شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


جامعه آنومیک و بحران هویت جوانان


جامعه آنومیک و بحران هویت جوانان
مفاهیم“جامعه آنومیك” و“هویت” هر دو مفهوم از مفاهیم مناقشه برانگیز علوم اجتماعی به خصوص روان شناسی است. در ابتدا لازم است خلاصه ای از سیر تاریخی این دو مفهوم بیان گردد.
● آنومی چیست؟
آنومیا در یونان باستان به معنای فاقد قانون ( ناعادلانه)، بی اخلاقی( غیرقابل ارزشیابی با اخلاق) به كار برده شده است. در تعابیر مختلفی كه از این مفهوم شده نوعی اغتشاش و بی نظمی است كه بالاخره نمی توان پی برد كه بار مثبت دارد یا بار منفی. زیرا گرچه در بیشتر متون منفی به كار می رود ولی جاهایی نشان دهنده یك جریان ساخت شكنانه است، مثل اینكه یك سنتی را می شكند، یك بندی را پاره می كند و یا قیدی را آزاد می كند كه نهایتا برداشتی مثبت است. رد پای آنومی را در متون ایرانی نیز می توانیم به خوبی پیدا كنیم، خصوصا در عرفان. در قرن شانزدهم و هفدهم در یونان و روم به معنی بی اعتنایی به قانون ازلی و بی توجهی به قانون الهی تعبیر شده است. ژان ماری گویو از آن به معنای مثبت استفاده می كند و معتقد است از یك نظر یك “ضداجتماعی”، به آینده ایده آل توجه دارد. ولی دوركهایم جامعه شناس فرانسوی در نقد نظریه ژان گویو به آن معنای منفی می دهد. در دو كتاب او تقسیم كار در جامعه (۱۸۹۳) و سپس كتاب خودكشی (۱۸۹۷) رد پای این واژه را می بینیم، كه در برگیرنده حالت یا صفتی است كه در آن مجموعه ای از قواعد حاكم بر كاركردهای اجتماعی مفقود شده است. به نظر دوركهایم علت اصلی وقوع حالت آنومیك، سرعت شتابان صنعتی شدن است. منافع متضاد طبقات و گروه های اجتماعی، زمانی برای رسیدن به تعادل ندارد و هیچ كس جای خودش نیست. دروكهایم اشاره می كند كه شهری شدن باعث می شود نیازهای كاركردن افزایش پیدا كند، ولی شرایط تشفی این نیازها وجود ندارد. او در مورد ازدیاد خودكشی در چنین حالتی می گوید، آنومی حالت و وضعیتی از محیط اجتماعی است كه بر اساس كاركرد این محیط اجتماعی نرخ خودكشی افزایش پیدا می كند. این اوضاع و شرایط گویای بهم ریختن قواعد تنظیم كننده جامعه است. این مفاهیم اشاره دارد به این كه جامعه دارای قواعد تنظیم كننده است، بعد از طی یك دوره بحرانی به تعادل می رسد و تعادل را باز تولید می كند. وی از دو نوع آنومی اقتصادی و آنومی خانواده سخن می گوید. وی می گوید آنومی اقتصادی حاكی از فروپاشی چارچوب ارزشهای پذیرفته شده ای است كه چشم داشت ها را به ثبات می گرایاند. یعنی جامعه قواعدی دارد كه چشم داشت های آدمی را تنظیم می كند. وی در مورد آنومی اقتصادی می گوید: شرایطی است كه آرزوهای بی پایان به هر قیمت تجویز می گردد و برای آنها هیچ توجیه عقلانی ارزشی یا دلایلی مبتنی بر توانمندی نمی توان ارائه كرد. شرایطی كه در نبود قاعده خود قاعده مند شده است و آدمیان قربانیان شرایطی هستند كه در تب و تاب به كف آوردن آروزهای بی پایان در رنج جانكاه و دائمی به سر می برند. اما آنومی خانواده، مربوط است به روابط زناشویی و خانوادگی. زن و شوهر و خانواده در چارچوب تعریف شده قرار نمی گیرند و احساسات كنترل ناشده، رها می گردند. چون این چارچوب دیگر پاسخ احساسات و عواطف تشدید شده و آرزوهای گسترش یافته را نمی دهد. لذا باید پاره شود. بشكند و فرو بریزد. دوركهایم می گوید طلاق علت قدرتمند این نوع آنومی است.
مرتن جامعه شناس دیگر آنومی را ناشی از فروپاشی ساختار فرهنگی می داند و معتقد است زمانی این نوع آنومی رخ می دهد كه تمایز مادی بین ارزشها و اهداف فرهنگی به وجود بیاید. وی از چهار شیوهٔ انطباق با شرایط آنومیك صحبت می كند.
۱) شیوه همسازی و همرنگی: كه ایرانی ها در این زمینه خیلی قوی هستند، زیرا چاره ای نداشته اند. در یونان قدیم وقتی كه طراحی شهری می شود، نشست گاههایی را برای شهروندان تعبیه می نمایند تا شهروندان در این مكان ها بتوانند با یكدیگر تبادل فكر كنند. ولی در ایران چنین مفهومی بنام شهرسازی یا طراحی شهری وجود ندارد. در متن های قدیمی ایران به كلمه شهرساز بر نمی خوریم ولی معمار داریم، كه امروز نیز شهرسازی ما زیر سیطره معماران است. در همسازی و همرنگی هم هدف های فرهنگی وجود دارد و هم وسایل نمادی شده. شیوه دیگر انطباق، نوآوری است كه این روزها نوآوری در بزهكاری رایج شده است.
مثلا می گوید هدف فرهنگی وجود دارد، ولی نمی خواهد از وسایل نهادینه شده برای كسب آن استفاده نماید و از روش ها و راه های خلاف برای طی مدارج استفاده می نماید.
۲) شیوه دیگر انطباق، مقررات گرایی است: قائل بودن به یك اصالت شكلی، مانند بروكرات هایی كه فقط به تبصره و قانون فكر می كنند و نمی گذارند كار پیش برود.
۳) شیوه دیگر انطباق، انقلابی گری و شورشگری است. در اینجا می تواند هم هدف های مثبت هم منفی وجود داشته باشند.و در اینجا او می خواهد یك سری وسایل نمادی شده جدید و یا یك سری وسایل نمادی شده موجود را تعریف كند. بنابراین یك سری را منفی نقد می كند و یك سری را تأیید و خلق می نماید.
۴) مطالعه كجروی و جرم و تبهكاری: كم كم آنومی به معنای یك ویژگی شخصیتی به كار می رود و جنبه سایكولوژیك پیدا می كند كه با مفهوم از خود بیگانگی یكسان می شود و بعد مقیاس سنجش از خود بیگانگی رایج می شود و از اینجا به بعد مفهوم آنومی بین جامعه شناس و روان شناس در نوسان است.
● هویت:
از كلمه Idendity لاتین سرچشمه گرفته كه به معنای همانی و تداوم است. به عبارتی پایداری و تداوم در حین دگرگونی و وحدت در عین كثرت است. هم به وضعیت و شرایط و هم ایستار و برداشت و هم باور ارتباط دارد.
اما هویت در عرصه جدید در غرب با مفهوم فردگرایی رابطه دارد. آدم هایی كه دچار سرگشتگی شده اند و به ذره تبدیل شده اند. جامعه ای كه آدم ها را به اتم تبدیل كرده، این سئوال مطرح است كه واقعا هر كسی كیست؟ در تحلیل هویت دوجریان به چشم می خورد. یكی نظریه سایكودینامیك(پویایی روانی)ودیگری تحلیل جامعه شناختی.
بحث پویایی روانی، بر پایه نظرات فروید قرار دارد كه، بعد نظریه همسان سازی است كه كودك خود را با اشیاء خارجی یا با والدین و یا شخصی خارجی همسان می كند، “همانندسازی” می كند.
به نظر او سوپر ایگو ( Super Ego)، والدین هستند كه در همانندسازی كودك ظاهر می شوند و از آن طریق او یك هویت برای خود تعیین می كند و دائما این هویت را تقویت می كند و تغییر می دهد. بالاخره در یك دوره ای كم كم شكلی برای این هویت پیدا می كند. در نظریه سایكودینامیك، ساخت روانی دارای هسته مركزی است كه با هویت پایدار یا متداوم است، اگرچه حاكی تناقض بوده ولی مشخص می شود. یعنی یك چارچوب تعریف شده كه در آن این نوسانات می تواند اتفاق بیافتد.
لیختن اشتاین از ظرفیت “ همان ” ماندن در غوغای تغییر مداوم یاد می كند اما تحول در این دیدگاه با نظریه اریكسون آغاز می شود. او هویت را فرایندی می داند كه در درون فرد و در درون فرهنگ اجتماع ( محله) ساخته می شود. پدیده ای كه هویت را به وجود می آورد از دو پدیده فرد و فرهنگ سرچشمه می گیرد. اریكسون اولین كسی است كه در خلال جنگ جهانی دوم بحران هویت را مطرح می كند و می گوید بیمارانی هستند كه مفهوم همانی شخصی و تداوم فرهنگی را از دست داده اند. او در تقسیم بندی خود می گوید جوانی به عنوان بحرانی فراگیر است كه در واقع امكان اغتشاش در هویت شخصیتی در دوره نوجوانی به صورت بالقوه وجود دارد كه نهایتا از طریق ایمان به یك ایدئولوژی اجتماعی تبدیل می شود. و در اینجاست كه بحران قابل حل می شود. او معتقد است هر جامعه دارای نیاز روان شناختی برای نظامی از ایده هاست كه برداشتی از جهان را قابل قبول می كند. این برداشت، مبنای ساختن ارزشهایی می شود كه جوان با رجوع به آن ارزشها، بحران جوانی را طی می كند و به یك شخصیت و هویت پایدار تا آخر عمر می رسد. در این رابطه بحران شخصی و نقطه ی تاریخی شدیدا به هم مرتبط هستند. هویت یابی فرایند نامگذاری و جایگاه یابی خودمان در مقوله هایی است كه اجتماعا بنا شده است. زبان در این فرایند نقش كلیدی دارد. هر دو سنت سایكوداینامیك و جامعه شناختی به مبنای وصل دنیای درونی و بیرونی است. عده ای معتقدند كه دنیای مدرن، حس هویت را زایل كرده و شرایط آنومیك را پدید آورده است. داستان كوتاه قرن بیستم، گویای این هیچ انگاری و این هم زیستی آنومی و هویت است. در تمامی این داستان صحبت از فروپاشی نفس است و بعد همزمان تقاضا برای هویت است یعنی برگردیم و هویت خود را كشف كنیم و چیستی خود را تعریف كنیم. دو نوع نگاه به این فورپاشی وجود دارد. یكی خوش بینانه می گوید، كه دنیای جدید دارای فردیت و انتخاب از میان هویت های متكثر است. لذا انتخاب آنها بسیار گسترده شده و انواع هویت ها را نمی توانند انتخاب كنند و در مقابل نگاه بدبینانه می گوید، فرهنگ توده وار بیگانگی را همه گیر می كند، لذا در دنیای همه بیگانه و دنیای آنومیك، دنیای بی هویت به وجود می آورد. در اینجا باید به مسئله جوان هم نگاهی بكنیم در چهل سال گذشته بالاترین میزان جوان را در حوزه عمومی شاهد هستیم، وقتی جوان را در بحث عمومی نگاه می كنیم، جوان تبدیل می شود به كار، ازدواج، اوقات فراغت و . . . .
این برداشت از جوان نه با مذهب هماهنگ است نه با هیچ چارچوب عقلانی ( اینكه جوان را به عنوان كار یا یك شغل بپنداریم). از نكته های مهم یافته های این تحقیق، بی هویتی و انكارگرایی این جوانان است.
وقتی یك فضایی فراهم می شود(مانند مسابقات فوتبال) یكبار سیاسی و یا جنبش اجتماعی پیدا می كند. یعنی اگر تا به حال غیرعلنی بود، وقتی شرایط فراهم شد علنی می شود.
این جوانان معتقدند كه بدون استثنا پدران و مادران ما را كجرو تعریف می كنند. خطر دیگری كه این جوانان را تهدید می كند مسئله سكس است و مصرف گرایی آن و زیاده خواهی و بیخودی مصرف كردن است. نكته دیگری كه در خلال تحقیقاتم به آن برخورد كردم مصرفی شدن همه ارزشهاست. شبكه ای شكل گرفته كه الگوی مصرف گرایی سكس است. كه به خاطر محدودیت های اعمال شده به یك نوع مصرف گرایی و یافتن جنبه های اقتصادی تبدیل شده است و سن این افراد بین ۱۴ تا ۱۸ سال است. یك قواعد رفتاری و الگو جدید برای این كار تعریف شده است. واژه سازی شده و زبان بخصوصی بوجود آمده است. در بین این جوانان چند خرده فرهنگ شكل گرفته است. كاركرد خرده فرهنگ، ارائه راه حل به درگیری ها و تضاد درونی است. جوانان دچار چند چهره گی شده اند. در هر موقعیتی دقیقا خود را با شرایط تطبیق می دهند. دیالوگ بین معلمان این شاگردان، ركیك، توهین آمیز و تحقیر آمیز است. فكر می كنم این دوران سخت ترین دوران برای معلمان است، چون مشاركت نیست و الگو در آموزش و پرورش الگوی آمرانه است.
در بحث هویت مفاهیم و ارزشها فرو پاشیده است. مفاهیم جدیدی تعریف و موضوعات جدیدی مطرح شده اند. این جوانان تضادهای درونی خودشان را از حالت رسمی، از خانواده خارج كرده اند و در بیرون آن را تعریف می كنند. خطر این كار این است كه آنها را در معرض انحراف، اعتیاد، الكلیسم، ایدز و . . . قرار می دهد. در اینجا نقش خیانتی كه رسانه ملی می كند فراموش شدنی و بخشیدنی نیست. مثلا سریال خشایار كه همه جوان ها هم خوششان آمده و استقبال كرده اند، نگاه كنید یك شخصیت دروغ گو یا به عبارتی خالی بند محبوب ترین آدم سریال است. خالی بندی، گوش ایستادن، فضولی كردن، لات بازی درآوردن و تمام ارزشهای منفی را قبحش را ریختن كاری است كه در این سریال آموخته می شود. خنگ ترین و هالوترین شخصیت داستان اتفاقا دانشجوست. این یعنی چه؟ خرده فرهنگ جوان ها الگوهای ضدفرهنگی و ضدارزشی را جذب می كند و ارزشهای تبلیغ شده و تأكید شده رسمی را پس می زند و انكار می كند. این خرده فرهنگ باز هم از یك طریقی راههایی برای حالت بینابینی كه نمی توانیم تصمیم بگیریم، به وجود می آورد و مهم ترین مسأله راهی برای ارائه خود، این جوانان به شدت نیازمند این هستند كه خودشان را به نحوی نشان دهند، فریاد می زنند كه من هستم، من جوان هستم. من باید یك جوان پرانرژی و شورشی باشم، من باید خلاف كنم، باید گناه كنم. تظاهرات این تلاش برای ارائه خود به شكل هایی جلوه می كند. مهم ترین این تظاهر جنبه مالی پیدا می كند. كفش چندصدهزازتومانی، موبایلی كه آهنگ چنان بزند. كامپیوتر چنان، CD فلان و . . . درجه بندی می شود. هرچه وضع مالی پایین می آید تظاهرات ارائه خود جنبه های رادیكال تری پیدا می كند و فردی می شود. مثلا در میهمانی من این كار را بكنم تا همه ببینند كه من خیلی مهم هستم.
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان


همچنین مشاهده کنید