دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


سودوزیان جهانی شدن


سودوزیان جهانی شدن
● تعریف جهانی شدن(globalization)
ریشه این لغت، واژه «global» به معنای «عام، جهانی، همه جانبه و جامع الأطراف» است.(۳) برای جهانی شدن، تعاریف گوناگونی شده است:
الف) جهانی شدن به فرآیندی اطلاق می‏شود که از طریق آن، حوادث تصمیمات و فعالیت‏های یک بخش از جهان می‏تواند نتایج مهمی برای افراد و جوامع در بخش‏های بسیار دور کره زمین داشته باشد.
ب) جهانی شدن نوعی فرآیند اجتماعی است که طی آن، انسان جهت دستیابی به ارتباط و رسیدن به اِعمال دیدگاه‏های همسو در سطح جهانی پیوسته بر موانع مکانی و اجتماعی در سازمان و فرهنگ، غالب می‏شود.
ج) جهانی شدن یعنی به استقبال یک جهان رفتن، آشنا شدن با فرهنگ‏های دیگر و احترام گذاشتن به آرا و نظرات و دیدگاه‏های دیگران.
د) جهانی شدن یعنی فرآیندی که اقتصاد جهانی و نیروهای سیاسی و فرهنگی، به سرعت، کره زمین را زیر نفوذ قرار می‏دهند و به خلق یک بازار نوین جهانی، سازمان‏های سیاسی بین‏المللی و فرهنگ جهانی تازه‏ای می‏پردازند.
تعاریف بالا این پیام جامع را دارند که فرآیند جهانی شدن را نباید فقط در مسائل اقتصادی خلاصه نمود؛ زیرا این پدیده، حد و مرز اقتصادی را درمی‏نوردد و فضای سیاسی، تکنولوژیک، اجتماعی و از همه مهم‏تر، فضای فرهنگی ملت‏ها، قومیت‏ها و هویّت‏ها را نیز تحت تأثیر قرار می‏دهد.
● سیر تحوّل نظریه «جهانی شدن»
گرچه این نظریه در قرن حاضر مورد توجه قرار گرفته است و در محافل علمی و رسانه‏های گروهی به آن پرداخته می‏شود، امّا می‏توان نقطه شروع آن را از شکل گرفتن امپراتوری‏های بزرگی همچون ایران و روم دانست؛ امپراتوری‏هایی که با نیّت سیطره بر جهان، لشکر کشی نموده و خیمه انحصار را در هر گوشه‏ای از جهان برافراشتند.(۴) حتی ادیان الهی با نیّت خیرخواهانه هدایت بشری و با خطاب «یا أیها الناس»، سرتاسر جهان را مورد خطابْ قرار داده، پیام خود را به صورت جهانی مطرح نمودند. دعوت‏های پیامبر اسلام(ص) در آغاز انقلابِ «بعثت» و فرستادن پیک‏های متعدد به سوی روم و ایران، شاهد این مدعاست؛ امّا در دوران حاضر، به‏طور خلاصه، جهانی شدن، معلول عوامل زیر است که باعث شتاب جهانی شدن در مفهوم سنّتی آن شده است:
الف) رشد طبیعی تکنولوژی بویژه در عرصه ارتباطات و الکترونیک و به وجود آمدن نظم و انسجام میان منافع فردی و گروهی که با نام «شبکه‏های بین‏المللی» Net working شناخته می‏شود.
ب) وجود عوامل سیاسی از قبیل پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی و دغدغه‏های زیست‏محیطی و باور به این‏که همه انسان‏ها در یک زمین واحد، روزگار می‏گذرانند.
ج) جهانی شدنِ سرمایه که عبارت از مستحکم‏تر شدن روابط بازارهای مختلف است که با توجه به رشد بازارهای بورس جهانی به وضعیتی رسیده‏اند که می‏توان آن را «بازار بزرگ جهانی» نامید.
● پیامدهای جهانی شدن
جهانی شدن را مثل بقیه پدیده‏ها باید مورد ارزیابی قرار داد و از مطلق انگاری پرهیز نمود. باید سود و زیان آن‏را دید و فرصت‏ها و تهدیدهای آن‏را شناخت. باید از فرصت‏ها بهره جست و از جانب تهدیدها کم‏ترین آسیب را پذیرا شد. آثاری که می‏توان برای جهانی شدن بر شمرد، عبارت‏اند از:
الف) فواید جهانی شدن:
۱) استفاده از خاصیت نفوذی ارتباطات در جهت توسعه فعالیت‏های اجتماعی.
۲) وارد شدن در فضای رقابت در جهت بهبودِ وضعیت تولید در اقتصاد.
۳) انتقال سریع اندیشه، تکنولوژی و حذف موانع موجود.
۴) جابه‏جایی سریع سرمایه در نظام‏هایی که بانکداری رَبَوی در آن‏جا حاکم است و به‏گونه‏ای که هر لحظه از پول، بیشترین بهره عاید صاحبان آن می‏شود. مثلاً در مورد دارندگان سرمایه در ژاپن، گفته می‏شود که آنان در ساعاتی که فعالیت‏های روزانه در آن کشور تعطیل است، از پدیده «overnight» استفاده می‏کنند و منابع خود را به کشورهایی که مشغول فعالیت اقتصادی هستند، منتقل و بهره آن را دریافت می‏نمایند.
۵) امکان ارتباط و پیوند سریع فرهنگ‏ها با یکدیگر در جهت بهره گرفتن از آداب و رسوم یکدیگر و کنار گذاشتن تعصّب‏هایی که در نظر بسیاری از مردم، خصلت‏هایی منفی به حساب می‏آیند.
۶) خارج شدن کشورها از انزوای سیاسی و اقتصادی.
۷) از نظر اسلامی، امکان انتقال سریع پیام نورانی اسلام به کشورهای دیگر در جهت ارائه حقّانیت آن.
ب) ضررهای جهانی شدن:
۱) با توجه به آسان بودن ارتباط بین کشورها و فرهنگ‏ها و انعطاف در جابه‏جایی نیروی کار، علاوه بر جنبه‏های مثبت فرهنگی، ضد ارزش‏ها نیز به جوامع دیگر، منتقل خواهند شد.
۲) از نظر اقتصادی، «جهانی شدن» باعث فقر بیشتر تهیدستان و بیکاران می‏شود و در مقابل، به گسترش و رفاه ثروتمندان خواهد انجامید و از این رهگذر، بنیان خانواده‏ها سُست شده، به فروپاشیدگی خواهد انجامید.
۳) از نظر مذهبی، امروزه مذاهب بزرگ دریافته‏اند که روند جهانی شدن - که تحت حمایت و هدایت امریکا صورت می‏گیرد ، پیوند نزدیکی با جریان دنیاگرایی و دین‏زدایی دارد و بنابراین، تهدیدی برای آنهاست.(۵)
۴) از نظر فرهنگی، امریکایی شدن، گسترش می‏یابد و حرکات و سکنات و رفتارها با تبلیغات، جهت دهی می‏شوند. به عبارت دیگر، «فرهنگ زدگی» جایگزینِ «فرهنگ پذیری» خواهد شد؛ زیرا در فرهنگ‏زدگی، امکان گزینش از بین می‏رود.(۶) برای روشن شدن این قسمت، اشاره‏ای به فعالیت‏های سازمان ملل در جهت به تباهی کشاندن ارزش‏های اخلاقی - که برگرفته از ادیان الهی‏اند - می‏پردازیم.
● سازمان ملل در خدمت «جهانی سازی»
سازمان ملل متّحد، در سال ۱۹۷۵، کنفرانسی در مکزیک برپا کرد که خواهان آزادی سقط جنین، آزادی جنسی و همچنین تنظیم خانواده در جهان سوم شود؛ امّا تلاش این کنفرانس به نتیجه‏ای نرسید. در سال ۱۹۸۵ در نایروبی، کنفرانسی تحت عنوان «راهبردهای آینده پیشرفت زنان» برگزار شد که همان توصیه‏ها را تکرار کرد. کنفرانس بین‏المللی «جمعیت، رشد و کنترل» در سال ۱۹۹۶ به همّت سازمان ملل برپا گردید. از جمله تصمیمات پیشنهادی این کنفرانس می‏توان به این امور اشاره کرد:
الف) آزادی تغییر هویت جنسی و آثار مترتب بر آن.
ب) به رسمیت شناختن همجنس‏بازی و وارد ساختن مطالبات همجنس‏گرایان، در ضمن حقوق بشر (نظیر حق ازدواج قانونی هم جنس‏بازان).
ج) تشکیل خانواده، پدرخواندگی، حق انجام لقاح و اجاره رحم.
همچنین یکی از مصوّبات این کنفرانس‏ها دادن حق آزادی جنسی به زنان و ارائه آموزش لازم برای روابط جنسی آزاد بوده است.
شگفت آن‏که رئیس «جمعیتِ مادران کوچک امریکا» در کنفرانس قاهره، خطاب به مسلمانان می‏گوید: «آنان (فرهنگ‏سازان غربی) جامعه امریکا را تخریب کردند و اینک با افکار خویش، به جوامع اسلامی رو کرده‏اند و به دنبال تخریب آن و نابودی جایگاه زن مسلمان و نقش آن در جامعه هستند».
قابل ذکر است که کشورهای اصلیِ مدافع جهانی شدن، برای پیشبرد تصمیمات و سرعت بخشیدن به تحقّق آن، مؤسّسات مالی جهانی را به پشتیبانی این فرآیند، سوق می‏دهند.(۷)
۵) از نظر سیاسی، امریکا با توجه به این‏که پرچمدار اصلی جهانی شدن است، سعی دارد از نظر سیاسی بر جهان، سلطه پیدا کند و آنچه را در محدوده قوانین خود پذیرفته است، بر جهان، دیکته نماید. به عبارت دیگر، جهانی شدن مساوی با سلطه قوانین محلی بر کل جهان است. لذا بعضی از صاحب‏نظران، به جای واژه جهانی شدن، از واژه «جهانی شدنِ محلّی» (Localization Globalization) استفاده می‏کنند.
● کشورهای اسلامی و جهانی شدن
برای اکثر کشورهای اسلامی و نیز کشور ما که در حلقه کشورهای جهان سوم قرار گرفته‏ایم، نه مقابله و تخاصم با جهانی شدن سودمند است و نه هضم شدن در بطن آن. بهترین و معقول‏ترین مواجهه با این پدیده، این است که فرصت‏های آن‏را شناسایی کرده، از آن بهره بگیریم. مثلاً از ابزارهای تکنولوژیک آن استفاده نموده، به وسیله آنها، پیام‏های اصیلی را که در بطن فرهنگ اسلامی ما نهفته است، به آگاهی توده‏های عالم برسانیم.
فرهنگ دینی ما دربرگیرنده ظرفیت‏ها و شئون و ابعاد کارآمدی است که می‏تواند وجهه و خصلت جهانی بیابد و انسان‏های معاصر را مجذوب خود کند. لازم است که ما در مواجهه با جهانی شدن، از مواجهه با مُدرنیته‏(۸) درس بگیریم و آن خطاها را دوباره تکرار نکنیم (۹)و هویّت دینی خود را چون گوهری گران‏بها با هیچ چیز، عوض نکنیم.
دینی که به واسطه کتابی الهی، بدون هیچ ابزاری، در ابتدای بعثت توانست انقلابی عظیم به پا کند و در طی ۱۴۰۰ سال، شیفتگان فراوانی به خود جذب نماید، قطعاً می‏تواند روزی به دینی جهانی تبدیل شود و «جهانی شدن» را مفهومی تازه ببخشد و آن روز، نزدیک است (ألیس الصبح بقریب؟).
▪ شوک آینده، الوین تافلر، ترجمه حشمت اللَّه کامرانی.
▪ موج سوم، الوین تافلر، ترجمه شهین دخت خوارزمی.
▪ فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی، ماری بریجانیان.
▪ نگاه کنید به: پگاه حوزه، شماره ۳۴ «جهانی شدن از منظراسلامی»، محسن عبدالحمید، ترجمه شاکر لواسانی.
▪ مقاله جیمز کرث، ترجمه حمید بشیریه، مجله نقد و نظر، سال هفتم، شماره اول و دوم.
▪ کلیات برنامه‏ریزی اقتصادی - اجتماعی، پرویز پیران، دانشگاه علامه طباطبایی، ۱۳۶۶.
▪ رجوع کنید به: پگاه حوزه، شماره ۳۵، ص ۹.
▪ مُدِرنیته به معنای «تجدّد» یا «نوگرایی»، نوعی از زندگی است که در قرن پانزدهم میلادی در جهان غرب، پدید آمد و به تدریج به وجه غالب زندگی در جوامع غربی تبدیل شد. بستر پیدایش این شیوه از زندگی، توسعه دانش، صنعت، اندیشه اجتماعی و عقلانیت در جوامع غربی بود که متفکّران و رهبران و سپس شهروندان این جوامع را در راه «آزادی» و «برابری» متّحد ساخت و به توسعه همه جانبه این جوامع، انجامید.
مدرنیته بر محورهای پنج‏گانه: انسان گرایی، عقل‏گرایی، فردگرایی، آزادی و برابری، بنیاد نهاده شده است و دو پیامد ناگزیر آن برای جوامع غربی، «توسعه بر مبنای مالکیت خصوصی» و «جدایی دین از سیاست» بوده است. ح ز.
▪ این حقیقت، غیر قابل انکار است که بجز در سال‏های اخیر، نه غربیانْ تلاش شایسته‏ای برای شناخت اسلام و مفاهیم و تعالیم و آرمان‏های آن به کار بسته‏اند و نه مسلمانان گامی مؤثّر در شناخت تمدّن جدید غربی و عناصر آن برداشته‏اند.
غرب، در نگاه مسلمانان، پیوسته استعمارگری کهنه یا نو بوده است که نمی‏تواند مروّج هیچ ارزش و یا حامل هیچ پیام مثبتی برای بشر باشد. اسلام نیز در نگاه غربیان، مجموعه‏ای از سنّت‏های متعصّبانه و فاقد انعطاف و باورهای خرافی بوده است که برابر نوگرایی و توسعه جوامع مسلمان، مقاومت می‏کند.
بدین ترتیب، روشن است که چرا در دویست سال گذشته، انرژی زیادی در دو طرف، صَرف انواع رویارویی‏ها شده است.
با این همه، امروزه به نظر می‏رسد که در هر دو سوی این منازعه، نخبگان تأثیرگذاری هستند که می‏توانند باب گفتگو و تعامل را باز کنند. پذیرش نظریه «گفتگوی تمدّن‏ها» از سوی غرب، می‏تواند دلیل قاطع و شاهد محکمی بر این حقیقت باشد. به امید آن‏که نخبگان غرب، سرنوشت جوامع خویش را از سایه سلطه‏طلبی‏های هیئت حاکمه امریکا، به دور نگه دارند!
http://bashari.blogfa.com/


همچنین مشاهده کنید