شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تاریخ فلسفه در سرزمین وحی


تاریخ فلسفه در سرزمین وحی
یکی از تازه ترین آثار دکتر سید حسین نصر، کتابی با عنوان «فلسفه اسلامی از خاستگاه تا عصر حاضر» و با عنوان فرعی «فلسفه در سرزمین وحی» است که در ماه مه ۲۰۰۶ توسط انتشارات دانشگاه ایالتی نیویورک منتشر شده و ترجمه آن به زودی در اختیار فارسی زبانان قرار خواهد گرفت.این کتاب مجموعه ای در باب تاریخ فلسفه اسلامی- ایرانی و مکاتب مختلف آن است و در یک مقدمه و چهار فصل با عناوین «فلسفه اسلامی و مطالعه آن»، «جستارهای فلسفی»، «فلسفه اسلامی در تاریخ» و « وضعیت امروز» نگاشته شده است.متن حاضر ترجمه شده قسمتی از انتهای بخش اول فصل اول کتاب است که در آن، دکتر نصر به بررسی اجمالی مطالعات غربی در حوزه فلسفه اسلامی پرداخته است.
در ایران، جایی که فلسفه اسلامی بیشتر از هر جای دیگر به صورت یک سنت زنده فعال بوده است، در مقایسه با جهان عرب، فلاسفه توجه کمتری به تاریخ نویسی فلسفه اسلامی، آنچنان که در غرب رشد یافته، مبذول داشته اند.
دلیل این امر به طور یقین، آن است که سنتی که تأکید می کند، فلسفه در نهایت، ورای زمان قرار دارد و نمی تواند به تاریخ آن تقلیل پیدا کند، همچنان به قوت خود باقی است.تنها در سه دهه گذشته بوده است که متخصصان ایرانی همچون علی اصغر حلبی و غلامحسین ابراهیمی دینانی، به صورت گسترده در مورد تاریخ فلسفه اسلامی قلم زده اند.همچنین ترجمه هایی که از آثار اروپایی و عربی انجام شده است، نیز باعث بازشناسی برخی چهره های مؤثر در سنت عقلانی اسلامی در ایران شده است.
یک نقطه عطف اساسی در تاریخ نویسی فلسفه اسلامی در ایران در سال ۱۹۶۰ اتفاق افتاد.در ابتدا هانری کربن که نخستین متخصص غربی بود که کل ظرف فلسفه اسلامی متأخر را کشف کرده بود و از سوی دیگر شدیداً با تاریخ گرایی زاییده فلسفه اروپای قرن نوزده مخالف بود، از من و عثمان یحیی، متخصصی سوری در زمینه تصوف نظری و فلسفی، خواست تا با او در نوشتن تاریخی از فلسفه اسلامی برای مجموعه دایرهٔ المعارفی عمومی«پله ایداس» همکاری کنیم.
نتیجه این مشارکت کتاب «تاریخ فلسفه اسلامی» بود که به سرعت به بسیاری از زبانهای اروپایی و اسلامی ترجمه شد و بسیار معروف گردید.این کار اگرچه تنها بخش اول پروژه ما بود و با زندگی ابن رشد پایان می یافت، به روش کاملاً متفاوتی از آنچه در این زمینه به زبان های اروپایی کار شده بود، به فلسفه اسلامی و تاریخ آن پرداخته بود و در آن ارتباط نزدیک میان تأمل فلسفی و وحی در اسلام کاملاً در نظر گرفته شده بود.نه یحیی و نه من فرصت تکمیل این کار را نداشتیم.از این رو کربن آن را با ساختار خلاصه تری تکمیل و منتشر کرد.
دو سال قبل از پیدایش این کتاب، من سخنرانی های سه گانه ای را در دانشگاه هاروارد ارائه کردم که در آنها ضمن پرداختن به ابن سینا، سهروردی، و ابن عربی، می خواستم این نگرش اسلامی را مطرح کنم که حقیقت فلسفی در نهایت هیچ تاریخی ندارد، و آنچه حائز اهمیت است، دیدگاه های فلسفی است، و نه افرادی که در زمان و مکانی خاص به تفلسف می پردازند.
در حقیقت، سخنرانی های من پاسخی از درون سنت فلسفی اسلامی به تاریخ نگاری شکل گرفته در غرب بود.کتابی که از این سخنرانیها به دست آمد، «سه حکیم مسلمان» نام گرفت.این کتاب، که به زبانهای عربی، فارسی، ترکی، اردو، بنگالی و بسیاری از زبانهای دیگر ترجمه شده و از متونی بوده است که در بسیاری از دانشگاههای اسلامی و غربی مطالعه می شود، نمایانگر تعاملی میان سنت عقلانی اسلامی زنده و مطالعات غربی در موضوع تاریخ فلسفه اسلامی است.
در همین سالها، دولت پاکستان مرکزی را تحت سرپرستی میان محمد شریف ایجاد کرده بود تا تاریخ جامعی از فلسفه اسلامی را گردآوری و تنظیم کند.قرار بر این بود که متخصصان غربی و شرقی در انجام این طرح مشارکت داشته باشند.
طرح اولیه کتاب، در واقع پیگیری تاریخهای غربی از فلسفه اسلامی بود، که فصل هایی در مورد فرهنگ، هنرها و پیشرفت های اخیر در جهان اسلام به آن افزوده می شد.حول و حوش سال ،۱۹۶۰ همکاری من با شریف آغاز شد.من او را متقاعد کردم که فصل هایی در مورد فلسفه متأخر اسلامی به کتاب بیفزاید.او این کار را با این شرط که من این بخشها را بنویسم، قبول کرد و من هم چنین کردم.اگرچه، کار انجام شده، به مرجع استانداردی برای چندین دهه تبدیل شد و به چند زبان ترجمه گشت، اما تجمیع رضایت بخشی از فهم اسلام سنتی از فلسفه اسلامی و تاریخ نگاری غربی ارائه نمی کند.
پس از آن سالهای تعیین کننده دهه ،۱۹۶۰ تاریخ های متعددی توسط متخصصان غربی با آگاهی بالاتری از سنت فلسفی اسلامی اصیل پیدا شد.از این میان می توان به آثار میگوئل کروز هرناندز و یان نِتون اشاره کرد.اما معروف ترین این کارها به زبان انگلیسی، کتاب «تاریخ فلسفه اسلامی» اثر مجید فخری است.
ویراست اول این کتاب از نوشته های اولیه عربی و اروپایی که فلسفه اسلامی را به مکاتبی مشخص در دوران نخستین تفکر اسلامی محدود می کردند، تبعیت کرده است، اما ویراستهای بعدی آن تا حد بسیار زیادی سنت فلسفی اسلامی اخیر را شامل شدند؛ اگرچه بخش مربوط به مکاتب اخیر فلسفی اسلامی در ایران و هند هنوز کم حجم و ناکافی به نظر می رسند.
سرانجام، در دهه ۱۹۹۰ انتشارات راتلج درخواست کرد که الیور لیمَن و من یک اثر جامع دو جلدی را در مورد تاریخ فلسفه اسلامی، که همچنین شامل بخشی در زمینه فلسفه یهودی می شد، ویرایش کنیم.
این اثر به عنوان بخشی از مجموعه تاریخ عمومی فلسفه این انتشارات در نظر گرفته شده بود.برنامه این کار بر دو پایه مطالعه تاریخی و ریخت شناسانه طراحی شده بود و در آن نسبت میان فلسفه اسلامی با وحی اسلامی، در کنار کلیت سنت عقلانی اسلامی، مورد توجه بود.بار دیگر ما از متخصصان غرب و جهان اسلام دعوت کردیم و همچون بیشتر آثاری که در آنها تعداد کثیری از متخصصان با پس زمینه های مختلف شرکت می کنند، نتیجه این بود که دیدگاههای متفاوت و گاه مغایری مطرح گردید.در نهایت، این اثر با عنوان «تاریخ فلسفه اسلامی» در سال ۱۹۹۶ منتشر شد و اکنون شاید بتوان آن را وسیع ترین اثر در دسترس در این حوزه دانست؛ اثری که در آن مطالعات غربی و اسلامی با هدف ایجاد پلی میان این دو تلفیق شده اند.
زمینه های بسیار نادری هستند که در آنها مطالعات غربی به اندازه حوزه تاریخ فلسفه اسلامی بر فعالیت فلسفی در جهان اسلام تأثیر گذار بوده باشد.آثاری که در این حوزه نگاشته شده اند، مسلمانان و نگرش آنها به سنت عقلانی اسلامی خود را تحت تأثیر قرار می دهد.جدی ترین بحث در این حوزه برای مسلمانان، مفهوم فلسفه و ارتباط آن با وحی است.
با این حال، برای دستیابی به یک تاریخ کامل فلسفه اسلامی که شامل تمام دوره های تاریخی و تمامی مکاتب مختلف فکری باشد و با هوشیاری کامل نسبت به ارتباط میان فلسفه و وحی نگاشته شود، باید منتظر تک نگاریهای متعددی در مورد چهره ها و دوره هایی باشیم که هنوز به طور کامل شناخته نشده اند.البته باید گفت که در طول چند دهه گذشته چارچوبی برای مطالعه تاریخ فلسفه اسلامی به وجود آمده است که عمیقاً ریشه در ماهیت اسلام و سنت عقلانی آن دارد.مطالعات غربی در این موضوع، در آغاز در تقابل با نگرش اسلامی بودند و اغلب، به فلسفه به عنوان یک فعالیت ذهنی سکولار نگاه می کردند.اما بعداً، دست کم بعضی از صداهای شنیده شده در غرب، در صدد بیان نگاه متفاوت و نسبتاً هماهنگ تری با نگاه اسلامی به مسائل برآمدند.در هر حال، واکنش مسلمانان نسبت به مواجهه شان با درک غربی از سنت عقلانی اسلامی در چند دهه گذشته بسیار پررنگ بوده است.واکنشی که به طور یقین در آینده عمیق تر شده و بسط خواهد یافت.
تحلیل متخصصان غربی از چهره ها و متون مختلف تفکر اسلامی در اغلب موارد با فهم خود مسلمانان در تضاد قرار گرفته است.یک مثال بسیار فاحش از این ادعا، مطالعه رِنان، فیلسوف خردگرا و لاادری فرانسوی از ابن رشد است که تأثیر بسیار عمیقی به جای گذارده است.البته پیدایش چنین مطالعاتی که ادعا دارند ابن سینا یا سهروردی را بهتر از متخصصانی که به سنت زنده فلسفه اسلامی تعلق دارند و از طریق تعلیم و تعلم مستقیم به آموزه های این فلاسفه دسترسی دارند، هرگز متوقف نشده است.چنین تحلیل هایی، به ندرت همانند دوره های قبلی به صورتی کورکورانه توسط فلاسفه مسلمان تعلیم دیده در غرب تقلید می شود.این متخصصان امروزه، نقش واسطی را در انتقال این مطالعات به فلاسفه اسلامی، خصوصاً در میان فیلسوفان جوان تر و فلاسفه ای که بخوبی بر یک زبان اروپایی مسلط شده اند، ایفا می کنند.در هر حال، مطالعات غربی در حوزه فلسفه اسلامی همچنان بر خود جهان اسلام در حوزه تحلیل فلسفی تأثیر دارد.این تعامل که در واقع، گونه ای از فلسفه تطبیقی است، می تواند ثمره مثبتی در زمینه نگرش اصیل و سنتی اسلامی به فلسفه داشته باشد.
در فصل های آتی، هم پرسش های فلسفی و هم دیدگاه های بعضی از فیلسوفان و مکاتب فلسفی خاص را از سنت فلسفی اسلامی به بحث می گذاریم.اما همچنان، زبان و شیوه ارائه ما با شیوه مطالعات غربی سازگار بوده و خوانندگان غربی را هم در کنار خوانندگان مسلمان، مخاطب خود قرار می دهد.امیدواریم که به فلسفه پرورش یافته در سرزمین وحی وفادار بمانیم و خصوصیات این فلسفه را به گونه ای که بتواند حتی با آنان که پشت مرزهای این سرزمین هستند، ارتباط برقرار کند، بازشناسی کنیم؛ حتی با کسانی که فکر می کنند نیازی به توجه به صدای وحی ندارند و حتی آن را نمی شنوند، اما با این حال، مجذوب تعالیم خرد و «حکمت» در سنت فلسفی اسلامی هستند.
سید حسین نصر ‎/ ترجمه: زکیه السادات طباطبایی
منبع : روزنامه ایران