پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مف، مق، مک


مفت باشد، گلوله جفت جفت باشد! (يا: مفت باشد، گلوله طاق و جفت باشد!) (عا).
نظير:
به مال مفت رسيدى هلاک کن خود را
ـ طناب مفت که گير بيايد آدم خودش را دار مى‌زند
 ـ اگر قبر مفت گير آوردى برو توش بخواب
ـ شيرين‌تر از عسل، ترياک مفت! ـ طناب مفت که گير آوردى خودت را خفه کن!
مفت را چه جاى گفت باشد
نظير: اسب پيشکشى را به دندانش نگاه نمى‌کنند
مفتش مى‌دهند، سنگش کم است!
با اينکه چيزى را به رايگان در اختيارش مى‌گذارند يا به وى مى‌بخشند هنوز ناسپاس و گله‌مند است و مى‌گويد کم است
مفتکى ننه به بابا سلام نمى‌کند
رک: نان بده، فرمان بده
مفتى و صرّافى؟
نظير: مال مفت صرّافى ندارد
مفرداتش خوب است امّا مرده‌شور ترکيبش را ببرد!
سبحانى نام درويشى (...) کلمات حکمت و عرفان را به مسخره و بدون ربطى بين آنها روان مى‌گفت و شنونده تا زمانى دراز گمان مى‌برد که به جدّ مى‌گويد و فهم آن بر شنونده دشوار است. روزى ناشناس در حلقهٔ درس ميرزا ابوالحسن حکيم معروف به 'جلوه' حاضر شد و در ميان مباحثه همان الفاظ را مسلسل گفتن گرفت. حکيم چند لحظه متحير بدو نگريسته و سپس به فراست هزّال بودنِ او را دريافت و گفت: مفرداتش خوب است اما مرده‌شور ترکيبش را ببرد! (امثال و حکم دهخدا، ج ۳، ص ۱۷۱۹)
مفلس در امان خداست
نظير:
المفلس فى‌ امان‌الله
ـ آدم مفلس را سر نمى‌بُرّند
ـ از برهنه پوستين چون بَر کَنى؟
ـ نه مال دارم که ديوان ببرد، نه ايمان دارم که شيطان بخرد
ـ به حکم شيخ لطف‌الله، المفلس فى‌ امان‌الله!
مقدار هر درخت پديد آيد از ثمر٭
رک: درخت از ميوه‌اش شناخته مى‌شود
٭.............................. معيار هر وجود عيان گردد از صفات (قاآنى)
مقدمهٔ نيکى کردن شرم است و مقدمهٔ بدى بى‌شرمى (قابوس‌نامه)
مقصود توئى، کعبه و بُتخانه بهانه٭
٭ مقصود من از کعبه و بُتخانه توئى تو .............. (خيالى بخارائى / شيخ بهائى)
مکافات بد را بد آيد پديد (فردوسى)
رک: از مکافات عمل غافل مشو
مکافات به آن دنيا نمى‌ماند٭
رک: دنيا دار مکافات است
      ٭ يا: مکافات به قيامت نمى‌ماند
مکر از زنان و تلبيس از ابليس است
نظير: النّساء حبائل‌الشيطان
نيزرک: مکر زن ابليس ديد و بر زمين بينى کشيد!
مکر زن ابليس ديد و بر زمين بينى کشيد!
نظير:
فلک از مکر زن صد ناله دارد
ـ درخت مکر زن صد ريشه دارد
ـ النّساء حبائل‌الشيطان
ـ در همه معنى سرشت زنان از حيلت است (سَمَک عيّار)
ـ اِنَّ کَيد کُنَّ عظيمٌ (قرآن کريم، سورهٔ يوسف، آيهٔ ۲۸)٭
    ـ هر آن کو نترسد ز دستان زن از او در جهان راى دانش مزن (اسدى)
      ٭ مولوى با توسّل بدين آيه چنين سروده است:
روح را از عرش آرد در حطيم      لاجرم کيد زنان باشد عظيم
مکش بيش از گليم خويش پاى٭
رک: پايت را به اندازهٔ گليمت دراز کن
٭ بدان خود را ميان انجمن جاى .......................... (ناصرخسرو)
      نظامى نيز چنين سروده است:
مجو بالاتر از دوران خود جاى مکش بيش از گليم خويش پاى (اسدى)
مکش پاى از اندازه بيش از گليم٭
رک: پايت را به اندازهٔ گليمت دراز کن
٭ مجوى آنچِت آرَد سرانجام بيم  ............................ (اسدى)
مکن بد اگر بد نخواهى به خويش ٭
رک: بد مکن که بد افتى، چَهْ مَکَن که خود افتى
٭ ........................... نکوباش تا نيکى آيَدْتْ پيش (بهمن‌نامه)
مکن بدى که بدى را جزا بدى باشد
رک: بد مکن که بد افتى، چَهْ مکَن که خود افتى
مکن درد از طبيب خويش پنهان٭ (نظامى)
نظير: درد از طبيبان نشايد نهفت
٭ چو مى‌خواهى که يابى روى درمان ....................... (نظامى)
  مکن شادمانى به مرگ کسى    که دهرت پس از وى نمانَد بسى (سعدى)
    نظير: اى دوست بر جنازهٔ دشمن چو بگذرى شادى مکن که بر تو همين ماجرا رود
مکن وعده و گر کردى وفا کن٭
    نظير: يا مکن وعده چون نخواهى کرد يا وفا کن به هر چه مى‌گوئى (از قرةالعيون)
٭ .......................  طريق بى‌وفائى را رها کن (جامى)
مکوب درِ کسى را تا نکوبند درت را٭
نظير:
از ديوار کسى بالا نرو تا از ديوارت بالا نروند
 ـ به در کسى مزن تا درت را به مشت نکوبند
      ٭ ناصرخسرو گفته است:
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتنت کس


همچنین مشاهده کنید