سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

بازگشت دکترین نیکسون


بازگشت دکترین نیکسون
درامریكا، اینكه هر رییس جمهور دكترین سیاست خارجی خاص خود را انتخاب كند، قانونی نانوشته است.
دكترین جیمز مونرونه، بحث دفاع امریكا بود. هری ترومن، محدود نگه داشتن را هدف قرار داده بود و دكترین سیاست خارجی جورج بوش نیز كه پس از بیرون راندن طالبان از افغانستان در سال ۲۰۰۲ فاش شد، جنگ پیشگیرانه برای از بین بردن تروریسم و گسترش دموكراسی بود.
در آن زمان، این دكترین به مذاق بسیاری خوش آمد. كشور یكپارچه شد، ارتش با غرور و افتخار سرش را بالا گرفته بود، و در كل اوضاع رویایی بود. امریكایی ها خودشان را آماده كرده بودند تا جهان را تسخیر كنند.
اما افسوس كه امروز هیچ خبری از آن همه برو بیا و سروصدا و جنجال نیست، حال دیگر دكترین سیاست خارجی بوش در دید همگان، احمقانه جلوه می كند. ارتش امریكا از به درازا كشیدن زمان جنگ در حال درهم شكستن است. آنچه در پیشانی امریكا خوانده می شود، افتخار نیست، بلكه منزوی شدن است.
اكنون دیگر امریكایی ها نمی خواهند به جنگی پیشگیرانه ادامه دهند و خواهان آرامش و صلح هستند.
و اما چاره بوش چیست؟ چگونه باید پاسخ میلیون ها نفر مردم خود را بدهد؟ پس از مدت ها این دست و آن دست كردن، دولت بوش به جایی راه نیافت جز سرقت از دكترین نیكسون، دكترینی كه نیكسون در سال ۱۹۶۹ میلادی برای ملتی كه دیگر از جنگ ویتنام جانشان به لبشان رسیده بود، رو كرد.
دیگر نیروهای امریكایی خطوط جبهه علیه كمونیسم جهانی را اداره نمی كردند. در ویتنام جنگ را در سایگون (پایتخت پیشین ویتنام جنوبی) به اتمام رساند. در خلیج فارس، ایران را به گونه ای ساخت كه گسترش شوروی را زیر نظر بگیرد. امریكا دیگر هرگز پلیس جهانی نبود، این اقدام نوعی نیكی به همه جهان محسوب می شد. امریكا به تنهایی عهده دار، مربی و كمك متحدانی شد كه كمونیسم داشت در آنها رسوخ می كرد.
و اكنون جورج بوش در تلاش است تا دكترینی شبیه به دكترین نیكسون ارایه دهد. اكثر روزهای سال ۲۰۰۶ میلادی مقامات دولتی او به سومالی كه مخالفان در آن دست به اقدامات تروریستی می زدند فكر می كردند. درست در كنار سومالی، یعنی جیبوتی، تعداد نظامی های امریكایی در پایگاه های این كشور، به حدود هزار تن می رسید.
اما به جای وارد كردن آن ها به غائله، امریكا از اتیوپی، همسایه و رقیب دیرینه سومالی، كمك گرفت.
هنگامی كه حدود دو هفته پیش نیروهای اتیوپی وارد موگادیشو شدند، حاكمان اسلام گرا را از آن بیرون راندند، دولت بوش در پشت پرده این عملیات را تشویق و از ستاره بخت خود تشكر كرد كه نیروهایی كه در موگادیشو هستند، اتیوپیایی اند و نه امریكایی.
امریكایی ها به تدریج با داستان امریكا و سومالی بیش تر آشنا شدند. در افغانستان، امریكا بیش تر جنگ ضد طالبان را برعهده ناتو گذاشته است. در كره شمالی، امریكا كار خود را به طور وسیعی از طریق چین انجام می دهد. در دارفور، نیروهای حافظ صلح اتحادیه افریقایی وظایف امریكا را انجام می دهند. در تابستان گذشته، دولت بوش كوشید با حمایت از اسرائیل در جنگ با مقامات حزب الله لبنان، مسولیت سیاست امریكا در دور كردن ایران از متحد قدرتمند لبنانی خود را به اسرائیل تفویض كند.
و در عراق در حال حاضر امریكا هر روز بیش از گذشته برای غلبه بر اخلالگران، خلع سلاح شبه نظامیان و خروج نظامیان خود از خاك این كشور، به نوری المالكی تكیه می كند.
نكاتی كه آورده شد و بسیاری نكات دیگر، حسی را به وجود می آرود و آن اینكه، امریكا كه اكنون در عراق به زانو درآمده است، مانند چند سال گذشته نمی تواند با تهاجم نظامی یا حتی دیپلماتیك، در این كشور دخالت كند. هنگامی كه امریكا برای انجام وظیفه هایش متوسل به دیگر كشورها می شود، كار خود در آن زمینه را نیز پایان می بخشد. ممكن است كه اتیوپی چند تروریست را دستگیر كند و از این طریق خرقه قدرت در شاخ آفریقا را بر تن نماید ولی اسلام گراهای سومالی آشكارا گفته اند كه علیه اشغالگران جدید خاك خود دست به جنگ چریكی می زنند. اگر اتیوپی تلاش كند سومالی را تحت سلطه خود بگیرد، ممكن است با اخلالگری های نیروهای اریتره هم روبه رو شود، و این نتیجه ای ندارد جز دمیده شدن در شیپور جنگ منطقه ای. نمونه های بیشمار دیگر مشكلاتی در مناطق دیگر نیز ایجاد شده است. برخی از شركای امریكا در ناتو نیروهای خود را به جنوب پر از تهدید و خطر افغانستان گسیل نمی كنند. در كره شمالی، چین برای ادامه بحث ها بر سر برنامه هسته ای فشار های لازم را به پیونگ یانگ وارد آورده است، ولی به گونه ای كه طرف سومی وارد این مذاكرات نشود. افزون بر این، در حالی كه دولت بوش از اسرائیل در جنگ علیه حزب الله لبنان حمایت كرد، ولی شكست اسرائیل در پایان این جنگ سبب شد كه دولت موافق غرب لبنان، كه زمانی به عنوان نگین دموكراسی امریكایی در منطقه می درخشید، از بین برود.
نكته ای كه به احتمال زیاد از چشم بوش افتاده این است كه دكترین اصلی نیكسون نیز آن طور كه باید، خوب عمل نكرد. هنگامی كه نیروهای امریكایی ویتنام را ترك كردند، ویتنام جنوبی فروپاشید. شاه ایران كه پلیس امریكا در برابر دخالت شوروی در خلیج فارس بود، به تدریج از تهدید كمونیست ها استفاده نمود و حكومتی استبدادی برپا كرد.
در كوتاه مدت شاید برای امریكا راه فراری باشد، آن هم با از دست دادن بخشی از منافع خارجی خود، اما در بلند مدت، دولتمردان امریكایی، با كمال میل، به خاطر ناتوانی در رهبری، جریمه آن را پرداخت می كنند.
بازگشت دكترین نیكسون یكی از هزینه های پنهان جنگ عراق است. امریكا به هر صورت راهی جز ترك خاك عراق ندارد. وقتی كه این اتفاق بیفتد، سیاستگذاران امریكایی، خواهند توانست جهان را باری دیگر مشاهده كنند، با زمان و منابع بیشتری كه در اختیار دارند. آن وقت شاید آمریكا بتواند دكترین نیكسون را یكباره و برای همیشه ترك كند.
ترجمه: حمید رضا همایونی فر
منبع: Time
منبع : روزنامه جوان