دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


امر مسلط با سیگار چه می‌کند


امر مسلط با سیگار چه می‌کند
«قدرت، همواره شیوه انجام عمل بر روی فاعل عمل است، زیرا فاعل عمل، عمل می‌كند و یا قادر به انجام عمل است.» میشل فوكو؛ سوژه و قدرت
نوشتن درباره‌ی «سیگار» مخاطره‌آمیز است؛ هم‌چون نوشتن درباره امر مسلط. در بین اجزای زندگی روزمره، شاید هیچ ابژ‌ه‌ای به اندازه سیگار، در خانواده‌ها به امر پروبلماتیك تبدیل نشده است. ترس از نوشتن درباره‌ی سیگار نیز از همین جا برمی‌خیزد كه این نوشتار، ابتذال‌نامه تلقی شود و وضعیت نویسنده، پروبلماتیك شود.
یكی از مهم‌ترین دغدغه‌های والدین در خانواده‌های مدرن و شهری در ایران، ترس از سیگار كشیدن فرزندان است. شبح سیگار آن‌چنان فراگیر شده است كه كم‌تر پدر و مادری را می‌توان یافت كه تا به حال لباس‌های فرزندان را بو نكرده، یا وسایل آن‌ها را، در جستجوی سیگار یا به عبارت بهتر در انضمای ساختن ترس از شبح سیگار نگشته باشند. به سبب رابطه میان سیگار و امر پروبلماتیك است كه می‌توان مخاطره نوشتن درباره سیگار را به جان خرید و به تامل درباره مساله سیگار در ایران پرداخت.
در دنیای سنتی، بیماری دال روشنی بود برای مدلول‌هایی هم‌چون بختك، جن‌زدگی و… فردی كه به بیماری دچار می‌شد غالباً به جادوگران یا طبیبانی مراجعه می‌كرد كه سعی می‌كردند او را از چشم‌زخم‌ها و بدی‌ها پاك كنند. در دوره‌های بعدی نیز همان‌گونه كه فوكو در «پیدایش كلینیك» می‌نویسد، پزشكی، بیماری‌ها را بر حسب نظام مقوله‌های خاصی از معرفت طبقه‌بندی می‌كرد كه با رهیافت‌های جدید پزشكی تفاوت‌های آشكاری داشت. در سده هیجدهم، پزشكی با نگاهی خاص به بیمار می‌نگریست و او را حقیقتی خارجی و عرصه‌ای عینی می‌دانست كه در آن اهمیت عوارض بیماری را می‌توان مشاهده كرد. در دوره جدید با بی‌معنا شدن مدلول‌هایی هم‌چون بختك و جن‌زدگی و حاكم شدن گفتمان پزشكی علمی، بیماری تبدیل به «دال»‌ی شد كه خبر از نارسایی در تنظیمات جسمی فرد می‌داد.
گفتمان بهداشت و مبارزه با بیماری در این دوره آن‌چنان رونق گرفت كه پزشكان و طبیبان مبدل به یكی از قدرتمندترین گروه‌های اجتماعی شدند. صحبت‌ها و دستورات‌شان بدون هیچ كم و كاستی توسط بیماران اطاعت شد و این باور رونق گرفت كه تنها نیرویی كه می‌تواند «مرگ» را به تاخیر بیاندازد، نیروی طبابت است.
«سیگار» در وضعیت جدید و در درون گفتمان پرقدرت بهداشت، توانسته است كه تا حدود زیادی نقش «مدلول» بیماری یا همان بختك را ایفا كند و قدرت پزشكان را در توجیه بیماری افزایش دهد. تاكیدبیش از حد، در نقش منفی سیگار (كه البته بدیهی است) برای سلامتی افراد، وسیله‌ای است كه پزشكان به منظور افزایش اقتدار خود از آن بهره می‌گیرند. آن‌ها اساساً به این موضوع نمی‌پردازند كه بسیاری از سیگاری‌ها را می‌توان نشان داد كه بیش از هر كس دیگری مرگ را به تاخیر انداخته‌اند و عمر زیادی داشته‌اند. نكته در این‌جاست كه این دست مسایل، تماماً از گفتمان پزشكی و در نتیجه زبان رایج حذف شده و برای مقاصدی خاص نادیده گرفته شده است.
میشل فوكو در كتاب «پیدایش كلینیك» سعی كرد تا ثابت كند كه میان اشكال گوناگون دانش و زبان، هم‌بستگی نزدیكی وجود دارد. به تعبیر وی، در دوران جدید رفته رفته زبان و بیان تابع و مطیع فرایند تجربی شد. بدین معنا كه زبان به عنوان ابزاری تفسیری در خدمت نگاه پزشكی قرار گرفت. پروژه فوكو را می‌توان در مساله سیگار به خوبی ردیابی كرد. در حقیقت سیگار، بیش از آن‌كه برای استعمال كنندگانش نقش منفی و مخرب بازی كند، برای گفتمان پزشكی نقشی مثبت و حیاتی داشته و زبان رایج را مطیع قدرت گفتمان بهداشت و سلامتی كرده است.
یكی از مهم‌ترین تابوهای دینی در نفی آسیب رساندن به بدن خود، صورت‌بندی شده است. دوركیم در كتاب «صور ابتدایی حیات دینی» می‌نویسد: «دین نظام یك‌پارچه‌ای از اعتقادات و اعمال مرتبط با امور مقدس است؛ یعنی اموری كه حرمت یافته و ممنوعه‌اند. اعتقادات و اعمالی كه همه كسانی را كه به آن‌ها عمل می‌كنند، در ضمن یك اجتماعی اخلاقی موسوم به كلیسا با هم متحد می‌كند.» در تئوری دوركیم، حقیقت دینی، حقیقتی جامعه‌شناختی است و مرجع نمادهای دینی خود جامعه است. یكی از مهم‌ترین كنش‌های ممنوعه در ادیان، خودكشی است. دوركیم در كتاب دیگری تحت عنوان «خودكشی» می‌نویسد: «به محض این‌كه جوامع مسیحی شكل گرفت. از همان سال ۴۵۲ شورای «آرل» اعلام كرد كه خودكشی یك جنایت محسوب می‌شود و جز نتیجه تلقین شیطانی نیست.»
دوركیم علت اصلی معصیت خودكشی در میان ادیان را نقش مخرب این كنش برای ساختارهای اجتماعی می‌داند. وی هم‌چنین درباره‌ی ممنوعیت خودكشی در اسلام می‌نویسد: «جوامع مسلمان نیز با همان قدرت و قوت خودكشی را منع كرده‌اند.»
از جمله گفتارهای رایج در مورد سیگار كشیدن در یك جامعه مذهبی هم‌چون ایران، پیوند این كنش با خودكشی است: «سیگار كشیدن خودكشی تدریجی است». این عبارت بیش از هرچیز گویای ارتباط میان عقاید دینی و گفتمان رایج پزشكی است. برخی از مراجع تقلید شیعه در درون همین نظام معنایی، سیگار كشیدن را حرام اعلام كرده‌اند. استدلال آن‌ها این بود كه سیگار منجر به آسیب رساندن به خود می‌شود و این اقدام از نظر شرعی حرام است.
كشف ارتباط میان سیگار و آسیب به خود یا همان خودكشی، مرهون دانش پزشكی و گفتمان قدرت‌مندانه آن در چند دهه اخیر است كه دستگاه دینی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است.
فرایند تبدیل شدن سیگار كشیدن به نوعی كنش مبتنی بر خودكشی و ممنوعیت فقاهتی آن بیش از هر چیز، اثبات‌گر تئوری دوركیم در باب دین و حقیقت جامعه‌شناختی آن است. در این فرایند به خوبی می‌توان این مساله را مشاهده كرد كه مرجع حكم دینی حرام بودن استعمال سیگار، مشابه ساختن آن با خودكشی توسط گفتمان پزشكی بوده است.
مصرف سیگار را بسیاری از روان‌كاوان با مساله «لذت دهانی» ارتباط داده‌اند؛ آنتونی ایستوپ در كتاب «ناخودآگاه» می‌نویسد: «نخستین لذت، لذت دهانی است… وقتی كودك از شیر گرفته می‌شود، زنجیره بی‌پایانی از جانشین‌ها در پی می‌آید كه با آب نبات، بستنی یخی، آدامس شروع می‌شود و به همه نوع خوردنی و شیرینی می‌رسد، و سپس به سوی جانشین‌های دیگر از قبیل سیگار و نوشیدنی و… می‌رود.»
اما فارغ از این ارجاع روان‌كاوانه، سیگار بالاخص در یكی دو قرن اخیر، نقش اجتماعی مهمی را ایفا كرده است. فیلم قابل توجه «قهوه و سیگار» ساخته «جیم جارموش» سعی می‌كند در اپیزودهای مختلف به ارتباط میان مناسبات اجتماعی – كه خود را در قالب گفت‌وگو در پشت میز نشان می‌دهد – با قهوه و سیگار، اشاراتی نماید.
«بری ریچاردز» در كتاب «روان‌كاوی فرهنگ عامه» به این مساله توجه می‌كند: «چه دوستی‌ها و پیوندهای خانوادگی زیادی به واسطه سیگار آغاز شده‌اند و چه تعامل‌های اجتماعی زیادی به واسطه تبادل سیگار سامان یافته‌اند. سیگار كشیدن هم با معاشرت اجتماعی گسترده عجین است و هم با لذات سبعانه.»
سیگار، امروزه تبدیل به یكی از عناصر زندگی روزمره در مدرنیته متاخر شده است. پاكت‌های متعدد و متنوع سیگار در همه جا پیدا می‌شود. سیگار «وینستون» آمریكایی آن‌چنان جهانی شده كه حتی در كشورهای غیر دموكراتیك نیز نامی آشناست. وینستون حتی بیش‌تر از دموكراسی، جهانی شده است.
تابلوهای ممنوعیت سیگار كشیدن در اماكن عمومی، محصول منازعات دامنه‌داری است میان تلقی‌های مختلف در باب آزادی. آیا آزادی فردی بر منافع جمعی مقدم است یا بالعكس؟ اگر در مكان عمومی‌ای اكثریت معتقد بودند كه می‌توان سیگار كشید، آیا سیگار كشیدن مجاز می‌شود، یا باز می‌باید رای اقلیت بر ممنوعیت سیگار در اماكن عمومی حكم‌فرما شود؟ هم‌چنین می‌توان نقش سیگار در زندگی روزمره را در مقاومت‌هایی كه در برابر ساختارهای رسمی و مسلط به وسیله كنش سیگار كشیدن صورت‌بندی می‌شود، دید.
سیگار از نظر تاریخی با مفهوم «مقاومت» پیوندی تنگاتنگ دارد. سیگار تا قبل از جنگ جهانی اول، كالایی بود كه توسط زن‌ها، به منظور مقاومت در برابر دنیای مردانه، مصرف می‌شد. بعد از جنگ كه مردان نیز به مصرف زنانه تنباكو (سیگار) گرایش پیدا كردند، سیگار به مظهری مهم از آزادی زنان تبدیل شد و با جنبش روشن‌فكرانه‌ی برابری خواهانه‌ی آنان عجین شد. از نظر «بری ریچاردز» این نماد امروزه بسیار فراگیر شده است: «مشابه همین فرایند در سال‌های اخیر در برخی جوامع مسلمان نیز رخ داده است.»
معمولاً از سیگار به عنوان مقدمه مفاسد بزرگ‌تر، نام برده می‌شود؛ مصداق ضرب‌المثل «تخم‌مرغ دزد، شترمرغ دزد می‌شود». تحت تاثیر مفهوم «گناه» در ادیان، گفتمان رایج است علاقمند است كه با سلسله مراتبی ساختن فساد و تبهكاری، امكان شناخت و آگاهی از مسایل اجتماعی را ایجاد نماید. بسیاری از برنامه‌ها و اقدامات دولتی و غیردولتی نهادهای مرتبط، با اتكا بر همین شناخت سلسله مراتبی از تبهكاری سازمان‌مند می‌شوند.
در این ساختار معرفتی فساد، سیگار كشیدن مقدمه است. این مساله در بازنمایی فرد بزهكار در رسانه به وضوح قابل مشاهده است: همه تبهكاران و فاسدین و بزهكاران در بدو امر سیگار می‌كشیدند. بی‌شك نظام معرفتی سلسله مراتبی تبهكاری موجود در ساختارهای عینی – هم‌چون دولت، خانواده، تلویزیون، مدرسه و… - و ساختار ذهنی – هم‌چون زبان، علوم انسانی و… - به هدف ساده‌سازی شناخت مساله اجتماعی، این‌گونه باز نموده می‌شود.
ساختار مسلط فرهنگی – سیاسی ایران در مواجهه با آسیب‌های اجتماعی هم‌چون مواد مخدر، دزدی، فحشا، قتل و… (به طور كلی مساله اجتماعی تبهكاری) و نمایش آن، به خانواده‌ها توصیه می‌كند كه مراقب فرزندان خود باشند تا آن‌ها سیگاری نشوند، زیرا كه سیگار مقدمه همه این مفاسد است.
ساده‌سازی این پیام، در مواقع نشانه خالی كردن از فهم و شناخت دقیق و حل مسایل و معضلات و در جهت محول ساختن این مسایل و آسیب‌ها به خانواده‌هاست.
والدین چه می‌كنند؟ با نگرانی و اضطراب از سرانجام و عاقبت فرزندان‌شان، با شبح سیگار روز و شب می‌گذرانند و به عنوان واسط میان امر مسلط و فرزندان، گفتمان رایج را تحكیم می‌بخشد و خانواده را تبدیل به كانون بحران می‌كنند. معرفی سیگار به مثابه علت‌العلل تبهكاری‌ها و فساد‌های موجود در جامعه، در واقع روان‌شناسانه كردن مسایل عمیقاً جامعه‌شناسانه فعلی است. روان‌شناسان (یا همان ناكارشناسان تلویزیونی) می‌كوشند تا به هر طریق ممكن این باور را رایج دهند كه اگر عیب و ایرادی در جامعه وجود دارد، تقصیر فرد یا روابط خانوادگی است. بنابراین برای حل مسایل اجتماعی موجود، كافی است كه فرد هنجارها را رعایت كند، مثلاً سیگار نكشد.
اما در این بین سؤالی كه مطرح می‌شود این است كه اگر چنان‌چه امر مسلط با حمایت قاطع دولت، ریشه فسادها را سیگار كشیدن می‌داند، پس چرا از تولید و ورود پرحجم سیگار به كشور جلوگیری نمی‌كند؟
برای پاسخ به این سؤال می‌باید دوباره به مفهوم «پنهان سازی» رجوع كرد. سیگار برای امر مسلط بی‌خطرترین و كم‌هزینه‌ترین مدلول، به منظور علت‌یابی فساد و تبهكاری جامعه است.
به راحتی می‌توان تمام تقصیر نارسایی‌ها و تبهكاری‌ها را به گردن ابژه آشنای در دسترسی انداخت كه هم‌چون روحی فراگیر همه جا حضور دارد و والدین را متهم ساخت كه با عدم رعایت نظام مراقبت و انضباط، تبهكارانی را به جامعه تحمیل كرده‌اند. در این‌جا سیگار، «مدلول» كاذبی است برای پنهان ساختن مدلول‌های راستین. سیگار به سبب نقش پنهان‌سازی كه دارد، برخلاف تصور رایج، كالای مورد علاقه امر مسلط است. در واقع فرد با سیگار كشیدن، تلخی و بدمزگی قدرت فوكویی حاكم را به ریه‌ها می‌فرستد و درون خود را آكنده از فضای انقیادگر بیرون می‌كند.
نویسنده: امین بزرگیان
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید