چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا


برای دیدار، روزی خود را خواهم شکست


برای دیدار، روزی خود را خواهم شکست
●● نگاهی به نمایش دانش آموزی «تائب»
● خلاصه داستان نمایش:
پیش نماز مسجد روستایی كه فردی عالیقدر بوده فوت می كند . كدخدا و ریش سفیدان از خدا بیخبر روستا برای آنكه یك روحانی غریبه به روستایشان نیاید و برای آنكه اهداف شرورانه خود را به سرانجام برسانند ، حسن ، فرزند بی كفایت و بی سواد مرحوم را به جای ایشان لباس پیش نمازی می پوشانند.
حسن نیز برای پركردن جیب خود با حق و ناحق كردن و گمراه كردن مردم از اصل مسائل شرعی خود اهداف كدخدا قرار می گیرد . تا زمانی كه به سن ۴۰ سالگی می رسد. در این هنگام ندای وجدانش وی را از اعمال زشتش باخبر می كند . حسن با اعتراف به خطاهایشان پیش روستاییان از محل سكونتش رانده شده و آواره بیابان می شود. تا آنكه آقایی به مدد وی می آید و از حسن می خواهد كه برای تحصیل علم و فقه به سركلاس آیت اله نجفی برود. آقای نجفی با شنیدن داستان زندگی حسن و حكایت كرامات آقایی كه ایشان را به كلاسش رهنمود ساخته، در می یابد كه آن آقا، حضرت ولی عصر(عج) بوده است. آیت اله از حسن می خواهد كه ازآقا وقت دیداری برایش بخواهد. اما از آقا پیغام می رسد كه چون تو خودت را نشكستی نمی توانی به دیدار من بیایی.
● نقد تئاتر:
تئاتر هنر عجیبی است و جادوی شگفتی دارد كه هم مجری آن (گروه، اجرا و بازیگران) و هم مخاطب (تماشاگر) آن را درمی یابند.
خالق و مجری یك اثر نمایشی باید بداند كه اثر خود را چرا، كجا و برای چه كسانی اجرا می كند. جواب صحیح به این سه پرسش می تواند اجرای تأثیرگذاری بیافریند. گروه اجرا به همراه خالق تائب می دانسته كه برای چه كسانی می خواهد نمایش اجرا كند. مخاطبان آن اهالی خانواده خودشان بودند.
پس شناخت جامعی از خلق و خوی و سلیقه تماشاگر خود داشتند. یعنی می دانستند كه چه سوژه ای مناسب حال آنها است. سوژه ای كه دستمایه داستان نمایش بود كاملاً مناسب و جسورانه بود. گرچه در این نمایش دیدگاه های مذهبی و توجه به مسئله انتظار در اعتقادات شیعی مورد توجه بود و اولویت اول را به خود اختصاص می داد اما مباحثی مثل فطرت، فریب، گذشت، نیكویی و در نهایت بحث انسانیت در بافت متن به طور كامل ملموس بود و این همان موضوعاتی است كه جامعه امروز ما احتیاج به بازگویی و بازشناسی آن دارد.
می دانیم یكی از كاركردهای هنر و بالاخص تئاتر، تأثیرگذاشتن بر مخاطب است. هنر موسیقایی را در نظر بگیرید. این هنر بدون تأثیربر مخاطب معنا نمی دهد. حال این تأثیر می تواند متعالی و یا نكوهش شده باشد. موسیقی می تواند مسیر هدایتی باشد به سوی نور یا كششی باشد به سمت تاریكی و درنهایت تأثیر خود را بر شنونده می گذارد. تئاتر نیز همین اصل را رعایت می كند. می تواند مؤثر باشد در تزكیه نفس و یا عكس آن. منظور آنكه اگر نمایشی خالی از تأثیر برمخاطب باشد دیگر نمی توان اسم آن را تئاتر گذاشت.
تئاتر مورد بحث به درستی به هدف خود دست یافت. چرا كه مخاطب نمایش كاملاً با آن همذات پنداری كرد و از آن لذت برد. تائب می خواست تماشاگر را به سوی تزكیه نفس سوق دهد كه كم و بیش توانست به این مهم نزدیك شود. دلیل این مدعا هم صدای آرام اشك ریختن هایی بود كه در انتهای نمایش از گوشه و كنار سالن شنیده می شد. لازم به ذكر است رسیدن به چنین هدفی به وسیله تكنیك نمایش میسر نشد. چرا كه نمایش به لحاظ عناصر بصری قابلیت ویژه ای نداشت. آنچه توانست نمایش را به هدف نهایی خود وصل كند، اعتقاد خود گروه بازیگران و عوامل نمایش بود كه به محتوای اثر خود داشتند.
تماشاگر نیز فرزند و امثال فرزند خود را می دید كه به ارزش هایی كه تلاش می كرده از كودكی به وی بیاموزد، دست یافته و گاه احساس می كرد اكنون چیزی فراتر از آموخته هایش را ارائه می دهد. چون تماشاگر شاهد سخن گفتن پاره تن خود بر روی صحنه بود، حواسش بیش از پیش به موضوع متمركز می شد. یعنی تمامی حواسش در راستای هدف نهایی نمایش با بازی سازان همسو می گشت و ارتباط مستحكم و واقعی تماشاگر و بازیگر شكل می گرفت و این همان هدف اصلی تئاتر است. با توجه به دلایل ذكر شده می تواند مدعی بود نمایش توانسته كار خود را به درستی به سرانجام برساند.
خاطرنشان می گردد كه توفیق این نمایش فقط با همان شرایط اجرا شده خود قابل بررسی است. اگر همین نمایش مخاطبی غیر از آنهایی كه بر صندلی نشسته بودند می داشت، شاید نمی توانست موفق عمل كند. اجرای این نمایش قابل تقدیر است چرا كه مثلث بازیگر (دانش آموزان) و تماشاگر (اولیای دانش آموزان) و مضمون نمایش (برخاسته از ارزش های بازیگر و تماشگر) به درستی كنار هم آورده شد. اگر هركدام از اضلاع این مثلث دچار تغییر شود نمایش از توفیق خود دور می گردد.
البته تا اینجا نقش كارگردان را به عنوان خالق اثر مورد بررسی قرار نمی دهیم تا در بقیه مطلب به آن پرداخته شود.
● نقد تكنیك:
تكنیك های نمایش از لحظه ای كه تماشاگر بروشور نمایش را به دست می گیرد و وارد سالن می گردد، به كار گرفته می شود.
● عنوان نمایش:
عنوان نمایش را نویسنده نمایشنامه مشخص می كند و در حال حاضر موردی سلیقه ای است. از آنجایی كه اثر مورد بحث نویسنده مشخصی ندارد(!) فقط به ذكر این نكته اكتفا می شود كه تائب به معنی توبه كننده عنوانی مناسب برای محتوای این نمایش است.
● بروشور:
بروشور در تئاتر مثل تیتراژ آغازین فیلم است. با رویت بروشور مخاطب در می یابد كه با چه اثری مواجه است.
اطلاعاتی كه بروشور می دهد علاوه بر معرفی عوامل نمایش، باید مشخص كننده ژانر یا گونه نمایشی (تراژدی، كمدی، ملودرام و ...) باشد. اطلاعات بروشور را فقط متن داخل آن مشخص نمی كند؛ رنگ، طرح، عكس، قطع و تمام آنچه در آن دیده می شود حاوی اطلاعاتی است كه به مخاطب منتقل می گردد. قصد بررسی شكل و شمایل بروشور در این مجال نیست. همین قدر كه این نمایش دانش آموزی صاحب بروشور و شناسنامه ای است، جای آفرین دارد.
ط اتمسفر:
اصطلاح اتمسفر در تئاتر به معنای فضاسازی برای ایجاد حس و ذهنیتی خاص در تماشاچی قبل از اجرای نمایش است. به طوری كه تماشاگر به لحاظ روحی و روانی آماده دیدن نمایش و دریافت پیام آن می گردد. برای توضیح بیشتر جهت اطلاع دانش آموزان علاقمند به هنر نمایش مثال زیر ذكر می شود: چند سال پیش، نمایشی با موضوع جشن عروسی در تالار مولوی اجرا شد. كارگردان آن نمایش برای خلق اتمسفر نمایشش از تمهیداتی استفاده كرد.
وی بروشور را به شكل كارت عروسی چاپ كرد. سالن اجرا را مثل جشن ها چراغانی نمود. برای جایگاه تماشاگران از میز و صندلی معمولی مراسم عروسی استفاده كرد و روی میزها میوه و شیرینی و وسایل پذیرایی چید. یك موسیقی شاد را نیز به مجموع كار اضافه كرد. تماشاگر بدون آنكه بداند داستان نمایش از چه قرار است كاملاً در فضای یك مراسم عروسی قرار گرفت. برخی از تماشاچیان به صورت غیرارادی كف می زدند و بعضی ها نیز مثل میزبان از بقیه پذیرایی می كردند. همه این اعمال و اتفاقات قبل از اجرای نمایش رخ داد و به محض خاموش شدن نور سالن، نمایش شروع شد و حضار ساكت و آماده به تماشای نمایش نشستند.
ایجاد اتمسفر در نمایش ها اجباری نیست. بسیاری از تئاترهای حرفه ای نیز از این ترفند استفاده نمی كنند. اما نمایش تائب در حد امكان خود از فضاسازی استفاده كرد و آن پخش سرودی مناسبتی با موضوع حضرت قائم(عج) بود كه قبل از اجرا به سمع تماشاگر رسید. با اینكه این عمل در نمایش های مذهبی ما به صورت یك مد درآمده ولی استفاده آن در نمایش تائب به جا و مناسب بود.
● دكور:
دكور و صحنه آرایی نمایش بسیار ساده و بدون هیچ پیچیدگی خاصی طراحی شده بود. چند لته از جنس یونالیت كه دیوارهای كاهگلی را تداعی می كردند. دو طاقچه، یك پنجره مشبك و یك محراب مسجد كه در بعضی صحنه ها رونمایی می شد، اساس دكوراین نمایش را تشكیل می دادند.
طراحی و ساخت و پرداخت آن دكور ساده از طرف دانش آموزانی كه با مبانی طراحی و معماری آشنایی نداشته كار خوبی از آب در آمده بود.● نورپردازی :
در بروشور نمایش از طراح نور نام برده شده. یعنی آنكه مسأله نور و طراحی آن دور از تفكر و اندیشه نبوده است ولی چون امكانات سالنی كه میزبان تائب بود درحد خوبی نبود از بررسی این مورد صرف نظر می شود اما باید اذعان داشت كه بنابر امكانات موجود، خلاقیت طراح نور به اندازه كافی جلوه كرد. می توان به نور سبزی كه از پشت پنجره به داخل تابیده می شد اشاره داشت كه صحنه زیبایی را به وجود می آورد.
● گریم:
گریم و چهره پردازی گروه نمایش توسط سه تن از هنرجویان گریم صورت گرفت.
این افراد نیز در حد بضاعت خود بدون هیچ چشم داشتی مهارت خود را اجرا كردند.
نوع ساخت و آرایش چهره ها قابل قبول می نمود و با درونیات كاراكتر همسویی نشان می داد.
● طراح لباس:
مهم نیست كه لباس ها برای بازیگران دوخته یا از آرشیوی خاص به امانت گرفته شده بود. مهم این است كه انتخاب البسه صحیح صورت گرفته بود و رنگ و شكل و تركیب آنها مشكلی را برای برقراری ارتباط كاراكتر با مخاطب به وجود نمی آورد.
● نمایشنامه:
اینطور كه از شواهد پیداست، تائب نمایشنامه نویس ندارد. چراكه هیچ نامی از نویسنده در بروشور دیده نمی شود و تنها اطلاعاتی كه از آن می توان گرفت این است كه این نمایش بر گرفته از حكایت حقیقی و تاریخی است. كه همین جمله نیز الكن و ناقص است.
احتمالاً همه ما در دوران كودكی و نوجوانی داستان این نمایش را با روایت های مختلف خوانده و شنیده ایم. ولی تبدیل كردن یك متن داستانی به متنی دراماتیك مراحلی دارد كه باید رعایت شود و عدم مراعات آن ضعف های مختلفی را در نمایش به وجود می آورد.
پایه بنیادین نمایش هایی چون تائب نمایشنامه آن است. اگر تمام قواعد و امكانات نمایشی رعایت و مهیا ولی متن آن ضعیف باشد اثر در خوری خلق نمی گردد.
▪ از ضعف های متن می توان برای نمونه به موارد زیر اشاره كرد:
در تائب به این سوال پاسخ داده نشد كه چرا حسن به آیت اله نجفی تذكر می دهد كه با خانواده خود خوش رفتار باشد. تماشاگر متوجه این موضوع شد كه این نصیحت از طرف حضرت صاحب عصر (عج) صورت گرفته اما چرایی آن در داستان مشخص نگردید.
اگر این داستان به همین صورت اجرایی، برای فردی غیرمسلمان و ناآشنا با داستان های مذهبی نمایش داده شود، بسیار الكن و ناقص خواهد بود.
مثال دیگری كه می توان بیان كرد. مسئله حضور وجدان است كه شخصیت محوری داستان را متوجه اشتباهاتش می كند!
واژه «وجدان» در فرهنگ لغات معین به عنوان كلمه ای عربی و مصدر متعدی و با معنی «یافتن» و «شعور» است. در معنی فلسفی، وجدان قوه ای در باطن شخص است كه وی را از نیك و بد اعمال آگاه می سازد.
ما معتقدیم وجدان آدم های «بد» در خواب غفلت است و وجدان افراد «متدین» هوشیار و بیدار. وجدان همان شعوری است كه قدرت تمیزدادن خوب از بد را دارد. اما بدون كنش قدرت تشخیص ندارد. توجه كنید كه وجدان وظیفه تشخیص دارد و انتخابگر نیست. انتخابگری از صفات انسان است نه وجدان.
● سوال اینجا مطرح می شود كه چه چیز باعث هوشیاری و بیداری وجدان حسن - كه صورتی عینی یافته- شده است؟
این وجدان سعی می كند حسن را آگاه كند و به خود آورد اما چگونه و بر چه اساس و چه علت و بر چه حادثه ای وجدان از حالت رخوت و جهالت خارج شده است وجدان در نمایش می گوید: ای حسن پیرشده ای. به هوش باش. اما این وظیفه مرگ است كه بگوید ای حسن عمرت كوتاه شد، به تو نزدیك شده ام، به هوش باش. ممكن است مرگ انگیزه ای باشد برای حركت وجدان اما وجدان بدون هیچ انگیزه ای توانایی تمیزدادن ندارد.
مورد دیگر آنكه زمان اتفاق داستان در نمایش مشخص نیست. معلوم نیست این واقعه در كدام مقطع تاریخی رخ داده. (البته در این زمینه، طراحی دكور و لباس هم كمكی نكرد) معلوم نیست اتفاق معاصر است یا به قرون گذشته باز می گردد. اگر معاصر است در دهه های اخیر حادث شده یا قبل از آن. آیت اله نجفی در كدام دوره زمانی زندگی می كرده است؟
● كارگردانی:
مهدی بهی زاد كه گویا معلم ادبیات دانش آموزان است، وظیفه كارگردانی تائب را بر عهده داشت. وی سابقه بازی و حضور در نمایش ها مذهبی و مناسبتی را نیز در كارنامه هنری خود دارد.
علاقه آقای بهی زاد به بازیگری و تئاتر در خور توجه است و همین قدر كه توانسته دانش آموزان خود را پیرامون موضوعی مشغول تئاتر كند جای احسن و آفرین دارد. اما ای كاش ایشان كمی بر مطالعات تئاتری خود اضافه و به مقوله نمایش به شكلی تخصصی تر نگاه می كرد. دانش كارگردانی در نمایش تائب بسیار ضعیف به كار گرفته شد.
اگر كارگردان تائب یكی از شاگردان وی نیز می بود، كه از مشاوره ایشان بهره می برد، باز هم اجرایش با اجرای مورد بحث تفاوتی نمی كرد.
می توان گفت اصلاً كارگردانی در این نمایش به معنی واقعی صورت نگرفته بود.
كارگردان كه خالق اثر است، بازیگرانش را حتی متوجه بدن وبیان و حركاتشان كه از مؤلفه های ابتدایی تئاتر است نكرده بود.
اگر نام یكی از دانش آموزان در بروشور جلوی عنوان كارگردان بود، نگارنده سطور از وی تقدیر می كرد اما چون آقای بهی زاد تجربه اجرا دارد و در شرایط سنی ای است كه می تواند مطالعات حرفه ای تئاتر داشته باشد باید به ایشان تذكر داد كه اثر اخیرش ضعیف بوده است.
● بازیگری:
بسیاری از اساتید بزرگ تئاتر معتقداند بازیگر، خدای صحنه است. دكور، نور، صدا و لباس و همه و همه بدون بازی بازیگر معنی نمی دهد. بازیگران نمایش كه باید بازی ایشان را به تناسب سن و تجربه و مطالعاتشان محك زد، خیلی خوب به ایفای نقش پرداختند. همه خوب بودند. بر دیالوگ ها و بازی خود مسلط بوده و جلوی تماشاگر دستپاچه نشدند. ولی ای كاش بازیگر نقش اول از بازی بازیگر فیلم «مارمولك» تأثیر نمی گرفت و خود كاراكترش را خلق می كرد.
چه خوب است مسوولین دبیرستان نیكان با تشویق و ایجاد امكانات مناسب برای این گروه هنرجو، زمینه شكوفایی استعدادهایشان را فراهم كند.
● نتیجه:
در اجرای این نمایش خیلی ها زحمت كشیدند. از گروه اجرا كه ماه ها تمرین كردند تا این تئاتر آماده شود، از مسوولین دبیرستان كه سعی كردند زمینه ی اجرا فراهم شود، تا اولیای دانش آموزان كه برای دیدن هنرنمایی فرزندشان و همشاگردی فرزندشان به سالن آمدند.
شاید بتوان گفت تمام این زحمات به خاطر یك عشق صورت پذیرفت و آن ارادت به حضر صاحب زمان، مولای معرفت، حضرت مهدی (عج) بود. اجرتان با او- التماس دعا
منبع : روزنامه ابرار