دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


ریشه های تاریخی جهانی سازی


ریشه های تاریخی جهانی سازی
ریشه های تاریخی جهانی سازی همواره از علل نزاع بین پژوهشگران بوده است. برخی از ایشان آنرا چنین وصف نموده اند که جهانی سازی پدیده ای نوین است که در دهه ی هفتاد ظاهر گردید و برخی از ایشان آنرا به سده های پیشین باز می گردانند و اساس این اختلاف در تداخل اصطلاح جهانی سازی با اصطلاح جهانی شدن در برخی از معانی شان می باشد..
کسانی که به سده های پیشین باز می گردند، بحث از حقیقت این امر را از رساله های رواقیون در آتن در حوالی سده ی سوم پیش از میلاد مورد بررسی قرار می دهند. آنها به جهان نگاهی کلی و جامع بدون وجود هر گونه عاملی از عوامل تمییز و تفرقه نمودند. از اینرو دعوت به برپایی مدینه ی جهانی بر پایه ی فلسفه ای مبتنی بر یگانگی جهان کردند. که در آن جنس بشری زندگی نماید.
بشری که همه از اصلی واحد می باشند. همچنانکه فلسفه ی روم متاثر از این مبادی و به طور خاص در اندیشه ی قانون طبیعی و مبادی عام عدالت گردید. چنانکه سیسیرون ( ۱۰۶ ـ ۴۱ ق. م ) نظریه ای را مبتنی بر وجود قانونی واحد ارائه نمود که بر همه ی انسان ها بدون هیچ گونه استثنایی تسری می یافت و آن قانون طبیعی بود که قانون همه ی جهان شمرده می شد.
چنانکه رومیان توانستند جهان را مطیع اندیشه ی امپراطوری جهانی خود نمایند. [۱] از این رو رواقیون و در پی ایشان، رومیان در اندیشه ی وجود جهانی واحد بودند که همه ی بشریت را شامل و بر ایشان قانون واحدی ـ قانون طبیعی ـ حاکم گردد.
و فراموش نکنیم که ادیان الهی از نظر تمایل جهانی یا دعوت بدان متفاوت با یکدیگر می باشند. دین یهود برغم آنکه دینی توحیدی است اما در چارچوب یهودیان حصر شده است. کسانی که خود را ملت برگزیده ی پروردگار می دانند. [۲] لذا گرایش به جهانی بودن از دیانت یهود منتفی می گردد اما دو دین مسیحیت و اسلام دعوتی جهانی دارند. مسیحیت مستند به تعالیم حضرت مسیح ( بنا بر آنچه در عهد جدید وارد است، ) می باشد.
و از این رو به وحدت جهان بر اساس اندیشه ی رستگاری فرا می خواند. اندیشه ای که شامل تمامی جنس بشری می گردد. [۳] در همان زمان دین اسلام با دعوت و گرایشی جهانی و مستند به تعالیم قرآن کریم و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد. لذا اسلام برنامه ای جهانی و کامل در همه ی شوون زندگی است.
همچنانکه برخی از توافقات و معاهدات، در سده های گذشته، به جهت ایجاد نظم در جامعه ی بین المللی و وحدت آن پس از سیطره ی دولت های پیروز و جنگ ها و منازعات برقرار گردید. معاهده ی وستفالیا ( ۱۶۴۸ ) از مهم ترین نمونه های این معاهدات است که در نتیجه ی جنگ ها و منازعات اروپایی ها و به جهت برپا داشتن نظامی مرتبط بین ملت ها به وجود آمد.
سپس پیمان وین در سال ( ۱۸۱۵ ) منعقد گردید که به عنوان آغاز نظام بین المللی پیشین شمرده می شود که به دست بیسمارک در دهه ی هفتاد سده ی نوزدهم بازسازی گردید ، و سپس در کنفرانس ورسای ( ۱۹۱۹ ) بار دیگر تجدید بنا شد. و سپس در یالتا به دست متفقین و پس از جنگ جهانی دوم ( ۱۹۳۹ ـ ۱۹۴۵ ) از نو سازماندهی گردید. [۴]
جهان در هر دوره ای شاهد تشکیل کنفرانس هایی در راستای تشکیل نظام بین المللی بود. که در هر بار سرشتی مختلف از دیگری می یافت. لذا ساختار بین المللی که در سده ی نوزدهم و در نتیجه ی کنفرانس وین تاسیس گردید، ساختاری بین المللی، پادگانی و کولونیایی داشت. اما پیمان صلحی که در آغاز سده ی بیستم منعقد شد، نظام بین الملل امپریالیستی را ایجاد نمود. و امروزه غرب درصدد تغییر آن به نظام بین المللی جدیدی می باشد که با عنایت به دلایلی، به نظر می رسد که سده ی بیست و یکم سده ی سرمایه داری اقتصادی باشد.[۵]
کوشش در سرمایه داری کردن جهان، اندیشه ی نوینی نیست و دارای ریشه ها و ابعاد عمیقی در تاریخ می باشد که توسط برخی از سردمداران و اندیشمندان غربی قالب ریزی شده و به ناچار در هر مرحله ی معین تاریخی در طرحی جدید از اندیشه ی پیشین شکل می گیرد. مانند مرحله ای که ما درصدد بیان آن هستیم و آن از خلال کوشش در انتشار و تعمیم اندیشه ی جهانی سازی طرح شده کنونی در صحنه ی جهانی است که جدلی بزرگ را به وجود آورده است.
جهانی سازی چیزی نیست جز واژه ای نوین برای فرایندی که از دیر باز استمرار داشته و ( اکنون ) به وضوح بسیاری در دنیا نمایان شده و آنرا در ابعاد یک دهکده ی کوچک درآورده است. ابعاد دنیا فشرده شده و مرتبط با ماهواره ها و ارتباطات فضایی و کانال های بین المللی تلویزیونی شده است.[۶]
و از آنجا که جهانی سازی برنامه ای غربی و در پی سیطره بر جهان است از این رو از سیاق استعماری خود جدا نمی شود.
لذا سرمایه داری شیوه ی تولید نوینی است چنانکه کارل مارکس می گوید که انتشار و استقرار سرمایه داری در خلال سه قرن شانزدهم، هفدهم و هجدهم بود . و از این رو، شیوه ی تولید سرمایه داری اولین شیوه ای است که شیوه های گذشته را از خلال توانایی رقابتش در تمامی عالم خود را تحمیل نمود.[۷]
با تثبیت پایه های سرمایه داری به عنوان یک نظام، فلسفه ی ذاتی و منطق مورد استناد فعالیت هایش که به دنبال رسیدن به بیشترین منفعت است، بر آن حاکم گردید.
لذا به شکلی مستمر در جهت گسترش خود از طریق تراکم سرمایه و ایجاد ابزارهای کار تلاش می کند که در نتیجه توسعه ی بیشتر تولید با کوشش در جهت ایجاد و افزایش قابلیت قدرت مقابله ی سریع در برابر نوسانات بازارهای جهانی را امکان پذیر می سازد.[۸]
منطق تطور سرمایه داری، مقتضی توسعه ی خود در خارج از مرزها است. چنانکه در فرایند جستجوی مستمری از مرزهای دولت ملی به آن سوی دریاها منتقل گردید. و این از طریق یورش استعمار به جهت افزایش مواد اولیه و بازارهای خارجی بود. امروزه با وجود برپا شدن انقلاب بزرگ تکنولژی که توسعه ی سرمایه داری بدان درجه رسیده است، مرزهای دولت از میان رفته و حاکمیت آن محدود گشته است. چیزی که بر آن نام جهانی شدن العولمهٔ اطلاق می گردد.
که از ویژگی های اساسی اش یکپارچگی جهانی و پذیرش و تبعیت از قوانین مشترک و محدود کننده ی هر نوع از حاکمیت است.[۹] شیوه ی نوین، بیان کننده ی انتقال سرمایه داری امپریالیستی به مرحله ی ترویج تولید و مصرف و یکپارچگی بازارهای جهانی و توسعه ی مستمر آنها به جهت سرایت بحران ناشی از کثرت تولید و ترکیب اقتصادهای مختلف در قاره های جهان می باشد.[۱۰]
قابل توجه است که جهانی سازی در درون خود، دارای ویژگی های پدیده ی سرمایه داری است. در جهانی سازی با تعقیب هر یک از اهدافی چون افزایش پیوندهای متبادل اقتصادی بین دولت ها و افزایش متوسط انتقال سرمایه ها به همراه انتشار اطلاعات و اندیشه ها، پدیده ی سرمایه داری متبلور می شود. استمرار این ویژگی ها در پدیده ی جهانی سازی دلیلی بر وجود ارتباط میان جهانی سازی و پدیده های سرمایه داری پیش از آن است. [۱۱]
( روژه گارودی ) این پدیده را چنین تعریف می نماید که آغاز آن به پنج سده پیش باز می گردد. با « ایجاد شوق و عطش تکنیک به خاطر سیطره بر جهان و بشر ... جهانی سازی پدیده ای ناشی از بازار بوده که منجر به قطب بندی رشد یابنده در ثروت معاملات برای عده ی کمی یا گروه های مافیایی و به سختی افتادن عموم مردم گردیده است. » [۱۲]
فرایند جهانی سازی به جهت رسیدن به شکل امروزین آن از سه مرحله عبور کرده است:
۱) مرحله ی مرکانتالی و سرمایه داری تجاری ( ۱۵۰۰ ـ ۱۸۰۰ م )
۲) مرحله ی صنعتی شدن ( ۱۸۰۰ ـ ۱۹۵۰ م )
۳) مرحله ی سرمایه داری معاصر ۱۹۵۰ تا زمان کنونی.
( سمیر امین ) با اشاره به امپریالیسم بیان می کند که آن تنها دوره ی واحدی نیست بلکه آینده ای دائمی برای سرمایه داری است. که در هر مرحله ای به شکلی متفاوت ظاهر گردیده. و به توسعه و سیطره در جهت تبعیت دیگر ملت ها توصیف می شود.[۱۳]
« پس سرمایه داری قادر بر سازگاری به همراه ضروریات بحران های کنونی می باشد و آن از خلال ترویج اقتصاد سیاسی برای جهانی سازی به صورت هماهنگ با تمایلات سرمایه داری اش است. پس از آنکه مکاتب اقتصادی ( مابعد کینزی ) ناتوان در حل بحران های رکود که در ربع سده موجود گردیدند ... ، جهانی سازی ایفاکننده ی نقشی اساسی از اقدامات سرمایه داری در سازگاری در برخورد با بحران های اقتصادی بود. و آن کوششی به منظور تحمیل مالیات ها ی بحران بر همه ی جوامع جهان از خلال ترویج شیوه ی تولید جهانی شده بود. »
[۱۴] زیرا نو شدن و تطور سرمایه داری متکی بر شیوه ی تولید تغییرپذیر ویژگی ها و اسلوب های آن در طول زمان بوده که قادر بر بازسازی خود می باشند. لذا تحول آن شتابزده به سوی تحولی اساسی و ویژه به جهت تاکید بر جهانی سازی و از آن طریق در اختیار گرفتن جهان به جهت بکارگیری منافع آن در زمان داخل شدن به هزاره ی جدید است. [۱۵]
و همواره سرمایه داری در تطور مستمری در راستای فرایند تولید قرار داشته و ضرورتا هماهنگ با تقاضاهای هر مرحله از مراحلی که از آن عبور می نماید. و نقشی که نوسازی در وسایل و اسلوب های آنرا اقتضا می نماید، می باشد.
لذا جهانی سازی از جمله نتایج سرمایه داری است که ( سمیر امین ) آنرا چنین تشریح می نماید:
« منظومه ای با سرشتی جهانی و از اولین علامت هایی که تجلی آن به پنج سده ی پیش تر یعنی از زمان فتح آمریکا در سده ی شانزدهم باز می گردد. » [۱۶]
فرایند جهانی سازی( برای مدتی ) در نتیجه ی عواملی کند شده و از حرکت باز ایستاد که عبارتند از: دو جنگ جهانی ( اول و دوم ) که جهان به خود دید. و برپا شدن انقلاب بلشویکی و متعاقب آن ظهور دولت کمونیستی به مانند ابرقدرتی جهانی، و پایان مرحله ی کولونیایی و کوشش برخی از مستعمرات در نگهداشتن بازارها و منابع طبیعی صنعتی شان و در ادامه جنگ سرد بین دو اردوگاه سرمایه داری و سوسیالیستی.[۱۷]
لذا مهم ترین ویژگی های نظام جهانی پس از جنگ جهانی دوم عبارت بر تمرکز بر آنچیزی است که اکنون جهانی سازی خوانده می شود که در پرتو رقابت میان قدرت های بزرگ به ویژه در رقابت بین اتحاد شوروی و ایالات متحده ی آمریکا بر سر تصاحب جهان سوم در اثر جنگ جهانی اول و انقلاب بلشویکی قرار داشت.[۱۸] لذا جهان شاهد گشودگی مابین این دو اردوگاهی بود که هر یک دارای نظامی مخصوص خود بود. از زاویه ای نظام سرمایه داری در قطب دولت های اروپای غربی و از دیگر سوی، نظام سوسیالیستی در قطب دولت های اروپای شرقی قرار داشتند.
و دولت های جهان سوم در این سالها به عرصه ی جذب و رقابت بین این دو اردوگاه مبدل شده بودند. همچنانکه در این مرحله رقابت تسلیحاتی به منظور پیشی گرفتن بر قدرت رقیب دیده می شود که منجر به ایجاد برخی از مشکلات و بحران ها ی داخلی در آن کشورها گردید. اتحاد جماهیر شوروی و دولت های اروپای شرقی مواجه با بحران های اقتصادی ای گردیدند که در افزایش دیون خارجی و تنزل معکوس نرخ رشد اقتصادی شان متبلور گردید تا جایی که منجر به فروپاشی درونی شان شد. در این زمان ( گورباچف ) رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی ناگزیر به اعلام برنامه ی اصلاحاتی خود تحت عنوان ( پروستریکا ) یا بازسازی ساختار جامعه گردید که متضمن مجموعه اصلاحاتی از جمله پذیرش اقتصاد آزاد بود که خود ضربه ای به نظام سوسیالیستی بر پایه ی اقتصاد مختلط وارد نمود.
و با انجام چنین تحولی بود که در نهایت بزرگترین قدرت در درون خود، به فروپاشی و پاره پاره شدن جمهوری هایش و سقوط نظام کمونیستی انجامید که تنها رقیب سرمایه داری بود. ( پس از آن ) سرمایه داری بر پایه ی نظریه ی ( فوکویاما ) در کتاب خود تحت عنوان ( پایان تاریخ منتشر شده در سال ۱۹۹۳ ) مدعی شد که « باب تاریخ بسته شده و به پایان خود رسید» [۱۹] او در آن اثر سقوط نظام سوسیالیستی را نشان دهنده ی پیروزی سرمایه داری دانسته و بر آن است که « تطور و پیشرفت در عقاید و موسسات از حرکت باز ایستاده است.[۲۰] و « تاریخ به پایان خود رسیده و در این پایان، دموکراسی آزاد در ملت های پیشرفته ی صنعتی استوار ایستاده است. » [۲۱]
با پایان یافتن جنگ سرد و از میان برداشتن دیوار برلین در سال ۱۹۸۹، هر امری از نگاه سردمداران غربی به منزله ی پیروزی پایانی برای بلوک غربی بود که همگان را ملزم به پیروی و تبعیت از پیروز میدان می ساخت.[۲۲] و اما چگونه این به منزله ی پیروزی نهایی است و حال آنکه زمانی از آن نگذشته، نظریه ی برخورد تمدن ها ظهور می کند!
پایان تاریخ ویژگی متمایز دوران ما نیست. « پایان تاریخ در واقع به معنای پایان تاریخ انسانی و آغاز تاریخ طبیعی خواهد بود. » [۲۳] و آنچه که واقع شده، عبارت از انتقال سرمایه داری از نمونه های سرمایه داری ملی و چند ملیتی به نمونه های سرمایه داری جهانی است. [۲۴]پس جهان شاهد مجموعه دگرگونی ها و تحولاتی در خلال سال های پایانی دهه ی هشتاد و آغاز دهه ی نود بود که منجر به اختلال در نظام دو قطبی پیشین گردید. مهم ترین این تحولات عبارتند از:
۱) فروپاشی بزرگترین قدرت رقیب و تجزیه ی جمهوری های آن، و از میان رفتن ایدئولژی رقیب سرمایه داری ( کمونیستی )
۲) شکل گیری بحران دوم خلیج فارس ۱۹۹۰ ـ ۱۹۹۱.
۳) نمایان شدن و بقای ایالات متحده ی آمریکا به صورت قدرتی واحد در رهبری جهان پس از نابودی رقیب، علاوه بر آنکه انقلاب صنعتی وارد مرحله ی سوم خود گردید که عبارت از انقلاب علم و شناخت و گسترش آن در سراسر جهان است. چنانکه عقل تمامی آنها را در راستای نظام بین المللی پس از جنگ جهانی دوم نمی داند. و بیان این امر که « مبدأ نظام نوین جهانی در سخن ( جورج بوش ) رییس جمهوری آمریکا در خطاب وی به ملت آمریکا ... اعلام تولد نظام نوینی در دوران جدید به ماست. » [۲۵]
و ( محمد حسنین هیکل ) اشاره دارد که مقوله ی نظام جهانی جدید و اندیشه ی آن امری نوین نبوده و بارها پس از جنگ جهانی اول استعمال شده است. ( وینستون چرچیل ) آنرا به منظور سیطره ی آنگلو ساکسونی بنا بر تحمیل اراده ی پیروزمندان جنگ بر دیگر دولت های جهان بکار برد. ( روزولت ) نیز آنرا در راستای زمینه سازی ورود آمریکا به جنگ دوم جهانی استعمال کرد. [۲۶]
ضمن آنکه مهم ترین محورهای نظام جدید فوق عبارت بوده اند از:
۱) شفاف شدن پدیده ی وابستگی بین المللی ( INTERNATIONAL INTERDEPENDENCE ) یا تقسیم نوین بین المللی نوین .
۲) ایجاد مشکلات و قضایایی که سرشت بین المللی یا جهانی دارند.
۳) تغییر و دگرگونی اساسی در مبادی حاکمیت ملی که به سرعت در معنای سنتی آن رخ داد.
۴) انفجار انقلاب علمی و تکنولژی علاوه بر انقلاب بزرگی که در خصوص وسایل ارتباط جمعی و انتقال اطلاعات و سرعت انتشار آن روی داده است. [۲۷]
۵) وابستگی به بلوک های منطقه ای رقیب یکدیگر، که در حالت عدم برخورد با یکدیگر، درصدد حاکم کردن وضعیتی در جهان متناسب با منافعشان بوده اند.[۲۸]
و همچنانکه در گذشته کوشش ها و تلاش هایی برای یکپارچگی جهان تحت سیطره ی حاکم واحدی همانند چنگیز خان و ناپلئون بناپارت روی داده است. [۲۹] بار دیگر این کوشش ها در دوران کنونی از نو بازسازی می شوند. جهانی سازی بیان کننده ی اراده ی آمریکا در سیطره ی جهانی و کوشش های آن در بازسازی جهان از خلال بهره برداری از شرایطی حاصله از تجزیه ی ( اتحاد جماهیری شوروی ) است. ( نیکسون ) رییس جمهور سابق آمریکا بهترین تعبیر را در اینباره دارد.:
« برای ما فرصتی تاریخی مهیا شده است تا ساختار جهان را تجدید نماییم. » [۳۰] و در ادامه پرسش و پاسخی را مطرح می سازد: « آیا ایالات متحده ی آمریکا می تواند نقش رهبری جهان را ایفا نماید؟ جواب ... در یک کلمه ... بله و جهانیان می توانند از برنامه ی ما پیروی نمایند. » [۳۱] نیکسون نصیحتی برای رهبران آمریکا و آمریکایی ها بیان می کند و آن اینکه « اگر آمریکا اراده نموده است که ملتی بزرگ باقی بماند، آنچه امروزه بدان نیازمند است، رسالتی فراتر از صلح است. »
[۳۲] و آن نیازمند اسلوبی جدید برای حفظ سروی آن بر جهان می باشد که صرفا متکی بر نوع خاصی از قدرت نیست. بلکه مشتمل بر تمامی عناصربرجسته ی قدرت است.[۳۳] زیرا درخشش قطبیت بر تنها مقیاسی نظامی یا اقتصادی نبوده و نیروی نظامی در کنار نقش اقتصاد و تکنولژی عناصر بزرگی برای تعبیر از قدرت در سده ی بیست و یکم خواهند بود. [۳۴]
همچنین ( برژینسکی ) مشاور امنیت ملی آمریکا در مطالعه ی خویش تحت عنوان ( بازی شطرنج ) در سال ۱۹۹۷ ، به طرح ها و برنامه های مخالف با ایالات متحده ی آمریکا اشاره می نماید و آن به جهت ایفای رهبری جهان توسط آمریکا در سده ی بیست و یکم و فرمانروایی آن بر جهان و تعیین جایگاه و نقش دیگران در عرصه ی جهانی است.[۳۵]
بنابراین، می توان نتیجه گرفت که نظامی نوین با سرشتی جهانی ممکن نیست. زیرا میزان تحولات و دگرگونی های صحنه ی جهانی، صفت نظام و وجود ساختار جهانی منتفی گردیده و از این رو در آن ثبات جایی نداشته و سرشت بی نظمی در شرایط کنونی حاکم است.[۳۶] لذا بحران های اقتصاد جهانی از نیمه ی دهه ی نود در جهان شکل گرفتند که غالبا در نتیجه ی معاملات مالی سرمایه دارانی مانند ( جورج سورس ) و دیگران بود. که منجر به انتقال بحران های مالی از کشوری به دیگر کشورها گردید.
و می بینیم که ( فوکویاما ) در جهت اثبات ادعای خود مبنی بر رسیدن به پایان تاریخ ( با پیروزی سرمایه داری و از میان رفتن نظام کمونیستی ) مواجه با مناقشات ریشه داری شده و اکنون خود در زمره ی افرادی مردد در خصوص صحت این نظریه ـ به ویژه پس از زبانه کشیدن بحران های جهانی اقتصاد ـ می باشد. چنانکه اخیرا می گوید:
« پدیده هایی که در طی چند ماه گذشته روی داده است، وی را متوجه وجود اشتباهی در زمینه ی پایان تاریخ نموده است. » [۳۷] چنانکه برخی پیروزی سرمایه داری را چنین تفسیر نموده اند که آن ابدا نه به معنای پایان تاریخ، که به معنای پایان طرحی است که بنام « تجدد » نامیده می شد. و به طور عملی تحولی تاریخی در ابعاد جهانی به سوی فروپاشی اقتصادی و انحطاط فرهنگی موجود است. [۳۸] پس هر گاه برخورد بین دو ایدئولژی در جنگ سرد منتهی به پایان تاریخ مورد ادعای ( فوکویاما ) شود. پس آنچه تحت عنوان برخورد تمدن های هانتینگتون روی می دهد، چیست؟
برخورد به پایان خود نرسیده و لکن مجرای آن تحت تاثیر فروپاشی یکی از ابرقدرت ها و پس از آن برخورد بین شمال و جنوب بجای شرق و غرب دگرگون شده است. لذا ریشه های برخورد از بیخ و بن کنده نشده و آن ریشه ها همچنان ادامه یافته و عرصه های وسیعی را دربر می گیرد.
« پس جهان دو یا سه قرن شاهد مرحله ای تاریخی و متفاوت از پیش از آن بود. که در طی آن جوامع با تحولاتی در آن همساز شده و دنیای ما با عبور از مرحله ی تحولات ریشه ای در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و ژئوپلیتیکی، عوامل سنتی تولید ( سرمایه، کار، زمین، منابع ) را به کناری زده و به جای آن عامل اساسی « شناخت » را قرار داده است. [۳۹]
اما ما می پرسیم که چه چیزی منجر به سرعت در فراخوانی جهانی سازی در زمان حاضر شده است؟
جواب این پرسش را می توان از خلال مجموعه تغییراتی که جهان امروزه شاهد است ( همچنانکه پیش تر بدان اشاره نمودیم ) مشخص ساخت. و آن عبارتست از:
فروپاشی اتحاد جماهیری شوروی و ظهور ایالات متحده ی آمریکا به عنوان یگانه ابرقدرت جهانی و در همان زمان، کم رنگ شدن نقش آفرینی روسیه در قبال چالش های منطقه ای و واگذاری میدان عمل به ایالات متحده ی آمریکا به سبب پرداختن به مشکلات داخلی خویش، و در کنار این عوامل ظهور انقلاب علمی و تکنولژیکی نیز قرار دارد.
لذا جهانی سازی فرایندی مستمر است که امروزه به شکل انقلاب علمی و تکنولوژیک و سرمایه داری مجسم گردیده و آن سرمایه داری مالی است که قاره های جهان را درنوردیده است. این انقلاب ، انقلاب نوینی در جهان نیروی تولید به همراه انقلاب سوم صنعتی می باشد که جهانی سازی را از چارچوب اقتصادی و تکنولژیک به حرکت در می آورد. . امری که به همراه آن تحولی در طرح سرمایه داری از کارخانه ی تک تولیدی به سوی کارخانه ی جهانی شده ای بر مبنای جدا سازی فرایند تولید بر اساس تکنیک و جغرافیا است. [۴۰]
و به همراه اجرای روزافزون مفاهیم تاچریسم و ریگانیسم در شکل فزاینده ای از خصوصی سازی و کاهش بخش عمومی، شرکت های چند ملیتی به عنوان محرکی اساسی ظاهر گردیدند که با در اختیار گرفتن زمام جهانی سازی، اختاپوس وار، سازمان جهانی را مشتمل بر فروعی در سراسر جهان در دست گرفته اند.
و جای این پرسش است که آیا تک قطبی حاکم بر جهان که سیطره ی خود را بر همه ی شئون جهان می گستراند، همچنان باقی خواهد ماند؟در حالی که تمامی وسایل و ابزاری را که به شکلی مستمر در جهت حفظ سلطه اش ایجاد می کند، مورد استفاده قرار می دهد.
تسلط قدرت و اراده ی امریکا بر سرنوشت ملت های جهان منجر به این نتیجه گیری گردید که استمرار و برتری جویی آن به گونه ای که می تواند همه ی کشورها را در شؤون داخلی و همه ی احوالتشان تابع خود بگرداند. اما نگاهی دقیق تر به موجودیت آمریکا این نتیجه گیری نادرست را به کناری می نهد. با این تاکید که در قطب قدرت قرار داشتن، مساله ای متغیر و در زمان های مختلف در حال دگرگونی است. ... و آنچه که عقب گرد ایالات متحده ی آمریکا را مسلم می نماید، نظام چند قطبی آینده جهان است. زیرا ( نظام ) جهانی کنونی دربردارنده ساختاری دوگانه است.
از نظر نظامی تک قطبی است اما از زاویه ی اقتصادی چند قطبی می باشد. که در برپایی هر یک از قدرت های ژاپن، اروپای غربی به منزله قدرت های بزرگ اقتصادی مجسم می گردد که در مقابل آن نیروی نظامی ایالات متحده ی آمریکا تداعی می شود. در ساختار بین المللی پیشین، اولویت اول قدرت نظامی بود و اکنون این عامل در برابر عامل اقتصادی به کناری نهاده شده و عامل اقتصادی نیروی اول در جهت سیطره علاوه بر تکنیک و فناوری است.
بدین سان ایالات متحده ی آمریکا در مواجهه ی اقتصادی نوینی با اروپا و ژاپن بر سیطره ی خود بر اقتصاد جهانی قرار گرفته است. در زمانی که از جنبه ی سیطره ی سیاسی و نظامی آسوده خاطر است.[۴۱] اقتصاد آمریکا از اوایل دهه ی نود شاهد مشکلات بسیاری بود که بر اثر ارتباط آن با اقتصاد های دیگر دولت ها به وجود آمده بود. و بدون اینکه قادر به تحرک فعالانه ای به جهت اصلاح وضعیت اقتصادی دولت های دیگر گردد، متحول شده و از این رو به طور کلی ناتوان از حمایت این نظام از نظر اقتصادی است و از این رو ناتوان از حفظ نقش رهبری مطلق آمریکایی خویش ( بر جهان ) می باشد.
[۴۲] علاوه بر آن، ایالات متحده با بدهی های بسیاری دست به گریبان می باشد، زیرا دیون آمریکا به بیش از ۳ تریلیون دلار رسیده و این کشور ناتوان از برقراری توازن تجاری و کاهش سهم تولید ملی آمریکا است. برخی از اقتصاد دانان پیش بینی می نمایند که به زودی ایالات متحده ی آمریکا از نظر اقتصاد در رتبه ی سوم پس از اروپا و ژاپن قرار گرفته و آن دو بر آمریکا برتری ( اقتصادی ) یابند.[۴۳]
همچنانکه ایالات متحده ی آمریکا تمام توان اقتصادی و مالی خود را در خدمت مرحله ی انتقالی روسیه به سوی سرمایه داری قرار نداده و بلکه روحیه ی ملی گرایی روسی را از خلال نفوذ پیمان آتلانتیک شمالی به سوی مرزهای دولت شوروی سابق تحریک می نماید. امری که آغازگر دگرگونی عمیقی در روسیه در خصوص سرمایه داری است. پس به نوعی اقتضا به بازگشت به عرصه ی جنگ سرد را می نماید. [۴۴]
و تاریخ بیان می کند که نیروی مسلط نمی تواند رهبری خود بر جهان را به مدت زیادی بدون اتکا و همکاری با ملت های دیگر در امور تحت سیطره اش و وقایع جاری نگاه دارد.[۴۵] برتری آمریکا به مانند یک قدرت مسلط در بیشتر مناطق جهان پایدار نخواهد ماند. زیرا جهان شاهد رشد نیروهای رقیب دیگری است نظیر بسیاری از بازیگران غیر دولتی و پشتیبان است که به پا می ایستند.
امری که در مسیر دگرگونی جهان به سوی جهانی چند قطبی قرار دارد و چنانکه پیشتر اشاره نمودیم و پل کندی در کتاب ( فراز و فرود قدرت های بزرک ) در سال ۱۹۸۷ بیان می کند قدرت متناسب یا مطلق ملت ها که بر شئون جهان حاکم می باشند، هیچگاه ثابت نبوده و همواره در حال دگرگونی است. و این امر به دلیل تفاوت در نرخ رشد اقتصادی میان جوامع گوناگون می باشد.
ضمن آنکه ستاره ی اقبال نیروهایی فوق همواره با دوام نخواهد ماندو علت آن به از میان رفتن منابع قدرت نظیر فروپاشی نرخ رشد تولید و میزان دارا بودن تکنولژی و حجم زرادخانه های تسلیحاتی باز می گردد. همچنانکه کندی در کتاب خود بر فرسایش درونی و تدریجی قدرت اقتصاد جهانی ایالات متحده ی آمریکا و در نتیجه عقب گرد توانایی رهبری آن بر جهان تاکید می نماید.[۴۶]
جهانی سازی فرایند بزرگ تاریخی است که دارای شیوه هایی با وجوه مختلفی و با زمینه های متعدد و مخاطراتی نا متناهی همراه می باشد. که تنها در بازتولید نظام سیطره ی پیشین خلاصه نمی شود، بلکه به تولید نظام سلطه ی بزرگی در دگرگونی های ارزشی در طی سده ی آینده باز می گردد.[۴۷] لذا جهان شاهد سرانجام کار نیست، بلکه شاهد دگرگونی همیشگی در همه ی احتمالات ممکن می باشد. چنانکه (روجیس دوبری ) بیان می دارد. یعنی دگرگونی جهانی سازی تحولی است که ترکیب سیاست و اقتصاد را در سده های آینده بازسازی می کند.
لذا برخی از ایشان سال ( ۲۰۰۵ م ) را پایان این مرحله ی انتقالی به حساب می آورند. [۴۸]، کما اینکه مباحث اساسی جهانی سازی نیازمند بررسی بیشتری درباره ی اندیشه ها، طرح ها ، اسلوب ها ، ابزارهایی است که امروزه و در آینده بر اوضاع دشوار جهان حاکم شده و می شوند. و در طی ده های آتی با ویژگی های سرمایه داری و ابزارهای نا شناخته ی آن متمایز و مشخص خواهد شد. [۴۹] در مجله ی آمریکایی ( فارین افرز ) آمده است که با دخول به هزاره ی جدید رییس جمهور دموکرات جدید ، رهبری جهان را از طریق ایجاد موسسات و سیاست هایی برای یاری و تقویت این فرایند در جهت اعطای بیشترین آزادی برای ساختار جهانی سازی بر مبنای ابزار بازار و تکنولژی های معاصر. در دست می گیرد. [۵۰]
اینچنین جهانی سازی تطور برنامه ریزی شده ای از قدیمی ترین دوره های تاریخی است، یعنی این فرایند دارای سیاقی تاریخی است، اما امروزه با تراکم مبادلات بین کشورها و سرعت انتشار آن ، علاوه بر انتشار انقلاب علمی و تکنولژی و تطور آن. متمایز از گذشته می شود.[۵۱]
و خلاصه آنکه جهانی سازی ، اصطلاحی معاصر است که در دهه های پایانی سده ی بیستم ظاهر شده است و جدا از سیاق تاریخی که در آرمان های استعماری غربی متجلی می گردد.
[۱] محمد حسن الابیاری، مصدر سبق ذکره، ص ۲۵ . ینظر کذلک: د. محمد سعید مجذوب، الحریات العامهٔ و حقوق الانسان، جروس برس، لبنان، ۱۹۸۶، ص ۲۲ ـ ۲۳.
[۲] ندیم عیسی خلف، الاصولیهٔ الیهودیهٔ فی الکیان الاسرائیلی، اطروحهٔ دکتوراه ( غیر منشورهٔ ) ، مقدمهٔ الی کلیهٔ العلوم السیاسیهٔ، جامعهٔ بغداد، ۱۹۹۵، ص ۶۱.
[۳] محمد حسن الابیاری، مصدر سبق ذکره، ص ۲۷.
[۴] سیار الجمیل، العولمهٔ الجدیدهٔ و المجال الحیوی فی الشرق الاوسط ... مفاهیم عصر قادم، مرکز الدراسات الاستراتیجیهٔ و البحوث و التوثیق، بیروت، ۱۹۹۷، ص ۱۴۹.
[۵] ینظر: المصدر السابق، ص ۸۵ و کذلک ص ۱۵۲.
[۶] الفرید فرج، العولمهٔ فی مرآهٔ الثقافهٔ العربیهٔ، الاهرام، ۱۵ / ۱۰ / ۱۹۹۸، نقلا عن: احمد مصطفی عمر، أعلام العولمهٔ و تاثیره فی المستهلک، المستقبل العربی، ع ۲۵۶، حزیران، ۲۰۰۰، ص ۷۲.
[۷] اسماعیل صبری عبدالله، مصدر سبق ذکره، ص ۴۶ ـ ۴۷.
[۸] د. محبوب الله، العولمهٔ ... بعض الملاحظات الانتقادیهٔ، الندوهٔ الفکرهٔ السیاسیهٔ الدولیهٔ ـ من اجل عالم عادل و تقدم دائم ... ، بیت الحکمهٔ، بغداد، ۵ ـ ۷ / اذار / ۲۰۰۰، ص ۱۹۸.
[۹] عبدالاله بلقزیز، العولمهٔ و الهویهٔ الثقافیهٔ: عولمهٔ الثقافیهٔ ام ثقافهٔ العولمهٔ، ندوهٔ العرب و العولمهٔ، مصدر سبق ذکره، ص ۳۱۷.
[۱۰] مجموعهٔ باحثین، التبعیهٔ فی عالم متغیر، جدل سلسلهٔ کتب متخصصهٔ فی العلوم الاجتماعیهٔ، مؤسسهٔ عیبال للدراسات و النشر، ، قبرص، ۱۹۹۲، ص ۸.
[۱۱] د. سمیر امین. مناخ العصر ـ رؤیهٔ نقدیهٔ، مؤسسهٔ الانتشار العربی، سینا للنشر، بیروت، ۱۹۹۹، ص ۱۱.
[۱۲] روجیهٔ غارودی، مصدر سبق ذکره، ص ۱۷.
[۱۳] Prof. Dr Ljubisa Mttrovic, Globalization and the new world order, review of international Affairs, No- ۱۰۸۲ – ۸۳, July – Aucust, ۱۹۹۹. P. ۳.
[۱۴] د. عبد علی عبد الکاظم المعموری، العولمهٔ: محاولهٔ الرأسمالیهٔ للتکیف مع ازمتها، مجلهٔ دراسات اقتصادیهٔ، بیت الحکمهٔ، س ۲، ع ۱، ۲۰۰۰، ص ۱۹.
[۱۵] المصدر السابق، ص ۲۰ ـ ۲۱.
[۱۶] Prof, Dr. Ljubisa Mttrovic, OP,cit, P. ۳.
[۱۷] Dr. Girish Mishra, op, cit, P. ۴۳
[۱۸] Magnus persson, Great Britin, the U.S and security of the Middle East, Land University Press, sweden. ۱۹۹۸. P. ۷۰.
[۱۹] فرانسیس فوکویاما، نهایهٔ التاریخ و الرجل الأخیر، ترجمهٔ و تعلیق. د. حسین الشیخ ، دارالعلوم العربیهٔ، بیروت، ۱۹۹۳، ص ۱۹.
[۲۰] المصدر السابق، ص ۱۶.
[۲۱] المصدر السابق، ص ۸۴.
[۲۲] Kimon Valaskakis, Globalization as theatre, UNESCO, international social science journal, U.S.A, Black well publishers, No- ۱۶۰, June, ۱۹۹۹, P. ۱۵۴.
[۲۳] عبدالوهاب المیسری، موسوعهٔ الیهود و الیهودیهٔ و الصهیونیهٔ، مصدر سبق ذکره، ص ۳۲.
[۲۴] برهان غلیون، الوطن العربی امام تحدیات القرن الحادی و العشرین: تحدیات کبیرهٔ و همم صغیرهٔ، المستقبل العربی، ع ۲۳۲، حزیران، ۱۹۹۸، ص ۱۰.
[۲۵] عبدالوهاب المیسری، النظام العالمی الجدید ـ رؤیهٔ معرفیهٔ جدیدهٔ ، قضایا دولیهٔ، ع ۲۵۵، ۱۷ ک ۲ ، ۱۴۱۵ ـ ۲۱ نوفمبر، ۱۹۹۴، ص ۵۶.
[۲۶] د. اسامهٔ عبدالرحمن، تنمیهٔ التخلف و ادارهٔ التنمیهٔ فی الوطن العربی و النظام العالمی الجدید، سلسلهٔ ثقافیهٔ قومیهٔ ( ۳۴ ۹ ، مرکز دراسات الوحدهٔ العربیهٔ، بیروت، حزیران، ۱۹۹۷، ص ۱۲۷.
[۲۷] د. عبدالباری ابراهیم الدرهٔ، مصدر سبق ذکره، ص ۵ ـ ۶.
[۲۸] عبدالوهاب المیسری، النظام العالمی الجدید، مصدر سبق ذکره، ص ۲۷.
[۲۹] للمزید ینظر:
Dr. Girish Mishra, op, cit, P. ۴۲
[۳۰] ریتشارد نیکسون، الفرضهٔ السانحهٔ، التحدیات التی تواجه امریکا فی عالم لیس به الا قوهٔ عظمی واحدهٔ، ترجمهٔ ـ احمد صدقی مراد، دارالهلال، ۱۹۹۲، ص ۲۲.
[۳۱] المصدر السابق، ص ۲۰۳.
[۳۲] ریتشارد نیکسون، ماوراء السلام. ترجمهٔ مالک عباس، الاهلیهٔ للنشر و التوزیع، عمان، ۱۹۹۵، ص ۱۹.
[۳۳] المصدر السابق، ص ۳۳.
[۳۴] د. سعد حقی توفیق، النظام الدولی الجدید، الاهلیهٔ للنشر و التوزیع، لبنان، ۱۹۹۹، ص ۶۴.
[۳۵] نقلا عن:
Prof, Dr. Ljubisa Mttrovic, OP,cit, P. ۳.
[۳۶] مجموعهٔ باحثین، العولمهٔ و التحولات المجتمعیهٔ فی الوطن العربی، مصدر سبق ذکره، ص ۳۲.
[۳۷] نقلا عن: ابراهیم دبدوب و آخرون، ندوهٔ الازمات الاقتصادیهٔ الراهنهٔ فی العالم ، منشورات مؤسسهٔ عبدالحمید شومان، عمان ـ المملکهٔ الاردنیهٔ الهاشمیهٔ، ایلول، ۱۹۹۸، ص ۲۰.
[۳۸] هانس بیتر مارتین ـ هارولد شومان، فخ العولمهٔ ، مصدر سبق ذکره، ص ۶۹.
[۳۹] ابراهیم دبدوب، مصدر سبق ذکره، ص ۱۶.
[۴۰] هشام البعاج، مصدر سبق ذکره، ص ۴۲.
[۴۱] د. شفیق المصری، النظام العالمی الجدید ـ ملامح و مخاطر، تقدیم ـ محمد المجذوب، دارالعلمللملایین، بیروت، تشرین الاول، ۱۹۹۲، ص ۴۴.
[۴۲] المصدر السابق، ص ۱۵۳.
[۴۳] عبدالوهاب المیسری، النظام العالمی الجدید، مصدر سبق ذکره، ص ۲۶.
[۴۴] ابراهیم دبدوب، مصدر سبق ذکره، ص ۲۱.
[۴۵] W. Bowman Cutter: loan spero and Laura tyson, Op, cit, p. ۹۸.
[۴۶] Paul Kennedy, the rise and fall of the Great powers – economic change and military conflict from ۱۵۰۰ to ۲۰۰۰, Random House, New york , ۱۹۸۷, P. ۵۴۰.
[۴۷] د. عبدالواحد العفوری، العولمهٔ و الجات: التحدیات و الفرص، مکتبهٔ مدبولی، القاهرهٔ، ۲۰۰۰، ص ۱۳.
[۴۸] عبدالاله بلقزیز، مصدر سبق ذکره، ص ۱۰.
[۴۹] هانس بیتر مارتین ـ هارولد شومان، مصدر سبق ذکره، ص ۲۵۵.
[۵۰] W. Bowman Cutter, OP, cit, P. ۹۸.
[۵۱] برهان الغلیون، العرب و تحدیات العولمهٔ الثقافیهٔ: مقدمات فی عصر التشرید الروحی، نقلا عن: نایف علی عبید، العولمهٔ و العرب، المستقبل العربی، ع ۲۲۱، تموز، ۱۹۹۷، ص ۲۹.
نویسنده: دکتر سناء کاظم گاطع
مترجم: کامیار صداقت ثمرحسینی
http://glo۱۱۰.blogfa.com/۸۶۰۶.aspx


همچنین مشاهده کنید