دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

میلیتاریزه کردن گرجستان


میلیتاریزه کردن گرجستان
ایالات متحده تلاش کرده تا گرجستان را به عنوان دالان انتقال عمده انرژی این منطقه تثبیت کند. از این رو، یک خط لوله نفت از منظقه خزر که تحت عنوان BTC (باکو - تفلیس - جیهان) نامیده می شود و یک خط لوله انتقال گاز طبیعی موازی احداث شد که هر دو خط لوله به منظور اجتناب از مسیر منطقی جغرافیایی روسیه یا ایران طراحی شده اند.
محکومیت بین المللی تهاجم روسیه علیه گرجستان - و همزمان تهاجم آبخازیایی ها و اوستیای جنوبی ها علیه قوم گرجی درون سرزمینشان - تا حد زیادی ذهن ها را مشغول خود ساخت. اما ژست حق به جانبی که از سوی واشنگتن گرفته شده باید از طریق سنجش درستی از شیوه های دخالت آمریکا در این بحران، مورد ارزیابی قرار گیرد. پرداختن به موضوع نقش آمریکا بطور کامل تقریباً غیر ممکن است. اکثر گزارش های خبری رسانه ها و اظهاراتی که توسط رهبران سیاسی آمریکا از هر دو حزب مطرح می شود، از بسیاری جهات شبیه به هیستری ضد روسی حاکم در دوران جنگ سرد است.
نکات قابل توجه، این حقایق فراموش شده هستند: حمایت و پشتیبانی بی دریغ ایالات متحده از ارتش گرجستان، زمان آغاز جنگ، و شکل حمله (نیروهای گرجی به طرز وحشیانه ای تسخین والی، مرکز اوستیای جنوبی را در تلاش برای احیای کنترل مستقیم بر این منطقه خودمختار مورد هجوم قرار دادند). این حملات سبب واکنش نظامی نامتناسب و برق آسای روسیه شد که به سرعت باعث خروج نیروهای گرجی از اوستیای جنوبی و اشغال بخشی وسیعی از گرجستان توسط نیروهای روسی گردید.
اوستیای جنوبی اوایل ماه گذشته با گلوله باران روستاهایی که جمعیت آن از نژاد گرجی بودند، مقدمات تحریک و خشم گرجستان را فراهم ساخته بود. با این وجود، میخائیل ساکاشویلی، امضای یک پیمان عدم تجاوز را رد کرد و مکرراً از الحاق مجدد به کمیسیون کنترل برای جلوگیری از تشدید خشونت ها امتناع ورزید. افزون بر این، طبق گزارش رویترز، طرح شورای امنیت سازمان ملل که خواستار آتش بس فوری دو طرف بود، هنگامی متوقف گردید که با اعتراض آمریکا به یک جمله از طرح شورای امنیت - که از دوطرف می خواست تا از قوه قهریه علیه هم استفاده نکنند - مواجه شد.
● حدود و مرزها
در قفقاز و آسیای مرکزی، امپراتوری روسیه و سلف آن یعنی اتحاد جماهیر شوروی، مانند استعمارگران اروپایی در آفریقا، اغلب مرزهای میان کشورها را بدون حساب ایجاد کرد و البته در بسیاری موارد این مرزهایی که به طور تصادفی و بدون حساب ایجاد شده بودند بخشی از یک استراتژی "تفرقه بینداز و حکومت کن" به شمار نمی رفتند. مناطق کوچک و از نظر نژادی مشخص اوستیای جنوبی، آبخازیا و آجاریا که به جمهوری سوسیالیست گرجستان شوروی الحاق شده بودند، در پی سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، به عنوان مناطق خودمختار در مرزهای گرجستان باقی ماندند. هیچ منطقه ای از نظر قومی مانند آنها خالص نیست. در میان آنها نژاد گرجی نسبتاً بزرگی وجود دارد. علی رغم تفاوت های زبانی و نژادی طی دوره حیات اتحاد جماهیر شوروی سابق، هیچ تنش قومی میان آنها وجود نداشت و ازدواج های داخلی نیز میان آنان غیر عادی نبود.
بعد از آن که اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه ۱۹۸۰ از هم پاشید، احساسات ملی گرایی به نحو شگفت آوری در سراسر منطقه قفقاز مانند چچن در روسیه، نوگورنو- قره باغ در آذربایجان و همچنین در میان اقوام ساکن گرجستان افزایش یافت. نتیجه ترکیب این تنش های نژادی و ملی گرایی منجر به ظهور فراملی گرایی رییس جمهوری گرجستان یعنی «زویاد گامساخوردیا» شد که قدرت این کشور را بعد از اعلام استقلال از شوروی در سال ۱۹۹۱ به دست گرفت. به استثنای کشورهای بالتیک، گرجستان بیش از هر جمهوری دیگری در شوروی سابق، حس شدید ملی گرایی خود را حفظ کرد. این ملی گرایی احیا شده، منجر به ظهور مجدد گرجستان مستقل و جدیدی شد که در تلاش برای اعاده حاکمیت خود بر مناطق خودمختار از طریق قوه قهریه و زور است. سال ها بعد یک رشته منازعات داخلی هم میان جناح های سیاسی داخلی گرجستان و همچنین در اوستیای جنوبی رخ داد که منجر به بروز منازعات قومی گسترده شد.
با حمایت نیروهای روسی، این دو منطقه به استقلال دو فاکتو دست یافتند. این در حالی بود که وزیر امور خارجه سابق اتحاد جماهیر شوروی یعنی «ادوارد شواردنادزه» به عنوان رییس جمهور گرجستان روی کار آمد و علی رغم اقتصاد ضعیف و فساد گسترده حاکم بر این کشور، برخی ثبات ظاهری را برای کشور به ارمغان آورد.
نیروهای روسیه، ظاهراً در نقش حافظ صلح اما در عمل به عنوان متحد با عناصر ملی گرای این دو قوم محصور، به نحو مؤثری از هرگونه مانور بعدی دولت گرجستان در اکثر بخش های این سرزمین جلوگیری کردند. در ضمن، ایالات متحده بزرگ ترین حامی خارجی شواردنادزه شد و بیش از یک میلیارد دلار در قالب کمک، طی حاکمیت فاسد و شبه اقتدارگرای وی، به این کشور سرازیر کرد.
● انقلاب رز
علی رغم حمایت بسیار قوی واشنگتن، شواردنادزه در داخل کشورش بی احترام گردید. برای مثال نیویورک تایمز گزارش داد که دیدگاه گرجی ها متفاوت از دیدگاه طرفداری از دولت واشنگتن است. در این دیدگاه که در روزنامه مسنجر گرجستان نقل شده، آمده است: «علی رغم این حقیقت که شواردنادزه به عنوان معمار دموکراسی مورد تحسین غرب قرار دارد، و با پایان جنگ سرد اعتباری را کسب نموده، اما گرجی ها نمی توانند رییس جمهور خود را تحمل کنند.»
علی رغم وجود انتقادات شدید از فساد شایع و تخلفات انتخاباتی، دولت بوش از رژیم گرجستان حمایت کرد؛ این در حالی بود که آنها از دیکتاتوری های دیگری نیز در آذربایجان، ازبکستان، قزاقستان و اکثر جمهوری های سابق شوروی حمایت می کردند. گرجستان از آزادی سیاسی و نهادهای جامعه مدنی نسبتاً بیشتری نسبت به سایر جمهوری های سابق شوروی بهره مند است. با این وجود، بیکاری زیاد، اختلال در تخصیص انرژی برای تولید گرما و سایر نیازها، ویرانی زیربناهای اقتصادی، فساد گسترده و بی کفایتی دولت منجر به رشد نارضایتی از حکومت گردید.
در سال ۲۰۰۳، شواردنادزه، تقریباً حمایت همه طبقات اجتماعی، گروه های قومی و حوزه جغرافیایی کشور را از دست داد. شکست سنگین حامیان وی در انتخابات پارلمانی اوایل نوامبر همان سال دور از انتظار نبود. با این وجود، شواردنادزه به سبب روابط شخصی نزدیک با مقامات عالی رتبه دولت بوش، از حمایت های قوی واشنگتن برخوردار بود. کمک به تقویت این روابط، هسته مرکزی سیاست حمایت وی از غرب را تشکیل می داد که این موارد را شامل می شد: اقدام جاه طلبانه اصلاح بازار آزاد تحت قیمومیت صندوق بین المللی پول، موافقت با استقرار ۳۰۰ نیروی گرجی در عراق در پی تهاجم آمریکا به این کشور، و اعزام نیروهای گرجی که توسط نیروهای ویژه آمریکا آموزش دیده بودند به دره پانکیسی نزدیک مرز چچن برای مبارزه با شورشیان چچنی.
رهبران مخالف مانند زوربا ژاوانیا و میخائیل ساکاشویلی به شدت از ادامه حمایت ایالات متحده از رییس جمهور گرجستان انتقاد می کردند. علاوه بر مخالفت با سیستم انتخابات، یک جنبش غیر متمرکز توده ای تحت رهبری دانشجویان که تحت عنوان «کمارا» نامیده می شد، ظهور کرد که خواستار پایان دادن به فساد و ایجاد یک دولت مسئول و دموکراتیک و همچنین برگزاری انتخابات عادلانه و آزاد بودند. این جنبش گرچه به طور مستقیم از سوی بوش حمایت نشد اما شماری از NGO های غربی، از جمله مؤسسه جامعه باز (که توسط جرج سوروس سرمایه گذار مجاری - آمریکایی حمایت می شد) و مؤسسه دموکرتیک ملی (که به نحو تعجب آوری با بودجه کنگره حمایت می شد)، بودجه لازم برای نظارت بر انتخابات را تأمین و به ایجاد کارگاه هایی هم برای فعالان جوان کمارا و هم رهبران مخالف مبادرت کردند. این امر منجر به بروز تنش های جدی میان این سازمان های غیر دولتی و سفارت آمریکا در مرکز گرجستان گردید.
برای مثال، وقتی «ریچارد میلز» سفیر آمریکا در گرجستان مطلع شد که برخی رهبران جنبش موفق قیام مدنی غیر خشونت آمیز تحت رهبری دانشجویان صربستان، از سه سال قبل برای آموزش به فعالان کمارا در تفلیس به سر می برند، تلاش کرد آنها را با بیان این که «شواردنادزه تضمینی برای صلح و ثبات در منطقه است»، مایوس و ناامید سازد. «میلز» اظهار داشت که ایالات متحده کار آموزش و تجهیز ارتش گرجستان، که تظاهرکنندگان ضد دولت در خیابان ها با آن مواجه شدند را به عهده داشت. روی سخن وی با «آشوبگران» کمارا بود. همچنین میلز، رهبران کمارا را از همکاری با فعالان صرب، که وی از زمان پست قبلی خود به عنوان رییس هیئت مذهبی در بلگراد با آنها آشنا بود، مأیوس کرد و تاکید نمود که «گرجستان شبیه صربستان نیست». (البته صرب های جوان او را نادیده گرفتند و آموزش های زمانبندی شده مبارزان گرجی در راستای اقدامات غیر خشونت آمیز راهبردی همچنان ادامه یافت.)
انتخابات نوامبر بواسطه یک رشته بی نظمی ها دچار اختلال شد. این اختلالات شامل پرکردن صندوق های رأی به نفع طرفداران دولت، رأی دادن چند باره توسط حامیان دولت، تأخیر در شمارش آراء، مفقود شدن آراء و مفقود شدن فهرست رأی دهندگان از مناطق مخالف دولت بود.
گرجستانی ها خود نیز نسبت به این شرایط بی توجه نبودند. آنها حملات عمومی و اعتراضات خیابانی گسترده ای را علیه آنچه که آنها قدرت غیر مشروع دولت می دیدند، آغاز کردند. این تلاش بلافاصله عنوان «انقلاب رز» به خود گرفت. کسب حمایت از آمریکا درست بعد از موفقیت قیام مدنی غیر خشونت آمیز، غیر قابل اجتناب به نظر می رسید. این شورش مردمی، شواردنادزه را مجبور به استعفا کرد.
انتخابات ریاست جمهوری، که از سوی ناظران بین المللی عادلانه و آزاد تشخیص داده شد، دو ماه بعد برگزار گردید و طی آن میخائیل ساکاشویلی رهبر مخالفان به عنوان پیروز میدان به قدرت رسید. چهار ماه بعد، حاکم مستبد منطقه خودمختار آجاریا، متحد شواردنادزه، به شیوه مشابه قیام مدنی غیر خشونت آمیز برکنار شد. گرچه دولت بوش مسئول تغییر دولت نبود اما به زودی برای کسب مزایا و امتیارات ناشی از این تغییر که مردم گرجستان به ارمغان آورده بودند، حرکت کرد.
● حمایت آمریکا از ساکاشویلی
علی رغم حمایت گسترده آمریکا از شواردنادزه، دولت بوش به سرعت رییس جمهور جدید گرجستان را در آغوش کشید. ایالات متحده به منظور بهره برداری از شرایط نامناسب اقتصادی گرجستان به نحو موفقیت آمیزی برای یک رشته اصلاحات بازار آزاد و سایر اقدامات اقتصادی نئولیبرالی در این کشور از جمله مالیات ثابت ۱۴ درصد اعمال نفوذ کرد. اگر چه فساد رسمی کاهش یافت، نرخ های مجموعه مالیات بهبود یافت و نرخ رشد اقتصادی افزایش پیدا کرد اما نرخ بیکاری همچنان بالا باقی ماند و نابرابری اجتماعی نیز رشد داشت. با حمایت قوی واشنگتن دولت ساکاشویلی بودجه داخلی را کاهش و هزینه های نظامی را به نحو فوق العاده ای افزایش داد؛ تعداد نیروهای مسلح این کشور طی چهار سال به بیش از ۴۵ هزار نفر رسید که بیش از ۱۲ هزار نفر از آنها توسط نظامیان آمریکایی آموزش دیدند. کنگره آمریکا نیز یک کمک نظامی صدها میلیون دلاری را برای گرجستان، یک کشور کوچک با کمتر از پنج میلیون نفر جمعیت، تصویب کرد. افزون بر این، ایالات متحده به نحو موفقیت آمیزی اسرائیل را تشویق کرد که مشاوران و مربیان آموزش نظامی خود را برای حمایت از توسعه سریع نیروهای مسلح گرجستان اعزام کند.
علی رغم مواجهه با رشد نگرانی های امنیتی در داخل کشور، دولت بوش به ساکاشویلی فشار آورد تا ۱۷۰۰ نیروی دیگر را به عراق اعزام کند. به این ترتیب، گرجستان تعداد نیروهای خود را در عراق به بیش از پنج برابر افزایش داد. این در حالی است که سایر کشورهای تحت امر آمریکا در نیروهای چند ملیتی در حال خارج ساختن نیروهای خود هستند.
گرچه گرجستان در منطقه ای میان حوزه نفوذ تاریخی روسیه و سه هزار مایلی اقیانوس اطلس واقع است، با این همه بوش تلاش بلندپروازانه ای را برای عضویت گرجستان در پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) آغاز کرده است. روس ها که ملاحظه کردند واشنگتن تضمین های قبلی خود را مبنی بر عدم گسترش ناتو به شرق نادیده گرفته است، دورنمای توسعه ناتو به منطقه مهم استراتژیک و بی ثبات قفقاز را تحریک آمیز تلقی کردند. این امر ملی گرایان روسیه و رهبران نظامی این کشور را برانگیخت؛ آنان هیچ تردیدی در تقویت تصمیم خود مبنی بر حفظ حضور نظامی روسیه در اوستیای جنوبی و آبخازیا نداشتند.
دلیل بخش عمده حمایت آمریکا از ساکاشویلی، مانند حمایت آن از شواردنادزه، موضوع نفت است. ایالات متحده تلاش کرده تا گرجستان را به عنوان دالان انتقال عمده انرژی این منطقه تثبیت کند. از این رو، یک خط لوله نفت از منظقه خزر که تحت عنوان BTC (باکو - تفلیس - جیهان) نامیده می شود و یک خط لوله انتقال گاز طبیعی موازی احداث شد که هر دو خط لوله به منظور اجتناب از مسیر منطقی جغرافیایی روسیه یا ایران طراحی شده اند.
در ضمن روس ها در تلاش به منظور حفظ کنترل بیشتر بر روی انتقال نفت از منطقه با اعمال فشار بر دولت های قزاقستان، ترکمنستان و ازبکستان جهت امضای توافقنامه صادرات انحصاری و احداث خط لوله گاز طبیعی از روسیه، به این موضوع واکنش نشان داده اند.
در بحبوحه اتهامات مطرح شده در خصوص فساد گسترده و نه تأکید شایسته بر رشد فقر، دولت ساکاشویلی در نوامبر ۲۰۰۷ با تظاهرات گسترده ای مواجه شد که وی با اعمال سرکوب های شدید، تعطیلی رسانه های مستقل، بازداشت رهبران مخالف و اعزام نیروهای امنیتی خود برای حمله و ضرب و شتم تظاهر کنندگان بوسیله گاز اشک آور، باتون، گلوله های پلاستیکی، ماشین آب پاش و تجهیزات صوتی، به آنان پاسخ داد. ناظر حقوق بشر از دولت گرجستان به خاطر استفاده «بیش از حد» از زور علیه تظاهر کنندگان انتقاد کرده و گروه بحران بین المللی نیز در خصوص رشد استبداد و اقتدارگرایی در این کشور هشدار داد. علی رغم این موارد، ساکاشویلی همچنان از پشتیبانی قوی واشنگتن و حمایت گروه های عمده داخلی گرجستان برخوردار است.
● مقدمه بحران کنونی
برخی از سیاست های نادرست آمریکا نقش مهمی را در تشویق گرجستان برای آغاز تهاجم ششم آگوست خود به اوستیای جنوبی بازی کرد. نخستین عامل، میلیتاریزه کردن گرجستان تحت امر آمریکا بود که احتمالاً به گرجستان جسارت و تهور بخشید تا منازعه بر سر اوستیای جنوبی را بوسیله ارتش حل و فصل نماید. درست یک ماه قبل، ایالات متحده با بیش از ۱۰۰ نیروی نظامی خود، رزمایش مشترکی را با گرجستان برگزار کرد. این در حالی بود که بر اساس گزارش نیویورک تایمز، بوش با صدای بلند حمایت علنی خود از وحدت سرزمینی گرجستان در نبرد با روسیه بر سر جدایی طلبان را اعلام کرده بود. هنگامی که این شرایط رو به وخامت گذاشت، کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا دیدار سطح بالایی را با ساکاشویلی در تفلیس انجام داد و روابط استراتژیک قوی میان دو کشور را مورد تأکید مجدد قرار داد.
بنا بر پیش بینی رادیو آزادی، ساکاشویلی احساس کرد که ارتش او بعد از چندین سال که تحت آموزش و مسلح شدن مجدد بوسیله آمریکا قرار داشته، اکنون قادر به شکست جدایی طلبان و خنثی کردن حافظان صلح روسی است. بر اساس اظهارات "چارلز کوپچان" عضو شورای روابط خارجی آمریکا، واشنگتن سبب شد ساکاشویلی در محاسبات خود اشتباه کرده و روی خود حساب زیادی باز کند. ساکاشویلی گمان کرد که در پایان این نبرد اگر وی در وضعیت بدی قرار داشته باشد غرب به کمک او خواهد آمد.
بدون تردید فاکتور دیگری آمریکا را واداشت تا برای پیوستن گرجستان به ناتو تلاش کند. تلاش های انجام شده بوسیله برخی قانونگذاران معروف و سرشناس کرملین برای شناسایی رسمی اوستیای جنوبی و آبخازیا، با تلاش های افزایش یافته جهت الحاق گرجستان به ناتو در بهار امسال همزمان شد. همچنین بر اساس برخی برآورد های ما، حمایت غرب از اعلام یکجانبه استقلال کوزوو، برخی از رهبران ملی گرا در منطقه خودمختار گرجستان، همراه با حامیان روسی آنان را برانگیخت تا برای استقلال این ملت ها فشار وارد سازند.
● آمادگی دفاعی برای به چالش کشیدن تهاجم روسیه وجود نداشت
روشن بود که ضد حمله نظامی وسیع و برق آسای روسیه، در حالی که بلافاصله پس از حمله گرجستان به اوستیای جنوبی صورت گرفت، از قبل به خوبی طراحی شده بود. این موضع، همچین فراتر از دفاع از این جمهوری و اعزام نیروهای روسی به عمق خاک گرجستان و تحمیل تلفات سنگین غیر نظامی بود. این موضوع همچنین هیچ ربطی به مردم ستمدیده ای که برای تصمیم خود می جنگیدند نداشت و همه چیز به ژئوپولیتیک و دفاع از ملی گرایی میلیتاریستی روسیه مربوط بود.
در حالی که جامعه بین الملل زمینه های محکمی برای به چالش کشیدن تهاجم روسیه داشت، با این وجود، ایالات متحده تقریباً همه جایگاه اخلاقی خود را برای اتخاذ یک موضع اصولی از دست داد. برای مثال، پاسخ نامتناسب و شدید نیروهای مسلح روسیه کوچک تر از حملات ۲۰۰۶ اسرائیل به لبنان بود که نه تنها از سوی دولت بوش بلکه از سوی دموکرات های کنگره از جمله باراک اوباما به شدت مورد دفاع واقع شد.
استفاده روسیه از نیروهای نظامی در مقیاس وسیع، برای دفاع از جمهوری خودمختار اوستیای جنوبی با حمله وسیع به گرجستان به نحو قابل ملاحظه ای ویرانگرتر از تهاجم تحت امر آمریکا و ناتو به صربستان برای دفاع از کوزوو در سال ۱۹۹۹ نبود.
و تهاجم زمینی روسیه به گرجستان، گرچه نقض آشکار هنجارهای قانون بین الملل است، اما از نقض قوانین بین المللی توسط آمریکا با تجاوز به عراق در سال ۲۰۰۳ اهمیت کمتری داشت.
این امر بدان معنی نیست که تجاوز نظامی روسیه نباید به شدت و دقت تمام مورد مخالفت واقع شود. با این وجود، کمک آمریکا به این تراژدی آشکار است و عدم حضور هیچ قدرت اخلاقی برای به چالش کشیدن آن، نباید نادیده گرفته شود.
نویسنده: استیفن - زونس
مترجم: کیانوش - کیاکجوری
منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فارن پالیسی این فوکس
٭ استیفن زونس: تحلیلگر ارشد (FOREIGN POLICY IN FOCUS) و استاد مطالعات سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه سانفرانسیسکو
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید