دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


با ژان والژان، تا ابد


با ژان والژان، تا ابد
«بینوایان» شاهكار ویكتور هوگو و داستان ابدی رنج، نیكی، شر، رمانس و تحول اجتماعی در فرانسه، بی نیاز از توصیف است، اما بد نیست بدانید قریب به دو دهه است كه یك نمایش موزیكال از روی این قصه و با همین نام در اروپا و آمریكا به صحنه برده شده است ولی پس از گذشت مدتی این قدر طولانی نه تنها زایل و كم تأثیر نشده، بلكه كارایی خود را حفظ كرده و حالا یك فصل و دوره جدید از اجرای خود را در برادوی آغاز می كند.
این جادوی نوشته های هوگو است كه پس از این همه سال اثر خود را از دست نداده و حتی در قالب یك نمایش موزیكال هم تماشاگران را به خود جلب می كند. چنین است كه تجدید اجرای «بینوایان» در تالار برادهرست برادوی نیویورك در هفته های اخیر به یكی از وقایع عمده هنری فصل بدل شده است. یك حسن ویژه این نمایش، صراحت لهجه و تأثیرگذاری مستقیم آواها و ترانه های آن است و البته باز هم اعجاز كارهای شخصیت ژان والژان و دور و بری های اوست كه چشم ها را خیره، خاطرها را آزرده و یا دل ها را صاحب وجد و شور می كند و سرانجام اشك ها را بر چشم ها می نشاند زیرا داستان فقر و نیاز طبقات فقیر، یك داستان جهانی است و به یك كشور و به فرانسه قرن نوزدهم منحصر و محدود نمی شود. در اواخر سال ۲۰۰۳ بود كه اجرای قبلی این نمایش موزیكال در برادوی موقتاً پایان گرفت و به تئاترهای خارج و دور از برادوی (موسوم به «اف برادوی») منتقل شد. اما حالا و در فاصله كمی تا زمستان ۲۰۰۷ همان طور كه قبلاً گفتیم، آن نمایش با بازیگرانی قوی تر و بالنسبه مشهور و با طراحی های تازه كریستوفر یانكه دوباره به صحنه بازگشته و رجعت موفقی داشته و امروز بهتر و بیشتر می توان صدای رنج ژان والژان را در این نمایش شنید و حس كرد.
در انتظار این نباشید كه مجریان نمایش تغییر عمده ای را در آن داده باشند و یك دلیل این امر، حضور مجدد تعداد قابل ملاحظه ای از كسانی است كه در اجرای قبلی «بینوایان» هم در برادوی دست داشتند و در این ارتباط می توان به جان كایرد در مقام كارگردان و گروه طراحان صحنه قبلی نمایش اشاره كرد. شاید تنها تفاوت محسوس این باشد كه تالار برادهرست قدری كوچك تر از دو سالنی است كه به سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ محل اجرای «بینوایان» بودند.
ولی این مسأله هم می تواند یك حسن باشد، زیرا تماشاگران نزدیكتر به صحنه هستند و حس مستقیم تری درباره بلایایی پیدا می كنندكه در سالهای طولانی بر والژان و شماری از وابستگان وی می رود. همین نكته، نبض و روح قصه ویكتور هوگو است و او نیز می خواست خواننده كتاب بفهمد كه چرا والژان مجبور به دزدیدن چند قرص نان شده و به چه سبب و با كدام امید سال های طولانی حبس را گذرانده و سپس چگونه در زیر چشم های شكاك بازرس ژاور به یك شهردار بدل شده و نه تنها نیك خصلتی خود را از دست نداده، بلكه رنج سال های دور و نزدیك را وسیله ای برای كمك رسانی به مستمندان قرار داده است. ما سالها است كه با افسون قلم هوگو و یا با تصاویر سینمایی ساخته شده از روی بینوایان و یا اجراهای تئاتری، به اوایل قرن نوزدهم سفر می كنیم و نمایش و اجرای جدید توانسته است همان تأثیرگذاری مستقیم را بر بینندگان داشته باشد.
كوچك بودن نسبی تئاتر برادهرست و ازدحامی كه هر شب در آن محل شكل می گیرد، باعث شده كار بازیگران هم قدری سخت تر شود، زیرا بدون كوچك ترین مجال و فاصله ای باید احساس و پیام قصه و حرف كاراكترها را به حاضران انتقال بدهند. این بار ایفای نقش ژان والژان با الكساندر جمینانی است كه بسیار محكم و قوی و پرشور می نماید. همان طور كه پیشتر گفتیم، او به خاطر دزدی غذا (بر اثر گرسنگی) به حبس طولانی مدت فرستاده شده و در زندان استوارتر گشته، ولی پس از فرار از محبس، همیشه مجبور به زندگی در حالت بیم و عدم اطمینان بوده و چنین احساسی را می توانید در چشم های جمینانی و آوای او بیابید. جمینانی هم قدر این مسأله را
می داند و اگر در این نقش می درخشد، به این خاطر است كه یكی از پرخواستارترین رل های دنیای هنر و تئاتر به وی سپرده شده و كیست كه در برادوی و یا سینما ایفای رل ژان والژان نگون بخت ابدی را رد كند و قدر آن را نداند؟
از طرف دیگر نورم لوییس را در رل بازرس ژاور می بینیم و او كسی است كه همیشه نقطه مقابل والژان توصیف شده و مرد خشكی است كه به عنوان مأمور قانون دائماً والژان را تعقیب می كند و باید اذعان داشت كه لوییس هم در كار خود بسیار موفق است و همان روحیات یخ گونه و فاقد احساس كاراكتر ژاور را كه سالها پیش از قلم هوگو به بیرون تراویده و صدها اقتباس و نقش آفرینی از روی آن را بر پرده سینما و ایضاً بر صحنه تئاتر از سوی بازیگران مختلف دیده ایم، به بهترین شكل به نمایش نهاده است. بازیگران مكمل و ایفاكنندگان سایر رل ها نیز با ظرافت و هوشیاری انتخاب شده اند و در این ارتباط می توان به بازی دافنه روبن و گاه در رل فانتن اشاره كرد كه به اعتقاد برخی ناظران، این كاراكتر رنجور و ماندگار با بازی وگا بیش از حد مدرن و دور از خصوصیات سنتی اش شده است.
ولی به نظر می رسد كه تهیه كنندگان اجرای تازه «بینوایان» این كار را آگاهانه انجام داده باشند. فانتن همچنان مادر كاراكتر كوزت است و كوزت دختری است كه پس از مرگ فانتن نگون بخت توسط والژان كه از تبار خود آنها و رنج كشیده است، بزرگ می شود. نقش كوزت را در این اجرای تازه ال اوولت بازی كرده و كار او كامل كننده نوای رسای روبین وگا در نقش فانتن است و این دو كاملاً هماهنگ نشان می دهند. سپس به سلیكاكینان بولگر می رسیم كه رل اپونین را بازی كرده است و ماریوس، جوان دانشجویی را كه به كوزت علاقه مند می شود و جزو انقلابیون است، با بازی آدام جاكوبز مقابل خود می بینیم. باید اعتراف كرد كه هم اوولت و هم جاكوبز در جان بخشیدن به دو جوان اول قصه (كوزت و ماریوس) كاملاً موفق اند و با این كه آنها همچنان زیر سایه والژان قرار دارند اما همان پرنده های آزادی می نمایند كه هوگو سالها پیش ترسیم كرده و با آنها نوید آینده روشنی را برای آزادیخواهان جهان داده است و چون با یك نمایش موزیكال طرف هستیم، باید تصریح كرد كه صدای این دو جوان نیز حق مطلب را ادا كرده است. رل آقا و خانم تناردیه را هم گری بیچ و جنی گالووی بازی كرده اند. آنها همان رستوران دارانی هستند كه از بدبختی دیگران تغذیه می كنند و نفرت برانگیزند و فقط والژان حریف آنان است، وگرنه فانتن و كوزت از دست آنان رهایی نداشتند. در این میان «بیچ» تناردیه ای را خلق كرده است كه ناممكن است بینندگان او را پس نزنند. امكان ندارد بتوانید از موفقیت دیرپای نمایش موزیكال «بینوایان» به طول مدت تقریبی ۲۰ سال حرف بزنید و اشاره ای به قالب موزیكالی نكنید كه آلن بوبلل و كلود میشل شونبرگ سالها پیش براساس كتاب هوگو نوشتند و امروز دستمایه یك اجرای تازه است.موسیقی و تصنیف های آنان براساس وقایع قصه و دیدگاه های كاراكترها، عالی از آب درآمده است و هر چند هیچ چیز با كلام هوگو برابری نمی كند، اما این موسیقی عنصر كامل كننده مناسبی برای آن است.
دانشجویان انقلابی كه ماریوس یكی از آنها است و علیه حكومت ظالمانه وقت فرانسه بپا می خیزند، ترانه ای به نام «یك روز بیشتر» رادر اواخر نمایش می خوانند. با این حال همه متوجه شده اند كه عمر چنین اثر هنری از یك روز و امثال آن، بسیار فراتر می رود.
منبع: broadway.com
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید