دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


جهانی شدن و توان فرهنگ ایرانی׃ نقش مولانا جلال الدین محمد بلخی در مفهوم سازی فرهنگی


جهانی شدن و توان فرهنگ ایرانی׃ نقش مولانا جلال الدین محمد بلخی در مفهوم سازی فرهنگی
در این مقاله پس از بررسی موضوع و اهمیت جهانی شدن، به ارائه دو دیدگاه افراط گرایی و امپریالیسم فرهنگی در بین نظریه های جهانی شدن پرداخته و پس از بررسی نشان می دهیم که جهانی شدن لزوما به معنی یکپارچگی فرهنگی نیست و سایر فرهنگ ها با توجه به توان فرهنگی خویش مجال حضور در عرصۀ جهانی را دارند. در تأیید این حضور و نشان دادن توان فرهنگ ایرانی برای چنین حضوری در عصر جهانی ابتدا به آراء و اقوال مستشرقین با استفاده از اسناد کتابخانه پرداخته ایم تااز شائبۀ هرگونه سوگیری دور باشیم. با ارائه حقایق موجود در باب حضور گستردۀ مولانا، شاعر پرآوازه فارسی زبان در محافل علمی و ادبی جهان و همچنین در فرهنگ عامه پسند مردم امریکا در دهۀ اخیر به گوشه ای از توان فرهنگ ایرانی برای حضور فعال در عرصۀ جهانی خواهیم پرداخت.
● مقدمه:
در این مقاله فرض محوری آن بوده است که لزوما جهانی شدن به معنی یکپارچگی فرهنگی نیست و فرهنگ ایرانی به سبب ویژگی های تاریخی و دینی و قومی خود توان بسیار زیادی برای حضور در عرصۀ جهانی دارد. از این رو کوشیده ایم به دو نظریۀ مهم در بحث جهانی شدن یعنی افراط گرایی و امپریالیسم فرهنگی بپردازیم. این دو رویکرد هر چند در ارزشیابی فرهنگ جهانی کاملا متفاوت هستند اما هر دو سیطرۀ فرهنگ عامه پسند امریکا را تایید می کنند.
در رد دو دیدگاه مذکور کوشیده ایم توان فرهنگ ایرانی را با توجه پیشینۀ تاریخی و مذهبی آن برای حضور در عصر جهانی شدن نشان دهیم. اما از آنجا که عناصر سازندۀ این فرهنگ بسیار زیاد هستند تنها به سهم ارزشمند ایران در حوزۀ ادبیات وشعر و نقش مولانا در مفهوم سازی جهانی این فرهنگ می پردازیم. جهت دور بودن از هر گونه شائبۀ سوگیری از اقوال مستشرقین و ایران پژوهان خارجی سود جسته ایم.
در بخش اصلی مقاله با آوردن حقایق موجود در باب حضور فراگیر اشعار مولانا در فرهنگ عامه پسند امریکا و معین ساختن جایگاه علمی و ادبی مولانا با توجه به شواهد موجود و همچنین بررسی گوشه ای از دریای پهناور اندیشه های وی، جایگاه مولانا در مفهوم سازی فرهنگی را به عنوان نمونۀ مورد مطالعه معین تا توان این فرهنگ برای حضور در عرصۀ جهانی را به تصویر بکشیم.
روش بکار گرفته شده در این مقاله، روش اسنادی است که با توجه به حقایق موجود در باب حضور گستردۀ اشعار مولانا به ترجمۀ بارکس و فروش نیم میلیون نسخه ای آن و ذکر نقل قول مجله های رایج در این جامعه در بارۀ جایگاه مولانا می پردازیم. از طرف دیگر در بررسی توان فرهنگ ایرانی به اقوال مستشرقین مشهور مانند هانری کربن،گروسه و مولوی پژوهان بزرگ مانند آربری و چیتیک و...استناد جسته ایم تا از شائبۀ هر گونه جانبداری فرهنگی دور باشیم.
● جهانی شدن: تعریف‏ها، مفاهیم
اگر چه جهانی شدن [۱] بحثی است که ریشه‏های کهن دارد ولی به لحاظ تأثیر و اهمیت موضوع طی دو دهۀ اخیر بطور جدی مطرح شده است. همانگونه که والترز بیان کرده است لفظ جهانی[۲] از ۴۰۰ سال پیش تاکنون مورد استفاده محققان با دیدگاه‏های متفاوت بوده است (عاملی، ۱۳۸۳) لفظ جهانی شدن از نظر رابرتسون از حدود ۱۹۶۰ مورد استفاده قرار گرفته است و فرهنگ لغت وبستر اولین فرهنگ لغتی است که در سال ۱۹۶۱ این لفظ را تعریف کرده است، اما مفهوم جهانی شدن از نیمۀ دوم دهۀ ۱۹۹۰ بطور جدی و علمی مورد بررسی محققان قرار گرفته است (رابرتسون، ۱۹۹۲: ۸)
از طرف دیگر می‏توان پیش‏بینی کرد در آیندۀ نزدیک این بحث بصورت گسترده‏تر در محافل علمی دنبال شود و شتاب بیشتری نیز بگیرد بگونه‏ای که به قول کرزنر کاربرد کلمۀ جهانی شدن در متون علوم اجتماعی از بیست بار در سال ۱۹۸۰ به بیش از هزار بار در سال ۱۹۹۸ رسید. (سلیمی، ۱۳۸۴)
با گذشت دو دهه از مطالعۀ جهانی شدن، ادبیات بسیار گسترده و با چشم‏اندازهای متفاوت شکل گرفته است. به تعبیر میلز تصویرسازی جامعه‏شناسانۀ متفاوتی در عصر جهانی شدن بوجود آمده است که تفسیر اجتماعی و عمل اجتماعی متمایزی را به دنبال داشته است. (عاملی، ۱۳۸۳) بدین ترتیب با ورود بحث جهانی شدن به حوزه‏های مختلف علوم بسیاری از مفاهیم دورۀ مدرنیته مانند فرهنگ، مذهب، جامعه، فاصلۀ طبقات اجتماعی و ... مجبور به بازسازی معنایی شده‏اند. به قول شورکنز جامعۀ نسبتاً محلی و بستۀ گذشته، تبدیل به یک جامعۀ فرامحلی، جهانی و یا محلی ـ جهانی شده است که نسبت به تمام تاریخ گذشته به سرعت بیشتری با فرهنگ‏ها و جوامع دور رابطه برقرار می‏کند (عاملی، ۱۳۸۳)
در کنار نرم افزار جهانی شدن برگرفته از دیدگاه جهان‏گرایانه، سخت‏افزارها نیز ارتباطات دور را تسریع و تشدید کرده‏اند. با پدید آمدن شبکه جهانی اینترنت افراد بشر در هر نقطه از جهان می‏توانند ارتباط رودررو بصورت مجازی داشته باشند و به تبادل اطلاعات، دانش و فرهنگ بپردازند. ارتباطات رادیویی یک سویه که از یک منطق تعاملی دو سویه برخوردار است نیز نقش بسزایی در توسعه جهان مجازی محلی، منطقه‏ای و جهانی داشته‏اند. از این فضا تعبیر به «عصر جهانی» شده است. (آلبرو، ۱۹۹۶)
از این رو با توجه به عصر جهانی شدن حاصل از تکنولوژی‏های نوین ارتباطی با ویژگی‏های بسیار متفاوت نسبت به وسایل ارتباطی گذشته، دیگر نمی‏توان هیچ فرهنگی را دور افتاده نامید وهمه فرهنگ‏ها فرصتی برای عرض اندام در این فضای ارتباطی با سه خصیصه فراملی بودن[۳] فراگیر بودن[۴] و پیوستگی[۵] (عاملی، ۱۳۸۳) دارند. در چنین فضایی است که فرهنگ ها پیوسته به دادوستد عناصر فرهنگی می پردازند و برخی عناصر فرهنگی فرصت حضور در میان سایر فرهنگ ها می یابند.
در تعریف جهانی شدن به عنوان یک مفهوم گسترده، موضع و دیدگاه شخص نقش اساسی دارد زیرا این مفهوم بسیار گسترده است و دیدگاه‏های متفاوت و حتی برخی موارد متناقضی نسبت به آن بیان می‏شود. از همین روست که می‏توان در تعریف جهانی شدن و نگاه مفهومی به آن از مفاهیم سلبی شروع کرد. عاملی در بررسی مفاهیم سلبی جهانی شدن چنین بیان می‏کند:
جهانی شدن، روندی نیست که منجر به یکی شدن جهان و یا همسان‏سازی مطلق در قلمروهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شود (گیدنز، ۱۹۹۹). این به این دلیل است که حتی اگر فرض شود که جهانی شدن فرآیندی را بوجود بیاورد که «متن واحدی» را بصورت استاندارد به همه جهان ارسال کند، به دلیل وجود زمینه‏های متفاوت تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی درمناطق جهان، نتیجه جهانی شدن دراین زمینه های متفاوت یکسان نخواهد بود.
جهانی شدن همچنین به معنی بوجود آمدن روند تک فرهنگ گرایی جهانی بصورتی که مردم در سرتاسر دنیا از یک نظام اخلاقی، اعمال مذهبی، جشن‏ها و سنت‏های اجتماعی و فرهنگی واحد یا فرهنگ عامه و یا مثلا افکار عمومی واحد برخوردار شوند نیست. فرگوسن درکتاب افسانه‏شناسی جهانی شدن می‏نویسد: تفسیر جهانی شدن به «حاکمیت یک فرهنگ خاص بر کل ساختارهای اجتماعی دنیا» یک تفسیر کاملا بی‏معنا و بی‏اعتبار است. از طرفی جهانی شدن خود به نوعی منشا تنوع فرهنگی و جامعه چند فرهنگی است. نگاه تک فرهنگی، متاثر از اندیشه القای اروپا مرکزی و آمریکای مرکزی است. (عاملی، ۱۳۸۳ )
از این رو با گسترش جوامع چند فرهنگی، حوزۀ آشنایی و مدار توجه به سوی فرهنگ‏های بومی‏کشیده می‏شود و با روبه ضعف نهادن اندیشۀ اروپا محوری و آمریکا محوری می‏توان شاهد اشاعه و نفوذ ارزش‏ها واندیشه‏های بومی ملت‏ها به دیگر نقاط جهان و حتی خود آمریکا باشیم. از طرف دیگر تک‏تک شهروندان جامعۀ جهانی ‏دارای حق انتخاب گسترده از میان ارزش‏های متفاوت فرهنگی هستند. با گسترش این حق انتخاب ویژگی‏ها و عناصر جذاب یک فرهنگ می‏توانند به دیگر نقاط جهان نفوذ کنند.
از همین روست که هنرز معتقد است: فرآیند جهانی شدن که ضمانتگر یک فرهنگ جهانی است فرصت و زمینۀ ظهور دیگر فرهنگ‏ها را بوجود می‏آورد. در چنین فضای اجتماعی جهانی که محصول فشردگی مکان و زمان است هرچند سرمایه‏داری جهانی و خاص گرایی فرهنگی خشونت بار، نیروهای سیطره افکن هستند ولی همه کاره نیستند. دراین فضا، معناها و صورت‏های معنادار که از منابع تاریخی متفاوت ریشه گرفته‏اند علیرغم تعلق به فضاهای جداگانه می‏توانند به جایگاهی دست یابند. به بیان دیگر در دنیای معاصر تمام منابع فرهنگی (دین، موسیقی، فیلم و....) در عرصه جهانی حضور بهم می‏رسانند، هرچند این امکان وجود دارد که دامنه نفوذ و تأثیر یکی از این عناصر بیشتر باشد (هنزر، ۱۹۹۲: ۹۶)
گیدنز نیز جهانی شدن را چنین تعریف می‏کند: «فشردگی روابط اجتماعی در سطح جهانی بطوری که مکان‏های دور افتاده به یکدیگر متصل شوند و فاصله زمانی در روابط از بین رود.» (گیدنز، ۲۰۰۱، به نقل از عاملی ) بنابراین در این عصر حاصل از فشردگی زمان و مکان می‏توان شاهد انتقال عناصر فرهنگی بویژه عناصری با توان بالقوۀ جهانی شدن بود. بگونه ای که عناصر فرهنگی جذاب توسط دیگر فرهنگ ها مورد توجه جدی قرار گیرند و توسط آنان جذب شوند.
● دیدگاه‏های مختلف در مورد جهانی شدن:
در حوزۀ دیدگاه‏های جهانی شدن تنوع و گستردگی بسیاری وجود دارد و هر یک از نظریه پردازان موضع متفاوتی نسبت به این پدیده گرفته‏اند. با این حال ممکن است برخی نظریه‏ها بر یکدیگر هم پوشانی داشته و جنبه‏هایی از یکدیگر را در برگیرند. از این رو به ارائه دو دیدگاه متفاوت افراط گراها[۶] و امپریالیسم فرهنگی[۷] ‏پرداخته و سپس از منظر میانه روانه به بررسی مسئلۀ جهانی شدن ونقد دو نظر مطرح شده می‏پردازیم تا نشان دهیم امکان و زمینۀ حضور عناصر فرهنگی دیگری غیر از فرهنگ اروپا و آمریکا نیز در عصر جهانی شدن و حتی بین این فرهنگ‏ها وجود دارد.
▪ دیدگاه افراط گراها:
بسیاری از نظریه‏های رایج در حوزۀ جهانی شدن معتقد به شکل‏گیری یک فرهنگ جهانی در قالب مدرنیته غربی هستند، هر چند در ارزیابی و پذیرش آن موضع متفاوت و اختلاف نظر دارند. دیدگاه افراط گراها جزء دیدگاه‏های تندرو حوزۀ جهانی شدن است که طرفداران آن معتقدند که جهانی شدن قطعا منجر به فرهنگ یکپارچۀ جهانی تحت حاکمیت آمریکا می‏شود.
پیش بینی ذهنی این دسته از نظریه‏پردازان اجتماعی چنین است که دنیا مواجه با یکپارچگی جدیدی براساس فرهنگ پسند عامه آمریکایی[۸] و براساس مدل مصرف‏گرایی غربی خواهد شد. (هلد و همکاران، ۱۹۹۹، ۳۲۷) وبدین ترتیب نوعی پذیرش شیوۀ زندگی مردم آمریکا حاکم خواهد شد و فرهنگ آمریکایی فرهنگ سیطره افکن و محوری نسبت به سایر فرهنگ‏ها خواهد بود.از این رو دیگر فرهنگ ها مجبور به پذیرش ارزش های حاکم بر فرهنگ و زندگی مردم امریکا خواهند شد.
برای طرفداران افراطی جهانی شدن مثل اوهم و تسیون جهانی شدن معاصر دوره جدیدی را تعریف کرده است که مردم در هرکجای دنیا که باشند بصورت فزاینده تحت اشراف بازار جهانی فرهنگ قرار می‏گیرند. ( عاملی، ۱۳۸۳). پس از نظر آن‏ها فرهنگ‏های دیگر غیر از فرهنگ جهانی آمریکا مجال نفوذ نخواهند داشت و در فرهنگ مسلط آمریکایی ذوب می‏شوند و باید به فرهنگ موجود تن دهند.
طرفداران افراطی جهانی شدن در ارزیابی شرایطی که به وجود خواهد آمد نیز نگاهی کاملا مثبت اندیش دارند و معتقدند که لازمۀ گسترش جهانی شدن بوجود آمدن چنین فرهنگ یکپارچۀ جهانی است و این شرایط غیر قابل اجتناب است وملت‏های دیگر باید این فرهنگ مسلط را بپذیرند؛ در غیر این صورت خواه ناخواه فرهنگ مسلط آمریکایی برآنان سیطره خواهد افکند.
▪ دیدگاه امپریالیسم فرهنگی:
نظریه پردازان امپرایالیسم فرهنگی معتقدندکه فرهنگ یکپارچۀ جهانی در حال شکل‏گیری است اما در ارزیابی آن برخلاف افراط گراها زبان به انتقاد از وضع موجود می‏گشانید. آن‏ها معتقدند چیزی به نام جهانی شدن در حال رخ دادن نیست و بهتر است از عبارت غربی سازی[۹] استفاده کرد. در واقع از نظر آن‏ها جهانی شدن طرح از پیش تعیین شدۀ غرب برای تحمیل فرهنگ و روش زندگی خویش بر دیگر مردم جهان است.
براساس نظریۀ امپریالیسم فرهنگی، هر چند جهانی شدن فرهنگ مانند پدیده‏‏ای فراتاریخی و فراملی و نیرویی جهانی ظاهر می‏شود، اما همان صدور کالاها، ارزش‏ها و اولویت‏های روش زندگی غرب است. آنچه در عرصۀ جهانی فرهنگ سیطره می‏افکند همان تصورات، کالاهای دست‏ساز و هویت مدرنیتۀ غربی در غالب صنایع فرهنگی غرب است. این صنایع فرهنگی بر دیگر شبکه‏ها مسلط هستند و امکان برقراری تبادل فرهنگی برابر میان غرب و دیگر نقاط جهان را از بین می برد. این صنایع فرهنگی بر دیگر شبکه‏ها مسلط هستند و امکان برقراری تبادل فرهنگی برابر میان غرب و دیگر نقاط جهان را از بین می‏برد.(هال، ۱۹۹۶: ۳۰۵)
بدین ترتیب از نظر آن‏ها ویژگی‏های فرهنگ غربی که آمریکا در رأس آن قرار دارد بردیگر فرهنگ‏ها حاکم می‏شود و شیوۀ زندگی این فرهنگ را به آن‏ها تحمیل می‏کند. از آنجا که مصرف گرایی نیز جزء وجوه غالب زندگی آمریکایی است، فراگیرشدن این عنصر فرهنگی نیز غیر قابل اجتناب است. ازاین رو اسمیت چنین می‏گوید: «چیزی که فرهنگ جهانی نامیده می‏شود، نوعی فرهنگ مصرفی است که از سوی ارتباطات گسترده و تکنولوژی‏های الکترونیکی یا همان رسانۀ فرهنگی در سطح جهان مطرح می‏شود. این فرهنگ هرچند خود را عام و متعلق به همه مردم جلوه می‏دهد اما در واقع از فرهنگ آمریکایی به عنوان منبع واحد نشأت می‏گیرد. این فرهنگ در جای معینی تولید شده و مانند هر تقلید بی‏مایه‏ای عرضه می‏شود. بنابراین فرهنگی خاص و معین بصورت فرهنگ جهانی فاقد مکان و زمان ظاهر می‏شود. (اسمیت، ۱۹۹۸: ۲۱۵)
آن‏ها به انتقاد از وضع موجود می‏پردازند و مدام مسئلۀ استعمار فرهنگی را مطرح می‏کنند و اقتصادی شدن فرهنگ و از بین رفتن هویت‏های ملی را گوش زد می‏کنند. آن‏ها حتی فرهنگ‏های دیگر را دارای توان مقابله با وضع موجود نمی‏دانند و معتقدند که نفوذ دولت آمریکا چنان است که امکان عرض اندام دیگر فرهنگ‏ها را از بین می‏برد. مثلا هولتون به مقابلۀ آمریکا با برنامه‏های یونسکو اشاره می‏کند و می‏گوید: « در برخی موارد دولت آمریکا به هر صورت ممکن با اعمال سانسور و کنترل برای مقابله با نفوذ فرهنگ آمریکایی و حفظ فرهنگ ملی مقابله می‏کند.» (هولتون ، ۱۹۹۸: ۱۶۷)
▪ بررسی دیدگاه‏های مطرح شده و ارائه دیدگاه میانه:
در رد دیدگاه افراطی گراها می‏توان به فیدرستون استناد کرد که بیان می‏کند «به این نظریه که معتقد به یک دولت- ملت جهانی با فرهنگ مسلط است می‏توان اشکالات زیادی وارد کرد. لازمۀ بوجود آمدن فرهنگ جهانی، دولت جهانی است. از طرفی چون هیچ یک از دولت‏ها حاضر به پذیرفتن چنین دولتی نیستند این نظریه اساسا اشکالات فراوانی دارد.» حتی وجود دولت جهانی پیش شرط کافی برای یکپارچگی فرهنگی در سطح جهان نیست. باید توجه داشت که ریشه‏ها و بنیادهای فرهنگی و سوابق تاریخی یک ملت که ریشه در تجربه‏های متفاوت دارد، سایه و بلکه ریشه‏ای است که در جوهر شخصیتی و شناختی یک جامعه نفوذ دارد. (عاملی، ۱۳۸۳)
از طرف دیگر می توان گفت که جهانی شدن امکان انتخاب وسیعی را پیش روی انسان‏ها قرار داده است و نمی‏توان منکر ایجاد زمینه‏ای شد که فرهنگ‏های بومی در آن امکان عرض اندام دارند. این فرهنگ‏های بومی می‏توانند هرگونه سیطرۀ فرهنگی آمریکا را به چالش بکشند. رویکرد امپریالیسم فرهنگی علیرغم توانایی بسیار در توجیه بسیاری از پدیده‏های فرهنگی عصر جهانی شدن دو مسئله را مورد غفلت قرار داده است. یکی بومی کردن عناصر فرهنگ‏هایی که به کشورهای غیر غربی صادر می‏شوند. آن‏ها می‏توانند برخی عناصر فرهنگ وارداتی را با توجه به ریشه‏های کهن فرهنگی و تاریخی خود انطباق دهند و این عناصر را در فرهنگ خویش ذوب کنند. دیگر آنکه، نظریه امپریالیسم فرهنگی کم و بیش عناصر جذاب و قابل انتقال به فرهنگ غرب و آمریکا را نادیده می‏گیرد و به توان بالقوۀ این فرهنگ‏ها هیچ توجهی نشان نمی‏دهد. حال آنکه می‏توان نشان داد که برخی عناصر فرهنگی دنیای غیر غرب-چنانچه در این مقاله نشان خواهیم داد حضور گستردۀ اشعار مولانا در فرهنگ آمریکایی- دارای توان نفوذ بسیار زیادی هستند.
بنابراین با بوجود آمدن امکانات نرم افزاری حضور فرهنگ‏‏های متنوع در عرصۀ جهان مانند منشور جهانی یونسکو دربارۀ تنوع فرهنگی که در سال ۲۰۰۱ تصویب شد[۱۰]، در کنار امکانات سخت افزاری مانند اینترنت، ماهواره و .... همۀ فرهنگ‏ها در خور قدرت و اقتدار و پذیرش فرهنگی امکان گسترش می‏یابند و می‏توانند در این عرصه جهانی بازیگری فعال باشند. از طرف دیگر باید پذیرفت که برخی فرهنگ‏ها با توجه به پیشینۀ تاریخی و مذهبی و اجزای پربار سازندۀ فرهنگشان مانند ایران توان بالقوه حضوری پویاتر در این عرصه را دارند.
● فرهنگ: تعریف ها و مفاهیم:
واژۀ فرهنگ از ریشۀ لاتین واژه cultivate گرفته شده است که شامل کاشتن و پرورش زنبور عسل، ماهی و .... و تربیت کردن است. البته در همه این معانی مفهوم پروردن، توسعه دادن و رشد وجود دارد و در واقع این بعد از مفهوم فرهنگ است که وارد علوم انسانی و اجتماعی شده است. (اسکلتون، ۱۹۹۲:‏۲)
ورسلی معتقد است امروزه معنای عام فرهنگ شامل هرآنچه انسان را از حیوان متمایز کند می‏شود. از این نظر است که فرهنگ در برابر طبیعت و زیست شناسی قرار می‏گیرد.(ورسلی، ۱۹۹۹: ۱۳) هر چند فرهنگ سبب تمایز انسان از حیوان می‏شود، اما گلنر آن را به معنای شیوۀ زندگی گروهای معین و وجه تمایز آن‏ها از دیگر جماعت‏ها می‏داند. (گلنر، ۱۹۹۵: ۴۵). از این رو، ما شاهد تنوع و تکثر فرهنگی در سطح جهان هستیم و هر دسته از انسان‏ها دارای تمایزات فرهنگی مخصوص به خویش هستند که شیوۀ زندگی آنان را از دیگر گروها متمایز می‏کند.
نگل معتقد به سیال بودن و تغییر پذیری فرهنگ‏ هاست و بیان می‏کند اگر فرهنگ را مجموعه‏ای از هنر، موسیقی، طرز لباس ‏پوشیدن، دین، ارزش‏ ها، باورها، افسانه‏ها و رسوم و عادات بدانیم که درون یک سبد گذاشته‏ایم، این سبد هیچ‏گاه بصورت آماده و انباشته از اقلام فرهنگی–تاریخی تحویل داده نمی‏شود، بلکه با چینش و گزینش اقلام مختلف از سبدهای گذشته و حال و قرار دادن در سبد مورد نظر می‏ساخته می شود. به دیگر بیان فرهنگ‏ها به واسطه قرض‏گیری، ترکیب، بازتولید و تفسیر مجدد در جریان کنش‏ها و واکنش‏های افراد و گروها بوجود می‏آید. (نگل، ۱۹۹۸: ۲۵۱).
از این رو می‏توان گفت که فرهنگ‏ها نه تنها میراث کهن هستند بلکه می‏توانند برخی عناصر فرهنگ‏های دیگر را درون خود جای دهند و بپذیرند اما عناصری که با روح فرهنگی انسان‏ها سازگار باشد و بتواند پاسخی به نیازهای درونی آنها باشد. از همین روست که آشوری عالی‏ترین ساحت فرهنگ را آنجا می‏داند که آدمی برآزمندی «من» و بیم و نگرانی‏های بی‏پایانش، بر حسابگری‏های عقل ابزاری‏اش، چیره می‏شود و به این معنا از ساحت فرهنگ و همگانیت آن، از ساحت زیست در گلۀ فرهنگی، فراتر می‏رود و بدین معنا بر فرهنگ و بر من که زادۀ فرهنگ است چیره می‏شود و از آن بر‏می‏گذرد. در این ساحت است که «حقیقت» و عشق به حقیقت در جان روشنی یافته‏ای رخصت نمود می‏یابد که حجاب‏های فرهنگی و ریای آن دریده است.از همین روست که وی عالی تررین ساحت این فرهنگ را با آوردن دو بیت زیبا از مولوی به تصویر می کشد:
بار دیگر سربرون کن از حجاب از بـرای عـاشـقـان رنگ را
تا که عــاشق گم کند مر راه را تا که ‏عاقل ‏بشکند فرهنگ را
(آشوری، ۱۳۷۹: ۱۴۹- ۱۵۰)
با توجه به اینکه در عصر فشردگی زمان و مکان کمتر فرهنگی را می‏توان دور افتاده در نظر گرفت، پس تمامی‏ فرهنگ‏ها امکان انتقال عناصر فرهنگی خویش را بشرط جذاب بودن برای دیگر فرهنگ‏ها دارند. اما نباید فراموش کرد این عناصر باید برای انسان های عصر جهانی شده کشش و سودمندی خاصی داشته باشد.
● توان فرهنگ ایرانی برای حضور در عصر جهانی شدن :
فرهنگ ایرانی به سبب تاریخ کهن و ویژگی‏های پربار و غنی ادبی و موقعیت خاص جغرافیایی، سیاسی و مذهبی دارای توان بالقوۀ فراوانی برای حضور در عرصه جهانی و ارائه ویژگی‏های فرهنگی‏اش می‏باشد. از آن‏جا که فرهنگ ایرانی دارای عناصر فرهنگی توانمند بسیاری از قبل از ظهور اسلام و سنت هخامنشیان گرفته تا تاثیر این دین الهی بر بزرگان و صاحبان اندیشۀ ادب برای حضور در عرصه جهانی است و در این مقاله بررسی تک‏تک آن‏ها امکان پذیر نیست تنها به سهم ارزشمند فرهنگ ایرانی در حوزه ادبیات و شعر به عنوان جزء جدایی ناپذیر این فرهنگ می‏پردازیم. از طرف دیگردر بررسی و ارزش گذاری فرهنگ ایرانی صرفا به نوشته های پژوهشگران ایرانی استناد کنیم ممکن است شائبۀ سوگیری و جانب داری پیش آید از این رو می‏کوشم از آراء و اقوال برخی مستشرقین و ایران پژوهان خارجی سود جوییم تا توانایی های این فرهنگ را برای بازیگری د رفضای جهانی باز خاطر شویم.
هنری‏کربن در سال ۱۹۴۶ پس از اولین سفرش به ایران، با حالتی مکاشفه‏ای در مقاله «ایران زادگاه شعرا و متفکران»‏جنبه‏هایی از این فرهنگ را که از نظر ما پنهان شده‏اند ذکر می‏کند. وی اذعان می کند که ترسیم فرهنگ ایرانی و اوضاع و احوال این قوم دوست داشتنی که در طول تاریخ هیچ‏گاه جایگاه رفیع خود در عرصۀ تفکر ادبی را از دست نداده‏اند در یک مقاله چند صفحه‏ای دشوار است. (هنری‏کربن، روح‏ ایران: ۲۷-۳۱ )
رنه گروسه نیز در مقالۀ «روح ایران و خلقیات ایران» ضمن اشاره به ویژگی‏های این تمدن کهن بیان می‏کند: «ادبیات ایران باالهام از آرمان‏‏های عظیم انسانی و با مداومت[مردمان] این سرزمین در زندگی معنوی، همانند ادبیات یونان و روم دارای ارزش جهانی است و از ویژگی‏ والای انسانی برخوردار است. به لطف افکار و اشعار ایرانی، متفاوت‏ترین نژادها با یکدیگر متحد شده و به همزیستی مسالمت آمیز در کنار هم ادامه می‏دهند.....دراین هنگام که یونسکو برای نجات دنیا از جدال و خشم و کینه، دست نیاز به سوی تمام انسان‏ها و اقوام نیک اندیش و خیرخواه دراز کرده است، تمدن ایرانی می‏تواند برای این سازمان‏ نمونه‏ای تاریخی باشد و نیروی بالقوه عظیمی را جهت اقدامی همگانی بسیج کند. (رنه گروسه، روح ایران ۲۷- ۳۱)
گروسه در جایی دیگر در تمجید از شاعران و ادبیات عرفانی فارسی چنین می‏گوید: «شعرای ایران جهان را متمتع نموده‏اند. احساساتی که ابراز می‏دارند مستقیما یک نفر فرانسوی را مانند یک نفر هندی و یک نفر ترک را مانند یک نفر گرجی می‏سازند. عرفای ایران با وجود اینکه کاملا مسلمان هستند همان قدر قلب یک مسیحی را به تپش در می‏آورند که دل یک برهمن را و به همین دلیل تعلق به تمام بشریت دارند.(نقل از نیرنوری، ۱۳۷۵: ۸۹۰)
در عصر طلایی قرن نوزدهم بود که ادبیات ایران به اروپا شناسانده شد. در این قرن تقریبا تمام آثار بزرگ ادبیات ایران به زبان‏های اروپایی بصورت منظوم یا منثور ترجمه شد. دراین قرن بیش از هر زمان دیگری اروپاییان از اشعار ایرانی الهام گرفتند. درآثار گوته[۱۱]، ویکتورهوگو، نیچه، پوشکین، لامارتین، لردبایرن، شلی، امرسون، ادگارآلن‏پو، ژاک‏روسو، آندره‏ژید، لئوپاردی، مانتسونی و بسیاری دیگرحضور فرهنگ ایرانی و تأثیر اشعار شاعرانی ایران دیده می‏شود. از آثاری که تحت تاثیر ادبیات و فرهنگ ایرانی به شهرت دست یافتند می‏توان به دیوان شرقی و غربی گوته، لاله رخ سرتوماس‏مور[۱۲]، رستم و سهراب روکرت[۱۳]و ماتیوآرنولد[۱۴] اشاره کرد.
پروفسور آربری دربارۀ میزان تاثیرگذاری عناصر فرهنگ ایرانی بر اروپا چنین می‏نویسد: «تحقیقات دانشمندان امروزی رفته‏رفته ثابت می‏کند که ریشۀ اصلی بسیاری از اصول مربوط به طرز فکر و ادبیات اروپایی درحقیقت از ایران آب می‏خورده است نفوذ فلسفه معنوی بدون شک اهمیت بسزایی داشته و راه‏های دیگری نیز دراین زمینه بازبوده و مورد استفاده قرار گرفته است. من باب مثال خیلی جالبست به این نکته توجه شود که آیین جوانمردی و روح شوالیه‏گری با آن اصول عشق مؤدبانه و دربار پسند که آنقدر در نجات تمدن اروپایی از انکساف کلی موثر بوده تا حدی ریشه اصلیش از ایران گرفته شده است.» (نیرنوری، ۱۳۴۵: ۵۳۴)
تنها به بخش کوچکی از نظریه‏های مستشرقین پرداخته شد که از میان کتاب‏های انبوه گزینش شده است. واقعیت آن است که ادبیات فارسی بویژه شعر آن همانند سایر عناصر فرهنگی‏اش سرشار از مضامین ظریف و نغزی است که دل زیبایی‏گرای هر خواننده‏ای را شیفتۀ خود می‏سازد. این اشعار رها از هرگونه قید و بند نژاد پرستانه با مضامینی بشر دوستانه مانند:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است (حافظ)
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به دردآورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار (سعدی)
توان بسیاری برای جذب انسان جویای حقیقت در عصر جهانی شدن و آموزش همدلی و تفاهم به وی دارد.
● مفهوم سازی فرهنگی مولانا در عصر جهانی شدن:
مولانا جلال الدین محمد بلخی که سراسر جهان انگلیسی زبان او را با نام سادة رومی[۱۵] می‏شناسند به عنوان یکی از بنیان های اصلی سازندة فرهنگ ایرانی توانسته است گوشه‏ای از توان بالقوة فرهنگ ایرانی را در عرصة جهان بالفعل سازد و در دل مردم سراسر جهان بویژه فرهنگ آمریکا که تصور می‏شود تنها صادرکنندة عناصر فرهنگی‏اش باشد، نفوذ کند و دل‏های آنان را مسخر خویش سازد. امروزه مولانا نه تنها در گفتمان علمی و ادبی جهان نفوذ کرده است بلکه توانسته است در بین عارفان سراسر جهان و همچنین در فرهنگ عامه پسند مردم آمریکا به جایگاه والایی دست یابد. در این بخش ابتدا به جایگاه علمی و ادبی مولانا با استفاده از شواهد موجود پرداخته، سپس به بررسی گوشه‏ای از دریای پهناور آثار و اندیشه‏های وی که توانسته است برای انسان عصر جهانی جذاب باشد اشاره می کنیم و در پایان جایگاه مولانا در فرهنگ عامه پسند آمریکا را بررسی خواهیم کرد.
▪ جایگاه علمی و ادبی مولانا:
شاید به جرأت بتوان گفت هیچ شاعر ایرانی از لحاظ گستردگی دامنۀ تأثیر در ادبیات و در سایر علوم به مولانا نرسد. نفوذ این شاعر فارسی زبان را نه تنها در بین ادیبان مشرق و مغرب زمین می توان دید بلکه آثار فلاسفه و روانشناسان در محافل علمی نیز از آن تأثیر پذیرفته است. این گستردگی آموزه های مولانا در کنار اندیشه های ناب اوست که انسان ها با سلیقه های مختلف را تحت تأثیر قرار می دهد بگونه ای که عده ای زبان به تمجید از این شاعر بزرگ گشوده اند.
موریس بارس[۱۶] سیاستمدار و رمان‏نویس معروف فرانسوی درباره مولوی چنین می‏گوید: «این مردی که از او سخن می‏گویم، شاعری است بزرگ، دوست‏داشتنی، ظریف و خوشنوا، فروزنده و پرشور که از هر کلامش عطر و موسیقی ونور و احساس برمی‏خیزد، ولی این احساس برای عقلا قابل درک نیست. این شاعری است که با اعجاز کلام خود خواننده را از همان آغاز کار از زمین برمی‏دارد و با خویش به آسمان می‏برد.» (یادنامۀ مولوی: ۱۰۷- ۱۰۸) موریس حتی دردفتر یادداشت‏ها و خاطرات خود که به نام «عزیزان من»[۱۷] انتشار یافت تا آخر عمر به مولانا می‏اندیشید واز اونام می‏برد.
تاثیر اندیشه‏های مولانا در حوزه فلسفه غرب نیز قابل بررسی است. زمانی که انتشار آثار مربوط به مشرب و مسلک صوفیان و ترجمه بخش‏هایی از مثنوی معنوی در قرن نوزدهم، در اروپا، آغاز شد، علما و فلاسفۀ بزرگ اروپا به این نتیجه رسیدند که مولانا در تعالیم خود به نوعی از وحدت وجود قائل بوده است. از این رو فردریش اگوست دئو فیدوس تولوک از علمای صاحب نفوذ قرن نوزدهم کتابی با نام «عرفان وحدت وجودی ایرانیان» به زبان لاتین در سال ۱۸۲۱ نوشت. او ابیاتی از دفتر سوم مولانا را ذکر می کند که گفته بوده است که هر دعایی عین اجابت خود است و تولوک خطرناک بودن این اندیشه را بیان می‏کند.
تصویر این تمایل وحدت وجودی هگل فیلسوف بزرگ را به خود جذب کرد. وی از طریق ترجمه‏های روکرت و تولوک با مولانا آشنا شد و این اندیشه وی را به شوق آورد. هگل اقتباسات روکرت از مولانا را آن‏قدر پسندید که دو قطعه از آن‏ها را ضمن بحث وحدت وجود، «در دایره‏المعارف علوم فلسفی» خود باز نوشت..... گفته‏اند که معارف و تعالیم مولانا بر پیدایش آراء هگل درباب دیالکتیک تاریخ موثر بوده است به گونه‏ای که در سال‏های دهۀ ۱۳۵۰ یکی از اعضای حزب کمونیست مولانا را «هگل شرق» لقب داد. هر چند امروز کسی مولانا را طرفدار آراء وحدت وجود نمی‏داند. (لوئیس، ۱۳۸۵: ۶۴۰-۶۴۲)
▪ اندیشه‏های مولانا برای انسان عصر جهانی شدن:
زبان مولانا زبان همدلی است، زبان فطرت جویای حقیقت انسان‏هاست، این گونۀ زبانی است که برای انسان‏های گوناگون عصر جهانی جذاب است. زبان وی نه زبان پیچیده و سراسر اصطلاح فیلسوفان است و نه زبان سراسر رمز و کنایۀ عارفان از همین روست که او می‏گوید:
ای بسا هندو وترک همزبان ای بسا دوترک زهم بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگراست همدلی از همزبانی بهتر است
راز حضور گستردۀ مولانا در بین گروهای مختلف را بی‏شک باید در اندیشه‏های ناب وی جستجو کرد تا در عالم خارج و بحث از جامعه‏شناسی و ویژگی‏های مردم عصر جهانی شده. مولانا که خود نیز به دنبال رساندن انسان‏ها به معراج حقایق بوده است گویند بر پشت مثنوی خود چنین نوشته بود: «مثنوی را جهت آن نگفتم که حمایل کننده و تکرار کنند بلکه تا زیر پا نهند و بالای سر روند که مثنوی نردبان معراج حقایق است.» (یادنامۀ مولوی، ۱۹) و مولوی که خود به اهمیت روح مطالب کتابش آگاه است، به انسان تشنۀ معنویت چنین می‏گوید:
گرشدی عطشان بحر معنوی فرجه‏ای کن در جزیره مثنوی
فرجه کن چندانکه اندر هر نفس مثنوی را معنوی بینی و بس
▪ مولانا در فرهنگ عامه پسند آمریکا :
مولانا به عنوان بخشی از فرهنگ غنی ایرانی توان بالقوۀ این فرهنگ را برای حضور در عرصۀ جهانی به فعلیت رسانده است به گونه‏ای که امروزه اشعار دلنشین وی کاملا بر فرهنگ مردم آمریکا که تصور می‏شود صادر کنندۀ عناصر فرهنگی خویش باشند تا پذیرنده، سیطره افکنده و در روح و جان مردم این سرزمین نفوذ کرده است.
لوئیس در مقدمه‏ای که بر ترجمۀ فارسی کتاب خویش نوشته چنین می‏گوید: «شهرت و محبوبیت مولانا در دهۀ ۱۹۹۰ قفسۀ کتاب فروشی‏ها را از ترجمۀ اشعار مولوی، مقدمه و شرح بر اندیشه‏های او، نوار ویدئو و حتی کارت تبریک‏ها و غیره سرریز کرده بود. اگر چه این پدیده مولانا را به عموم معرفی کرده، سیل چنین آثاری نزدیک بود که او را به یک ستارة جهان موسیقی تجارتی یا جهان ورزش تبدیل کند. سرانجام این سیل تهدید می‏کرد که دانش عمیقی را که از مطالعه و تحقیق در متون فارسی دربارة اندیشه و نوشته‏های او فراهم آمده بود، با خود ببرد و غرق کند (لوئیس، ۱۳۸۵: ۱۶)
هرچند لوئیس نگاهی انتقادی هم به هجوم سیل‏آسای مردم سراسر آمریکا به اشعار مولوی و همچنین ترجمۀ اشعار مولانا دارد، اما نمی‏توان در عصر جهانی شدن این پدیده را خطرناک در نظر گرفت و آن را تهدیدی برای شناخت عمیق مولانا توسط مردم عامه دانست. می‏توان این پدیده را به سبب توان اشعار مولانا دانست و این روی آوردن به مولوی را ستود هرچند صاحبان فرهنگ عامه پسند نتوانند مولوی را چونان یک مولوی‏شناس و محقق درک کنند:
هرکسی از ظن خود شد یار من و از درون من نجست اسرار من
ترجمۀ اشعار مولانا توسط کالمن بارکس [۱۸] بصورت شعر آزاد انگلیسی و به زبان امروزی مردم آمریکا پرفروش‏ترین کتاب شعر سال ۲۰۰۱ در آمریکا شده است. دانشگاه تهران در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۵ طی مراسمی به کالمن بارکس دکترای افتخاری تقدیم کرد. در این مراسم بارکس که توانسته است شهرت مولانا را در سراسر سرزمین آمریکا بگستراند چنین گفت: ”اشعار مولانا رومی پرخواننده‏ترین اشعار در ۱۰ سال گذشته در ایالات متحده بوده است. روی هم رفته همراه با تمام ترجمه‏هایی که من بر روی آن‏ها کار کرده‏ام تقریباً نیم میلیون نسخه فروش کرده است. این امر در کشورهایی که یک کتاب شعر بیش از ده هزار نسخه فروش نمی‏کند عجیب و غیرمعمول است. اکنون شعر رومی در دبیرستان‏ها و سمینارهای دانشگاهی تدریس می‏شود و در مراسم ازدواج و در جمع‏های چند فرهنگی مورد استفاده قرار می‏گیرد. (به نقل از خبرگزاری مهر)
لوئیس ضمن بررسی جامع رسانه‏های نوین ارتباطی که اشعار مولانا در ‏آن‏ها ظاهر شده است چنین می‏نویسد: ”اشعار مولانا به صفحة سی دی، نوارهای کاست راه یافته بصورت انبوه ضبط شده که مشتمل است بر مراسم سماع مولویان، آهنگ‏ها و نواهای اصیل با استفاده از اشعار مولانا و اشعاری که مجریان مختلف، سرپرست باله‏ها، بازگوکنندگان شعرهای مولانا به انگلیسی و گویندگان ایرانی از اشعار مولانا با کلام خود دکلمه و ضبط کرده‏اند. از درویشان چرخان برنامه‏های مستند ساخته شده و فیلم‏هایی نیز که به نحوی از انحاء از مولانا الهام گرفت اکنون در بازار موجود است. تعداد زیادی از صفحات اینترنت نیز بصورت کامل یا بخشی از آن‏ها به مولانا اختصاص دارد. (لوئیس، ۱۳۸۵: ۸۲)
حضور گستردة مولانا در میان سایر رسانه‏های ارتباطی به دلیل ویژگی سخت‏افزارهای ارتباطی عصر جهانی شدن، توان طرح عناصر فرهنگ‏های دیگر غیر از فرهنگ امریکا و غرب است را که سازندۀ اصلی فرهنگ جهانی در نظر گرفته می‏شوند، افزایش داده است. از این رو حضور گستردة مولانا به عنوان یک شاعر ایرانی-اسلامی در رسانه‏های جمعی آمریکا بزرگترین دلیل رد ادعای نظریه‏پردازان افراط گرای حوزۀ جهانی شدن و قائلان به امپریالیسم فرهنگی است، آنان که ادعا می‏کنند سیطرة فرهنگ عامه پسند آمریکا و فرهنگ مصرفی آن بر دیگر فرهنگ‏ها غیرقابل اجتناب است، این توان قدرتمند فرهنگ‏های دیگر برای حضور در عصر جهانی است که از سوی هر دو گروه نادیده گرفته شده است.
حتی می‏توان به حضور مولانا در سینمای هالیوود اشاره کرد و بدین ترتیب ادعای کسانی که هالیوود را صادرکنندة عناصر فرهنگ آمریکایی می‏دانند تا اندازه ای خدشه‏دار می‏شود و توان بالقوة ‏فرهنگ ایرانی برای حضور در این عرصه نیز آشکار می‏گردد.
به عنوان مثال مظفر علی کارگردان پیشکسوت درصدد است فیلمی با هزینه ۲۵ میلیون دلار دربارۀ زندگی رومی و دو اثر بزرگ وی یعنی مثنوی و دیوا شمس بسازد. او در حال کار بر روی فیلمنامه‏ای است که حاصل ده سال تحقیق دربارة زندگی مولانا است. او از ستارگان سینمای هالیوود مانند دانیل دی لوئیس[۱۹] در نقش مولانا و دیگر ستارگانی مانند‏آلپاچینو[۲۰] و روبرت دو نیرو[۲۱] در نقش‏های کلیدی نام می‏برد تا بتواند یک فیلم جهانی هالیوودی بسازد (به نقل از www.wakan.com )
همچنین می‏توان به فیلم ”وداع بار رومی“[۲۲] اشاره کرد که خشایار درویش ایرانی مقیم واشنگتن آن را کارگردانی می‏کند. این فیلم درباره ایرانیان مقیم آمریکا، قدرت عشق و شور، شعر رومی و چالش‏های سر راه شاد، زیبا و پرمعنا کردن زندگی است. تهیۀ این فیلم برعهدۀ شرکت برنامه‏سازی واکان فیلمز[۲۳] است. درویش گفته است: این نخستین فیلم دربارة ایرانیان خارج از آمریکاست و نخستین فیلم آمریکایی است که تصویر مثبتی از ایرانیان و فرهنگ ایرانی ارائه می‏دهد. درویش اظهار امیدواری کرده است با نمایش این فیلم در سراسر دنیا، ایرانیان‏ به خویش و فرهنگ ایرانی ببالند و آن را مایة‏افتخار دانند“. (به نقل از www.wakan.com)
مشخص گردید که چگونه مولانا در دل و جان مردم آمریکا ریشه دوانده است و این نقطه قوتی است نه تنها برای فرهنگ ایرانی ـ اسلامی بلکه برای جهان اسلام که پس از حوادث یازده سپتامبر تصویر خشونت‏طلبانه‏ای از آنان در رسانه‏های غربی نشان داده شده است. درواقع این چنین روی آوردن بی‏سابقة مردم آمریکا به یک شاعر عارف مسلمان می‏تواند پل ارتباطی بین جهان اسلام و غرب باشد و دربازسازی این تصویر تحریف شده و جنگ‏طلب بسیار کمک کننده باشد. بدین ترتیب در عصر جهانی که افراط‏گراها و طرفداران نظریۀ امپریالیسم فرهنگی با ارزیابی‏های متفاوت سیطرة فرهنگ امریکا را بر فرهنگ جهانی غیرقابل اجتناب می‏دانند، حضور گسترده مولانا در جمع این فرهنگ خود بزرگترین دلیل رد دیدگاههای آنان است. اینچنین نمونۀ تحقق یافته و حاضر در عصر جهانی شدن بزرگترین شاهد برای توان فرهنگ‏هایی غیر از فرهنگ آمریکایی بویژه فرهنگ با توان خاص تاریخی_دینی برای بازیگری فعال در عصر حاصل از فشردگی زمان و مکان است.
فهرست منابع:
فارسی:
. آشوری، د. (۱۳۷۹). تعریف ها و مفهوم فرهنگ، تهران: نشر آگاه.
. انوشه، ح. (۱۳۷۴). تاریخ کمبریج، ج ۵، تهران: امیرکبیر.
. ثلاثی، م. (۱۳۷۹). جهان ایرانی و ایران جهانی، تهران:نشر مرکز.
. خواجوی، م. (۱۳۸۵). آموزه های مثنوی مولانا برای انسان معاصر، در کیهان فرهنگی ش ۲۴۱.
. دیوان حافظ، تصحیح محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی(۱۳۲۰)، تهران: وزارت فرهنگ.
. سلیمی، ح. (۱۳۸۴). نظریه های گوناگون دربارۀ جهانی شدن، تهران:سمت.
. کلیات سعدی، تصحیح محمد علی فروغی(۱۳۲۰)، تهران: وزارت فرهنگ.
. لوئیس، ف. (۱۳۸۵). مولانا دیروز تا امروز شرق تا غرب، ترجمۀ حسن لاهوتی، تهران: نشر نامک.
. عاملی، س. ر. (۱۳۸۳). جهانی شدن ها: مفاهیم و نظریه ها، ارغنون ش. ۲۴، ص۱-۵۷.
. مولانا، جلال الدین محمد بلخی. مثنوی معنوی، بر اساس نسخۀ تصحیح شدۀ رینولد نیکلسون، تهران: نشر ثالث.
. نیرنوری، ح. (۱۳۴۵). سهم ایران در تمدن جهان، تهران: انتشارات شرکت ملی نفت ایران.
. نیرنوری، ح. (۱۳۷۵). سهم ارزشمند ایران در فرهنگ جهان، ج ۲، تهران:انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
. یادنامۀ مولوی(۱۳۳۷). به کوشش علی اکبر مشیر سلیمی، تهران: انتشارات کمیسیون ملی یونسکو در ایران.
لاتین:
. Albrow, M. (۱۹۹۶). The Global Age, Cambridge, Polity Press.
. Arasteh, A. (۱۹۷۴). Rumi, The Persian, The Sufi. Routledge & Kegan Paul Ltd.
. Chittick W. (۱۹۷۳) The Sufi Doctrine of Rumi
. Hannerz, U. (۱۹۹۲). Cultural Complexity, New York, Columbia University Press.
. Holton, R. (۱۹۹۸). Globalization and the Nation-State, London, Mc Millan.
. Nagel, J. (۱۹۹۸). Constructing Ethnicity. In M. Hughey (ed.), New Tribalism, New York, New York University Press.
. Robertson, R. (۱۹۹۰). Globalization, London, Sage Publications.
. Skelton, T. and Allen (eds) (۱۹۹۹). Culture and Global Change, London, Routledge.
. Smith, M. (۱۹۹۲). Modernization, Globalization and the Nation-State. In A. Mc Grew and P. Lewis (eds). Global Politics. Cambridge, Polity Press.
. Worsley, P. (۱۹۹۹). Classical Concept of Culture. In Skelton and Allen (eds). Culture and Global Change.
[۱] . Globalization
[۲] . Global
[۳] - Trams nationalization
[۴] - Pervasiveness
[۵] - Connectivity
[۶] - Hyper- globalizer Theory
[۷] - Cultural Imperialism
[۸] -American Popular Culture
[۹] ­­-Westernization­­
۱- برای اطلاع بیشتر رجوع شود به منشور سازمان یونسکو
[۱۱] - Goethe
[۱۲] - Sir Thomas More
[۱۳] - Rokert
[۱۴] - Mathew Arnold
[۱۵] -Rumi
[۱۶]Maurice Barrés
[۱۷] Mes Chiers
[۱۸] . Coleman Barks
[۱۹] . Daniel Day Lewis
[۲۰] . Al Paccino
[۲۱] . Robert De Niro
[۲۲] . Farwell to Rumi
[۲۳] . Wakan Films
منبع : فراجو


همچنین مشاهده کنید