پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا

گذری بر فلسفه اسلامی و سنتهای حاکم ؛ نگاه واقع بینانه به ضرورتهای جدید


گذری بر فلسفه اسلامی و سنتهای حاکم ؛ نگاه واقع بینانه به ضرورتهای جدید
چند سالی است به دلیل حضور جریانها و گروههای مختلف فلسفی در ایران، بحث در زمینه كم و كیف هریك از رویكردهای فلسفی مورد توجه قرار گرفته است. در این میان بحث در زمینه ماهیت و كاركرد فلسفه اسلامی هم بسیار مورد توجه است و افراد از رویكردهای مختلف عقیده خود را در باب این معرفت مهم فرهنگ ما بیان می دارند. در این باب البته تذكر چندین نكته ضروری به نظر می رسد:
۱) در فلسفه اسلامی فهم برخی مؤلفه ها برای ما بسیار ضروری است. تأكیدی كه فلسفه اسلامی بر عقلانیت روا می دارد و اصراری كه بر تابعیت تام از استدلال و منطق در آن حضور دارد، برای ما می تواند مغتنم باشد. به نظر بسیاری از افراد، حضور این عناصر در فلسفه اسلامی باعث شده كه در فرهنگ ایرانی- اسلامی عقل هنوز در مقابل جریانهای عقلانیت ستیز بتواند مقاومت داشته باشد و شعله های عقل همچنان در این فرهنگ شعله ور باشند. از این جهت، حرمت نهادن به فلسفه اسلامی مانند حرمت نهادن به هر فلسفه دیگر ناشی از حرمتی است كه ما به عقل و عقلانیت روا می داریم. نمی توان به احیای عقل در فرهنگمان اندیشید و از فلسفه اسلامی در این زمینه غافل شد. نه اینكه هر آنچه در فلسفه اسلامی حضور دارد در تأیید عقل است - كه هیچ فلسفه ای این گونه نیست- بلكه این فلسفه می تواند در حكم سنت و بستری عمل كند كه ما با آن به جهان و دنیای فكری اطرافمان نظر كنیم.
۲) متأسفانه در فلسفه اسلامی سنتی حاكم شده است كه این سنت در دیگر معارف ما هم حضوردارد و آن كمرنگ شدن نقد است. اگر می خواهیم فلسفه اسلامی را احیا كنیم، راهی نداریم جز آنكه نقادانه با همه قله ها و آموزه های آن برخورد كنیم. البته برخورد نقادانه و پرسشگرانه با آرای فلسفه اسلامی بدین معنا نیست كه ما ستیزی را با این فلسفه آغاز كنیم، بلكه به این معناست كه با آن به مكالمه و گفتگو بپردازیم و نیازهای كنونی مان و ضرورتهای عصرمان را از آن بخواهیم.
باید بدانیم راهی جز نسبت برقرار كردن میان فلسفه اسلامی و ضرورتهای روز برای احیا و زنده نگاهداشتن آن وجود ندارد. متأسفانه ما پس از ابن سینا هرگز فیلسوفی در حد و اندازه وی نداشته ایم و این برای فرهنگی غنی چون فرهنگ ایرانی - اسلامی ضعفی اساسی است. باید باور داشته باشیم كه اگر در این هزار ساله تحولی جدی و شگرف در فلسفه اسلامی حادث نشده، به دلیل نبودن روح پرسشگری و نقادی است.
۳) از دیگر مشكلات موجود در زمینه فلسفه اسلامی كه البته مختص این فلسفه نیست و تقریباً همه فلسفه های غربی حاضر در ایران زمین را در بر می گیرد، شیوه آموزش و تدریس و نگارش آثار در این حوزه است.
ما به شارحانی قوی نیاز داریم كه فلسفه اسلامی را با زبانی روان در معرض دید و نظر مخاطبان قرار دهند و همچنین به پژوهشگران و استادانی نیازمندیم كه مجتهدانه در این فلسفه غور كنند و مضامینی از آن را متناسب با نیازهای روز پررنگ كنند. مـتأسفانه در مراكز علمی ما فلسفه اسلامی هم مانند فلسفه های دیگر به گونه ای انتزاعی و به دور از مسائل روز تدریس می شود. تأكید بر این مشكلات و تأمل بر آنها، مقدمه برون رفت از این مشكل مهم است.
۴) هر معرفتی به خصوص معرفت فلسفی واجد تاریخی پرپیشینه است كه بدون درك این تاریخ، فهمی دقیق از آموزه های آن ممكن نیست. در مراكز آموزش فلسفه اسلامی به این تاریخ توجه نمی شود. متأسفانه به این فلسفه به صورت آموزه توجه می شود.
تأكید بر تاریخ فلسفه اسلامی چندین حسن دارد. اول آنكه باعث می شود ما نگاهی واقع بینانه و پرسش محورانه به این فلسفه داشته باشیم. ثانیاً سیر تطور هر مفهوم و فرضیه و نظریه را به خوبی دریابیم و ثالثاً بتوانیم بهتر به بررسیهای تطبیقی دست زنیم.
۵) اگر برخی از تلاشهای متكلفانه برای نشان دادن نسبت فلسفه اسلامی با فلسفه های غربی را كناری نهیم، می توانیم تأمل ژرف به بررسیهای تطبیقی را از جمله ضرورتهای فعلی فلسفه اسلامی بدانیم. در این راستا، اما لازم است بر مفهوم مهم فلسفه های تطبیقی هم تمركز كنیم و روشها و رویكردهای درست و منطقی و موجه آن را استخراج كنیم. اما به نظر می رسد یكی از راههای مهم احیای فلسفه اسلامی توسل به مقایسه های تطبیقی میان آن و فلسفه های غربی است.
۶) پس از انقلاب اسلامی ما در خصوص نسبت حوزه و دانشگاه دارای ادبیاتی گسترده هستیم. در باب این نسبت باز هم می توان گفت و جنبه های مغفول آن را عمیق تر و دقیقتر به بررسی نشست. اما اگر بخواهیم حوزه ای را معرفی كنیم كه این وحدت را در اختیار گیریم یكی از این حوزه ها مطمئناً فلسفه اسلامی است.
در ابتدا باید بدانیم كه منظور از وحدت یكی شدن نیست، بلكه مكالمه و گفتگو میان حوزه و دانشگاه مدنظر است. سپس لازم است دریابیم كه مكالمه فلسفه اسلامی با فلسفه های دیگر یكی از راههای نزدیك تر شدن حوزه ها و دانشگاههاست. در این بستر البته تأكید بر زبان پارسی بسیار ضروری است. یعنی اولاً ما باید پژوهشگرانی داشته باشیم كه فلسفه های غربی را با فارسی روان و سلیس مطرح كنند و در مقامی دیگر پژوهشگران حوزوی هم باید فلسفه اسلامی را با زبان پارسی بنگارند و گسترش دهند. این امر یقیناً به نزدیك شدن حوزه و دانشگاه كمك خواهد كرد.
سپهر نیك گوهر
منبع : روزنامه قدس