پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مگ


مگر آب پشت خانه‌ات افتاده است؟
رک: مگر کشتى‌هايت غرق شده‌اند؟
مگر آسودگى شاخ به شکمت مى‌زند؟
نظير: مگر خوشى زير دلت زده است؟
مگر آنها از مادرند ما از زن پدر؟
رک: مگر ما از صيغه‌ايم آنها از عقدى؟
مگر آنها را خانم زائيده ما را کنيز؟
رک: مگر ما از صيغه‌ايم آنها از عقدى؟
مگر ارث پدرت را مى‌خواهى؟
نظير: ارث پدرت را مى‌خواهى يا مهر مادرت را؟
مگر از آسمان به زمين افتاده‌اى؟
نظير: نيستى آگه ز نرخ لوبيا
مگر اينجا خانهٔ خاله است؟ (عا).
نظير:
خيال مى‌کند که اينجا خانهٔ خاله است
ـ چو بده منزل عوض کن!
ـ عيدت را اينجا در کردى نوروزت را برو جاى ديگر!
مگر با هم جناغ شکسته‌ايم؟
نظير: مگر پيراهنمان در يک آفتاب خشک شده است؟
مگر بلال مُرد، کس ديگر اذان نگفت؟
رک: بلال که مرد اذان‌گو قحط نمى‌شود
مگر به رودخانهٔ خدا سنگ انداخته است؟ (عا).
رک: مگر به اسب شاه يابو گفته است؟
مگر پشت شمس‌العماره لب لبو گفته است؟ (عا).
رک: مگر به اسب شاه يابو گفته است؟
مگر پول را از کاغذ مى‌بُرّند؟
نظير: مگر پول علف خرس است؟
مگر پول علف خرس است؟
نظير: مگر پول را از کاغذ مى‌بُرّند؟
مگر پى آتش آمده‌اى؟ که به اين زودى مى‌خواهى بروى؟
مگر پيراهنمان در يک آفتاب خشک شده است؟ (عا).
نظير: مگر با هم جناغ شکسته‌ايم؟ ـ مگر نافمان را با هم بريده‌اند؟
مگر جيرهٔ ما را بر يخ نوشته‌اند؟
نظير: کباب از شما، بنده معو؟
مگر حاجى را در مکّه ببيني
رک: حاجى حاجى را در مکّه بيند
مگر خم رنگرزى است که توش بزنى و دربياورى؟
رک: مگر شيشه است که يادش کنند
مگر خوشى زير دلت زده است؟
نظير: مگر آسودگى شاخ به شکمت مى‌زند؟
مگردان سر از پند آموزگار٭
٭ بِنِهٔ دل به هر چ آورَد روزگار ......................... (نظامى)
مگر دستى از غيب برون آيد و کارى بکند
نظير: مگر که نوح نجاتم دهد از اين طوفان
مگر سيب سرخ براى دست چلاق بد است؟
نظير: مگر سيب سرخ براى دست بچهٔ يتيم بد است؟
مگر شش ماهه به دنيا آمده‌اى؟ (که هيچ تأمل و صبر ندارى)
مگر شما از عقدى هستيد ما از صيغه؟ (عا).
رک: مگر ما از صيغه‌ايم آنها از عقدى؟
مگر شيشه است که بادش کنم؟ (عا).
نظير:
مگر خم رنگرزى است که فرو کنى و دربياورى؟
ـ آب اماله نيست که تنقيهٔ آدم بکنند!
مگر عقب سرت کرده‌اند؟ (که اين‌قدر در خوردن شتاب دارى)
مگر قرآن خدا غلط شده است؟ (که اين همه فغان و فرياد راه انداخته‌اى)
مگر کشتى‌هايت غرق شده‌اند؟ (که اين چنين به فکر فرو رفته‌اى)
نظير: مگر آب پشت خانه‌ات افتاده است؟
مگر که نوح نجاتم دهد از اين طوفان
نظير: مگر دستى از غيب برون آيد و کارى بکند
مگر گفتم بالاى چشمت ابروست؟
مگر ما از زير بُنه به‌عمل آمده‌ايم؟
نظير: مگر ما کُنج مطبخ به دنيا آمده‌ايم
مگر ما از صيغه‌ايم آنها از عقدى؟ (که ميان ما تبعيض قايل مى‌شويد؟)
نظير:
مگر ما اندريم آنها اصلى؟
ـ مگر آنها را خانم زائيده ما را کنيز؟
ـ مگر آنها از مادرند ما از زن پدر؟
ـ مگر ما از کنيزيم آنها از خانم؟
ـ مگر ما بچّه پيش از قباله‌ايم؟
ـ مگر شما از عقدى هستيد ما از صيغه؟
ـ آنها خاله‌اند و خواهرزاده ما باجى هستيم و حرامزاده؟
مگر ما از کنيزيم آنها از خانم؟ (عا).
رک: مگر ما از صيغه‌ايم آنها از عقدى؟
مگر ما اندريم آنها اصلى؟ (عا).
رک: مگر ما از صيغه‌ايم آنها از عقدى؟
مگر ما بچّهٔ پيش از قباله‌ايم؟ (عا).
رک: مگر ما از صيغه‌ايم آنها از عقدى؟
مگر ما کنج مطبخ به دنيا آمده‌ايم؟
نظير: مگر ما از زير بُته به‌عمل آمده‌ايم
مگر هنوز يزيد پليد در دنياست مگر هنوز بناهاى جور او برپاست
بيتى است از تعزيهٔ امام حسين (ع)
مگس آسان به شهد افتد ولى دشوار برخيزد (جمال‌الدين کازرونى)
مگس جائى نخواهد رفت جز دکّان حلوائى٭
رک: هر کجا شکّرستان بوَد مگس باشد
٭ تو خواهى آستين افشان و خواهى روى درهم کش .................... (سعدى)
مگس حرام نيست لکن دل به‌هم زند
نظير: مگس که تو ماست افتاد کارى نمى‌کند، دل را چرکين مى‌کند
مگس روى رخت چنار نشسته بود به درخت گفت سفت وايستا ميخام پاشم (عا).
اين مَثَل را در مورد شخص کم‌بهاء و نالايقى به‌کار مى‌برند که بخواهد در کارى خودنمائى يا خودستائى کند
مگس که تو ماست افتاد کارى نمى‌کند، دل را چرکين مى‌کند
نظير: مگس حرام نيست لکن دل به‌هم زَنَد
مگسى را که تو پرواز دهى شاهين است٭
نظير:
هر چه آن خسرو کند شيرين بوَد (مولوى)
ـ سگ که شد منظور نجم‌الدين سگان را سرور است (ميرعليشير نوائى)
ـ اسب مشيرالدوله مشيرالدولهٔ اسب‌هاست!
٭ بندهٔ خويشتنم خوان که به شاهى برسم ..................... (زين‌العابدين بروجردى)
مگس کجا تواند که بيفکند عقابى٭
رک: آدم يک پيراهنه با آدم دو پيراهنه نمى‌توان دربيفتد' و 'کبوتر کجا صيد شاهين کند'
      ٭ دلِ من نه مرد آن است که با غمش برآيد
مگو از هيچ نوعى پيشِ زن راز٭
رک: به پيش زنان راز هرگز مگوى
٭............................. که زن رازت بگويد جمله سرباز (سعدى)
مگو پوچ تا نشنوى حرف پوچ٭
رک: مگو ناخوش که پاسخ ناخوش آيد
٭.............................  که خميازه خميازه مى‌آورد (صائب)
مگو ناخوش که پاسخ ناخوش آيد  به کوه آواز خوش دِه تا خوش آيد (ناصرخسرو)
نظير:
    سخن هر چه گوئى همان بشنوى (فردوسى)
    ـ جواب تُرکى تُرکى
    ـ مگو پوچ تا نشنوى حرف پوچ (صائب)
مگو هالو خر بود، دوشابت مزه نداشت!
رک: اگر زاقّى کنى، زيقى کنى مى‌خورمت!
مگوى آنچه طاقت ندارى شنود٭ (سعدى)
نظير:
چو دشنام گوئى ثنا نشنوى (سعدى) 
ـ ناشايسته گويد ناشايسته شنود
٭..............................     که جو کشته گندم نخواهى درود (سعدى)


همچنین مشاهده کنید