چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا


کالون و قیام کاستلیون


کالون و قیام کاستلیون
● نگاهی به نمایش «كالون و قیام كاستلیون» به كارگردانی آرش دادگر ؛ ... كه این طور!
▪ كمیل سهیلی
▪ كالون و قیام كاستلیون
▪ كارگردان: آرش دادگر
▪ نویسنده: اشتفان تسوایك
▪ بازخوانی: حمیدرضا نعیمی
▪ بازیگران: كامبیز امینی، فرید قبادی، مهران امام بخش، حمیدرضا نعیمی، خسرو شهراز، یعقوب صباحی
● خلاصه نمایش: ژان كالون، رهبر مذهبی فرقه پروتستانها در ژنو، میشل سروه را به خاطر داشتن اختلاف نظر مذهبی، دستگیر و محاكمه می كند. قتل «میشل سروه»، سرآغاز قیام سباستین كاستلیون علیه نظام خشك و استبدادی اوست.
در هنر ما همیشه یك چیز مورد مناقشه بوده است : احترام به شعور مخاطب! در سینما و تئاتر ما هم كه با بودجه ای بسیار محدود برای تولید مواجه است، این اصل همواره مورد بحث قرار گرفته است. هر فیلمی كه یك ماشین در آن تصادف می كند، بی درنگ كارگردانش بحث شعور مخاطب را وسط می كشد كه: ما با اختصاص هزینه بالا برای ساختن این صحنه از فیلم كه در آن دو اتومبیل با هم تصادف می كنند، به مخاطبمان احترام گذاشته ایم و...!
البته در تئاتر ما به علت بضاعت بسیار كمترش، این بحثها كمتر شكل گرفته ،زیرا این احترام (آن طور كه در ادبیات ما تعریف شده) به همان دلیلی كه گفتم بیشتر تكنیكی است تا محتوایی!
این قضیه البته در نمایش «كالون و قیام كاستلیون»درست برعكس است.
نعیمی و دادگر به درستی از عهده طراحی صحنه این تئاتر برآمده اند و برای رسیدن به مقصود خود، صندلیهای تالار چهارسو را به صورت افقی جابه جا كرده و با طراحی یك طبقه فوقانی و چیدمان مناسب وسایل صحنه در آن، حس و حال تازه ای به این تالار داده اند، منتها تمام این زحمات،با توجه به اشتباه نویسنده، ارزش واقعی خود را از دست داده است:عدم احترام به شعور مخاطب در بحث محتوایی!
داستان در مورد «مسیح» از منظركاتولیكهاست و تصاویر سخت و خشنی كه آنها از مسیحیت ارایه می داده اند؛ و مسیحی كه از دیدن این همه بی ایمانی به نام خود خسته شده است.
تا اینجای داستان مشكل جدی وجود ندارد و به هرحال نمایش روند خود را طی می كند. ما، دربند بودن آزادی را می بینیم در كنار صدای تسبیحهای آقایان پدر! و مسیح در گوشه ای مظلومانه ایستاده و این همه را نظاره می كند، اما درست از همان لحظه ای كه مسیح مصلوب، از این انزوا خود را رها می كند و وارد بازی می شود،حلقه اتصال تماشاگر با اثر هم به كلی از هم می پاشد.
درست همان لحظه ای كه همه، دستهای خونی مسیح را تشخیص داده اند و بدون هیچ دیالوگی حرفهای احتمالی او را شنیده اند، مسیح نمایش با حالتی سوپرمن گونه دستهایش را جلو آورده و فریاد می زند: «تو بنده خوب من هستی!؟»
و از آن مضحك تر آنكه آن بنده خوب از او می پرسد: «تو كه هستی؟مسیح هستی یا شیطان؟»
باز هم تاكید می كنم این مسأله وقتی اتفاق می افتد كه تماشاگران با توجه به فضای صحنه متوجه شده اند آن شخصیت به حتم مسیح است كه دارد اعمال پیروانش را نظاره می كند، بنابراین وقتی از زبان او چنین دیالوگهای واضحی بیان شود، چون وصله ای ناجور به بدنه نمایش می چسبد!
توضیح آنكه در نهایت «مسیح» این نمایش با لحنی اقرار گونه وارد صحنه می شود و خطاب به مرد آزاده قصه(كاستلیون) فریاد بر می آورد كه : «آه...امروز روز داوری است!»
و بی تردید تماشاگر پوزخندی زده و با تمسخر به دوستش می گوید: «آه...پس كه این طور...!»
منبع : روزنامه قدس