سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

تاثیر فلاسفه‌ اسلامی (ابن‌سینا و ابن‌رشد) در اندیشه فیلسوفان قرون وسطی


تاثیر فلاسفه‌ اسلامی (ابن‌سینا و ابن‌رشد) در اندیشه فیلسوفان قرون وسطی
▪ چه تفاوتی میان تفکر فلسفی قرون وسطی، قبل از تاثیر فلسفه اسلامی و بعد از تاثیر فلسفه اسلامی هست؟
ـ تاثیر فلسفه اسلامی دقیقا در چهار زمینه است:
۱) استناد ژیلسون به نهضت‌های آگوستینی و ابن‌سینایی: تاثیر ابن‌سینا برای پیدایش نوعی نهضت فرهنگی در قرن دوازدهم میلادی در غرب منجر به تالیف آثار زیادی شد که حدودا شاید بتوان سی اثر را نام برد. گروهی از نویسندگان غربی به سبک ابن‌سینا نوشته‌اند، البته به سبک ابن‌سینای اشراقی. اینها بیشتر جنبه اشراقی داشته و ابن‌سینایی هستند. نظری هست که برخی غربی‌ها بیان کرده و می‌گویند که اینها صرفا اشراقی بوده و مسیحی نیستند و کمی با مسیحیت رسمی اختلاف دارند. یعنی یک عرفان اشراقی با گرایش‌های شرقی که اصراری بر مسیحی بودن ندارند و فقط به مسیحیت رسمی وابسته‌ اند خانم دایورنی نشان می‌دهد که در ایشان حتی گاهی نسبت به مسیحیت،‌ ممکن است نوعی الحاد و مخالفت باشد. آنقدر توجه به فلسفه‌های اشراقی نوع ابن‌سینا دارند که شاید این توجه را بتوان مخالفتی با مسیحیت دانست زیرا نشان می‌دهد بعضی رساله‌ها متعلق به اسکات اریژن با متن‌های ابن‌سینا مخلوط شده و آن موقع طریق اسکات اریژن قدغن بود. این نشان می‌دهد که از طریق اسم ابن‌سینا، مقداری از متون اشراقی را که مورد پسند نبوده منتقل می‌کرده‌اند.
۲) تاثیر مستقیم ابن‌سینا در آثار توماس و آ‌لبرت کبیر. البته این تاثیر در آثار توماس بیش از آلبرت است. توماس در وجود و ماهیت، رسما ابن‌سینایی است. در یک کنگره خانم گوآشون راجع به این موضوع سخنرانی کرد و موضع گرفته که درست است توماس از ابن‌سینا اقتباس کرده اما کار او اصیل است. در اینجا کاملا معلوم است که از روی تعصب این حرف را می‌زند زیرا توماس زمانی این کتاب را می‌نویسد که دانشجویی بیش نیست. در مقابل افراط خانم گوآشون من هم با افراط می‌گویم که اصلا این مقدار نسخه‌برداری است و عینا مثل ابن‌سینا است. عبارت آن لاتینی است ولی روح مطلب از ابن‌سینا است. غیر از توماس و آ‌لبرت که آثار ابن‌سینا در آنها بسیار موثر بوده در دون اسکاتوس، تاثیر ابن‌سینا بیشتر است. نمی‌خواهم بگویم او فقط ابن سینایی است بلکه با او زندگی کرده است. اگر ابن‌سینا را نمی‌شناخت، دون اسکاتوس نمی‌شد و تا این حد در فلسفه معاصر تاثیر نمی‌کرد.
۳) تاثیر خاص فلاسفه مسلمان در دانشگاه آکسفورد در قرن سیزدهم که بیشتر از آن است که ما فکر می‌کنیم.
۴) نقش خاص ابن‌رشد که متفاوت با تاثیر ابن‌سینا است. سی‌ژر استادی که ۱۲ سال در قرن سیزدهم در دانشگاه پاریس تدریس می‌کرد، ابن رشدی است و کاری به ابن‌سینا ندارد و مخالف توماس است. در آخر قرن سیزدهم تعارضی می‌بینیم بین سنت فکری ابن‌سینا و ابن‌رشد در غرب. در ۱۲۷۷ (قرن سیزدهم) شخصی به تام پیه (اسقف کلیسای نوتردام پاریس) که فلاسفه را به سبب ابن رشدی بودن محاکمه می‌کند،۲۱۶ ‌ مورد اشتباه برای فلاسفه می‌شمارد. در ۱۲۷۳، چهار سال قبل از این تاریخ توماس از دنیا رفته و سی‌ژر موجب این وقایع است.
افکار فلاسفه مورد بحث قرار می‌گیرد و دانشگاه‌ها آزادی عمل خود را از دست می‌دهند. این موقع تدریس فلسفه تحت بررسی در می‌آید و بعضی فلاسفه در این محکمه نقشی دارند. مثلا هانری، اهل گان که خودش جزو آن گروه است و فیلسوف بزرگی است. از اینجا به بعد دون اسکاتوس که آخرین چهره قرن سیزدهم است فلسفه‌ای بیان کرده که چند معنا دارد. عقلی مسلک است اما صریحا بیان نمی‌کند؛ زیرا می‌داند بعد از محاکمه در ۱۲۷۷ با خطر روبرو خواهد شد. این شخص از ابن‌سینا خیلی استفاده می‌کند. ابن‌سینایی نیست اما استفاده می‌کند و با موضع‌های افراطی نوع ابن رشدی، مخالف است و خیلی مطالب در اثرش هست که چهره مهمی به آن می‌بخشد. از طرف دیگر اثر این دو فیلسوف بزرگ ایرانی تا به امروز اگر در نظر بگیریم، خواهیم دید که لایب‌نیتس در قرن هفدهم اسم ابن‌طفیل را آورده و در مابعدالطبیعه صریحا نام ابن‌رشد را می‌‌برد. در قرن هفدهم، لایب‌نیتس، دکارتی در سنت کارتزین است.
نتیجه اینکه تاثیر ابن‌سینا در قرون وسطی تا به امروز یکدست نیست. افکار او به انحای مختلف در تفکر غربی اثر گذاشته است. جنبه اشراقی او در گروهی و جنبه‌های برهانی و عقلی در گروهی دیگر موثر بوده است. همچنین طب او در ونیز تاثیر بیشتری داشته است. در صورتی که تاثیر ابن‌رشد یکدست است و یک خط ابن رشدی در غرب هست اما نمی‌توانیم بگوییم که خط ابن‌سینایی در غرب هست. آن خط ابن رشدی در واقع ابن رشدیان لاتینی است که اولین آنها سی‌ژر است و تا عصر جدید ادامه می‌یابد و سنت ابن‌رشدی بعدها به اسم راسیونالیسم غربی معروف شد.
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید