیدند كه در مباحث فلسفی و عرفانی من شاهد مثال از آثار فلاسفه بزرگ مانند ملاصدرا و میرداماد می‌آورم بیشتر به این مسائل ترغیب شدند. یادم هست زمانی شعر حاج ملاهادی سبزواری را در تخته سیاه نوشتم و برای شاگردها ترجمه كردم. آقای ایزوتسو رفته بودند پیش رئیس دانشكده و گفته بودند كه این مناسب نیست كه اهل علم را به اینجا دعوت كردید كه فقط در اینجا فارسی تدریس كند بلكه باید درس اساسی برای ایشان بگذارید. از من پرسیدند كه به چه چیزی علاقه‌مند هستید من گفتم كلام شیعه.
قبل از اینكه شما این پیشنهاد را به آنها بكنید، كسی درباره كلام شیعه هم تدریس كرده بود؟
خیر، من نخستین فردی بودم كه در دپارتمان مطالعات اسلامی مك گیل كلام شیعی را در ۴ سال پیش تدریس كردم. در سال اول علامه حلی و در سال بعد اصول فقه شیعه را تدریس می‌كردم و تا حدودی هم با مسائل زبان‌شناسی تطبیق می‌كردم. برخورد آنها با این پیشنهاد بسیار مناسب بود. من علاوه بر اینكه متدولوژی حوزوی را آموخته بودم به خوبی هم با متدولوژی تدریس در دانشگاه‌های خارج هم آشنا بودم. یعنی به‌خوبی می‌دانستم كه در لندن، دانشگاه تهران، حوزه مشهد و حوزه قم چگونه علوم اسلامی تدریس می‌شود. البته این را هم بگویم كه من سالیان طولانی هم معلم بودم.
استاد معمولا در دپارتمان‌های شرق‌شناسی نگاه آنها به اسلام نگاه اهل تسنن است اما شما در آنجا كلام شیعی و نگاه شیعی را تدریس كردید آیا از سوی اهل تسنن هم مخالفت‌هایی شد؟
ما در مباحث كلامی به قول فرنگی‌ها بحث پولیتیك نداشتیم، بلكه دفاع از فرهنگ اسلامی با دیدگاه‌های مختلف بود. البته از موضع شیعه كه موضعی قاطع و راسخ است سخن گفته می‌شد. در كلامی كه درس می‌دادم مثلا این موضوع هست كه عقل و نقل با هم تناقض پیدا كردند ما كدام را باید انتخاب كنیم. اشعری‌ها معتقدند كه ما باید نقل را بپذیریم چرا كه نقل سخن قرآن و پیامبر(ص) است و بنابراین ما عقل را باید كنار بگذاریم. در حالی كه شیعه اثنی‌عشری معتقد است كه ما باید عقل را بپذیریم و اگر ما خواسته باشیم عقل را رها كنیم نقل خود به خود بی‌اعتبار می‌شود. چرا كه نقل را با عقل پذیرفتیم. بنابراین نقل را باید تعدیل كنیم یعنی اینكه مراد ظاهر نقل نیست. همانطور كه گفته می‌شود قرآن دارای بطن‌های مختلف است و یك ظاهری دارد و ظاهر آن باطنی و باطن دیگری دارد. در حقیقت این روش، روشن‌بینانه‌تر است.
ـ به عبارتی نگاه شما یك نگاه متدولوژیك بود؟
چاره‌ای هم جز این نبوده است. در آنجا مسیحی و یهودی هم حضور دارند و باید به گونه‌ای علمی سخن گفت. وقتی كه خود به خود فرهنگی پذیرفته شود، خواه ناخواه اثر خودش را می‌گذارد. به هر حال، وقتی كه ما این درس را شروع كردیم حدود ۱۲ دانشجو آمدند. ایزوتسو و لندلت هم شركت می‌كردند و البته با این ترتیب وضع ما دگرگون و خلاف آن چیزی كه فكر می‌كردم شد. به خاطر دارم وقتی پروفسور چارلز آدامز ریاست دانشكده به اتاق من آمد. من ابتدا گمان كردم كه ایشان از شیوه تدریس من ناراحت هستند. ایشان در حالت عصبانیت به من خطاب كرد كه مهدی من آمدم از تو عذر‌خواهی كنم و از این بی‌توجهی كه به شما شده بسیار ناراحت هستم و این تقصیر دولت ایران بوده كه شما را به ما درست معرفی نكرده است. این حقوقی نیست كه ما برای شما تعیین كردیم من از پول كتابخانه می‌زنم و از ترم دوم سالی ۱۲۰۰۰ دلار خواهم داد. من به خاطر دارم وقتی كه من درباره حكمای معاصر در كلاس صحبت كردم مرحوم ایزوتسو گفتند كه این شرم‌آور است كه شما چنین دانشمندانی دارید و دنیا از آن بی‌اطلاع هستند و شما جوانان باید عمق این سخن را دریابید.
ـ از متون فلسفی چه آثاری را تدریس كردید؟
زمانی بود كه به شاگردی كتاب انــوارالملكوت فی شرح الیاقوت علامه حلی را تدریس كردم. بیشتر تدریس من حول و حوش علوم عقلی بود. گرایش‌های آنجا چهار مورد بود. دانشجویان موظف بودند كه در موضوعات مختلف تاریخ اسلام، سازمان‌ها و تشكیلات اسلامی، فلسفه و كلام و تصوف در اسلام و اسلام در حال حاضر در كشورهای اسلامی به تحقیق و بحث بپردازند و از این گذشته دو زبان شرقی و دو زبان اروپایی را فراگیرند. من فقط در اندیشه اسلامی تدریس می‌كردم. مثلا دكتر آدامز، اسلام در شبه‌قاره هند را تدریس می‌كرد و به سوابق ابوالاعلا مودودی و سر احمد‌خان و ابوالكلام آزاد و نهرو و گاندی اشاره داشت. پروفسور بركر كتابی درباره سكولاریسم در تركیه را نوشته بود كه او بیشتر نظام‌های جدید آتاتورك را تدریس می‌كرد. پروفسور دان لیتل كه تخصص تاریخ داشت، ممالیك مصر را تدریس می‌كرد.
ـ درباره فلسفه اسلامی كسانی بودند كه تدریس كنند؟
فقط ایزوتسو بود كه فلسفه اسلامی تدریس می‌كرد.
وقتی كه شما در موسسه مك گیل مشغول تدریس شدید نگاه غربیان به فلسفه اسلامی چگونه بود. وقتی كه صحبت از فلسفه اسلامی می‌شود بسیاری از آنها با ابن‌سینا، فارابی و غزالی آشنا هستند و بیشتر فلاسفه اسلامی را قرون وسطایی می‌دانند اما بحث این است كه ما فلسفه اسلامی را بحثی پویا و زنده می‌دانیم. به عبارتی می‌گوییم كه علوم عقلی ما پویاست. در آن فضای مك گیل نگاه به فلسفه اسلامی ما پویا بود یا تاریخی؟
آنها ولو اینكه در برهه‌ای از زمان نگاه تاریخی دارند ولی در عمل توجهی هم به اصالت آن دارند. اگر هانری كربن وارد فلسفه اسلامی شده در آغاز امر قصد داشته كه بداند كه در این گوشه دنیا چه علوم عقلی حضور دارد و مقایسه‌ای با غرب داشته باشد ولی در ضمن این ممارست و مطالعه، پی به اصالت آن می‌برد. ایزوتسو خودش كسی بود كه در مذهب بودایی استاد بود و كتابی نیز درباره فلسفه بودایی نوشته بود اما در ضمن مطالعه و تحقیق شیفته فلسفه قرون وسطای متاخر شد. علت همین اشتیاق او به مبانی فلسفی بود كه به درس من می‌آمد و حتی حاضر شد كه در ترجمه امور عامه ملاهادی سبزواری فعال شود. این كتاب در نیویورك چاپ و بعدا در دانشگاه تهران هم تجدید چاپ شد. ایزوتسو فرد علاقه مندی بود كه حاضر شد از دانشگاه كیوتو و مك گیل استعفا دهد و به تهران بیاید و در موسسه شعبه تهران فعال شود.
با وجود مشكلاتی كه ما داشتیم ترجمه ملاهادی سبزواری را چاپ كردیم و این اولین باری بود كه كتاب حوزوی به آن كیفیت چاپ می‌شد و پس از آن ما شروع كردیم قبسات میرداماد را منتشر كردیم كه با مقدمه انگلیسی ایزوتسو و فضل الرحمن منتشر شد. در منطق اسلامی كتاب منطق و مباحث الفاظ را چاپ كردیم. لذا فضای مك گیل فضای مناسبی برای آشنایی با حكمای ما بود و آشنایی هم صورت نگرفته بود و این به خاطر غفلت ما بوده است. ما باید با برنامه پیش رویم. اكنون كه ۴۰ سال می‌گذرد متجاوز از صد كتاب از دانشمندان را به دنیای علم معرفی كردیم. این شیوه می‌بایست پیگیری شود. اغلب كرسی‌های این مباحث الان تعطیل شده است. ما فرصت را غنیمت نمی‌شماریم.
ـ ٔشما كلا چند سال در مك گیل بودید؟
یكبار ۳ سال ماندم. بار دیگر حدود ۲ سال و یكبار هم یك سال بودم. بعد از انقلاب هم ۵ بار برای یك ترم تدریس به آنجا رفتم.
در آن زمان مرحوم دكتر حائری یزدی هم در كانادا بودند آیا شما با ایشان هم ارتباط داشتید؟
آقای حائری به جای من آمدند مك گیل. من ۳ سال در آنجا بودم و آقای دكتر سید حسین نصر پیشنهاد كردند كه آقای دكتر حائری در آنجا تدریس كنند. البته ایشان بازنگشتند و حدود ۸ سال ماندند تا دكترای فلسفه غرب را از تورنتو بگیرند.
ـ به غیر از شما و مرحوم حائری كسی دیگر این كرسی را در مك گیل ادامه نداد؟
نه، كس دیگری نبود. فعالیت‌ها منقطع شد. قبل از انقلاب كه من آنجا حضور داشتم به واسطه قراردادی بود كه نیمی از هزینه آن كرسی را ایران و دیگری را كانادا می‌داد. بعد از انقلاب در این جریان وقفه افتاد. یكبار هم كه خدمت رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای كه آن موقع رئیس‌جمهور بود، رسیدم ایشان گفتند كه محقق دیگر كانادا نمی‌روی تدریس كنی چه اتفاقی افتاده؟ گفتم كه پیش از انقلاب نصف حقوق ما را ایران و نصف دیگر را كانادا می‌داد. بعد از انقلاب این موضوع قطع شد. ایشان گفتند كه نصف حقوق شما چقدر می‌شود؟ گفتم نهایتاً ۱۰، ۱۵هزار دلار می‌شود. ایشان گفتند كه این رقم پولی نیست. دستور دادند بنیاد علوی كه در نیویورك است این هزینه را بپردازند. آقای میرحسین موسوی هم از مساله بسیار استقبال كردند. بعد از انقلاب حدود پنج بار رفتم و این كرسی برقرار بود اما متاسفانه بنیاد علوی در دست افرادی بود كه در جریان علم نبودند و شاید در مقامی هم بودند كه این گونه مسائل را بی‌فایده می‌دانستند. كسی گزارش داده بود كه شاگردهای محقق كه دكتری می‌خوانند حدود ۵ نفر هستند. تصور كرده بود كه دوره دكتری مجلس وعظ است كه دویست نفر بیایند. در آنجا به كسی دكتری نمی‌دهند. آقای حائری كه بزرگ‌ترین فیلسوف تهران بود و در مدرسه سپه سالار قدیم تدریس می‌كرد وقتی كه آنجا رفت هشت سال طول كشید تا دكتری فلسفه را بگیرد. بنابراین اینها فكر می‌كردند كه چرا من پنج شاگرد دارم. مسوولان مك گیل هم بسیار ناراحت شدند كه مسائل را افرادی كه وارد نیستند باید حل و فصل كنند. این ماجرا به من برخورد كه چرا من در جایی تدریس كنم كه تعیین تكلیف ما به وسیله افراد عوام باشد. این بود كه من هم به مالزی رفتم و دوازده كتاب به خرج دولت مالزی در تهران منتشر كردم.
آقای دكتر، در طول تاریخ دانشگاه‌هایی را سراغ داریم كه بعدها تبدیل به مكتب شدند. مانند مكتب فرانكفورت و پراگ، یا در ایران مكتب اصفهان، آیا به فكر این بودید كه مكتب مك گیل را تاسیس كنید كه كار آن به جد پیگیری علوم عقلی اسلامی باشد؟
نه به فكر این موضوع نبودیم. چرا كه اساس مك گیل در آن چهار گرایشی بود كه گفتم و نباید به یك مورد منحصر شود. آنچه را كه ما توانستیم به وسیله همین موسسه‌ای كه در تهران بود انجام دهیم معرفی دوره‌های نا‌شناخته فلسفه اسلامی بود. غربیان می‌گویند بعد از اینكه ابن‌رشد فوت كرد و به خاك سپرده شد تفكر علمی و عقلی هم در میان مسلمانان نیز رخت بربست اما ما در سال ۱۳۸۱ همایشی با عنوان قرطبه و اصفهان برگزار كردیم و تا به حال ۲۸ كتاب را درباره علوم عقلی اسلامی منتشر كردیم. الان كسی نمی‌تواند بگوید كه در ایران تفكر عقلی مرده است. در تاریخ ایران سابقه نداشته كه كنگره‌ای با چنین وسعتی و با چنین بار علمی برگزار شود كه بتواند این چنین آثاری را خلق كند.
ـ در زمانی كه در مك گیل بودید كارهای پژوهشی و تحقیقاتی هم انجام دادید؟
بله، كتاب‌هایی را كه بعدا منتشر كردم در آنجا تحقیقاتش را انجام داده بودم. كتاب الشكوه علی جالینوس را تصحیح كردم. برخی از فرنگی‌ها كه مغرض‌اند می‌گویند اسلام آدم حسابی نداشته دو نفر بودند كه آنها هم مقلد دیگران بودند. یكی ابن‌سینا كه كپی ارسطو است و دیگری رازی است كه كپی جالینوس است. این كتاب را كه با مقدمه انگلیسی و فارسی منتشر كردیم آن تفكر باطل را دگرگون كرد به علت اینكه رازی در این كتاب می‌گوید حقی كه جالینوس بر گردن من دارد بر حق یك ارباب بر برده خودش زیادتر است ولی علم و فلسفه و طب تصمیم كوركورانه به بزرگان را اقتدا نمی‌كند. مثلا درباره ابن‌سینا و ارسطو شرح شفای ملامهدی نراقی را منتشر كردیم. حرف‌هایی ملا مهدی نراقی زده كه نه تنها در آثار ارسطو دیده نمی‌شود بلكه در آثار خود ابن‌سینا هم دیده نمی‌شود. در حقیقت این موارد چیزهایی بود كه در فضای مك گیل كار تحقیقی كردیم.
ـ چطور شد كه به تهران آمدید و شعبه مك گیل را در تهران تاسیس كردید؟ و آیا مك گیل در كشورهای دیگر هم شعبه داشت؟
این موسسه در سال ۴۷ تاسیس شد و در هیچ كشور آسیایی و شرقی شعبه‌ای هم نداشت. آغاز كار با همكاری پروفسور ایزوتسو و لندلت بود و هدف ما هم ادامه كارهایمان بود. در این مدت آثاری را منتشر كردیم كه مجموعه‌ای بی نظیر است. حدود صد جلد كتاب در فلسفه، علوم، تاریخ، عرفان، فقه، طب و حكمت است. مجموعه سلسله دانش ایرانی كه به آشنایی ملاصدرا و میرداماد و لاهیجی می‌پردازد و مجموعه تاریخ علم در اسلام كه بیشتر پزشكی و كشاورزی و دیگری مجموعه قرطبه و اصفهان است، اگر اینجا تاسیس نشده بود این آثار منتشر نشده بود. خیلی‌ها از دولت پول می‌گیرند اما چنین كاری نكردند.
شما در میان صحبت از ایزوتسو بسیار نام بردید و از همه مهم‌تر اینكه از ایزوتسو حدود هشت اثر در ایران منتشر شده و شاید مهم‌ترین اثرش تطبیق بین فلسفه اسلامی و بودیسم است اما به غیر از ایشان با هانری كربن هم مراوده داشتید؟
نه، ایشان بیشتر با دكتر نصر و دانشگاه تهران و مرحوم علامه طباطبایی ارتباط داشتند. ما جریان مستقلی بودیم و كربن مستقل كار می‌كرد. البته جشن نامه‌ای كه برای ایشان برگزار شد را ما منتشر كردیم.
ـ در بسیاری از محافل صحبت از گفت‌وگوهای كربن و طباطبایی می‌شود آیا شما از آن گفت‌وگوها اطلاعی دارید؟
نه، من در جریان نبودم. دكتر نصر اطلاع دارند. این ماجرا مصادف با آن ۳ سالی بود كه من در كانادا بودم.
شما و ایزوتسو و لندلت یك حلقه مك گیلی در تهران به راه انداختید، آیا این حلقه مك گیلی‌ها از سمت افرادی مورد مخالفت قرار گرفتند؟
نه، مخالفتی نبود. اگر هم بود از سوی عوام دانشگاه بود. خیلی‌ها مشوق ما بودند. حتی برخی كوشیدند كه اینجا را تعطیل كنند و دكتر سید حسن نصر نامه‌ای نوشتند كه اینجا نباید تعطیل شود. كمك جزئی البته در آن موقع كمك ناچیزی كردند كه این كمك الان هم هست و در حدود ۲۵۰ هزار تومان در ماه است. با تمام این مشكلات نگذاشتیم كه چراغ اینجا خاموش شود.
ـ این موسسه با چه كشورهایی توانست ارتباط برقرار كند؟
با بسیاری از كشورهای اسلامی مانند تركیه، مالزی، سوریه، عراق. در حقیقت ما در آن موقع یك شبكه علمی را برقرار كردیم. وقتی كه صحبت از این می‌شود كه فرهنگ اسلام ایرانی را به دنیای خارج معرفی كنیم می‌بایست كار مبنایی را انجام دهیم و این موسسه هدفش نیز همین بود.
آیا شما با مرحوم مطهری هم ارتباط داشتید و ایشان با شما همكاری داشتند؟
مرحوم مطهری وقتی كه از قم به تهران آمد در منزل ما ساكن بودند. من برای ایشان شاگرد پیدا می‌كردم. بیشتر اوقات نیز درباره حكمت اسلامی و علوم عقلی بین ما بحث می‌شد. روزهای چهارشنبه در مدرسه سپهسالار جلسه‌ای بود و از كسانی كه بسیار می‌آمدند آقای مطهری، دكتر شهیدی، نورانی، آرام و حدود ۲۰ نفر می‌شدیم این جلسات از سال ۳۷ تا بعد از انقلاب ادامه داشت. حتی در برخی از اینها آیت‌الله خامنه‌ای هم آمده بودند. مرحوم مطهری همیشه مشتاق آشنایی با دانشمندان بودند و پروفسور پانیكار و پروفسور ایزوتسو را به ایشان معرفی كردم. اغلب مباحث ما در این جلسات بحثهای ادبی و لغوی از نهج‌البلاغه و مسائل فلسفی و اینكه ما چگونه مباحث فلسفی را عرضه كنیم، بود. البته مقصود از معرفی كردن این بود كه چگونه در ایران معرفی شود و دیگر آنكه چگونه به دنیای خارج معرفی كنیم. مرحوم مطهری خوب درس خوانده بود و خوب هم می‌نوشت. بسیاری از كسانی كه ادعا می‌كنند تحصیلات حوزوی دارند تحصیلات درستی ندارند و اغلب در ادبیات ضعیف هستند ایشان در مشهد درس خوانده بود علاقه زیادی هم به آثار فلسفی داشت و خوب می‌توانست مباحث را تبیین كند. از این جهت هم بسیار مورد استقبال قرار گرفت. دیگر اینكه روشمند و سیستماتیك كار می‌كرد. من دیده بودم كه تمام مسائل را فیش و طبقه‌بندی می‌كرد و مقدمات مناسبی برای موضوعات تهیه می‌كرد.
ـ الان وضعیت مك گیل از لحاظ علمی و ادامه كار چگونه است؟
از سال ۱۳۷۰ دیگر ارتباطی برقرار نشد. اكنون مسائل علوم عقلی در آنجا تدریس نمی‌شود. وقتی كه از خود ایران حمایت نشود آنها هم حمایتی نمی‌كنند. ما توانستیم كه این كارها را انجام دهیم اما این مسائل باید ادامه پیدا كند و این شیوه و حركت آبروی ما را هم از بین می‌برد.
وضعیت فعلی ما در بحث علوم عقلی در كشورهای مختلف چگونه است؟
ما باید كسانی را داشته باشیم كه این آثار را معرفی و در آنجا تدریس كنند. الان هم در كنگره‌ها كسانی می‌روند كه نمی‌توانند خودی نشان دهند. مگر كسی به ذوق شخصی خودش علاقه‌مند باشد و كاری انجام دهد. دكتر نصر در آمریكا و صفوی در لندن و نقب العطاس در مالزی، ما متاسفانه در تربیت دانشمندان علوم عقلی با كمبود مواجه هستیم و ساختار دانشگاه‌های ما طوری است كه نمی‌تواند فرد عمیقی را تربیت كند. خصوصا در رشته‌های فلسفی كسی بتواند مانند علامه طباطبایی و رفیعی بشود.
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید