جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تحولات و خط سیر اندیشه اسلامی معاصر


تحولات و خط سیر اندیشه اسلامی معاصر
با توجه به تحولات معاصر، پرداختن به اندیشه انقلابی اسلامی مشکلات گذشته را ندارد. برخی از پژوهشگران اعتقاد دارند که اندیشه انقلابی از برخی بحران های درونی رنج می برد که از جمله آنها می توان به رکود و عدم پویایی در مبانی فکری اشاره کرد. روند تحولات جنبش اسلامی نشان می دهد که نوسازی اندیشه انقلابی یک نیاز اساسی است. حسن الترابی، راشد الغنوشی و سید محمدحسین فضل اللّه از زمره طراحان ایده نوسازی اندیشه انقلابی اسلامی هستند. اکنون بیش از هر زمان دیگری جنبش اسلامی پذیرای متغیرهاست و رشد خودانتقادی، مردم گرایی و علنی شدن جنبش اسلامی، نشان دهنده تحولات مثبت قابل توجهی در خط سیر اندیشه انقلابی اسلامی می باشد.
زکی میلاد در فصل سوم کتاب تحولات و خط سیر اندیشه اسلامی معاصر به بررسی تحولات اندیشه انقلابی اسلامی پرداخته و مهم ترین چالش های آن را برشمرده است.
منظور ما از اندیشه اسلامی انقلابی، آن دسته از نظام های فرهنگی هستند که جنبش های اسلامی با خود به همراه دارند و در شیوه های تغییری و برنامه های اصلاحی اجتماعی خود از آنها سخن می گویند. فهم اصیل و عمیق پدیده جنبش اسلامی با بررسی اندیشه انقلابی آن که شخصیت این جنبش ها را شکل داده و شاخصه های رفتاری عمومی و شیوه اندیشه و دیدگاه و تحلیل آن را تبلور می بخشد امکان می یابد، زیرا اندیشه به مثابه مغز در پیکره جنبش و اندام های مفهومی و اندیشه ای آن است؛ از این رو بررسی اندیشه انقلابی به معنای شناخت درونی مؤلفه ها، زیر ساخت ها و تشکیل دهنده های جنبش اسلامی است.
در دهه های گذشته امکان بررسی علمی اندیشه انقلابی جنبش اسلامی با یک سری سختی ها و مشکلات معرفت شناختی و روش شناختی همراه بود، ولی در حال حاضر و پس از آن که جنبش های اسلامی با دادن آمار و مدارک، به مستند سازی تجربه تاریخی و علنی سازی اندیشه ها و دیدگاه های انقلابی و شیوه های تغییری و اصلاحی خویش پرداخته اند، سختی ها و مشکلات معرفت شناختی و روش شناختی به صورت نسبی از بین رفته اند و با در نظرداشت شرایط بحث علمی و لوازم فنون روش شناختی، پرداختن به اندیشه انقلابی تا حد زیادی ممکن گردیده است.
هدف ما از بررسی اندیشه انقلابی این است که این اندیشه به کجا رسیده است؟ و می خواهد جنبش اسلامی معاصر را به کجا برساند؟ و با توجه به تغییرات بزرگ جهانی، خواست های کنونی آن چیست؟ آینده آن و نحوه آماده شدن آن برای آینده کدام است؟
● بررسی مشکلات اندیشه انقلابی
در عرصه اندیشه انقلابی اسلامی برخی اعتقاد دارند که این اندیشه از بحران فکری درونی رنج می برد. استاد جاسم مهلهل الیاسین، از رهبران جنبش قانون اساسی کویت، از همین مسأله سخن می گوید:
یکی از بحران هایی که دامنگیر جنبش های اسلامی می شود بحران در اندیشه انقلابی است؛ وقتی که اندیشه دچار جمود و رکود می شود و نمی تواند جنبش را از بحران دامنگیر آن بیرون ببرد، هر فرد پژوهشگری درمی یابد که این لغزش ها و رکودها، پیامدهای گوناگون بحران فکری است؛ بحرانی که اوراق را به هم ریخته، اولویت ها را متزلزل گردانیده، قدرت اعطا را دچار ذوب شدگی ساخته و سطح عملکرد و شکل آن را دچار تأخیر کرده است. بر این اساس، در آغاز خیزش جدید باید به مسأله اندیشه انقلابی اولویت داد و با هدف رسیدن به رشد و بلوغ، آن گونه که شایسته است، این مسأله را مورد مناقشه و صحبت قرار داد.(۱)
در تحلیل دیگری از بحران موجود در اندیشه انقلابی، دکتر محمد فتحی عثمان، مشاور مرکز اسلامی لوس آنجلس و استاد دانشگاه جنوب کالیفرنیا، می گوید:
مشکل جنبش های بزرگ اسلامی معاصر، روشن نبودن عنصر پویای اجتهادی در مبانی فکری آن هاست. اگر این عنصر در ساختار سازمانی و فعالیت های عملی روشن شود با توجه به انتخاب شورای رهبری توسط مجمع عمومی و فعالیت های عملی مانند تشکیل سمینار و نشست، انتشار جراید و در صورت امکان بهره گیری از رادیو و تلویزیون، تأسیس مؤسسات اقتصادی و مدارس و مراکز پزشکی و ارائه کمک های نقدی و غیرنقدی و شرکت در انتخابات، جنبش های اسلامی بزرگ معاصر، نوگرا به حساب می آیند؛ ولی این جنبش ها از نظر مبانی فکری خود ـ آن گونه که در میراث فکری ما مدون شده است ـ غالبا مقید و بسته اند و از عنصر اجتهاد در فهم و استنباط و اجرا غفلت کرده اند.(۲)
این تحلیل ها در بازخوانی مشکلات اندیشه انقلابی، که از وجود یک بحران حقیقی در این اندیشه پرده برمی دارند، به هیچ وجه سطحی یا گذرا نیستند و اگر چه برخی اختلافات در بیان این دیدگاه وجود دارد که به تحلیل این بحران مربوط می شود، اما هیچ کدام منکر این بحران نیستند. اختلاف در تحلیل این بحران به شرایط عینی و روش شناختی باز می گردد؛ زیرا جنبش های اسلامی ویژگی های اجتماعی متفاوت، شرایط زمانی متفاوت و خط مشی های انقلابی گوناگونی دارند و از سطوح متفاوتی در رشد و تجربه و توانایی برخوردارند. از سوی دیگر، خرد اسلامی انقلابی به درجه ای از رشد حتمی رسیده است که نه تنها می تواند نقدپذیر باشد، بلکه خود به تولید چنین بازخوانی های انتقادی دست می زند، زیرا از چنین انتقادهایی امید نوگرایی و تحول در اندیشه اسلامی انقلابی انتظار می رود.
باید تأکید کرد که مشکلات اندیشه انقلابی به عنوان یک زیر ساخت معرفت شناختی، از واقعیت جنبش اسلامی به عنوان یک زیر ساخت عینی و رفتاری جداپذیر نیست؛ یعنی بین جنبه های نظری و عملی و جنبه های معرفتی و رفتاری تداخل جنجال برانگیزی وجود داشته و جدایی بین آنها وجود ندارد و در امر ارتباط بین این دو جنبه نمی توان مرز بندی کمی و کیفی خاصی ارائه داد؛ زیرا این رابطه و تفسیر آن با کلیت جنبش به عنوان یک واحد معرفتی و عینی مرتبط است که از نظر ماهیت، مؤلفه ها، روش، زمان و جامعه ویژگی های خاص خود را دارد.
برخی از مشکلات اندیشه انقلابی اسلامی با دوره های گذشته [دهه های پنجاه، شصت و هفتاد] و برخی دیگر با دوره های جدیدتر [دهه های هشتاد و نود] ارتباط دارد. قسم اول با ضرورت های نوسازی، و قسم دوم با ضرورت های مدرنیته مشخص می شوند. ضرورت های نوسازی در تنظیم رابطه بین دستاوردهای انقلابی به جای مانده از گذشته است که از نهضت های اصلاحی اسلامی نیمه دوم قرن نوزده تا جنبش های اسلامی نیمه اول قرن بیست ادامه دارد: اخوان المسلمین [۱۹۲۸م]، جمعیت العلمای مسلمان الجزایر[۱۹۳۱م] و جماعت اسلامی شبه قاره هند[۱۹۴۱م]. اما ضرورت های مدرنیته: از دهه هشتاد به این سو سرزمین های اسلامی تحولات و تغییرات بسیار حساسی را شاهد بود. در این برهه در برخی از کشورهای اسلامی همانند ایران موازنه قوا دچار دگرگونی گردید. در ایران انقلاب اسلامی شکل گرفت و ملت از عنصری خاموش و غایب از صحنه به شیوه ای اعتراض آمیز به عنصری فعال تبدیل گردید و حضور جنبش اسلامی به صورتی بی مانند رو به رشد نهاد. این امر «طرح اسلامی» و اندیشه انقلابی اسلامی را واداشت که جایگزین های اسلامی خود را به صورت برنامه و طرح برای اصلاح و رشد وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، تربیتی و تبلیغاتی ارائه کند. بدین ترتیب «طرح اسلامی» و اندیشه انقلابی اسلامی در معرض محک حقیقی قرار گرفت تا توانایی خود را در زمینه تبدیل کردن شعارها به واقعیت و اندیشه ها به برنامه آزمایش کند و گام هایی حقیقی در راه اصلاح وضعیت عمومی جامعه بردارد. این تحولات به همراه داده های دیگر موانع و ضرورت های مدرنیته را در تکوین اندیشه انقلابی اسلامی تشکیل می دادند.
● تحولات اندیشه انقلابی اسلامی
به صورت خلاصه و سریع در قالب یک پیش درآمد شناختی و برای روشمندسازی این قرائت، به بیان تحولات اندیشه انقلابی اسلامی می پردازیم:
۱) مرحله اول، ظهور طرح اسلامی اصلاحی که معمولاً با نهضت سید جمال الدین افغانی [۱۲۵۴ ـ ۱۳۱۵ ه/ ۱۸۳۸ ـ ۱۸۹۷م] در نیمه دوم قرن نوزده در نظر گرفته می شود. در بارورکردن این طرح اسلامی اصلاحی برخی از شخصیت های برجسته اصلاح گر در دنیای عرب و جهان اسلام مشارکت داشتند؛ مانند شیخ محمد عبده [۱۲۶۶ ـ ۱۳۲۳ه/ ۱۸۴۹ ـ ۱۹۰۵م] و شیخ عبدالرحمن کواکبی [۱۲۷۰ ـ ۱۳۲۰ه/ ۱۸۵۴ ـ ۱۹۰۲م] و میرزا حسن شیرازی [۱۲۳۰ ـ ۱۳۱۲ه/ ۱۸۰۹ ـ ۱۸۹۱م]. اندیشه انقلابی اسلامی در تداوم تاریخی، فکری و سیاسی خود به این مرحله باز می گردد؛
۲) مرحله دوم، ظهور طرح جنبش اسلامی به عنوان یک چارچوب جمعی منظم برای مبارزه اسلامی همراه با اهتمام به بیان مفاهیم انقلابی و مفاهیم دعوت و مبارزه در اسلام. نوشته های شیخ حسن البنا [۱۳۲۷ ـ ۱۳۷۰ه/ ۱۹۰۶ ـ ۱۹۴۹م [و ابوالاعلی مودودی [۱۳۲۱ ـ ۱۳۸۹ه/ ۱۹۰۳ ـ ۱۹۷۹م] و نوشته های بسیاری از دانشمندان، نویسندگان و اندیشمندانی که در سرزمین های عربی و اسلامی با جنبش اسلامی و مبارزه اسلامی مرتبط بودند همین مسأله را مد نظر داشتند؛
۳) مرحله سوم، ظهور اندیشه جهادی انقلابی در جهت رویارویی با حکومت ها. بارزترین نمونه این دیدگاه، سید قطب [۱۳۲۴ ـ ۱۳۸۶ه/ ۱۹۲۳ ـ ۱۹۶۵م] است؛
۴) مرحله چهارم، تأکید بر راه حل اسلامی و نقد راه حل های وارداتی. این مرحله پس از شکست اعراب در جنگ ژوئن ۱۹۶۷م پدید آمد. در این مرحله رشد تدریجی جنبش اسلامی آغاز گردید؛
۵) مرحله پنجم، پذیرش اندیشه انقلابی و قیام مردمی همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹م؛
۶) مرحله ششم، فراخوانی برای نوسازی و مدرن سازی جنبش اسلامی و آماده سازی آن متناسب با زمان و مطالبات منطقی. این مسأله تقریبا در نیمه دوم دهه هشتاد اتفاق افتاد.
۷) مرحله هفتم، فراخوانی به جنبش اسلامی جدید در دهه نود. البته باید بر این نکته تأکید کرد که این مرحله بندی تاریخی و موضوعی فقط بیان یک دیدگاه است و در این که این دیدگاه یک تحلیل علمی دقیق است حتمیتی وجود ندارد. از سوی دیگر، در هر یک از مراحلی که ذکر گردید روندهای ناهمگون و گرایش های متعدد و متفاوتی نیز وجود دارند که غفلت، از آنها درست به نظر نمی رسد.
● نوسازی اندیشه انقلابی اسلامی
روند تحول در اندیشه انقلابی اسلامی به مرحله ای رسید که با هدف ارائه شکل جدیدی از جنبش اسلامی، نوسازی این اندیشه به صورت نیازی جدی درآمد. دعوت برای نوسازی اندیشه انقلابی اسلامی از نظر زمانی در دو مرحله اتفاق افتاد:
۱) مرحله اول، که به ابتدای دهه هشتاد باز می گردد. در آن زمان دکتر حسن الترابی در سودان و استاد راشد الغنوشی در تونس با انتشار کتاب مشترکی با عنوان جنبش اسلامی و نوسازی(۳) به نوسازی جنبش اسلامی دعوت کردند. منظور از نوگرایی در این جا تبلور اندیشه انقلابی جدیدی است که از اندیشه اخوان المسلمین در دو برهه حسن البنا و سید قطب فراتر می رود. اندیشه اخوان المسلمین برای چند دهه بر جنبش های اسلامی در سرزمین های عربی سیطره داشت تا این که برخی معتقد شدند این اندیشه به مرز بحران و نازایی رسیده است.(۴)
نوسازی اندیشه انقلابی در این جا به این معناست که این اندیشه از خصوصیات جهانی به خصوصیات محلی و از ساختار مطلق به ساختار واقعی و عینی خود تحول یابد. دکتر حسن الترابی با توجه به تجربه جنبش اسلامی در سودان، درباره این تحول و نوسازی می گوید:
پس از آن که مطلقات، مجردات و کلیات پیام و اندیشه جنبش دچار ایستایی گردید، امر به سوی واقعیت گرایی تحول یافت؛ پس از آن تحول در کارکردهای جنبش پدید آمد و جنبش به سوی هماهنگی با جامعه پیش رفت. بدین ترتیب جنبش از دغدغه های خاص به سوی دغدغه های جامعه حرکت کرد و به تعامل با توانایی های کارآمد جامعه وادار گردید. این تحول پیام های جنبش را تحت تأثیر خود قرار داد و آن را طبق نیازها، اوضاع و بخش های گوناگون جامعه اصلاح کرد. پس از آن که جنبش اسلامی بر اندیشه وارداتی از ادبیات اسلامی جهانی اتکا کرد مجبور گردید تا با واقعیت معینی به تعامل فکری دست زند و چون جنبش اسلامی با عنصر زمان و مکان پیوند یافت توانست اندیشه اش را به جلو برد. مانند پرداختن به سودان و مسائل محلی آن یا ارتباط با مسائل جهانی که بازتاب های آن در اندیشه اسلامی انعکاس یافته است.(۵)
استاد راشد الغنوشی نیز در خصوص تجربه تونس می گوید:
جنبش وارد یک سری بازنگری های فکری گردید. این بازنگری فکری به ویژه اندیشه های سید قطب را در برگرفت. سید قطب در دهه گذشته [بین دهه های شصت و هفتاد] از اندیشمندان تأثیرگذار بود، زیرا اندیشه او بر مسأله بیعت و فطرت تأکید داشت و به مسائل ثروت، دموکراسی و آزادی های عمومی تقریبا بی توجه بود. اندیشه سید قطب مهم ترین ارزش های اجتماعی خود را بر مواردی چون «عزلت، جاهلیت، تبعیض و جدایی» متمرکز ساخت. بنابراین طبیعی بود جنبشی را به وجود آورد که نه تنها در امر تحول جامعه ناتوان است، بلکه توانایی آن در جهت درگیری و کناره گیری از جامعه است، زیرا این اندیشه از عناصر تحول زا خالی بود و نتوانست از تعامل اسلام به عنوان یک عقیده با دغدغه های مردم در زمینه معیشت، بهداشت، مسکن و آموزش سخن بگوید و با مسأله آزادی وارد تعامل گردد.(۶)
با وجود انتقادی که از اندیشه سید قطب وجود دارد و برخی آن را اندیشه «رنج» نامیده اند، این اندیشه تا هنوز در سرزمین های اسلامی حضور قدرتمندی دارد. برخی اعتقاد دارند تلاش های تجدد گرایانه ای که این اندیشه را هدف گرفته به صورتی مؤثر و نهایی آثار خود را نشان نداده است. استاد موسی ابومرزوق، از جنبش فلسطینی حماس، در این باره می گوید:
اندیشه اسلامی در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد با عکس العمل های ناشی از سال ها رنج و محنت نشان دار گردید. پس از آن اندیشه رنج پا گرفت که تا هنوز با آن دست به گریبان هستیم. از این رو بسیاری از تلاش ها و طرح های اندیشمندان مسلمان به این اندیشه معطوف گردید تا آن را تغییر دهند، پا از آن فراتر بگذارند و خاستگاه های انقلابی جدیدی را پی ریزی کنند. با این همه این تلاش ها آن سطح از مقبولیت را نداشتند که برای انتقال دیدگاه خود آمادگی داشته باشند و بتوانند با همان توانمندی، شایستگی و پذیرشی که در دهه های شصت و هفتاد و قرن جاری با اقبال نسل های فرهنگ و اندیشه رو به رو بودند، دیدگاه های خود را در داخل جریان های انقلابی پایه ریزی کنند. آنچه سبب ایجاد چنین پدیده ای گردیده، عدم تعادل بین رهبری ها و مکتب های روشنفکری انقلابی در عرصه های اجتهاد و روش ارزشیابی کنونی است.[...] با این همه اندیشه «رنج» و مشکلات آن تا هنوز رواج دارد و به رغم نیازمندی به روش جدید و دیدگاه نو، قلم ها بدان می پردازند و گفتارها برای تأکید و تحکیم بدان باز می گردند.» (۷)
۲) مرحله دوم، برای ارزیابی روند جنبش اسلامی در خلال دهه هشتاد به وجود آمد. در این دهه مشکلات خطرناک و انحطاطات سختی در برخی از نقاط دامنگیر جنبش اسلامی بود. این مشکلات، چالش ها و انحطاطات برخی ریشه های عینی و برخی دیگر عللی درونی داشتند. در هر دو حالت این وضعیت ماهیت ارزیابی جنبش اسلامی را با شرایط و اوضاعی پیوند می دهد که در بسیاری حالات عدم دقت علمی و احاطه عینی همه جانبه از تأثیر کامل آن می کاهد؛ البته ضعف مدیریت حاصل از ضعف شایستگی ها و امکانات را می توان به آن افزود.
ارزیابی از روند جنبش اسلامی انگیزه ای برای دعوت به سوی جنبش اسلامی جدید برخوردار از طرح های فکری، اجتماعی و سیاسی گردید. سید محمد حسین فضل اللّه در کتاب جنبش اسلامی؛ دغدغه ها و مشکلات(۸) در این خصوص معتقد است:
شاید ارزش تأملات حاضر در آن باشد که می تواند دست مایه مناسبی برای مباحث نظری و فکری باشند. مباحثی که به کمک آن می توان یک نظام فکری بنا نهاد. نظامی که قصد دارد برای جنبش اسلامی نو، راه و رسم جدیدی ترسیم کند. هدف اساسی جنبش مزبور آن است که با قدرت، آگاهی و دقت تمام در جهت تبدیل اسلام به مبنا و پایه اندیشه، احساس و زندگی مردم کوشش کند. این تأملات ثمره تفکرات ذهنی و تجریدی نیست، بلکه حاصل فعالیت های اسلام خواهانه ای است که جنبش اسلامی با توجه به ماهیت درونی، اوضاع و شرایط پیرامونی و چالش های شکلی و محتوایی سخت از خود نشان داده است. شاید ارزش این تأملات ـ به جهت پرداختن به مشکلات ـ بدان جهت باشد که از لابه لای مشکلاتی حرکت می کند که به وسیله تنگناهای فکری و عملی جنبش اسلامی حاصل از درگیری های داخلی گوناگون و درگیری های بیرونی با جریان ها، قدرت ها و احزاب غیر اسلامی دامن زده شده اند. اگر عملکرد اسلام گرایان انقلابی را ملاحظه کنیم می بینیم که آنان با بسیاری از چالش های سخت به شیوه ای غیر واقع گرایانه روبه رو نشده اند، بلکه با تکیه بر یک سری اندیشه های عمومی و کلی با آنها روبه رو گشته اند.(۹)
در مصر برخی از مردان عرصه اندیشه و فرهنگ بیانیه ای با عنوان «به سوی جریان اسلامی جدید» را منتشر کردند. درباره زمینه های این اقدام در روزنامه البیان آمده است:
پیدایش جریان فکری اسلامی جدید، راه را فراروی عموم مسلمانان در جهان اسلام روشن می کند و به وسیله موضع گیری ها، اجتهادها و راه حل های سرچشمه گرفته از دیدگاه اساسی که ایمان به خداوند و پیامبر او و مبانی اسلام و ارزش ها و آموزه های والای آن به انسان مسلمان می بخشند در حل کردن مشکلات فراوان به جامعه اسلامی کمک می کند. ضرورت چنین پدیده ای روشن شده و عوامل گوناگونی به ضرورت آن اشاره می کنند و همین طور شتاب در اعلان کردن آن خود ضرورت دیگری است.(۱۰)
بارها در رسانه های عربی و اسلامی موضع گیری هایی درباره «بازسازی جنبش اسلامی» و «به سوی جنبش اسلامی جدید» انتشار یافت. معتقدم در این زمینه عوامل کمک کننده و حیاتی برای بازسازی جنبش اسلامی وجود دارد. همین طور جامعه نیز شروع به تکثیر یک سری جنبش های اسلامی جدید نموده است.
برخی از این عوامل عبارتند از:
۱) تجربه جنبش اسلامی در سه دهه اخیر، سؤال ها، گفت وگوها، بازنگری ها و تأملات بسیاری را برانگیخت که بر ضرورت نوگرایی و تحول جنبش اسلامی و اندیشه انقلابی آن تأکید می کنند؛
۲) جنبش اسلامی امروز بیش از هر زمان دیگری آمادگی پذیرش متغیرها و دادن پاسخ مثبت به تحولات را دارد. کسی که عملکرد جنبش اسلامی را در سال های اخیر مورد دقت قرار دهد درمی یابد که متغیرها و تحولات پدید آمده در جنبش بسیار سریع تر و عمیق تر از گذشته است؛
۳) نوگرایی های فکری در منظومه های فرهنگی جنبش اسلامی و طرح های عمومی آن؛
۴) انباشت معرفت شناختی در اندیشه انقلابی و تعدد منابع آن و روی آوری مثبت به این منابع؛
۵) رشد بسیار نقد و خود انتقادی در درون جنبش های اسلامی؛
۶) نزدیکی وسیع و مستقیم به جامعه با هدف تعامل، همزیستی، تقابل و بازدهی به آن و تنزل اندیشه ها، مفاهیم، برنامه ها و روش های جنبش اسلامی و پیدایش پیوستگی مستقیم با واقعیت های عینی با همه پیچیدگی ها، تداخل ها، حساسیت ها و تناقضات آن؛
۷) به دست گیری اداره جنبش اسلامی و رهبری مبارزه اسلامی توسط نسل جدید؛ حال آن که هر نسلی تحولات جدید و چشم اندازهای خاص خود را در امر تغییر و نوگرایی دارد.
● انباشت معرفت شناختی در اندیشه انقلابی
در این جا تحول قابل ملاحظه ای وجود دارد که انباشت معرفت شناختی در اندیشه انقلابی را منعکس می سازد. این تحول به صورت زیر قابل تصور است:
۱) بین دهه های سی و چهل قرن جاری اندیشه انقلابی اخوان المسلمین و به ویژه حسن البنا تقریبابر جهان عرب سیطره دارد.
۲) در دهه پنجاه به اندیشه انقلابی اخوان المسلمین، اندیشه ابوالاعلی مودودی اضافه می شود؛ وقتی در آغاز دهه پنجاه تألیفات او در قاهره ترجمه و منتشر گردید. همین طور اندیشه حزب آزادی بخش اسلامی آشکار گردید و در سال ۱۹۵۲ موجودیت خود را اعلان کرد؛
۳) در دهه شصت اندیشه انقلابی سید قطب بروز یافت و بخش های گسترده ای از جنبش اسلامی به آن اهتمام ویژه ای کردند؛
۴) در دهه هفتاد منابع مذکور در اندیشه انقلابی نزدیک است که بر دنیای عرب سیطره یابد در حالی که دنیای عرب را کشمکش ها و اعتراض های فراوانی فرا گرفته است؛
۵) در دهه هشتاد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، پدیده اندیشه انقلابی شیعی بروز یافت؛
۶) در دهه هشتاد تا نود، منابع اندیشه انقلابی اسلامی تنوع یافتند و به تحول در اهتمام به این اندیشه کمک کردند. در این زمان منابع انقلابی سنتی رو به کاهش نهاد و عرصه برای منابع انقلابی جدید فراهم گشت.
● از دگرانتقادی به سوی خود انتقادی
یکی از تحولاتی که در گفتمان اسلامی و اندیشه انقلابی پدید آمد، انتقال از دگر انتقادی به سوی خود انتقادی است. این پدیده را می توانیم به صورتی آشکار و روشن در نوشته های شیخ محمد غزالی و شیخ یوسف قرضاوی احساس کنیم. آن دو از دعوتگران و نظریه پردازان جنبش اسلامی به شمار می آیند، زیرا در دهه های گذشته تألیفات آن دو بر نقد جریان های مغایر و مخالف با مرجعیت اسلامی مانند بی دینی و کمونیسم متمرکز بود، ولی تألیفات آن دو پس از دهه هشتاد بر نقد جریان اسلامی با هدف عقلانی سازی آن متمرکز گردید.
این دیدگاه در کتاب های سنت نبوی بین اهل فقه و اهل حدیث(۱۱) و میراث فکری ما در ترازوی شرع و عقل(۱۲)، از جمله تألیفات شیخ غزالی، به روشنی دیده می شود.
کتاب های نهضت اسلامی بین جمود و افراط گرایی(۱۳)، مشکل کجاست؟ و نهضت اسلامی بین تفاوت مشروع و جدایی ناپسند(۱۴) نیز از تألیفات شیخ قرضاوی در این زمینه است. در کنار این نوشته ها اهتمام به پژوهش ها و نوشته های انتقادی درباره جنبش اسلامی و اندیشه انقلابی در محافل اسلامی رو به افزایش نهاده است، در حالی که چنین پدیده ای پیش از این وجود نداشت یا بسیار به ندرت انجام می گرفت؛ آنچنان که «ناظر بازار فکری اسلامی اهتمام های متفاوتی را شاهد بود؛ ولی همه آنها در نهایت به ستایش مبارزه اسلامی می انجامید و هیچ یک به نقد و عقلانی سازی و تحکیم مبارزه اسلامی نمی پرداختند».(۱۵) این نوع پژوهش ها به جهت ارزش انتقادی آنها در داخل و خارج سرزمین های اسلامی اهمیت یافتند.
همین طور این نوشته ها در امر تعمیق، تحکیم و رشددهی آگاهانه مفهوم «انتقاد و خود انتقادی» و دستاوردهای حیاتی آن برای حال و آینده سهیم گردید و به افزایش چنین بحث هایی کمک کرد. در سند کاری نشست «آینده جنبش اسلامی در سایه تحولات بین المللی و بحران خلیج فارس»(۱۶) واشنگتن ۱۹۹۱، بر همین مسأله تأکید گردید. در این سند آمده است:
ما دعوت شده ایم تا به صورت علمی و روشمند و فراگیر منابع فکری و فرهنگی خرد انسان مسلمان معاصر را مورد بررسی، بازخوانی و انتقاد جدی قرار دهیم. این قرائت علمی و روشمند و فراگیر طرحی توصیفی را از عوامل تأثیر گذار، مزایا و کمبودها و دریافت ها و داده های این منابع به عنوان راهی به سوی تبدیل شدن به فرهنگ مورد نظر و بیداری دوباره امت اسلامی در اختیار قرار می دهد. سپس می توانیم ماهیت برنامه های تربیتی را که جنبش های اسلامی بنیان گذاشتند و به شکل گیری شخصیت انقلابی معاصر انجامید و آثار مثبت و منفی این جنبه تربیتی را که سبب موضع گیری و تصمیم گیری پیشگامان مبارزه اسلامی در جهت مقابله با رویدادها و متغیرها گردید بشناسیم و می توانیم دریابیم که آیا این اندیشه ها، برنامه ها و روش های تربیتی درون خانه اسلامی انقلابی دیدگاهی آینده نگر دارند؟(۱۷)
● از نخبه گرایی به سوی مردم گرایی
از تحولات دیگر اندیشه اسلامی انقلابی، تحول این اندیشه از نخبه گرایی به مردم گرایی است. پس از خیزش های عظیمی که نهضت اسلامی در دهه هشتاد از خود نشان داد این تحول بازتابی از پیشرفت در روند جنبش اسلامی به شمار می آید. در این دوره بیداری و مشارکت مردم در مسائل اجتماعی اوج گرفت و پیوستگی جنبش های اسلامی به عنوان نخبگان انقلابی با توده های مردمی، امکان ارتباط و تعامل با اندیشه انقلابی و بکار گیری آن در فعالیت های اجتماعی را فراهم ساخت.
● از مخفی کاری به سوی علنی سازی
پیش از دهه های هشتاد در نظر برخی از جنبش های اسلامی، اندیشه انقلابی امر ویژه ای به شمار می آمد، ولی در سال های گذشته این اندیشه یا بخش عظیمی از آن شروع به تحول از مخفی کاری به سوی علنی سازی کرد. این تحول به خصوص در جنبش های اسلامی شیعی بسیار چشم گیر است، زیرا برای مدت زمان های طولانی شناخت چندانی از آن وجود نداشت و هر کسی که می خواست نهضت شیعی را تاریخ نگاری کند در سخن گفتن از آن دچار مشقت می گردید به نحوی که گاهی افراد ننوشتن درباره آن را ترجیح می دادند.
تحول به سوی علنی سازی در اندیشه انقلابی در حقیقت تحول از حالت نخبه گرایی به سوی مردم گرایی در این جنبش هاست. خصوصا پس از آن که ضرورت رساندن اندیشه به مردم ـ که برای مدت زمان طولانی از این اندیشه بر کنار بودند ـ تشخیص داده شد. با همه تحولات و نوگرایی هایی که در اندیشه انقلابی اسلامی رخ داده است، با این همه این اندیشه هنوز چشم به راه دادن پاسخ های اساسی به مسائل مهم است. مسائل مهمی که صرف نظر از کیفیت علمی، روشمندی عینی و شیوه واقعی کامل نشده اند، مانند مسأله زن در جنبش اسلامی، روش تغییر اجتماعی، مدیریت اختلاف با خودی ها و دیگران و مسائل بسیار دیگری که همگی متوقف بر گوناگون سازی گفتمان جنبش اسلامی و ساختن جنبش اسلامی جدید است.
نویسنده: زکی - میلاد
مترجم: محمد جمعه - امینی
منبع: فصل نامه - علوم سیاسی - شماره ۲۴
پی نوشت ها
۱.الفکر الحرکی الاسلامی و سبل تجدیده (بحث ها و تحلیل های نشست دوم مستجدات الفکر الاسلامی و المستقبل) ـ (کویت: دبیر خانه اوقاف، ۱۹۹۳م) ص۳۱۱.۲. الحرکة الاسلامیة رؤیة مستقبلیة: اوراق فی النقد الذاتی، تنظیم و مقدمه و نشر: عبدالله النفیسی (کویت: ۱۹۸۹م).
۳. الحرکة الاسلامیة و التحدیث (بیروت: دار الجیل، ۱۹۸۴م).
۴. عبدالله ابوعزة، الحرکة الاسلامیة فی الدوامة؛ حوار حول فکر سید قطب، تهیه و تنظیم صلاح الدین الجورشی (تونس: دارالبراق، چاپ اول، ۱۹۸۵م).
۵. حسن الترابی، الحرکة الاسلامیة فی السودان؛ التطور، و الکسب و المنهج، (خرطوم: بی نا، ۱۴۱۰ق) ص۲۳۰.
۶. الانسان، سال اول، شماره اول (آوریل ۱۹۹۱/ رمضان ۱۴۱۰ق).
۷. الحرکة الاسلامیة فی ظل التحولات الدولیة و أزمة الخلیج؛ (گفت وگو و نظارت: احمد بن یوسف (شیکاگو: المؤسسة المتحدة للدراسات، چاپ اول، ۱۹۹۱) ص۴۱۲.
۸. سید محمدحسین فضل اللّه ، الحرکة الاسلامیة؛ هموم و قضایا (بیروت: دارالملاک، ۱۹۹۰م).
۹. همان، ص۱۰.
۱۰. رؤیة اسلامیة معاصرة؛ اعلان مبادی، ص۱۸.
۱۱. محمد غزالی، السنة النبویة بین أهل الفقه و أهل الحدیث (قاهره: دارالشروق، چاپ هشتم، ۱۹۹۰م).
۱۲. همو، تراثنا الفکری بین میزان العقل و الشرع (قاهرة: دار الشروق ).
۱۳. الصحوة الاسلامیة بین الجمود و التطرف (قطر: ریاست دادگاه های شرعی و امور دینی، ۱۴۰۲ ق).
۱۴. یوسف قرضاوی، الصحوة الاسلامیة بین الاختلاف المشروع و التفرق المذموم (بیروت: مؤسسه الرسالة ۱۹۹۳م).
۱۵. خالص جلبی، فی النقد الذاتی، ضرورت النقد الذاتی للحرکة الاسلامیة (بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، ۱۹۸۵)ص۱۸.
۱۶. الحرکة الاسلامیة فی ظل التحولات الدولیة و أزمة الخلیج، ص۴۱۲.
۱۷. همان، ص۱۰.
منبع : باشگاه اندیشه