چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


دومتر در دو متر جنگ


دومتر در دو متر جنگ
● نگاهی به نمایش «دومتر در دو متر جنگ » كار نیما دهقان
در هیچستانی مالیخولیایی، چهار آدم دو به دو در مقام فرمانده و پیاده روبروی هم قرار گرفته اند تا عزت و شرف و افتخار و غیره و غیره را در تصرف دو متر از خاك طرف مقابل، یكجا كسب كنند. مسیری كه آنها در این باطلنما طی می كنند مجالی است برای خنده و تمسخر سویه تاریك روح انسان كه در تمام گستره تاریخ خود از جنگ پرواز نكرده است.
«دومتر در دو متر جنگ» همچنان كه از اسمش برمی آید تأملی است در مقوله جاودان جنگ كه گویی به حكمی نانوشته قرار است كه تا ابد بر پیشانی نوع انسان انگ باشد و گریز از آن را جز در تخیلات رومانتیك نتوان سراغ كرد. برای جامعه امروز ایران كه تبعات گوناگون تلاطم جنگی طولانی مدت را در پیكره دارد مواجهه با چنین مضامینی به دلیل تعدد و تفاوت ذهنیات پس خاطره ثقیل است و تا حد زیادی بستگی به خاستگاه تربیتی و فرهنگی مخاطب دارد.
ظاهراً نیما دهقان و گروه تئاتر تجربه به ژانر جنگ عنایتی خاص دارند چرا كه در كارنامه اشان بارها به این مضمون پرداخته اند. همچنین حمیدرضا آذرنگ (نویسنده متن) نیز چنین سابقه ای دارد و از جمله در نمایشنامه «رعنا» به توفیقی قابل توجه در طرح و گسترش یكی از مضامین قابل توجه و همواره در سكوت مانده حاشیه جنگ ایران و عراق رسیده است (مقوله سرگردانی عشایر منطقه جنگی در اولویت دادن به قومیت عربی یا تابعیت ایرانی)
اما در «دومتر ...» گروه تجارب پیشین را وانهاده و به اثری زبی زمان و مكان می پردازد تا حرف اصلی و اساسی خود را در گسترده حیات آدمی معنا كند و در ضمن از تنگنای تعبیرات و تمثیل سازهای ذهنی مخاطب هم حتی المقدور پرهیز كرده باشد. بنابراین «دومتر...» در بن مایه خود برشی است از یك وضعیت كلی: نگاهی از بالا به مخمصه انسان ها در صحنه های نبرد و دعوت از تماشاگر برای خندیدن بر بطالت و عبث بودن انگیزه ها و آرمان ها؛ خصوصاً در تقابلشان با بضاعت ها و امكانات.
آذرنگ در «دومتر...» چهار نفر را در وضعیتی متقارن رودرروی هم قرار داده است. دو فرمانده و دو سرباز را كه هر كدام آخرین بازماندگان نیروهایشان در خط مقدم نبرد در برابر یكدیگرند. بهانه نبرد، تصرف یا بازپس گیری دومتر آن سوتر از خط مرزی در نوك قله ای استراتژیك است و دست افزار آدم ها، تنها بلاهت و گاه سادگی شان. طنز تلخ آثار آنجاست كه آدم ها به جای دل نهادن به واقعیت های پیش رو، كماكان به شعارهای پوسیده ای چنگ می زنند كه با وضعیت موجودشان زمین تا آسمان فاصله دارند و در نبود - یا فراموش شدگی - امكانات و جنگ افزارها، راهكارهایشان برای غلبه بر دشمن یا فریب او كودكانه تر از بازی های كودكانه است. برای هم در مورد زمان رسیدن نیروی كمكی خودی، كركری می خوانند یا با عدد شمردن سر صبحگاه، می كوشند حریف را تضعیف روحی كنند (عدد شمردنی تا چند تریلیون هم می رسد!) پوشش یكسان و میزانسن های كارگردان بر این واقعیت صحه می گذارند كه هر دو در جایگاه مشابهی نشسته اند و سمت چپ یا راست میدان فرقی نمی كند. عملاً هم چندبار در حین تك و پاتك جایشان عوض می شود و آب هم از آب تكان نمی خورد. دهقان با تشدید حس جاری در متن، مبنای حركات و صحنه اش را بر تقارن می گذارد. آدم ها با لباس ها، حركات و رفتارهای مشابه در دو سوی صحنه، پشت به هم و رو به دو گروه تماشاگر (كه از دو طرف ناظر بر صحنه اند) عمل می كنند و تا جایی كه تواناهایی هایشان اجازه دهد می كوشند تا این تقارن را تا پایان نمایش هم حفظ كنند. بخشی از این میزانسن در خدمت متن است و بخشی دیگر در فقدان هماهنگی میان بازیگران دور می شود و به هوا می رود؛ اما آن بخش كه ویژگی های متن را برجسته می كند نیز عملاً به كاركردی معكوس در بافت كلی اثر پیدا می كند چرا كه ناخواسته مهمترین نقطه ضعف متن را برملا می سازد آن هم چیزی نیست جز كهنگی نگاه نویسنده به مقوله جنگ (گو اینكه در ابعاد جهان شمولش باشد) نگاه آذرنگ به جنگ نگاهی متأثر از القائات و دیدگاههای روشنفكران دهه شصت و هفتاد اروپاست. یكسان شماری طرفین مخاصمه و خلاصه كردن مجموعه انگیزه های سیاسی و اقتصادی در اجرای می نی مال طمع به دومتر از خاك همسایه شاید در فضای فكری هنوز زخمی از جراحت های معنوی جنگ های جهانسوز اول و دوم بدع می نمود ولی در عصر ما بعد هانتینگتون و فوكویاما (و حتی خرده دیكتاتورهای تهی مغز بالقوه و بالفعلی چون بن لادن و صدام حسین) بیش از حد از مد افتاده جلوه می كند. ماهیت اغلب جنگ های منطقه ای در حول و حوش سالهای تحویل قرن بیست و یكم اغلب تجاوز سیاسی و نظامی یا انتقام از قومیت ها و ملیت ها (با همان ماهیت البته) بوده است كه در هر دو صورت موضع برابر قایل شدن برای طرفین مخاصمه را كمی مشكل می كند.
همچنین به دلیل ماهیت متجاوزانه جنگ های اخیر، همدلی با عاملان آن نیز، گو اینكه سرباز پیاده باشند و در سبك مغزی، شخصیت های اسلپ استیك های كارتونی را به یاد بیاورند به طریق اولی سخت است. نمایش در آغاز خود راهی جز این را قصد می كند و امیدهای فراوانی را برمی انگیزد. جایی كه كلمات «تولد» به كودكی، خانه، آموزش، ارتباط و زن، در سری گریزناپذیر انگار، به «جنگ» ختم می شوند و این سیر را دو شخص بازی - كه بعداً می فهمیم فرماندهان دو جبهه متخاصم هستند - برای سربازانشان ترسیم می كنند، بدین ترتیب گفتمانی ایدئولوژیك تداعی می شود كه بر طبق آموزه هایش جنگ را باید در راستای سیر تكوین جوامع و همسو با غرایز انسانی تدوین و تعریف كرد و صد البته جای گفتن ندارد كه چنین گفتمانی صددرصد محصول جوامع میلیتاریستی است و حاملان آن نظامیان و فاشیست ها (هر چند كه پشت ماسك اساتید برجسته جامعه شناسی مخفی شده باشد) اما نمایش به سبك آثار پست مدرن كه از هر چمن گلی در گلخانه گردهم می آورند به سرعت تغییر فاز و لحن داده وارد فضای دیگری می شود اما مهمترین ویژگی ساختاری «دومتر در دو متر جنگ» را می توان منطق كارتونی آن دانست. دهقان مناسب ترین عمل برای انتقال بن مایه های اثر را اتخاذ ساختاری منطبق با مكاتب انیمیشن اروپای شرقی دهه های قبل یافته و با هدایت بازیگران - و تا حدی آزاد گذاردنشان برای یافتن گستره ای بیش از ظرفیت های متن - به این مهم رسیده است.
البته بازیگران برای انسجام دادن به این ساختار با مشكل قابل توجهی روبرو هستند: دوگانگی میان طول مدت و نحوه اجرای صحنه های در سكوت (عمدتاً صحنه های عملیات جنگی) با مذاكرات دو نفره از یك طرف و عدم تسلط كافی بر بدن وبیان (كه اولی ظرفیت های اجراهای متقارن را و دیگری حس دیالوگ ها را به هم می زنند) از طرف دیگر مهمترین موانع پیش روی كارگردان برای استفاده بهینه از ابزارهای مورد انتخابش هستند. همین جا شاید بد نباشد گریزی بزنیم به این نكته مهم كه در آسیب شناسی تئاتر بعد از انقلاب، خصوصاً از مقطع نیمه دهه هفتاد شمسی به بعد، ضعف روزافزون بازیگران جوان در این حیطه جایگاه خاصی برای بررسی به خود اختصاص می دهد. در تلاش خالصانه و بعضاً زاهدانه آنان در این مسیر پرنشیب و فراز بحثی نیست؛ اما حالا دیگر با قاطعیت می توان گفت كه دانشكده ها و آموزشگاههای خصوصی بازیگری دست در دست هم دارد و لطمه جبران ناپذیری به پیكره تئاتر ایران وارد آورده اند كه تعدد بازیگرانی جوان با سیاهه بلند بالای فعالیت و بضاعتی اندكی بهتر از نمایش دوستان دبیرستانی شاهد آن است. در نمایش «دومتر ...» نیز عدم تحقق هماهنگی كامل در بازی ها موجب اخلال در تحقیق منطق نمایشی مورد نظر كارگردان شده تا جایی كه می شود تردید كرد اگر همراهی موسیقی خوب و كم نظیر نمایش (كار فرشاد فزونی) نبود حس ها همچنان كه باید و شاید از كار درنمی آمدند. اما از این نقاط ضعف كه بگذریم، تجربه جدید گروه تجربه از چندین جهت قابل بحث است. خلاقیت های نمایشی نیما دهقان و گروهش لحظات خوشی را برای مخاطب فراهم می كند كه هم فرح افزا و هم تأمل انگیزند. بدویت خلع سلاح شده هاشمی و صابونی در مقابل دیسیپلین مبهوت مانده محمدی و رازانی ضمن آنكه طعنه ای به جا بر موقعیت های آشنا هستند به خوبی در منطق اسلپ استیك اثر برای راه دادن به تعابیر فرامتنی جا باز می كنند و تركیب تفكیك ناپذیر بداهه با متن جای خاصی در اجرایشان دارد.
جایگاه دوگانه ای كه دهقان برای تماشاگرانش در نظر گرفته محمل مناسب برای آئینه های روبروی متن می سازد و با تعبیه نقاط كور فراوان برای تماشاگر، ذهنیت او را برای پركردن خلأ اطلاعات بصری به چالش می گیرد. اجرای موسیقی و افكت های موسیقایی به همراه دو ترانه میان و انتهای اثر از بهترین های سالهای اخیرند كه بخش عمده ای از توفیق نمایش را شكل می دهند. همچنین طراحی خلاق صحنه و استفاده دوگانه از غالب اشیا (صندوق هایی كه هم جعبه مهمات و هم تابوت را به یاد می آورند؛ بادگیرهای دورنگ كه هم اشخاص بازی را یك شكل می كنند و هم تماشاگر را از مشاهده ملزومات نظامی - ملی روی اونیفورم ها بی نیاز می سازند؛ نوار حاشیه صحنه كه هم میدان های مین و هم - به واسطه قالب چهار گوشش - رینگ بوكس را به یاد می آورد؛ و ...) عملاً بر دو آلیسم مستتر در بطن نمایش صحه می گذارند. آذرنگ نیز در متن خود علی رغم آن لغزش محتوایی، از لحاظ تكنیكی دو امتیاز مثبت كسب می كند. نخست باید به تغییر چندباره لحن اشاره كرد كه از مقدمه نمایش به بطن آن و از بطن به مؤخره حاوی دو چرخش اساسی است بدون آنكه در ارتباط با مخاطب درنگی حاصل شود. خصوصاً كه چرخش نهایی بعد تازه ای به كل روایت می دهد (اجرای بسیار خوب بازیگران و البته انتخاب های درست دهقان را نیز در این توفیق نباید از یاد برد) و امتیاز دیگر بابت جسارت او برای تجسم و ساخت عینی لحظات عبث و بطالت و كسالت جنگ در پرتحرك ترین صحنه ها و دیالوگ های تعلق می گیرد. ضمن آنكه فراموش نباید كرد كه دستیابی به كلید خلق آثاری با ماهیت جهان شمول برای هنرمندان بومی درگیر با مسائل و محدودیت های آموزشی و نرم افزاری نظیر اینجا حداقل به تجربه، صبوری و ممارستی نیاز دارد از جنس امثال جلال تهرانی تا نقاط اوجی مثل «هی مرد گنده گریه نكن» در كمال فروتنی پدید آیند كه از قضا در درون مایه با «دومتر...» مشترك اند. یا در بازخوانی های محمد چرمشیر از اسطوره درام های كلاسیك اروپا. پس نفس جسارت برای دست یازیدن به مضامین تازه و جدید را ارج می نهیم و از خاطر نمی بریم كه دستاوردهای نسل جوان تئاتر ایران نیز در محدوده ای هم نام با نمایش حاصل می شود یعنی در «دومتر در دومتر جنگ!»
كارتون در میدان جنگ
دومتر در دو متر
نویسنده: حمیدرضا آذرنگ
كارگردان: نیما دهقان
بازیگران: هدایت هاشمی؛ سینا رازانی؛ فرزین صابونی، علیرضا محمدی
دراماتورژ: مهرداد رایانی مخصوص
طراح صحنه و لباس: منوچهر شجاع
آهنگساز: فرشاد فزونی
محل اجرا: سالن شماره دو مجموعه تئاتر شهر ساعت ۱۹
پیمان شوقی
منبع : روزنامه ایران