دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


شبح سیگار بر فراز شهر


شبح سیگار بر فراز شهر
۱) نوشتن درباره «سیگار» مخاطره‌آمیز است؛ همچون نوشتن درباره امر مسلط. در بین اجزای زندگی روزمره، شاید هیچ ابژه‌ای به اندازه سیگار، در خانواده‌ها به امر پروبلماتیک تبدیل نشده است. ترس از نوشتن درباره سیگار نیز از همین جا برمی‌خیزد که این نوشتار، ابتذال‌نامه تلقی شود و وضعیت نویسنده، پروبلماتیک شود. یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های والدین در خانواده‌های مدرن و شهری در ایران، ترس از سیگارکشیدن فرزندان است. شبح سیگار آن‌چنان فراگیر شده است که کمتر پدر و مادری را می‌توان یافت که تا به حال لباس‌‌های فرزندان را بو نکرده، یا وسایل آنها را، در جست‌وجوی سیگار یا به‌عبارت بهتر در انضمامی‌ساختن ترس از شبح سیگار نگشته باشند. به نظر می‌رسد که امروزه در ایران سیگار به یکی از مهم‌ترین موضوعات «هراس اخلاقی» تبدیل شده است. مفهوم هراس اخلاقی یکی از مهم‌ترین مفاهیم در جامعه‌شناسی فرهنگی بالاخص برای افرادی است که توجهاتی به نقش و کارکرد رسانه‌ها دارند. به‌طور کلی این مفهوم برای درک نقش رسانه‌ها در ایجاد واکنش‌های عمومی یا سیاسی در برابر موضوعاتی همچون خرده‌فرهنگ‌های جوانان، موادمخدر، شیطان‌پرستی، جرم و جنایت، ایدز و غیره به کارگرفته شده است.
«استنلی کوهن» درکتاب «شیاطین محلی و هراس اخلاقی» با بررسی واکنش مردم در برابر انحرافات به این موضوع توجه می‌دهد که انحرافات یا شیاطین محلی (منحرفان) محصول رسانه‌ها هستند. رسانه‌ها با رواج نوعی فرآیند «حساسیت‌سازی» درمیان مردم، هراس اخلاقی نسبت به انحرافات ساخته‌اند. درواقع آنها با «اشباع» یا بزرگ‌کردن انحرافات، ترس دروغینی از آنها را در میان مردم ایجاد می‌کنند. وی می‌نویسد: «جوامع هر ازگاهی در معرض دورانی از هراس اخلاقی (moral panics)قرار می‌گیرند. یک وضعیت یا یک اپیزود که یک شخص یا گروه‌هایی از افراد به‌عنوان تهدیدی برای ارزش‌ها و منافع اجتماعی تعریف می‌شوند. رسانه‌های جمعی به‌طور پیش‌داورانه‌ای به موضوع می‌پردازند. سردبیران، کشیشان، سیاستمداران و دیگر وابستگان به جناح راست پشت سنگرهای اخلاقی موضع می‌گیرند. متخصصان و کارشناسان راه حل ارائه می‌دهند و شیوه‌های حل مسئله مطرح می‌شود، اما ناگهان این وضعیت یا از بین می‌رود یا وخیم‌تر می‌شود. گاهی اوقات موضوع هراس‌انگیز کاملا جدید و نو است، اما گاهی اوقات هم موضوعی است که قبلا وجود داشته ولی اینک احیا شده است. گاهی اوقات هراس فراموش می‌شود و فقط در فولکلور و حافظه جمعی می‌ماند اما گاهی اوقات هم پیامدهای جدی‌تر و بادوام‌تری دارد و ممکن است تحولاتی را در سیاست اجتماعی، قانونگذاری و حتی در نحوه تصور یک جامعه از خودش ایجاد کند». مسئله در اینجاست که نظام رسمی در ایران با ابزار رسانه‌ها، در چند دهه اخیر و هماهنگ با رشد طبقه متوسط، هراس اخلاقی را تا ابژه سیگار گسترش داده و سیگار را از یک ماده مخدر معمولی و رایج به یک امر پروبلماتیک ارتقا داده است.
۲) در دنیای سنتی، بیماری دال روشنی بود برای مدلول‌هایی همچون بختک، جن‌زدگی و.... فردی که به بیماری دچار می‌شد غالبا به جادوگران یا طبیبانی مراجعه می‌کرد که سعی می‌کردند او را از چشم‌زخم‌ها و بدی‌ها پاک کنند. در دوره‌های بعدی نیز همان‌گونه که فوکو در «زایش درمانگاه» می‌نویسد، پزشکی، بیماری‌ها را برحسب نظام مقوله‌های خاصی از معرفت طبقه‌بندی می‌کرد که با رهیافت‌های جدید پزشکی تفاوت‌های آشکاری داشت. در سده هجدهم،‌ پزشکی با نگاهی خاص به بیمار می‌نگریست و او را حقیقتی خارجی و عرصه‌ای عینی می‌دانست که در آن اهمیت عوارض بیماری را می‌توان مشاهده کرد. در دوره جدید با بی‌معناشدن مدلول‌هایی همچون بختک و جن‌زدگی و حاکم‌شدن گفتمان پزشکی علمی، بیماری تبدیل به «دال» شد که خبر از نارسایی در تنظیمات جسمی فرد می‌داد. گفتمان بهداشت و مبارزه با بیماری در این دوره آن‌چنان رونق گرفت که پزشکان و طبیبان به یکی از قدرتمندترین گروه‌های اجتماعی مبدل شدند. صحبت‌ها و دستورهای‌شان بدون هیچ کم‌وکاستی توسط بیماران اطاعت شد و این باور رونق گرفت که تنها نیرویی که می‌تواند «مرگ» را به تاخیر بیندازد، نیروی طبابت است.
«سیگار» در وضعیت جدید و در درون گفتمان پرقدرت بهداشت، توانسته است تا حدود زیادی نقش «مدلول»‌ بیماری یا همان بختک را ایفا کند و قدرت پزشکان را در توجیه بیماری افزایش دهد. تاکید بیش از حد بر نقش منفی سیگار (که البته بدیهی است) برای سلامتی افراد، وسیله‌ای است که پزشکان به منظور افزایش اقتدار خود از آن بهره می‌گیرند. آنها اساسا به این موضوع نمی‌پردازند که بسیاری از سیگاری‌ها را می‌توان نشان داد که بیش از هر کس دیگری مرگ را به تاخیر انداخته‌اند و عمر زیادی داشته‌اند. نکته در اینجاست که این‌دست مسائل، تماما از گفتمان پزشکی و در نتیجه، زبان رایج حذف شده و برای مقاصدی خاص نادیده گرفته شده است.
میشل فوکو در کتاب «زایش درمانگاه» سعی کرد تا ثابت کند که میان اشکال گوناگون دانش و زبان، همبستگی نزدیکی وجود دارد. به تعبیر وی در دوران جدید رفته‌رفته زبان و بیان، تابع و مطیع فرآیند تجربی گردید، بدین‌معنا که زبان به‌عنوان ابزاری تفسیری در خدمت نگاه پزشکی قرار گرفت. پروژه فوکو را می‌توان در مسئله سیگار به خوبی ردیابی کرد. در حقیقت سیگار، بیش از آنکه برای استعمال‌کنندگانش نقش منفی و مخرب بازی کند برای گفتمان پزشکی نقشی مثبت و حیاتی داشته و زبان رایج را مطیع قدرت گفتمان بهداشت و سلامتی کرده است. پس می‌توان یکی از مهم‌ترین منابع ایجاد هراس اخلاقی نسبت به سیگار را این گفتمان دانست.
۳) آموزه‌های دینی یکی دیگر از منابع هراس اخلاقی نسبت به سیگارند. یکی از مهم‌ترین تابوهای دینی در نفی آسیب‌رساندن به بدن خود، صورت‌بندی شده است. دورکیم در کتاب «صور ابتدایی حیات دینی» می‌نویسد: «دین نظام یکپارچه‌ای از اعتقادات و اعمال مرتبط با امور مقدس است؛ یعنی اموری که حرمت‌یافته و ممنوعه‌اند. اعتقادات و اعمالی که همه کسانی را که به آنها عمل می‌کنند، در ضمن یک اجتماعی اخلاقی موسوم به کلیسا باهم متحد می‌کند». در تئوری دورکیم، حقیقت دینی، حقیقتی جامعه‌شناختی است و مرجع نمادهای دینی، خود جامعه است. یکی از مهم‌ترین کنش‌های ممنوعه در ادیان، خودکشی است. دورکیم در کتاب دیگرش،«خودکشی»، می‌نویسد: «به‌محض اینکه جوامع مسیحی شکل گرفت، خودکشی در این جوامع مورد تحریم قرار گرفت. از همان سال ۴۵۲ شورای آرل اعلام کرد که خودکشی یک جنایت محسوب می‌شود و جز نتیجه تلقین شیطانی نیست». دورکیم علت اصلی معصیت خودکشی در میان ادیان را نقش مخرب این کنش برای ساختارهای اجتماعی می‌داند. وی همچنین درباره ممنوعیت خودکشی در اسلام می‌نویسد:
«جوامع مسلمان نیز با همان قدرت و قوت خودکشی را منع کرده‌اند». از جمله گفتارهای رایج در مورد سیگارکشیدن در یک جامعه مذهبی همچون ایران، پیوند این کنش با خودکشی است: «سیگارکشیدن خودکشی تدریجی است». این عبارت بیش از هر چیز گویای ارتباط میان عقاید دینی و گفتمان رایج پزشکی است. برخی از مراجع تقلید شیعه در درون همین نظام معنایی، سیگارکشیدن را حرام اعلام کرده‌اند. استدلال آنها این بوده که سیگار منجر به آسیب‌رساندن به خود می‌شود و این اقدام از نظر شرعی حرام است. کشف ارتباط میان سیگار و آسیب به خود یا همان خودکشی، مرهون دانش پزشکی و گفتمان قدرتمندانه آن در چند دهه اخیر است که دستگاه دینی را نیز تحت تاثیر قرار داده‌ است. فرآیند تبدیل‌شدن سیگارکشیدن به نوعی کنش مبتنی بر خودکشی و ممنوعیت فقاهتی آن بیش از هر چیز، اثبات‌گر تئوری دورکیم در باب دین و حقیقت جامعه‌شناختی آن است. در این فرآیند به‌خوبی می‌توان این مسئله را مشاهده کرد که مرجع حکم دینی حرام‌بودن استعمال سیگار، مشابه‌ساختن آن با خودکشی توسط گفتمان پزشکی بوده است.
۴) مصرف سیگار را بسیاری از روانکاوان با مسئله «لذت دهانی» ارتباط داده‌اند؛ لذت دهانی که بازآفریده لذت کودکان از مکیدن سینه مادر است. آنتونی ایستوپ در کتاب «ناخودآگاه» می‌نویسد: «نخستین لذت، لذت دهانی است، لذت‌هایی که دهان نوزاد از مکیدن و انگشت مکیدن احساس می‌کند. [...] وقتی از شیر گرفته می‌شود، زنجیره بی‌پایانی از جانشین‌ها درپی می‌آید که با آب‌نبات، بستنی یخی و آدامس شروع می‌شود و به همه نوع خوردنی و شیرینی می‌رسد و سپس به سوی جانشین‌های دیگر از قبیل سیگار و نوشیدنی و... می‌رود».
اما فارغ از این ارجاع روانکاوانه، سیگار بالاخص در یکی‌دو قرن اخیر، نقش اجتماعی مهمی را ایفا کرده است. فیلم قابل توجه «قهوه و سیگار» ساخته «جیم جارموش» سعی می‌کند در اپیزودهای مختلف به ارتباط میان مناسبات اجتماعی‌ـ که خود را در قالب گفت‌وگو در پشت میز نشان می‌دهد‌ـ با قهوه و سیگار، اشاراتی کند. بری ریچاردز در کتاب «روانکاوی فرهنگ عامه» به این مسئله توجه می‌کند: «چه دوستی‌ها و پیوندهای خانوادگی زیادی که به‌واسطه سیگار آغاز شده‌اند و چه تعامل‌های اجتماعی زیادی که به‌واسطه تبادل سیگار سامان یافته‌اند. سیگارکشیدن هم با معاشرت اجتماعی گسترده عجین است و هم با مکیدن سبعانه.»
سیگار، امروزه تبدیل به یکی از عناصر زندگی روزمره در مدرنیته متاخر شده است. پاکت‌های متعدد و متنوع سیگار در همه جا پیدا می‌شود. سیگار «وینیستون»آمریکایی آن‌چنان جهانی شده که حتی در کشورهای غیر دموکراتیک نیز نامی آشناست. وینیستون حتی بیشتر از دموکراسی، جهانی شده است. تابلوهای ممنوعیت سیگارکشیدن در اماکن عمومی، محصول منازعات دامنه‌داری است میان تلقی‌های مختلف در باب آزادی. آیا آزادی فردی بر منافع جمعی مقدم است یا بالعکس؟ اگر در مکان عمومی‌ای اکثریت معتقد بودند که می‌توان سیگار کشید، آیا سیگارکشیدن مجاز می‌شود، یا باز می‌باید رای اقلیت بر ممنوعیت سیگار در اماکن عمومی حکمفرما شود؟ همچنین می‌توان نقش سیگار در زندگی روزمره را در مقاومت‌هایی دید که در برابر ساختارهای رسمی و مسلط به وسیله کنش سیگارکشیدن صورت‌بندی می‌شود. سیگار از نظر تاریخی با مفهوم «مقاومت» پیوندی تنگاتنگ دارد. سیگار تا قبل از جنگ جهانی اول، کالایی بود که توسط زن‌ها، به‌منظور مقاومت در برابر دنیای مردانه، مصرف می‌شد. بعد از جنگ که مردان نیز به مصرف زنانه تنباکو (سیگار) گرایش پیدا کردند، سیگار به مظهری مهم از آزادی زنان تبدیل شد و با جنبش روشنفکرانه برابری‌خواهانه آنان عجین شد. از نظر ریچاردز این نماد امروزه بسیار فراگیر شده است: «مشابه همین فرآیند در سال‌های اخیر در برخی جوامع مسلمان نیز رخ داده است».
۵) با وجود اهمیت گفتمان بهداشت وسلامت و نیز آموزه‌های دینی در خلق هراس اخلاقی نسبت به سیگار در ایران، اما بی‌شک دولت (به‌عنوان هسته اصلی امر مسلط) بیشترین نقش را در ایجاد هراس اخلاقی سیگار بازی می‌کند چون بیشترین منافع را می‌برد. معمولا از سیگار به‌عنوان مقدمه مفاسد بزرگ‌تر، نام برده می‌شود؛ مصداق ضرب‌المثل «تخم‌‌مرغ دزد، شتر‌مرغ دزد می‌شود». تحت تاثیر مفهوم «گناه» در ادیان، گفتمان رایج علاقه‌مند است که با سلسله‌مراتبی ‌ساختن فساد و تبهکاری، به ظاهر، امکان شناخت و آگاهی از مسائل اجتماعی را ایجاد کند. بسیاری از برنامه‌ها و اقدامات دولتی و غیردولتی نهادهای مرتبط، با اتکای بر همین شناخت سلسله‌مراتبی از تبهکاری سازمان‌بندی می‌شوند.
در این ساختار معرفتی فساد، سیگارکشیدن مقدمه است.
این مسئله در بازنمایی فرد بزهکار در رسانه به‌وضوح قابل مشاهده است؛ همه تبهکاران و فاسدان و بزهکاران در بدو امر سیگار می‌کشیدند. بی‌شک نظام معرفتی سلسله‌مراتبی تبهکاری موجود در ساختارهای عینی‌ـ همچون دولت، خانواده، تلویزیون، مدرسه و... - و ساختار ذهنی‌ـ همچون زبان، علوم انسانی و... ـ به هدف ساده‌سازی شناخت مسئله اجتماعی، این‌گونه بازنموده می‌شود. ساختار مسلط فرهنگی‌ـ سیاسی ایران در مواجهه با آسیب‌های اجتماعی همچون مواد مخدر، دزدی، فحشا، قتل و... (به‌طور کل، مسئله اجتماعی تبهکاری) و نمایش آن، به خانواده‌ها توصیه می‌کند که مراقب فرزندان خود باشند تا آنها سیگاری نشوند، زیرا که سیگار مقدمه همه این مفاسد است. ساده‌سازی این پیام، در واقع شانه‌خالی‌کردن از فهم و شناخت دقیق و حل مسائل و معضلات و در جهت محول‌ساختن این مسائل و آسیب‌ها به خانواده‌هاست.
والدین چه می‌کنند؟ با نگرانی و اضطراب از سرانجام و عاقبت فرزندان‌شان، با شبح سیگار روز و شب می‌گذرانند و به عنوان واسط میان امر مسلط و فرزندان، گفتمان رایج را تحکیم می‌بخشند و خانواده را تبدیل به کانون بحران می‌کنند.
معرفی سیگار به مثابه علت‌العلل تبهکاری‌ها و فسادهای موجود در جامعه، در واقع، روان‌شناسانه‌کردن مسائل عمیقا جامعه‌شناسانه فعلی است. روان‌شناسان (یا همان ناکارشناسان تلویزیونی) می‌کوشند تا به هر طریق ممکن، این باور را رواج دهند که اگر عیب و ایرادی در جامعه وجود دارد، تقصیر فرد یا روابط خانوادگی است. بنابراین برای حل مسائل اجتماعی موجود کافی است که فرد هنجارها را رعایت کند؛ مثلا سیگار نکشد.
اما در این بین سوالی که مطرح می‌شود این است که اگر چنانچه امر مسلط با حمایت قاطع دولت، ریشه فسادها را سیگارکشیدن می‌داند، پس چرا از تولید و ورود پرحجم سیگار به کشور جلوگیری نمی‌کند؟ مگر سیگار چه کمکی به گفتمان مسلط می‌کند که با وجود تبلیغات منفی فراوان توسط خود آنها همچنان باقی می‌ماند؟ برای پاسخ به این سوال می‌باید به مکانیسم قدرت که همان پنهان‌سازی است، رجوع کرد. سیگار برای امر مسلط بی‌خطرترین و کم‌هزینه‌ترین مدلول، ‌به منظور علت‌یابی فساد و تبهکاری جامعه است. به‌راحتی می‌توان تمام تقصیر نارسایی‌ها و تبهکاری‌ها را به گردن ابژه آشنای در دسترسی انداخت که همچون روحی فراگیر همه‌جا حضور دارد و والدین را متهم ساخت که با رعایت‌نکردن نظام مراقبت و انضباط، شیاطینی را به جامعه تحمیل کرده‌‌اند. در اینجا سیگار، «مدلول» کاذبی است برای پنهان‌ساختن مدلول‌های راستین. سیگار به‌سبب نقش پنهان‌سازی که دارد، برخلاف تصور رایج، کالای مورد علاقه امر مسلط است. سیگار نارسایی‌های سیستم را ازجلوی دیدگان آسیب‌دیده‌های سیستم غیب می‌کند و برای همین است که سیگار و قربانیانش لازمه نظم گفتمانی مسلطند. درواقع فرد با سیگارکشیدن، تلخی و بدمزگی قدرت‌- فوکویی‌- حاکم را به ریه‌ها می‌فرستد و درون خود را آکنده از فضای انقیادگر بیرون می‌کند.
امین بزرگیان
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید