دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


آینده جهانی شدن


آینده جهانی شدن
واقعا" آینده جهانی شدن چیست ؟ ما باید چگونه تصویری از چشم انداز فرآیند جهانی شدن ترسیم نماییم ؟ آیا ما به راستی شاهد شکل گیری جهانی یکپارچه و بدون مرز با ارزشهای مشترک خواهیم بود ؟ یا این که همچنان جهان در حاکمیت فرهنگها و ارزشهای متمایز سیر خواهد نمود؟ تا کنون دیدگاه های متفاوتی پیرامون این مساله ارائه شده است که متاسفانه بخش عمده ای از آنها ناشی از عرق فرهنگی و تمدنی کسانی است که به بیان این گونه دیدگاه ها می پردازند . " هانتینگتون " در بدبینانه ترین تصویری که ـ البته از نظر تمدنهای مشرق زمین ـ از آینده ارائه می دهد ، جهان را عرصه نزاع و برخورد دو دسته از تمدنها ـ در یک سو آمریکای شمالی و اروپای غربی و در سوی دیگر کشورهای اسلامی و کنفوسیوس ضد دمکراتیک ـ در نظر می گیرند . با این حال " ادوارد سعید " بر خلاف دیدگاه هانتیگتون که معتقد به جنگ میان تمدنها می باشد ، بر این باور است که جنگ نه در میان تمدنها بلکه در درون آنهاست.
ادوارد سعید به چند دلیل ادعای هشدار آمیز هانتیگتون را در خصوص برخورد تمدنها رد میکند : نخست آن که ما هنوز بر سر تعاریفی که از مفاهیم داریم ، دچار اختلاف نظرهای جدی هستیم . بنا به استدلال وی ، ما همان گونه که در جهان اسلام از یک حقیقت واحد که مورد تایید و قبول همگان باشد بی بهره ایم ، در جهان غرب هم ، در رابطه با این که اساسا" آمریکای واقعی چیست ؟ مشکل تعریف داریم . آیا منظور از آمریکا همان بخش نیم کره غربی متعلق به اصولگرایان مسیحی اخلاق گرا است . یا این که صرفا" معنای محدودی داشته و تنها شامل اجتماعات همجنس باز " سانفرانسیسکو" و " نیویورک" می باشد؟ به اعتقاد وی ، همین مسئله به خوبی در جوامع مسلمان نیز مشاهده می شود . بسیاری از این کشورها همچون عربستان ، مصر ، لیبی ، ایران ، الجزایر و ... تنها خود را یگانه مظهر جامعه اسلامی و یا اسلام اصیل میدانند .
دوم این که در درون هر یک از این تمدنها نغمه های جدیدی به گوش می رسد که عموما" حاکی از وجود یک شکاف رو به عمق میان دو نسل پیر و جوان بر سر حفظ یا تغییر ارزشهای حاکم و ایجاد تغییرات واقعی می باشد . سعید در ادامه ، چنین عنوان می کند که امروزه در جهان اسلام ، مساله اصلی ، تعیین مرز " دار الاسلام " و " دار الکفر" نیست بلکه ارائه تعریفی واحد از اسلام و چگونگی عرضه آن به جهانیان می باشد .
از سوی دیگر " جیمز روزه نا " معتقد است که ما در جهان کنونی شاهد دو گونه حرکت "تمرکز گرا" و " گریز از مرکز" می باشیم . در حالی که حرکت تمرکز گرا با تکیه بر فرآیند جهانی شدن ، قصد دارد تا با گشودن مرزهای ملی مجموعه ای از هنجارها ، عادات ، آداب و فعالیتهای مشترک مبتنی بر منافع همگانی را در جوامع مختلف پایه گزاری کند ؛ حرکت دیگری نیز در قالب " محلی گرایی " سعی دارد ، تا هویت و فرهنگ بومی خود را حفظ نموده و تعین بیشتری به منافع ملی کشور دهد. بنا به استدلال وی ، هر چند که ممکن است به ظاهر میان این دو جریان تناقض و تضادی جدی به چشم بخورد ، اما واقعیت این است که رابطه بین این دو حرکت رابطه ای علی و معلولی بوده هر گونه پیشرفت در فرآیند جهانی شدن ، موجبات توسعه فرآیند محلی کردن را فراهم می سازد.
در حقیقت روزه نا هیچ گونه ناسازگاری میان جهانی شدن و محلی گرایی نمی بیند ، و دیدگاه " واهمگرایی" وی دقیقا" دال بر این موضوع است . بر این اساس ، وی واگرایی و محلی گرایی را نه تنها حرکتی در جهت اضمحلال فرآیند جهانی شدن نمی داند ، بلکه معتقد است که درنهایت به علت افزایش بیش از حد در میزان وابستگی متقابل ، محلی گرایی نیز در جهت انطباق با جهانی شدن سوق پیدا می کند . این دقیقا" همان چیزی است که "ویکی راندال " از آن به عنوان خاص ورزی در عین عام گرایی و عام ورزی در عین خاص گرایی یاد می کند . نکته ای که روزه نا بسیار روی آن تاکید دارد ، این است که جهانی شدن یک وضعیت گذار است ، نه یک وضعیت غایی . به عبارت دیگر جهانی شدن فی نفسه حاوی ارزشهای مشترک جهانی نیست ، بلکه این پدیده فرآیندی است که سعی دارد تا با ایجاد یکپارچگی جهانی زمینه ادغام جوامع در یکدیگر را فراهم سازد . بنابراین از نظر وی جهانی شدن در بدو امر فرآیندی از دگرگونیها و تغییرات است.
منبع : خانه انسان شناسی ایران


همچنین مشاهده کنید