پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

مهندسی هویتی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه در قالب گفتمان مبارزه با ترورسیم


مهندسی هویتی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه در قالب گفتمان مبارزه با ترورسیم
حمله ۱۱ سپتامبر سر فصل نوینی در روابط بین الملل و سیاست خارجی آمریکا محسوب میشود. همچنین این حادثه بستر تکوین گفتمان مناسب در سیاست خارجی را پدید آورد. به عبارتی به هم پیوند خوردن موفقیت آمیز چند گفتمان بستر مناسب گفتمانی فراهم شد. این گفتمانها یعنی لیبرالیسم و امنیت ملی «تروریسم» هستند که زمینه شکل گیری گفتمان نظم لیبرال را برساختند. پس از ۱۱ سپتامبر یکی از تأثیرات مهم آن بروز مرزبندی جدید امنیتی بر مبنای فرهنگ و هویت است. به عبارتی د رتداوم و تکامل تفکر هانتینگتونی جنگ تمدنی، مرزبندی جدید را ارزشها و هنجارها تعیین می‌کنند. و در این مرزبندی هویت در متن قرار می‌گیرد. بدین روی خاورمیانه مرکز ثقل سیاست خارجی آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر شد، چرا که آمریکا ارزشهای هویتی خود را در تعارض با ارزش و هنجارهای مردم خاورمیانه یافته است. و آمریکا برای اشاعه لیبرالیسم و مؤلفه­های آن در دموکراسی، مبارزه با تروریسم را ضروری یافته است. هدف امریکا از ایجاد نظم لیبرال مهندسی هویتی خاورمیانه در راستای ارزشها و هنجارهای خود می­باشد. در این نوشتار سوال ما این است که چگونه تغییر در سیاست خارجی آمریکا زمینه گفتمانی مناسب را فراهم آورد؟ فرض این نوشتار بر اساس دیدگاهی معنا محور و سازه انگارانه است که رهبران آمریکا با اتکاء به حادثه ۱۱ سپتامبر ساختار فرصت معنایی لازم را با ایجاد پیوند گفتمانهای بنیادین هویتی سیاست خارجی آمریکا در جهت نظم لیبرال فراهم سازند و با بر ساختن تروریسم به عنوان «دیگری» به نخستین آماج سیاست جدید خود در قالب خاورمیانه بزرگ مطرح کنند.
● کارکرد گفتمان در سیاست خارجی
گفتمان یکی از نشانه­های تأثیر گذار در الگوهای رفتاری کشورها محسوب می­شود. در هر دوران شکل خاصی از قالبهای گفتمانی ظهور می­یابد که تأثیر خود را بر رفتار سیاست خارجی و داخلی به جا می­گذارد. قالبهای گفتمانی را میتوان با نشانه­هایی از ساختار حکومتی پیوند داد و از این طریق بین سیاست خارجی و قالبهای گفتمانی رابطه ایجاد نمود. (۱) اگر سیاست خارجی شکلی از الگوی قدرت باشد در حوزه سیاست خارجی نیز نشانه­هایی از قدرت سازی در قالب گفتمان ظهور می­یابد. از طریق تحلیل گفتمانی میتوان الگوهای متنوعی از رفتار سیاسی و بین المللی به کار گرفت. اگر سیاست هویت مبنای تفاوت رفتار کشورها و بازیگران تلقی شود، در آن شرایط میتوان گفتمان را فراتر از فضای ادراکی تلقی نمود و آن را مجموعه­ای از ادراکات، احساس عمومی و هویت سازی در سطح بین المللی دانست. بر اساس قالبهای هویتی و چهارچوبهای گفتمانی، الگوهای رفتار در سیاست خارجی شکل می­گیرد. بنابراین کشورها در قالب گفتمانی به سیاست خود معنا میدهند و میتوان گفتمان را به معنای فرآیندهای اجتماعی و نظامهای شناخت دانست که معنا از طریق آن تولید، تثبیت، تجربه و متحول می­شوند. گفتمانها هستند که امور را بهنجار، طبیعی و امکان پذیر می­سازند. میدان کنشهای مماس را تعریف میکنند و هویتها و ظرفیتهای اجتماهی را تولید می­نمایند. بنابراین گفتمانها مولد هستند، آنها راههای خاصی از موجودیت در جهان و عمل در آن را معنادار میکنند. و به یک رژیم حقیقت شکل میدهند که راههای دیگر کنش و هویت را حذف می­کنند. (۲) به طور کلی گفتمانها تأسیس کننده ابژه و سوژه میباشند و هر گفتمان مبتنی بر بسیاری از سمبلها می­باشد. در سیاست خارجی آمریکا میتوان ابژه‌های مختلفی را مد نظر قرار داد که بر مبنای قالبهای گفتمانی پدید آمده­اند. در گفتما سیاست خارجی آمریکا نشانه­­هایی از قالب قواعد ادراکی رهبران سیاسی وجود دارد که این قواعد میتواند در چهارچوب ایدئولوژی شکل گیرد. آنچه به عنوان تروریسم و بنیادگرایی اسلامی مورد توجه نومحافظه کاران قرار می­گیرد. میتوان انعکاس قواعد ایدئولوژیک دانست. بنابراین آمریکا توانست پس از ۱۱ سپتامبر نشانه­هایی از تمایز گفتمانی را بین خود و «دیگران» ایجاد نماید. در این تمایز گفتمانی «خود» آمریکا تلقی می­شود و «دیگری» انعکاس رادیکالسیم اسلامی دانست. در تبیین نظریه گفتمانی، هر گونه تغییر و دگرگونی را میتوان بر اساس تحولات دائمی سوژه­ها توضیح داد. به عبارتی سوژه­ها تلاش می­کنند تا شکل خاصی از تمایز را بین خود و دیگران ایجاد نمایند. نکته­ای که باید به آن توجه کرد این است که در هر زمان در هر جامعه و در سطوح مختلف گفتمانهای متعددی هستند که به یک اعتبار فرهنگ جامعه را تشکیل می­دهند و کنگشران با تکیه بر این فرهنگ، سیاستهای خود را عرضه می­کنند. در نتیجه بر منافع فرهنگی تکیه می­کنند که ساخت اجتماعی نوینی را امکان پذیر می­سازد. (۳) برخی نظریه پردازان گفتمانها را با عنوان جعبه ابزاری یاد می­کنند که قابلیت آن را داشته باشد که اهداف آنها را توجیه کند و مشروعیت بخشد. نومحافظه­ کاران به عنوان جنبش اجتماعی در میان عناصر گفتمانهای مختلف، گفتمانی نوین خلق کردند که همراه با تکوین هویت­های جدید از خود و دیگری است. اگر کنشگران خواهان ایجاد تغییر موفق شوند بر گفتمانهایی تکیه کنند که نقش بنیادین هویت هویت‌سازی برای بخشهای گسترده از جامعه سیاسی داشته باشد و کنش‌های خاصی را ضروری سازد و آماجی را به عنوان دیگری مشخص سازد که خود در تضاد با آن به خویشتن هویت می­بخشد، امکان ایجاد تغییر فراهم می­شود.
● تروریسم گفتمان هویت ساز سیاست خارجی آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر
تروریسم در اصل در گفتمان امنیت ملی که یک گفتمان هویت بخش و دگر ساز است، جای می­گیرد. در دوران جنگ سرد شوروی و کمونیسم در راهبرد امنیت ملی آمریکا به دیگری شکل می­داد. اما پس از جنگ سرد آمریکا در غیاب یک دیگری با نوعی بحران هویت یا به عبارتی با بحران معنایی در تعریف از خود رو به رو بود. به طور کلی آمریکا همیشه باید بر اساس یک «دیگری» دشمن سیاستهای خود را تعریف نماید یا به عبارتی آمریکا بدون دشمن زنده نیست. هانتینگتون با مطالعاتی که انجام داده، مهمترین مشکل فرآوری آمریکا را بر اساس نشانه­هایی از فقدان هویت مورد تحلیل قرار داده است. وی می­گوید: انجام هر مجموعه­ای بر اساس وجود دیگری شکل می­گیرد. وی درصد هویت سازی برای ساختار سیاسی آمریکا بود. از آنجا که هویت بر مبنای دیگری تعریف می­شود، از این رو وی اصلی­ترین ضرورت امنیت ملی آمریکا را تقابل گرایی دانسته است. (۴) و از این منظر تئوری برخورد تمدنها در اصل نوعی هویت سازی بود چرا که از نظر وی آمریکا بیش از اغلب کشورها، نیازمند یک دیگر مخالف برای حفظ هویت درسطح بین المللی است. آمریکا طی دهه­ی ۹۰ در قالب چند مفهوم بنیادین که در پیوند با یکدیگر قرار گرفتند، به نوعی دگرسازی جدید دست بزند که هرچند مبهم بودند اما می‌توانست بنیان هویت سازی پس از جنگ سردی آمریکا باشد. این مفاهیم تروریسم، دولت سرکش و اشاعه سلاحهای کشتار جمعی که در واقع ارکان اصلی تهدید را برای آمریکا پس از جنگ سرد شکل می­دهند. می­باشد. به طور کلی تهدیدات و ماهیت آن نقش اساسی در استراتژی کلان آمریکا بازی می­کنند از این رو به اعتقاد نومحافظه­ کاران تهدیدات شناسایی شده مورد توجه گروههای اجتماعی قرار گیرند و بر اساس نوع تهدید، هویت جدیدی ایجاد شود. و نومحافظه­ کاران هویت ملی آمریکا را بر مقابله با تهدیدات دوران پس از جنگ سرد تبیین می­کنند. آنان اعتقاد دارند که شکل جدیدی از تهدیدات و شکل جدیدی از جنگ سرد ایجاد شده که آمریکا باید با آن مقابله نماید. با فروپاشی شوروی نومحافظه کاران تلاش نمودند تا فضای مبتنی بر تصویر سازی دشمن مخاطره آمیز را به وجود آورند و هویت سازی میتوانست دشمن جدیدی را معرفی نماید. دشمنی که ماهیت ایدئولوژیک داشته باشد و به گونه­ای مؤثرتری در نظام باورها تثبیت شود (۵) بنابراین همانگونه که قبلاً گفتیم مفاهیم دولت سرکش و تروریسیم هویت یا سوژه­ای برای امنیت ملی آمریکا تبدیل کرد. و ۱۱ سپتامبر تروریسم را به مرکز ثقل سیاست خارجی امریکا تبدیل کرد و به نوعی هویت ساز سیاست خارجی آمریکا می­باشد. یکی از اثرات ۱۱ سپتامبر بر محیط بین المللی وارد کردن گفتمان هویت و امنیتی شدن آن در سراسر جهان می­باشد. بعد از ۱۱ سپتامبر یکی از اصلی‌ترین گفتمانهای مطرح در آمریکا این بود که ارزشهای آمریکا مورد هدف تروریستها قرار گرفته است. یا به عبارتی هویت امریکایی هدف تروریستها معرفی شده و هویت دیگران در هاله­ای از تهدید امنیتی تصویر می­گردد. و جمله معروف بوش «در جنگ با تروریسم یا دیگران با ما هستند یا ضد ما» تا حدودی نشأت گرفته از نگاه هویتی به سیاست آمریکا دانست. (۷)یکی از نگرش هویتی به سیاست آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر نوعی ایدئولوژیک‌گرایی می­باشد. و طرح محور شرارت بوش در این چهارچوب قرار می­گیرد. در حقیقت نه تنها هویت کشورهای مشخصی را امنیتی می­کند بلکه منازعه را نیز ایدئولوژی می­کند. و حتی گفتمان تغییر رژیم یک گفتمان هویتی در خصوص ماهیت تهدیدزای برخی کشورهای منطقه می­باشد و هویت خاص برخی از نظامها را تروریسم و لزوم تغییر آن را در پیش می­گیرند. (۸) در واقع با مطرح شدن دولت سرکش در قالب محور شرارت به عنوان یک تهدید تلاشی برای دست یافتن به یک بینش نوین راهبردی بود. (۹) و این دولتها در چهارچوب گفتمان تروریسم و حمایت از آن تعریف می­شدند و سپس در پیوندبا اشاعه­های سلاحهای کشتار جمعی قرار گرفتند. بنابراین پس از ۱۱ سپتامبر با ظهور مفهوم دولت سرکش و محور شرارت کنشگرانی که تهدیدی برای هویت آمریکا محسوب می­گشتند. بر ساخته شدند. (۱۰) بنابراین طرح این مفاهیم و واژه­ها در برخی محافل سیاسی آمریکا تقویت گرایشهایی است که ناامنی احساس شده در جامعه آمریکا بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر با ایجاد نوعی برتر طلبی هویتی و تضعیف هویتهای متخاصم کم کنند و به عبارتی نومحافظه کاران بر مبنای روایتی تاریخی از فروپاشی شوروی با مطرح کردن محور اهریمنی یا شرارت که عراق از اجزای آن بود جایگزین امپراطوری اهریمنی در مورد شوروی کنند و از این طریق سیاستهای خود را هویت سازی و معنا بخشی کنند.
مبارزه با تروریسم خاورمیانه مرکز ثقل سیاست خارجی آمریکا درهزاره سوم قرارداد. اما اهمیت خاورمیانه بر سیاستمداران آمریکا از جاذبه بیشتری برای حضور برخورداری ساخته است، ماهیت حیات ارزشی در این منطقه است. ارزشهای حاکم بر منطقه به شدت در تعارض با ارزهای مورد نظر آمریکا که متناسب با منافع او هستند، قلمداد می‌شوند. بدین روی آمریکائیها یک دگرگونی بنیادی را در ساختارهای فکری و ارزشی در قالب طرح خاورمیانه بزرگ ضروری می­یابند. در این طرح با همه اجزای آن یعنی تلاش برای ایجاد ثبات در خاورمیانه بر اساس تحکیم و تثبیت ارزشها و شکل دادن مجدد به کشورهای منطقه بر اساس تبدیل نظامهای سیاسی به حکومتهایی مبتنی بر عناصر جامعه مدنی با ارزشهای غرب هماهنگی داشته باشد. میتوان پیوند میان عناصر گفتمانهای اصلی سیاست خارجی آمریکا و تروریسم (امنیت ملی) و لیبرالیسم را دید و آن را بخشی دیگر از گفتمان نظم لیبرال دید. و این نظم لیبرال در چهارچوب ارزشهای آمریکایی و در قالب گفتمان مبارزه با تروریسم پیاده می­شود. نظم در صحنه بین المللی در چهارچوب مضامین هنجاری، ارزشی و ایدئولوژیک شکل می­گیرد. و بازیگران برتر نظام بین المللی شکل دهنده نظم هستند دارای هویتهای متمایز و متفاوت هستند. به همین روی نظم بین الملل به ضرورت بازتاب ارزشهای هویتی کشور برتر است. بازیگران برای پی­ بردن به رفتار بیرونی توجه را معطوف به ارزشها و هنجارهای حاکم بر عملکردهای سیاسی داخلی میکنند که هویت همتایان آنها را در سیستم بین المللی سامان میدهد. (۱۱) بازیگران برتر نظام بین الملل بر این باور هستند که رفتار بین المللی بازیگران تا حدود وسیعی متأثر از ایده­ها و هویت آنهاست. رفتار بین المللی بازتاب فرآیند یادگیری اجتماعی است، پس اگر بتوان محیط اجتماعی مبتنی بر ارزشهای یکسان به وجود آورد پس رفتارها هم همسو خواهند شد و اشاعه ارزشهای لیبرال منجر خواهد شد که بستر ارزشی شکل گیری سیاست­های بین المللی یکپارچه شوند. (۱۲) بنابراین بازیگران مطرح نظام سعی می­کنند هویت داخلی خود را جلوه جهانی دهد و مؤلفه­های آن را اساس و پایه­گذار نظمی کند که به ضرورت برای کنترل هرج و مرج حیات می­یابد. از این رو آمریکائیها بعد از فروپاشی نظم دو قطبی به خصوص بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر فرصت را نصیب آنان کرد که تا به جهانی سازی مقوله­های شکل دهنده هویت خود و به عبارتی راه و رسم زندگی آمریکاییها با تمامی ارزشهای آن در صحنه جهانی بپردازند. از این رو آمریکائیان در پی گسترش و نهادینه کردن ارزشهای خود هستند. مبارزه با تروریسم که در تعارض با ارزشهای خود میدانند، ضروری می­یابند. بدین متظور در چارچوب مهندسی اجتماعی در پی جهانشمول ارزش‌هایی هستند که سیاست گسترش دادن ساختارها و نهادهای دموکراتیک را تشکیل می‌دهد. و در این مورد دمکارسی را تنها چارچوب مناسب برای اداره جامعه و تأمین منافع آن می‌دانند. (۱۳) و مهندسی اجتماعی را تنها راه مبارزه با تروریسم و مشروعیت دادن به ارزشهای مدرنیته که هویت ساز غرب است میدانند. از این رو آنان هر جا امکان دارد دموکراسی را هر چه بیشتر تشویق و ترویج کنند.(۱۴) بنابراین آمریکائیان از طریق فرآیند دموکراتیزه کردن در خاورمیانه در صدد مشروعیت بخشیدن لیبرالیسم هستند تا مدل غربی تکرار گردد. و برای حیات بخشیدن گفتمان، لیبرالیسم، ضرورت اولیه استقرار دموکراسی و نهادهای دموکراتیک است. آنان در چارچوب تز صلح دموکراتیک بر این باورند هر چه نقاط اتصال بین بازیگران متعددتر باشد، کانالهای بیشتری برای مدیریت تعارضات از طریق غیر خشونت آمیز وجود دارد. دموکراسی به معنای ایجاد کانالهای فراوان تأثیر گذار بر شکل گرفتن ماهیت تعاملات داخلی بین گروههای متفاوت با نیازهای متمایز و در عین حال تأثیرگذار بر شکل دادن به هویت سیاست خارجی است. (۱۵) راهبرد آنان در خاورمیانه این است که اگر دموکراسی در خاورمیانه تحقق یابد، به لحاظ اینکه چشم اندازهای واحد، ارزشهای هم سو و الگوهای یکسان در بین رهبران و مردم کشورها به وجود خواهد آمد، منازعات بین بازیگران منطقه مدیریت خواهد شد و ریشه­های افراط گرایی به خشکی خواهد گرایید. در چارچوب این منظومه فکری به باور آمریکائیان مذموم دانستن تروریسم هنگامی حیات می‌یابد که زبانی واحد و ارزشها و هنجارهای مشترک به عنوان هویت این کشورها با تعارضات مشابه از واقعیات به کار گرفته شود. و این تنها در بستر حاکمیت دموکراسی به وجود می­آید. (۱۶) بنابراین آمریکا در صدد متقارب ساختن هویتها در منطقه با توجه به ارزشهای لیبرال از دموکراسی تا بازار آزاد را دارد. (۱۷) و در راه اشاعه ارزشهای لیبرال به سرزمینها به شدت تنیده در باورهای متفاوت و نگرشهای متعارض آمریکا مبارزه با تروریسم را ضروری میداند. و سیاست دموکراتیزه کردن آمریکا با توجه به خصلت ارزشها و هنجارهای حاکم بر منطقه برای مدت مدیدی بی­ثباتی سیاسی را در منطقه به وجود خواهد آورد و این به این معنی است که آمریکا برای تامین منافع ملی و از بین بردن خطرات که متوجه ارزش و هنجارهای آنان است، سیاست مهندسی هویتی مردم خاورمیانه را دنبال می­کنند و این طبیعی است که مقاومت وسیع در بین مردم در خصوص تلاش آمریکا برای دگرگون کردن هنجارهای حاکم جلوه­گری کند.
● نتیجه­گیری
همانطور که در این نوشتار بیان کردیم حوادث ۱۱ سپتامبر زمینه معنایی لازم را برای تغییر در گفتمانهای سیاست خارجی آمریکا پدید آورد و پس از ۱۱ سپتامبر زمینه­ معنایی پیوند میان گفتمانهای بنیادین شکل دهنده­ به هویت سیاست خارجی آمریکا به وجود آمد. در بین گفتمانهای موجو.د در سیاست خارجی گفتمان تروریسم در قالب امنیت ملی را میتوان از مؤثرترین بخشهای جعبه ابزار کفتمانی­ای دانست که رهبران آمریکا با تکیه بر آن توانستند تغییر در سیاست آمریکا را برسانند. اما ۱۱ سپتامبر فرصت را فراهم ساخت تا گفتمان تروریسم تفوق یابد و در پیوند با گفتمان لیبرالیسم قرار گیرد و به آنچه میتوان سیاست خارجی مبتنی بر نظم لیبرال دانست، شکل دهد. بنابراین آمریکائیان پس از ۱۱ سپتامبر با بر ساختن تروریسم به عنوان دیگری در قالب حمله به عراق به نخستین آماج سیاست جدید خود در قالب خاورمیانه بزرگ تبدیل کنند. و آمریکا با مجموعه­ای از حرکتهای فرهنگی و ارزشی در منطقه در قالب اشاعه لیبرالیسم عمل خواهد کرد. به عبارتی نوعی مهندسی اجتماعی یا هویتی گسترده توسط واشنگتن در مورد چگونگی ایجاد هنجارها و ارزشهای خاص خود منطقه و مقابله با برخی از هنجارها و ارزشها دنبال خواهد شد. و این در نهایت از نظر امنیتی برای منطقه بی­ثباتی سیاسی را به وجود می­آورد.
پژوهشگر: ولی الله میلادی گرجی
منابع:
۱- Barry Hindess, Discourses of Power, oxford, Blackwe ۱۹۹۶
۲- دلاپورتا، دودیانی، مقدمه­ای بر جنبشهای اجتماعی، ترجمه محمد تقی دلفروز، تهران، سال ۱۳۸۴
۳- حمیرا مشیرزداه، چرخش در سیاست خارجی آمریکا و حمله به عراق: زمینه­های گفتمانی داخلی، فصلنامه مجله حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، تابستان ۸۶
۴- Samuel Huntington, the erison of American Dational interest foreign Aff. air, September, October ۱۹۹۷, pp, ۱۸- ۱۹
۵- ابراهیم متقی، آمریکا و هژمونی شکننده، نامه دفاع، سال ۸۵، شماره چهارم
۶- سیدکاظم سجادپور، ایران و ۱۱ سپتامبر: چارچوبی مفهومی برای درک سیاست خارجی، فصلنامه سیاست خارجی، زمستان ۸۱
۷- همان منبع
۸- سجادپور، همان منبع
۹- Saunders, E, N, setting Boundaris: caninternational society exclude, Rogue States? international studies Review, ۲۰۰۶,- ۸, (۱): ۲۳- ۵۳
۱۰- حمیرا مشیرزاده، همان منبع
۱۱- Peter j. katzenstein, ed. The colture of national security: Norms and identity in world politics, Newyork. Columbia university press, ۱۹۹۶. p. ۳۶۹
۱۲- الکساندر ونت، نظریه اجتماعی سیاست بین الملل، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه
۱۳ - حسین دهشیار، هابزهای لیبرال در سیاست خارجی آمریکا و ترویج دموکراسی در خاورمیانه، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، بهار ۸۴
۱۴- John Ikenbery, ed. American Democracy promotion: Impulse, strategies and Impact, oxford university press, ۲۰۰۰
۱۵ - حسین دهشیار، همان منبع
۱۶- حسین دهشیار، سیاست خارجی آمریکا، خاورمیانه و دموکراسی، تهران، نشر خط سوم، سال ۱۳۸۶
۱۷- Nau, HENRY, At Home Abroad: Identity and power in American foreign policy, Cornell university press, ۲۰۰۲, p. ۱۵۲- ۱۸۹
منبع : اندیشکده روابط بین‌الملل