دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


پدیده‏ای به نام جهانی شدن‏


پدیده‏ای به نام جهانی شدن‏
موضوعی که اخیراً توجه بسیاری از اندیشمندان و صاحب‏نظران را به خود جلب کرده، موضوعی است به نام جهانی شدن یا .Globalization
خبرنگاران، نخستین افرادی بودند که به این مفهوم پرداختند و ادبیات اولیه آن را به وجود آوردند و به همین دلیل، در بدو نام گذاری آن، دقت کافی صورت نگرفته است. در معادل‏یابی این واژه به زبان فارسی نیز دقت کافی صورت نگرفته است؛ زیرا Globدر زبان فارسی به معنای کره است و نه جهان و معادل جهان، Universe می‏باشد.
به همین دلیل است که برخی از ادیبان و مترجمان فارسی زبان یا عرب زبان بر این عقیده‏اند که باید از عبارت کروی شدن یا سیاره‏ای شدن، به جای جهانی شدن استفاده کنیم. بسیاری بر این عقیده‏اند که در زبان فارسی استفاده از عبارات کروی شدن و سیاره‏ای شدن، به جای جهانی شدن، به هیچ وجه نمی‏تواند مبین مفهوم Globalization باشد.
درباره تاریخچه جهانی شدن، دو نظریه وجود دارد؛
۱) نظریه اول
مفهوم جهانی شدن، دارای تاریخچه مشخصی در ادبیات سیاسی و بین‏المللی است. برخی بر این اعتقادند که جهانی شدن، حدود ۴۰۰ سال قدمت دارد و با پیدایش مدرنیسم و شروع جریان مدرنیسم، جهانی شدن نیز شکل گرفته است. برخی از نویسندگان بر آنند که مدرنیسم، شاخصه‏های متعددی دارد و یکی از این شاخصه‏ها، Universalism یا جهانی شدن است و این، یک جریان برگشت‏ناپذیر است.
مدرنیسم، جریانی بود که در غرب آغاز شد؛ جهان را درنوردید و جهانی شد. با وجود آن‏که در ابتدا، توسط سنت‏گراها، مخالفت‏های زیادی در مقابل مدرنیسم صورت گرفت، ولی سرانجام مدرنیسم پیروز شد. برای مدرنیسم، خصوصیت‏های زیادی نقل شده که یکی غیر قابل بازگشت بودن آن است؛ یعنی مدرنیسم، مانند یک انقلاب، همه چیز را زیر و رو می‏کند و از آن‏جا که جهانی است، پس همه جهان را درمی‏نوردد. به اعتقاد این گروه، مدرنیسم جریانی بود که نمی‏شد جلوی آن را سد کرد؛ با وجود آن‏که دیدگاه‏های مخالف زیادی در مقابل آن وجود داشت.
تکنولوژی‏ها و فنونی که ما امروز شاهد آن هستیم، به لحاظ فلسفی، نتیجه افکار دکارت و بیکن و به لحاظ علمی، حاصل افکار گالیله، کپلر و... هستند. در حوزه زیست‏شناسی، هرمان و داروین، در حوزه فیزیک، نیوتن و در رشته روان‏شناسی، فروید، تحولات عظیمی ایجاد کردند. داروین، نیوتن، فروید و همه کسانی که پیرو تفکرات آنها بودند، از آغازگران این راه به شمار می روند. اینان می‏گفتند که ما چیزی را قبول می‏کنیم که قابل مشاهده باشد و جریان پوزیتیویسم را بنیان نهادند و به معنای دقیق‏تر، جریان اثبات‏گرایی را شروع کردند؛ به این معنی که تا چیزی اثبات نشود، قابل قبول نمی‏باشد؛ حال می‏خواهد خدا باشد یا پیامبر و یا ... .
Positivism، یعنی مثبت‏گرایی و مثبت، یعنی اثبات شده و این، به معنای قابل اندازه‏گیری و قابل مشاهده بودن می‏باشد. در علوم فنی، ادعاهایی را که اثبات نشده باشند، جزء علم به شمار نمی‏آورند و به آنها فرضیه می‏گویند. بنابراین، علم را محدود به روابط بین پدیده‏ها کردند و این واژه را در جای دیگری استفاده نکردند. این‏جا بود که Science در مقابل Knowledge قرار گرفت و به کسی که فقط علوم تجربی و طبیعی را می‏دانست، Scientist می‏گفتند.
بعضی بر این عقیده‏اند که پدیده جهانی شدن که ما امروز شاهد آن هستیم، مرحله‏ای از جریانی است که از قدیم شروع شده، اما اکنون شکلی جدید به خود گرفته است و علت این شکل‏گیری نوین یا به عبارتی، موتور محرکه این تغییرات سریع، فناوری ارتباطات است و این، همان چیزی است که تافلر در موج سوم از آن یاد کرده است. تردیدی نیست که امروز ما در یک دهکده جهانی زندگی می‏کنیم و پیش‏بینی تافلر، صحیح بوده است. در این بین، ما چه وضعیتی خواهیم داشت؟ این، سؤال مهمی است؛ زیرا سرنوشت کشور ما با این تحولات، تغییر می‏کند. بنابراین، بر ما لازم است که با این پدیده جدید، آشنایی پیدا کنیم.
۲) نظریه دوم
در نظریه اول، برخی بر این عقیده بودند که جهانی شدن، دارای قدمتی ۴۰۰ ساله است؛ ولی برخی دیگر، نظری متفاوت دارند. آنان می‏گویند که جهانی شدن، ممکن است ریشه در مدرنیسم داشته باشد؛ ولی فی‏نفسه یک جریان جدید است و دارای ریشه‏های تاریخی نمی‏باشد و بنابراین، باید مختصات آن را به خوبی تعریف و ارزیابی کرد.
این گروه، چنین معتقدند: همان گونه که پس از شروع جریان مدرنیته و از قرن ۱۶ به بعد، انقلاب‏های متعددی روی داد و چهره جدیدی به دنیا بخشید، جریان جهانی شدن نیز چهره جدیدی به دنیا خواهد بخشید. این جریان، دارای تأثیر فراوانی بر زندگی شخصی، اجتماعی، علمی، فرهنگی و ... دارد و برای ما لازم است که این جریان را دقیقاً بشناسیم؛ زیرا در صورت عدم درک صحیح از آن، متضرر خواهیم شد.
● جهانی شدن‏
در شروع هر بحث، ابتدا باید تعریفی از موضوع مورد بحث ارائه داد و بحث را به آن محدود کرد. از لحاظ منطقی، ارائه یک تعریف جامع و مانع برای جهانی شدن، در حال حاضر، مقدور نمی‏باشد؛ زیرا به قول بسیاری از اندیشمندان، واژه جهانی شدن، در حیطه‏های مختلف، دارای معانی متعدد و متفاوتی است و با تغییر فرهنگ‏ها، نگرش‏ها و دغدغه‏ها، تغییر می‏باید. بنابراین، این‏که ما تعریفی از جهانی شدن ارائه بدهیم، این تعریف، جامع و مانع نخواهد بود و ما را دچار مشکل خواهد کرد و کار صحیحی نیست؛ بلکه مطالعه و شناخت بر روی جهانی شدن، باید از طریق ویژگی‏های آن باشد.
اگر کمی به مطلع بحث توجه کنیم، این نظریه که جهانی شدن محصول دهه اخیر می‏باشد، صحیح‏تر به نظر می‏رسد؛ زیرا در همین دهه اخیر که شاهد تحولات ناشی از جهانی شدن هستیم، فناوری ارتباطات، از نقطه صفر، به طور ناگهانی، به نقطه اوج خود نزدیک شده است؛ به طوری که به هیچ وجه با گذشته خودش، قابل قیاس نمی‏باشد. حدود ۱۰ سال است که بحث جهانی شدن در دنیا شکل گرفته و حدود ۴-۵ سال است که این بحث، به ایران وارد شده است و ما شاهد ترجمه مقاله‏هایی در مورد این موضوع هستیم.
برای آن‏که بتوان درباره این موضوع نظر داد، لازمه‏اش آن است که فرد، دارای اطلاعاتی در مورد دانش روز، علوم ارتباطات، کامپیوتر و صنعت باشد؛ ولی متأسفانه چون در کشور ما اندیشمندان و نظریه‏پردازان معمولاً این آشنایی را ندارند، ما تاکنون، نظریه‏پردازی که بتواند نظری صریح ارائه بدهد، نداشته‏ایم؛ البته باید توجه داشت که هنوز هم در جهان نظریات جهانی شدن، تئوریزه نشده است.
در مورد مدرنیسم، ۱۰ تا ۲۰ نظریه وجود دارد. افرادی این نظریه‏ها را بررسی علمی و تحقیقی کرده‏اند و از بررسی الگوهای متفاوت، الگویی را به وجود آورده و مباحث را تئوریزه کرده‏اند؛ اما تئوریزه کردن نظریه‏ها در مورد جهانی شدن، هنوز انجام نشده است.
آیا این جهانی شدن، جریانی قدیمی است یا رویکردی جدید دارد؟ آیا جهانی شدن، صرفاً برای کشورهای در حال توسعه اهمیت پیدا کرده یا برای کشورهای جهان سوم هم یک موضوع قابل بررسی است؟ آیا جهانی شدن، شکل جدید و نوینی از استعمار است؟ شاید همان گونه که کشورهای غربی تصمیم بر حضور مستقیم در کشورهای مستعمره‏شان نداشتند و از طریق سران کشورها به استعمار خود ادامه می‏دادند، از ابراز جهانی شدن نیز به این منظور می‏خواهند استفاده کنند.
اندیشمندان در حال حاضر، نسبت به مسئله جهانی شدن، به دو دسته خوش‏بین و بدبین تقسیم شده‏اند. برخی می‏گویند که جهانی شدن، هیچ نفعی برای ما نخواهد داشت؛ زیرا جهانی شدن، ادامه استعمار و شکل جدیدی از آن می‏باشد و ما نباید فریب آن را بخوریم.
▪ ما باید نسبت به این جریان خوش‏بین باشیم یا بدبین؟
در کدام حوزه‏ها، ما می‏توانیم وارد این جریان بشویم و در کدام حوزه‏ها نمی‏توان وارد شد؟ این جاست که بحث مزیت‏ها مطرح می‏شود که باید آنها را بررسی کرد. یکی از بحث‏ها این است که آیا ما به سازمان تجارت جهانی بپیوندیم یا نه؟ اگر ما به این سازمان بپیوندیم، چه مزایا و فوایدی برای ما دارد و اگر نپیوندیم، چه ضررهایی را باید متحمل شویم؟ در حوزه فرهنگ و سیاست، ما چه تاثیری می‏پذیریم و چه اتفاقاتی برای ما خواهد افتاد؟ اینها مسائلی هستند که باید جوابی دقیق و کارشناسانه برای آنها پیدا کنیم.
● عوامل جهانی شدن‏
در جهان امروز، شاهد عوامل متعددی هستیم که برخی پیدایش و تکوین جهانی شدن را با آنها مرتبط می‏دانند که مهم‏ترین آنها عبارتند از:
۱) صنعت ارتباطات‏
صنعت ارتباطات، یکی از صنایع مسحور کننده است که در دهه اخیر، با سرعت باور نکردنی، رشد یافته است. در حال حاضر، حجم یک کتابخانه بزرگ را در یک دیسک فشرده )CD(ذخیره می‏کنند و انبوهی از اطلاعات را از آن سوی دنیا Down loadمی‏کنند. اینها همه دست به دست هم داده‏اند تا تحول عجیبی را در انتقال اطلاعات، صوت و تصویر، به وجود آورند. شما می‏توانید در عرض چند دقیقه، نامه خود را به همه جای دنیا برسانید. این مسائل باعث شده‏اند تا در حوزه‏های مختلف فکری، فرهنگی و سیاسی، تحولات زیادی صورت گیرد و ملت‏ها همواره از وضع یکدیگر آگاه باشند.
۲) رشد شرکت‏های چند ملیتی
در حوزه اقتصاد، شرکت‏هایی به نام شرکت‏های چند ملیتی وجود دارند که دیگر وابسته به یک دولت خاص نمی‏باشند و از چند ملیت تشکیل شده‏اند و حتی امروزه دیگر شرکت‏های چند ملیتی هم کم کم از رونق می‏افتند و شرکت‏های فراملیتی، در حال شکل‏گیری هستند که بخش عظیمی از اقتصاد جهانی، در دست این شرکت‏هاست. رئیس شرکت Microsoft که شاید عظیم‏ترین شرکت در عرصه فن‏آوری‏های نوین باشد، دارای بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه شخصی است. چنین سرمایه‏ای، می‏تواند بسیاری از شرکت‏های دیگر را از عرصه رقابت خارج کند. حتی سازمان‏های جاسوسی هم می‏توانند از این شرکت‏ها استفاده کنند؛ مثلاً زمانی که شرکت مایکروسافت، نسخه Windowsرا به بازار عرضه کرد، اگر کسی به اینترنت وصل می‏شد، تمام اطلاعات روی کامپیوتر را می‏توانست در مایکروسافت Down load نمایند.
۳) گسترش و نفوذ بازارهای مالی جهانی
سرمایه‏داری، تاکنون سه دوره را پشت سر نهاده است که عبارتند از:
الف) سرمایه‏داری تجاری(Commerical).
ب) سرمایه‏داری صنعتی(Industrial) .
ج) سرمایه‏داری مالی(Financial).
از یک دوره مشخص به بعد، سرمایه‏داری تجاری جای خود را به سرمایه‏داری صنعتی داد. در دو قرن ۱۶و ۱۷، شاهد سرمایه‏داری تجاری بودیم؛ ولی در قرون ۱۸و ۱۹، سرمایه‏داری صنعتی را داریم و در قرن بیستم نیز سرمایه‏گذاری صنعتی جای خود را به سرمایه‏گذاری مالی داد. سرمایه‏داری مالی، با دو نوع دیگر، تفاوت‏هایی دارد. در این نوع سرمایه‏داری، اعتبار و اعتماد است که پیش‏برنده امور است و به همین دلیل، امروزه بانک‏ها هستند که در سرمایه‏داری دنیا، نقش مهم و اساسی را بر عهده دارند؛ به ویژه بانک جهانی و صندوق بین‏المللی پول. اگر دقت کنیم، می‏بینیم که در امور بانکی نیز تکنولوژی ارتباطات نقشی اساسی بر عهده دارد؛ تا آن‏جا که امور بانکی نیز از طریق ارتباطات اینترنتی قابل انجام است.
موضوعاتی مانند کارت‏های اعتباری نیز این‏جا مطرح می‏شوند و تنها مشکلی که در سر راه تجارت‏های اینترنتی وجود دارد، مسئله هک کردن و از بین بردن اعتبار کارت‏هاست. این امور، دزدی‏های اینترنتی نامیده می‏شوند.
۴) افزایش اقدامات بین‏المللی در خصوص حفظ حقوق بشر
یکی از مسائل دیگری که اثر بسیاری در موضوع مسئله جهانی شدن داشته است، مسئله افزایش اقدامات بین‏المللی در خصوص حفظ حقوق بشر است. در این دوره، با رشد سریع سازمان‏های غیردولتی )NGO(مواجه هستیم. این شرکت‏ها، در مقابل دولت‏ها، صاحب قدرت شده‏اند و ارتباطات مردم هم - به واسطه اینترنت - با این شرکت‏ها بسیار تسریع شده و همین موضوع، مشکلاتی را برای دولت‏ها به وجود آورده است.
۵) مسائل زیست محیطی‏
بحث مهم دیگری که فرایند جهانی شدن را تشدید کرد، مسائل مربوط به زیست محیطی است. مسئله گرم شدن کره زمین، باران‏های اسیدی و نازک شدن لایه ازون بحث‏هایی هستند که افکار همه کشورهای دنیا را به خود مشغول کرده‏اند. بنابراین، لازم است که همه دولت‏ها برای رفع این مشکلات، هماهنگ و همکار باشند.
مجموعه این علل، به بحث جهانی شدن دامن زدند و آن را به پیش بردند. این بحث، در کشورهای غربی پیدا شده و کم کم به سایر نقاط جهان هم سرایت کرده است.
● دیدگاه‏های گوناگون در مورد جهانی شدن
به اعتقاد برخی اندیشمندان، جهانی شدن، یک فرآیند فشردگی زمان و مکان است؛ به این معنا که با وجود اینترنت شما در حالی که در خانه خود در ایران هستید در عرض چند ثانیه، با سایتی اینترنتی در انگلستان ارتباط برقرار می‏کنید و سفارش آن‏چه را که مورد نیاز است، می‏دهید و حتی پا را از این فراتر گذاشته‏اند؛ بطوری که از شما فیلم‏برداری می‏کنند و شکل شما را در جایی دیگر که می‏خواهید کنفرانس بدهید، به صورت حجمی به وجود می‏آورند و افراد، با شکل واقعی شما روبه‏رو می‏شوند.
همچنین این بحث مطرح شده که انسان را به انرژی تبدیل کنند و لحظه‏ای دیگر، او را در جایی دیگر، به وجود آورند و ادعا شده که از لحاظ تئوریکی، مشکلی وجود ندارد؛ ولی به خاطر پیچیدگی‏های موجود انسانی، مشکلات تکنولوژی، راه ما را سد کرده است.
اکنون بحثی به نام واقعیت مجازی وجود دارد؛ به این معنا که با استفاده از تکنیک‏هایی، به طور مجازی، یک واقعیت را در مخیله انسان القا می‏نمایند.
بحث فشرده‏سازی زمان و مکان، مطابق تعریف آقای هاروی است. در این تعریف، ما با یک سیاره یا یک کره سر و کار داریم و یا به قول تافلر، با یک دهکده روبه‏رو هستیم. در یک دهکده، اگر فردی، کاری انجام بدهد، به سرعت، خبر آن به همه جا می‏رسد؛ با این تفاوت که دهکده آقای تافلر، یک دهکده الکترونیکی است و در این دهکده، بحث‏های فراوانی مطرح است. کدام فرهنگ غالب خواهد شد و کدام فرهنگ مغلوب می‏شود؟ آیا فرهنگ غرب مسلط می‏شود؟ آیا فرهنگ‏ها بر جای خودشان باقی می‏مانند؟ این سؤالات، نمونه‏هایی از این بحث‏هاست. برخی از اندیشمندان در پاسخ به این سؤالات گفته‏اند که اصلاً این طور نیست که بگوییم جهانی شدن، فرهنگ‏ها را از بین می‏برد.
در کتابی که توسط آقای شایگان درباره جهانی شدن تألیف شده، از اصطلاح فرهنگ موزاییکی استفاده شده است؛ به این معنی که فرهنگ‏های مختلف در جهان، مانند موزاییک در کنار هم زندگی می‏کنند و هر چه این موزاییک‏ها رنگارنگ‏تر و متنوع‏تر باشند، زیباتر و جالب‏تر به نظر می‏رسند. بنابراین، نباید اصلاً نگران کنار هم قرار گرفتن فرهنگ‏های متفاوت باشیم. همچنین نباید نگران باشیم که کدخدای این دهکده کوچک، غربی‏ها خواهند شد؛ چون غربی‏ها وقتی که دیدند کشورهایشان سرشار و انباشته از فیلم‏های هالیوود و آمریکایی می‏شود، عهدنامه تلویزیون فرامرزی را تصویب کردند و اجازه ندادند که فیلم‏های آمریکایی مسلط بشوند؛ زیرا اعتقاد داشتند که این، Globalization نیست، بلکه Americanization است.
دیدگاه‏های دیگری نیز درباره این مسئله وجود دارد؛ مثلاً فردی به نام گیدنز، اعتقاد دارد که جهانی شدن جریانی است که روابط اجتماعی جهانی را تشدید می‏کند و مکان‏های دور را به هم متصل می‏کند. بنابراین، اتفاقی که در گوشه‏ای از دنیا می‏افتد، به همه ربط دارد و دیگر نمی‏توان ادعا کرد که این اتفاق، به من ارتباط ندارد.
از این پس، هر تصمیمی که در یک کشور گرفته می‏شود، روی سرنوشت همه انسان‏های جهان تأثیر دارد. بنابراین، گیدنز، از منظر دیگری به این وضع می‏نگرد و معتقد به فرایند جدایی زمان و مکان است که بر خلاف نظر هاروی است.
این که گفته می‏شود زمان و مکان فشرده شده‏اند، به این معنی است که دیگر فاصله زمانی بین ما و آنها وجود ندارد یا به عبارتی، زمان، موضوعیت خود را از دست داده است. گیدنز در کتاب نیروی مقدم، به طور مشروح، به تبیین این مفهوم پرداخته است.
در تحلیل نهایی، تفسیر هاروی و گیدنز، یکی است؛ ولی از دو دیدگاه متفاوت بیان شده، تفاوت دقیقی بین این دو نظریه نمی‏توان پیدا کرد؛ تنها یکی می‏گوید که جدا شدن و دیگری می‏گوید یکی شدن. برخی افراد حتی پا را از این نیز فراتر نهاده و چنین گفته‏اند: از آن‏جا که جهانی شدن یک خصلت سرکش در جهان است، نمی‏توان به طور قطع گفت که در جهان چه اتفاقی در حال رخ دادن است؛ زیرا برای آن‏که بتوان راجع به یک موضوع اظهارنظر کرد، باید از سطحی بالاتر به آن نگریست؛ حال آن‏که خود ما نیز در معرض جهانی شدن هستیم.
● ما و جهانی شدن‏
در ابتدا بیان شد که ما به عنوان یک فرد ایرانی، می‏توانیم در مورد این قضیه دو دیدگاه داشته باشیم؛ یکی دیدگاهی خوش بینانه و دیگری دیدگاهی بدبینانه. برخی بر این عقیده‏اند که جهانی شدن، ارتباط بین ملل و افراد متفاوت را بهبود بخشیده، روابط را تشدید کرده، انسجام اجتماعی را بهبود می‏بخشد.
برخی معقتدند که جهانی شدن، یک فرآیند است و فرآیند، یعنی جریانی که خود به خود پیش می‏رود؛ مثل توپی که از سراشیبی به پایین می‏غلتد یا مثل دانه‏ای که کاشته می‏شود و در صورت آماده بودن شرایط، خود به خود، شروع به رشد و نمو می‏کند. گفته شده که جهانی شدن نیز فرآیندی است که از جایی شروع می‏شود و به تکامل می‏رسد و با پیشرفت علم و تکنولوژی و ارتباطات، راه خودش را می‏پیماید و پیش می‏رود.
گروهی دیگر، دیدگاه خوبی نسبت به این پدیده ندارند و بر این عقیده‏اند که جهانی شدن، یک فرآیند نمی‏باشد؛ بلکه یک پروژه است؛ یعنی عده‏ای نشسته‏اند و نقشه‏ای برای استعمار دنیا طراحی کرده‏اند که این نقشه، نام جهانی شدن به خود گرفته است. طراحان این نقشه، می‏خواهند حاکمان آینده جهان باشند. آنان می‏اندیشند که غرب با بحران انرژی مواجه خواهد شد و در آینده، به منابع انرژی سایر دنیا نیاز خواهد داشت بنابراین، سازمان تجارت جهانی را راه انداخته‏اند. آنها معتقدند که این برنامه طوری طراحی شده که فرهنگ در چارچوب غرب حفظ شود. آنها معتقدند که این پروژه‏ای است که قسمت‏هایی از آن انجام شده و قسمت‏هایی نیز در حال انجام است و احتمالاً در آینده انجام می‏شود و در بخش‏های دیگر آن که انجام شود، سلطه و احاطه غرب بر جهان، مکشوف‏تر و معلوم‏تر خواهد شد و در آینده، سلطه فرهنگ غرب را بر سایر فرهنگ‏ها، بیشتر احساس خواهیم کرد.
کسانی که معتقدند این یک فرآیند است، دیگر از این موضوع به عنوان تهاجم فرهنگی یاد نمی‏کنند؛ بلکه از آن به عنوان یک روند طبیعی که برنامه‏های خاص خودش را دارد، یاد می‏کنند؛ اما آن که به پروژه‏ای بودن جهانی شدن معتقد است، همواره مراقب همه جاست و همه برنامه‏ها و رویکردها را با چشم دیگری می‏بیند و مواظب است که فریب نخورد.
در این زمینه، بررسی عواملی که باعث تسلط فرهنگ غربی بعد از جنگ جهانی دوم و به ویژه در عصر حاضر شده و عواملی که باعث شده‏اند تا امثال آقای بوش (رئیس جمهور وقت آمریکا) از نظم نوین جهانی سخن بگویند و افرادی مثل هانتینگتون، صحبت از جنگ تمدن‏ها کنند، می‏تواند مفید باشد.
▪ عوامل زیادی در این نگرش دخیل بوده‏اند که برخی عبارتند از:
۱) شرکت‏های چند ملیتی.
۲) بازارهای فروش جهانی.
۳) انقلاب اطلاعاتی.
۴) فروپاشی نظام کمونیستی شوروی.
می‏دانیم که پس از انقلاب صنعتی که استالین در شوروی ایجاد کرد، روس‏ها اولین ماهواره را به فضا فرستادند و بعد از آن، آمریکایی‏ها احساس کردند که در جایی ضعف دارند و از انجام این کار ناتوانند. بنابراین، به اشکالاتی که در نظام آموزش و پرورش خود داشتند، پی بردند و شروع به اصلاح آن کردند و به موفقیت‏هایی دست یافتند و پس از آن، آرمسترانگ به ماه سفر کرد. با حذف این رقیب جدی و خطرناک، یعنی شوروی، بحث جهانی شدن تا حدی گسترش یافت.
جهانی شدن امروز در حوزه‏های مختلف فرهنگ، سیاست، اقتصاد و علم مطرح است و این‏که هر کدام از کشورها در مواجهه با آن چه رویکردی نشان می‏دهند، باید مورد بررسی قرار گیرد. در این‏جا باز این سؤالات مطرح شده‏اند: آیا یک دولت قدرتمند مرکزی در جهان به وجود خواهد آمد؟ آیا همه دولت‏ها، قدرت خود را از دست خواهند داد؟ آیا دموکراسی جهانی، شکل خواهد گرفت و یا اتفاقات دیگری می‏افتد؟
در حوزه اقتصاد، مسئله به این پیچیدگی نیست؛ زیرا بر اساس تصمیمات گرفته شده، اقتصاد اکنون یک مسئله جهانی شده است. کشورهایی که به سازمان تجارت جهانی بپیوندند، با مشکلات زیادی مواجه خواهند شد؛ مثلاً خودروی زانتیا در ایران حدود ۲۰ و چند میلیون تومان است؛ در حالی که پیکان، چند میلیون قیمت دارد. اگر دنبال علت این قیمت‏ها برویم، در می‏یابیم که چون در کشور ما تعرفه‏های زیادی - حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد - برای واردات در نظر می‏گیرند، از محل اخذ این تعرفه‏ها، از تولیدات داخلی حمایت می‏شود؛ در حالی که اگر ما به سازمان تجارت جهانی بپیوندیم، باید تعرفه ۴ درصد را بپذیریم که این موضوع، مشکلاتی جدی را برای ما و کشورهای در حال توسعه، به وجود خواهد آورد.
در پاسخ به افرادی که معتقدند ما در حال عقب ماندن از قافله جهانی شدن هستیم، می‏توان گفت که مگر چند درصد از مردم کشورهای جهان سوم از امکانات اینترنت استفاده می‏کنند. روشن است که درصد بسیار کمی استفاده می‏کنند. این درصد کم، چقدر از امکانات تکنولوژیکی، علمی و اطلاعاتی جهان در اختیار آنهاست؟ بنابراین، می‏بینیم که امکانات دنیا، به صورت نامتقارن، توزیع شده است. مخالفان می‏گویند که اگر ما در اول توزیع، امکانات را عادلانه در جهان توزیع کنیم و سپس به دنبال جریان جهانی شدن برویم، همه چیز معقول و منطقی است؛ اما موافقان می‏گویند که همان‏طور که جریان جهانی شدن، کشورهایی مانند کره جنوبی و مالزی را با تحول اقتصادی مواجه کرده است، ما را نیز متحول خواهد ساخت.
ما به دنبال این نیستیم که کدام دیدگاه صحیح و کدام غلط است؛ بلکه تبیین موضوع، مورد بحث ماست. همان گونه که اشاره شد، برخی می‏گویند که این، یک نقشه جدید استعمارگرانه، برای تاراج منابع کشورهای جهان سوم است و برخی دیگر معتقدند که این گونه نیست و می‏گویند که مثلاً در سال ۹۴ و ۹۵، کتاب مثنوی مولانا در آمریکا، پرفروش‏ترین کتاب سال بوده است و آن‏چنان در فرهنگ آمریکا جا باز کرد که مدونا، خواننده آمریکایی نیز از اشعار وی استفاده کرد.
درباره این موضوع نیز همگان این‏گونه تصور نمی‏کنند که فروش کتاب مولانا، یک پدیده طبیعی بوده است و بر این عقیده‏اند که غرب به دنبال آن است که خود را به عنوان یک قطب فلسفی، ادبی و فرهنگی، مطرح کند و در این راستا، بسیاری از افراد ملل مختلف را که اهل علم و فرهنگ بوده‏اند، به افکار خود نزدیک کند و از آثار آنها، در جهت عملی‏تر کردن نقشه خود استفاده کند؛ اما به نظر نویسنده، موضوع جهانی شدن هم می‏تواند یک تهدید باشد و هم می‏تواند یک فرصت خوب باشد؛ اگر از این بستر خوب استفاده شود، می‏تواند فرصت بسیار خوبی برای کشور ما باشد و اگر تنبلی و سستی کنیم، این موضوع، برای ما، شکل تهدید خواهد گرفت.
سایت DVD به ۴۳ زبان، برای شما اخبار صوتی - تصویری ارائه و همواره اخبار روز را بیان می‏کند؛ حال آن‏که سایت‏های ما، سرشار از کاتالوگ، با کیفیت و سرعتی بسیار نازل هستند و این عوامل، موجب می‏شوند که مخاطبان کاهش یابند.
ما در حوزه فرهنگ، بسیار ضعیف عمل می‏کنیم و به قول رابرتون، اندیشمند غربی، جریان جهانی شدن، نه تنها هیچ ضربه‏ای به فرهنگ ما نمی‏زند، بلکه موجب گسترش آن می‏شود.
ادعا می‏شود که اکنون در آمریکا، عده‏ای از معماران چینی، سبک معماری چینی (فتچویی) را بنیان نهاده‏اند که طرفداران بسیار زیادی هم در آمریکا پیدا کرده است. در این مورد خاص، چینی‏ها از این بستر، به طور مناسب بهره گرفته‏اند و فرهنگ خود را گسترش داده‏اند. به همین دلیل، برخی معتقدند که اصلاً عبارت Globalization یا Globalism، اصطلاح صحیحی نمی‏باشد؛ بلکه باید از عبارت Glocalismاستفاده کنیم.Glocalism ، تلفیقی است از Globalizationو Localizationاست که اولی به معنای جهانی شدن و دومی به معنای محلی شدن است و به این معنا خواهد بود که منش محلی جوامع، به نوعی جهانی، تغییر مسیر می‏دهد و یک دیدگاه سوم یا دیدگاه بینابین را به وجود می‏آورد.
افرادی که نگاهی بدبینانه نسبت به Glocalism دارند، معتقدند که این جریان، جهانی شدن نیست؛ بلکه نوعی جهانی‏سازی است و غربی‏ها از این جریان استفاده می‏کنند تا فرهنگ خودشان را تعمیم دهند و این موضوع را به عنوان پروژه‏ای مطرح می‏کنند که از قبل، طراحی شده است.
بر ماست که با این موضوع جدی، مواجهه‏ای دقیق، منصفانه و آگاهانه داشته باشیم؛ تا تهدیدهای فرارو را به فرصتی برای گسترش فرهنگ اصیل و ناب خود تبدیل کنیم.
دکتر مجید توسلی
منبع : پرسمان


همچنین مشاهده کنید