پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

بررسی متون آموزشی فلسفه اسلامی (ارزیابی، بایسته ‎ها)


بررسی متون آموزشی فلسفه اسلامی (ارزیابی، بایسته ‎ها)
● فلسفهٔ اسلامی یا فلسفه در دوران اسلامی و آموزش آن قدمتی دوازده قرنه دارد.۱ میراث مكتوب این دوازه قرن میراثی غنی و پربار است. به مدت دو قرن یعنی قرنهای چهارم و پنجم هجری مسلمانان پیشاهنگان اندیشهٔ فلسفی در جهان بوده‎اند: دوران طلایی فرهنگ و تمدن اسلامی۲. مع‎الاسف در قرن اخیر به موازات پیشرفت فلسفی در غرب، فلسفه در جوامع اسلامی با نوعی ایستایی، ركود و رخوت همراه بوده است. هر چند بررسی متون آموزشی فلسفهٔ اسلامی از بررسی و نقد فلسفهٔ اسلامی جدا نیست، بحث را در محور متون آموزشی فلسفه اسلامی متمركز می‎كنم. بویژه كه در محور دوم در مقاله مستقلی سخنی گفته‎ام(فلسفهٔ اسلامی، نقد حال، افق پیش‎رو، ۱۳۸۴).
مرادم از متون آموزشی هر متنی است كه عملاً در آموزش فلسفه مورد استفاده قرار می‎گیرد، نه لزوماً متونی كه براساس روشی مخصوص برای آموزش فلسفه تدوین شده است. از آنجا كه مهمترین مهد فلسفهٔ اسلامی در حال حاضر ایران است و چراغ فلسفهٔ اسلامی در دیگر سرزمین‎ها یا خاموش یا كم فروغ است، بحث بر متون آموزشی فلسفهٔ اسلامی در ایران متمركز خواهد بود. اگر چه مناطق شیعی‎نشین همانند عراق و لبنان نیز مشابهت جدی با ایران در مسئله آموزش فلسفه دارند، اما در این مقاله جهت دقت بیشتر محدودیت گسترهٔ بحث به ایران رعایت خواهد شد.
آموزش فلسفه در ایران در دو كانون علمی انجام می‎شده و می‎شود: اول، حوزه‎های علمیه، دوم، دانشگاهها. كانون اول یعنی حوزه‎های علمیه در طول قرون متمادی مولّد و مروج فلسفهٔ اسلامی بوده، هر چند فلسفه هرگز دغدغهٔ اصلی یا اوّل اولیاء حوزه‎های علمیه نبوده و همواره در مرتبهٔ متأخر از علوم نقلی قرار داشته است. متون آموزش فلسفه از دیرباز در حوزه‎های علمیه عبارت بوده از: شرح منظومهٔ سبزواری، شرح اشارات خواجه نصیرالدین طوسی، شرح حكمت الاشراق قطب الدین شیرازی، الشواهد الربوبیه ملاصدرا، الهیات شفای شیخ الرئیس و بالاخره اسفار صدر المتألهین۳. دو كتاب بدایه الحكمه و نهایه الحكمه مرحوم علامه طباطبایی بتدریج جای منظومه سبزواری را گرفته است.
قدمت كانون دوم یعنی دانشگاه حدود هفتاد سال است. متون آموزش فلسفه در دانشگاه همان متون سابق الذكر بوده است كه با ترجمه یا شرح یا تلخیص یا تعلیق منتشر شده‎اند. در این زمینه كوششهای مرتضی مطهری۴، عبدالله جوادی آملی و محّمد تقی مصباح یزدی۵ قابل ذكر است.
● دوازده قرن تاریخ آموزش فلسفهٔ اسلامی به سه مرحله قابل تقسیم است. مرحلهٔ اول بازمانی قریب به یازده قرن و نیم تا حدود دهه سوم قرن چهاردهم هجری شمسی. اگر چه در این زمان مرحلهٔ دوم آغاز می‎شود، اما مرحلهٔ اول عملاً به حیات دیرین خود ادامه می‎دهد.
● ویژگی‎های اصلی مرحلهٔ اول متون آموزشی فلسفه اسلامی عبارتند از:
۱. زبان اصلی متون عربی است. اصولاً نگارش فلسفه به زبان فارسی از قبیل دانشنامهٔ علایی، برخی رسائل سهروردی و دره التاج استثنایی است. تو گویی زبان فلسفه اسلامی زبان عربی است و هیچ زبان دیگری حتی فارسی گنجایش و ظرفیت معانی بلند فلسفی را ندارد.
۲. كتب درسی فلسفه غالباً آثار فلاسفهٔ صاحب مكتب هستند، ابن سینا در مشاء سهروردی در اشراق و صدرالمتألهین در حكمت متعالیه. این انتخاب عملی مبتنی بر یك پیش فرض است: بهترین متن آموزش فلسفه بهترین و مهمترین كتاب فلسفه است و بهترین راه درك فلسفه درگیری مستقیم با متن فیلسوف اصلی است.
۳. ترتیب آموزش متون فلسفی براساس تقدم متن مختصر و موجز بر متن مفصل و مبسوط است. تقدم اشارات بر الهیات شفا و تقدم شواهد بر اسفار. با این پیش فرض كه درك متن مختصرتر ساده‎تر از درك متن مفصل است.
۴. آموزش فلسفی همانند آموزش دیگر علوم اسلامی«متن محور» است. تفلسف یعنی كوشش برای درك متن فلسفی. هر كه متن و احتمالات مختلف آن را در افادهٔ معنی بهتر می‎فهمد قدرت تعقل بیشتری دارد. شرح و تعلیقه و حاشیه بر متن بهترین شیوهٔ توضیح عبارات غامض به حساب می‎آیند و از همین رو متون نقش اصلی را در آموزش فلسفه ایفا می‎كنند: شرح اشارات خواجه نصیرالدین طوسی، شرح حكمت الاشراق قطب الدین شیرازی و شرح سبزواری بر منظومهٔ خودش. پیش فرض روش«متن محوری» در آموزش فلسفه این است كه فلاسفهٔ اصلی كلیهٔ مسائل اصلی فلسفه را مطرح كرده‎اند و بهترین شیوهٔ فرا گرفتن فلسفه تعمّق در پاسخهای آنان است. هر چند آثار فلاسفه آكنده از نقد و ابرام آراء گذشتگان است اما در اغلب علی الاتفاق موارد از چهارچوب فیلسوف اصلی خارج نمی‎شوند، نمونهٔ آنها نقادترین حكیم پس از ملاصدرا كه به گفتهٔ دكتر حائری یزدی۶ تنها فیلسوفی است كه پس از ملاصدرا آراء تازه دارد، حال آنكه ذره‎ای از چارچوب صدرایی خارج نشده است۷ و حداكثر برهانی تازه یا تقریری نو ارائه كرده است، نه مسئله‎ای تازه یا پاسخ جدید به مسائل كهن. سلطهٔ متن بر فیلسوف اسلامی حصاری جدی برای تفكر فلسفی ایجاد كرده، تا آنجا كه كمتر شاهد زایش با باروری فلسفی بوده و هستیم.
۵. متون فلسفی كه متن آموزشی نیز محسوب می‎شوند بدون كمترین نیازی به سیر تطّور مباحث فلسفی تدوین شده‎اند. تو گویی تلقی از مفاهیم فلسفی از آغاز همین بوده كه امروز هست و مسائل فلسفی در طول تاریخ دچار تطّور و تحوّل نشده‎اند۸. ابن‎سینا همانگونه وجود را می‎فهمیده كه ملاصدرا، و سهروردی همانگونه ماهیت را درك می‎كرده كه میرداماد. اصالت وجود یا ماهیت از آغاز همانند قرن یازدهم نزاع اصلی فلاسفه بوده، و ادلهٔ سهروردی بر عدم زیارت وجود بر ماهیت در عین منظوری جز اثبات اصالت ماهیت ندارند. اوج این بی‎اطلاعی تاریخی از تطّور فلسفی در آثار سبزواری منعكس است۹ و سقف اطلاع حكیمان شش قرن اخیر ما از تاریخ فلسفهٔ پیش سقراطی ملل و نحل شهرستانی. كافی است آراء منسوب به فلاسفه آغازین یونان را در ملاصدرا به بعد با این كتاب مقایسه شود۱۰. طبیعی است كه تاریخ فلاسفه(تراجم فلاسفه) جای تاریخ فلسفه را گرفته باشد. لذا سوگوارانه باید گفت برای تاریخ فلسفه اسلامی كتابی مدون نشده است و تراجم فلاسفه یا تاریخ فلاسفه نیاز تاریخ فلسفه را برآورده نمی‎كنند۱۱.
۶. از انجا كه هیچیك از متون فلسفی این مرحله به عنوان متن آموزشی و با روشهای خاص چنین متونی تدوین نشده‎اند، نیازسنجی مخاطبان و دانشجویان در آن لحاظ نشده است. این دانشجویان و طالبان فلسفه‎اند كه می‎باید خود را به سطح كتاب فلسفی ارتقا دهند نه برعكس. اینكه دانشجو قبل از خواندن این كتاب چه مقدار از علوم دیگر و چه مقدار از فلسفه در چه سطحی باید بداند چندان مشخص نیست.
۷. آموزش كتب مورد بحث با احتساب اختصاص روزانه یك ساعت(پنج ساعت در هفته) به حداقل دو دهه زمان احتیاج دارد. كتابها طولانی است، به آن میزان كه در بسیاری موارد آموزش آن توسط دانشجو تا به آخر تداوم نمی‎یابد و غالباً نه استاد و نه دانشجو بیاد نمی‎آورند كه نویسنده در فصول قبلی چه اختیار كرده بود، حتی خود نویسنده، كتاب خود را از اول تا آخر نخوانده، تا آنرا یكدست كند. نمونه‎اش اسفار كه بسیاری از«قدمّرهای» آن اصولاً در كار نیست و«قدسیأتی»های آن هرگز نمی‎آید. بسیاری از مباحث در یك كتاب تكراری و تفصیل آن بلاوجه است، و به راحتی ممكن بود در متنی كم حجم‎تر این مطالب تدوین می‎شد.
۸. متون فلسفی كه آموزش داده می‎شوند بروز نیستند. نه جامع مسائل مبتلا به فلسفهٔ معاصرند نه مانع از مسائل از حیز انتفاع ساقط شدهٔ گذشته. كم نیستند اساتیدی كه می‎پندارند فلسفه فرازمان است. و مسائل فلسفی غیر تاریخی‎اند و همواره معتبر. مسائل مبتنی بر طبیعیات قدیم كه امروز تنها ‹‹تاریخ علوم طبیعی›› محسوب می‎شود(و نه علم طبیعی) سیمای فلسفهٔ اسلامی را بسیار آسیب‎پذیر كرده است. هنوز فلكیات بطلمیوسی و فیزیك ارسطویی پایهٔ برخی مسائل فلسفی است. در این فلسفه ترابط با علوم جدید تجربی و علوم انسانی روز و حتی هرمنوتیك جدی گرفته نشده است. این متون بوی كهنگی می‎دهد و دانشجو را از فلسفه اسلامی بیزار می‎كند نه عاشق.
۹. بواسطه كم اطلاعی یا بی‎خبری از دیگر فلسفه‎ها بویژه در چهار قرن اخیر مسائل فلسفی جدید مطرح در خارج از جهان اسلام كه زبان فلسفی معاصر است در متون آموزشی این دوران كلمه‎ای مطرح نشده است. تو گویی جز فلسفه و فیلسوفان ما كسی در دنیا سخن فلسفی قابل اعتنایی نگفته است۱۲. با این متون آموزشی فلسفه نه مشكلات فلسفی جهان معاصر درك می‎شود نه راه حلی برای آنان یافت می‎شود. راستی بدون اطلاع از فلسفهٔ نقادی كانت۱۳ یا فلسفهٔ وجودی هایدگر یا فلسفه تحلیلی چگونه می‎توان در چالشهای فلسفی معاصر هماوردی قوی بود؟
۱۰. محصول غالب این شیوه آموزشی متخصصان مسلط بر متن فلسفی بوده نه متفكران فلسفی. تفكر فلسفی قرنها است كه بواسطهٔ این شیوه ناقص آموزشی با محدودیت، انقباض، ضیق صدر و تنگی نفس دست به گریبان است. این شیوهٔ آموزشی اندیشه فلسفی را نازا، ابتر، سترون و عقیم كرده است.
● با توجه به ویژگی‎های فوق مهمترین متون آموزشی حكمت متعالیه(رایج‎ترین نحلهٔ فلسفه اسلامی) یعنی سه كتاب ارزشمند«الاسفار الاربعه»، «الشواهد الربوبیه» و«المشاعر» كه مدار تعلیم و تعلم حكمت متعالیه در این مرحله بوده (و تا زمان ما نیز مهمترین متون آموزشی حكمت متعالیه در حوزه‎های علیمه و مقاطع دكتری و كارشناسی ارشد محسوب می‎شود) مورد بررسی موردی قرار می‎دهیم: هر سه كتاب تعلیمی حكمت متعالیه علیرغم مشحون بودن از آراء بكر و ژرف اندیشی‎های صدرالمتألهین به عنوان یك كتاب درسی با مشكلات جدّی مواجه است.
اما اسفار یعنی دائرهٔ المعارف بزرگ حكمت متعالیه در ضمن دیگر نگارشها در طول عمر شریف مصنف نوشته شده است۱۴. اما عدم ترتیب و تقدیم و تأخیر در بسیاری از مباحث به چشم می‎خورد. ظاهراً مصنّف قصد داشته بعد از كتابت در حاصل كار خود نظر كند ولی توفیق نیافته است. از بارزترین قرائن این مسئله، عدم ترتیب مباحث اسفار بر ترتیب مذكور در مقدمه آن چهار سفر روحانی است و تأویلات محققین اسفار در ترتیب مباحث مذكور با مطالب موعود در مقدمه، تكلفی غیر موفق به شمار می‎آید۱۵.«ترتیبی كه در كتاب اسفار وجود دارد، چندان مفید نیست، بلكه اسباب سردرگمی است، بین مطالب نظم منطقی وجود ندارد…. مثلاً گاهی از فصلی خارج می‎شوند و به فصل دیگری می‎پردازند بدون اینكه رابطه‎ای بین این دو فصل وجود داشته باشد. اسفار از اول كه تهیه شده است، به صورت یادداشتهایی تهیه شده و خود مؤلف نرسیده است كه برای بار دوم پاكنویس كند و به آنها نظم دهد قرائن بسیار زیادی بر این مدعا وجود دارد، در اسفار مكرر در مكرر مطلبی را كه در گذشته بحث كرده‎اند می‎گویند«سیجی‎ء» و مطلبی را كه در آینده می‎خواهند بگویند، می‎گویند«قدمضی» شاید در آن ترتیبی كه خود ایشان در نظر داشته‎اند، اول همینطور هم در نظر داشته‎اند و این مباحث را جدا جدا نوشته‎اند… و بعد شاگردها این ترتیب را داده‎اند یا مثلاً بعضی مسائل را وعده می‎دهند كه در آینده بحث می‎كنیم، مثلاً می‎گویند در بحث نبوات و یا در بحث فلكیات بحث خواهیم كرد، در صورتی كه اسفار نه بحث نبوات را دارد و نه فلكیات، از اینجا معلوم می‎شود چیزهایی در نظر داشته بنویسد، ولی موفق نشده و یا اگر نوشته از دست رفته است۱۶.»
با تأمل در اسفار نكات ذیل یادكردنی است:
۱. كتاب به چهار سفر تقسیم شده است. سفر اول طبیعت و عوارض ذاتی وجود است، سفر سوم در علم الهی، سفر چهارم در علم النفس از تكون تا معاد. اما در اسفار از سفر ثانی خبری نیست. بحث جواهر و اعراض به عنوان«المرحله» آمده، كه از اصطلاحات سفر اول است، اما بین بحث جواهر و اعراض و دیگر مباحث امور عامه تفاوتی نیست (لااقل آنگونه كه آخوند بحث كرده است۱۷)
۲. در آغاز سفر اول: عنوان مسلك اول آمده است كه بعنوان معارفی كه انسان در همه علوم به آنها احتیاج دارد معرفی شده و ذكر شده كه در آن شش مرحله است. اما در اسفار از مسلك دوم خبری نیست۱۸.
۳. در كتاب اسفار مجموعاً یازده مرحله(سفر اول و دوم) ده موقف(سفر سوم) و یازده باب(سفر چهارم) آمده است. بحث وجود در ضمن سه مرحله اول و دوم و سوم آمده در مرحله اول بحث مواد ثلاث و وجود ذهنی نیز به چشم می‎خورد. مرحله دوم به تتمه احكام وجود و احوال عدم اختصاص داده شده و مرحله سوم به جعل. در حالی كه در دیگر كتبش بحث جعل در یكی از فصول مباحث وجود(المشاعر)۱۹ یا مباحث علیت (الشواهد)۲۰ آورده شده است. مباحث قوه و فعل و حركت در ضمن دو مرحله آورده شده‎اند حال آنكه این مباحث از یك سنخ هستند. مرحله جواهر و اعراض بدون هیچ ترتیب منطقی از مرحله ماهیت و لواحقش بدور افتاده و بین مباحث عاقل و معقول و علم الهی قرار گرفته است.
۴. هر یك از مراحل و مواقف و ابواب به فصولی تقسیم شده، اما این فصول هیچ نظم منطقی را دنبال نمی‎كنند. بسیاری از فصول بحث وجود یا فصول مواد ثلاث، یا فصول حركت به سادگی در ضمن یك فصل قابل ذكر بوده‎اند، برای نمونه بحث اصالت وجود۲۱ و نیز بحث تشكیك وجود۲۲. گاهی در ضمن یك فصل طولانی مطالبی آمده است كه برای آن چند فصل می‎باید منعقد شده باشد و ممكن بود این مطالب در ضمن فصول گذشته در جای منطقی خویش مطرح می‎شد، بحث«جعل» نمونه بارز این مورد است۲۳.
۵. تكرار مطالب از اشكالات رایج اسفار است. برای مثال رد قول به اصالت ماهیه در تحقق۲۴ در چند جای اسفار آمده است كه میسر بود مطلب را در یك فصل گرد آورد.
۶. گاهی در یك جا مطلبی اثبات شده، همان مطلب در جای دیگر رد می‎شود. قول به مشترك لفظی یا مشترك معنوی بودن وجود رابط و وجود محمولی۲۵ و نیز بعضی براهین نفی ماهیت از واجب۲۶ از زمره این موارد است. برای رفع تناقص در این موارد تأویلاتی از قبیل سخن گفتن بر رویه قوم و سخن گفتن بر مبنای حكمت متعالیه و غیر آن ذكر شده است۲۷. اما انصاف مطلب این است كه كتاب می‎باید از سوی خود مصنف مورد بازبینی قرار می‎گرفت.
۷. مطالب به لحاظ كمی در یك سطح ارائه نشده است. بعضی مباحث بیش از حد بسط یافته‎اند و بعضی مباحث مهم كمتر از اندازه واقعی و لازم مطرح شده‎‎اند برای نمونه كمیت بحث اصالت وجود در جعل و اصالت وجود در تحقق در جلد اول اسفار قابل مقایسه است۲۸ حجمی كه به اولی اختصاص داده شده حدود سه برابر حجم بحث اخیر است حال آنكه اهمیت مسئله كاملاً برعكس است.
۸. مطالب اسفار از آنجا كه در طول دهها سال نوشته شده به لحاظ عمق و ژرفا بسیار متفاوت است، و در مجموع یك كتاب یك دست بحساب نمی‎آید.
۹. اسفار حاوی همه مطالب فلسفی نیست. مثلاً بحث نبوات و ولایات كه خود آخوند به عنوان مشهد پنجم الشواهد الربوبیه آورده در اسفار ذكر نشده است.
۱۰. مرحوم آخوند در هر كتاب خود حتی در مباحث مشابه ترتیبی تازه اتخاذ كرده، ترتیب «بحث وجود» در اسفار، الشواهد الربوبیه، المشاعر، المسائل القدسیه قابل مقایسه است، هیچكدام مثل دیگری نیست.
اما الشواهد الربوبیه كه حاوی معتبرترین تحقیقات صدرالمتألمین است به مشكلات دیگری مبتلا است:
مهمترین اشكال این كتاب یك دست نبودن آن است. بسیاری از مسائل پیش پا افتاده مثل تعریف امور عامه۲۹ چندین صفحه به خود اختصاص داده اما بحث مهم اصالت وجود بسیار مختصر برگزار شده است۳۰ بحث عشق به صورت نیز بیش از سه سطر به خود اختصاص نداده است۳۱.
بسیاری از مباحث فلسفی در این كتاب اصولاً مورد بحث واقع نشده مثلاً بحث از مواد ثلاث.
ترتیب مطالب این كتاب به مراتب غیر منطقی‎تر از ترتیب اسفار است. در مشهد اول بحث از واجب‎الوجود۳۲ آمده، حال آنكه هنوز مباحث علیت، جعل، وحدت و كثرت و ماهیات مطرح نشده است، بعلاوه مشهد دوم كلاً مختص به مباحث واجب بوده و نیازی به تقدیم بحث مهم واجب تعالی بدون پرداختن به همه جوانب آن نبوده است.الشواهد الربوبیه هرگز خلاصه اسفار محسوب نمی‎شود. نسبت آن با اسفار عموم و خصوص من وجه است. چه در كمیت مطالب مطروحه در این كتاب چه نسبت به عمق مطالب هر دو. بعضی تقریرات عالی را صدر المتألهین تنها در الشواهد الربوبیه بیان كرده و در اسفار نیامده است. لذا نمی‎توان الشواهد الربوبیه را كتابی دانست كه قبل از اسفار و به عنوان آمادگی برای تحصیل اسفار خوانده شود. بسیاری از مبانی حكمت متعالیه در این كتاب بدون هیچ توضیحی به اسفار ارجاع داده شده است، چگونه می‎توان از لابلای مطالب چنین كتابی با اصول حكمت متعالیه آشنا شد؟
اما المشاعر كتابی است كه علیرغم صغر حجمش مطالب آن نسبتاً یك دست و با نظمی نسبتاً منطقی ارائه شده است. این كتاب در صورتی كه به اشكال ذیل مبتلا نبود صلاحیت یك كتاب تعلیمی حكمت متعالیه در سطح متوسط را داشت. اشكال اصلی این كتاب این است كه در آن تنها دو بحث وجود، و خداوند مطرح شده، ولی در هر كدام نیز همه مسائلش مورد بحث قرار نگرفته است. اما همین مسائل مطرح شده از كیفیت نسبتاً مطلوبی برخوردار است.
كتاب المسائل القدسیه نیز اگر ادامه می‎یافت بسیاری از نقائص را جبران می‎كرد افسوس كه بجز بخشی از مسائل وجود و وجود ذهنی آن نگارش نیافته است.
لذا علیرغم قوت مطالب حكمت متعالیه صدرالمتألهین، از وی متنی یك دست، منظم و تعلیمی در دست نیست. این اشكالات باعث می‎شود كه طالبین برای آشنایی با مبانی این فلسفه وقت بیشتری صرف نمایند و بسیاری نیز كه فرصت تحصیل یك دوره كامل اسفار را در افزون از ده سال ندارند با ابعاد مختلف حكمت متعالیه آشنا نشوند و در مسائل فلسفی حیران و سرگردان بمانند. این اشكال در دانشگاه جدی‎تر است.
● مرحلهٔ دوم بیش از نیم قرن قدمت ندارد، از دهه سوم قرن اخیر تا امروز. مختصات اصلی متون آموزشی فلسفهٔ اسلامی در این مرحله عبارتند از:
اول: بتدریج زبان فارسی زبان غالب متون جدید فلسفهٔ اسلامی می‎شود.
دوم: ساده‎نویسی، مشروح‎‎نویسی، پرهیز از اطناب و اغلاق آرام آرام جای خود را پیدا می‎كند. مرتضی مطهری از پیشروان این سبك نگارش فلسفی است نمونه‎اش كلیات فلسفه در مجموعهٔ كلیات علوم اسلامی.
سوم: توجه اجمالی به مسائل جدید فلسفی، عنایت به سیر تاریخی تطّور مباحث فلسفی و كوشش برای بروز كردن مسائل فلسفی آغاز می‎شود. چرا كه وجود رقیب قدری بنام «فلسفه غرب» احساس شده است، و مشخص شده با سلوك به شیوه سابق پشمی به كلاه فلسفهٔ اسلامی نمی‎ماند. اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی و شرح مبسوط منظومه استاد مطهری از نخستین كوششهای این رویكرد است.
چهارم: گرایش به شرح و تعلیقه كماكان ادامه دارد پاورقی‎های اصول فلسفه، تعلیقه‎های نهایه، شروح منظومه، شروح اسفار از قبیل رحیق مختوم نمونهٔ این گرایش است.
پنجم: ترجمه متون فلسفی به شدت و سرعت آغاز شده رشد می‎كند تقریباً تمام كتب اصلی آموزشی فلسفه به فارسی ترجمه شده‎‎اند۳۳.
ششم: تألیف كتاب مستقل آموزشی فلسفه برای مخاطبان مبتدی و متوسط هر چند با اسم غایت و نهایت بالاخره با كندی آغاز می‎شود «بدایه الحكمه» و «نهایه الحكمه» و «آموزش فلسفه» كوششهایی در این زمینه‎اند.
هفتم: اما اندیشه فلسفی، ابتكار فلسفی و تولید واقعی فلسفی كماكان در این دوره هم مشاهده نمی‎شود. در این مرحله فلسفهٔ اسلامی از خواب غفلت بیدار شده چشم‎های خود را مالیده اما انگار هنوز حركت را آغاز نكرده است.
● معتبرترین متن آموزشی این مرحله كتاب«نهایه الحكمه» است ارزیابی موردی آن می‎تواند آینه‎ای برای سنجش مرحله دوم محسوب می‎شود. در این زمینه نكات ذیل یاد كردنی است:
یك: اگرچه نام «بدایه الحكمه» تناسب نسبی با محتوای آن به عنوان متن ابتدایی برای آشنایی با فلسفهٔ اسلامی دارد، اما قطعاً نام«نهایه الحكمه» نمی‎تواند اسم بامسمایی محسوب شود. چرا كه محتوای آن متناسب با یك متن آموزشی مرحلهٔ متوسط است نه مرحله عالی و نهایی. هر چند به نظر می‎رسد كتاب نخست نیز كمی از مرحلهٔ ابتدایی بالاتر است. اصولاً نگارش متون آموزشی دو دوره از سوی یك نویسنده چندان موفق نیست آنچنانكه بتدریج بدایه الحكمه در شرف حذف شدن از متون آموزشی است.
دو: نهایه الحكمه كتابی در حوزه«حكمت متعالیه» است نه مطلق حكمت و نه حتی مطلق فلسفهٔ اسلامی، با آموزش آن دانشجو حكمت مشاء یا حكمت اشراق نمی‎آموزد. حال آنكه نویسنده جایگاه فلسفی خود را بطور شفاف اعلام نكرده است.
سه: مهمترین مشكل كتاب«نهایه الحكمه» این است كه در آن كوشش نشده آراء صدرالمتألمین تببین شود، بلكه همت نویسندهٔ فاضل آن تبیین حكمت است آنگونه كه خود صحیح می‎داند. لذا در مواردی كه بین رای مؤسس حكمت متعالیه و نظر علامه طباطبایی اختلاف‎نظر است، بی‎آنكه به این اختلاف‎نظر اشاره شود تنها رأی خاص نویسنده گزارش شده است. برای مثال مباحث حركت توسطیه و قطعیه، مسافت، حركت در حركت، افاضهٔ صور علمیه و وجود رابط قابل ذكر است۳۴.
چهار: اگر چه نظم نهایه الحكمه در مقایسه با دیگر متون آموزشی تحسین برآمیز است، اما برخی اشكالات جزئی كماكان در ترتیب مطالب به چشم می‎خورد. به عنوان مثال«ماهیت نداشتن واجب الوجود» هم در بحث مواد قضایا آورده شده هم در بحث احكام واجب الوجود۳۵ كه ذكرش در موضع دوم كافی به نظر می‎رسد. هكذا برخی از مباحث علیت از جمله«الشی مالم یجب لم یوجد» و ملاك حاجت ممكن به علت و احتیاج ممكن به علت در حدوث و بقا۳۶ اگر چه از زاویه‎ای مرتبط با بحث امكان است، در بحث علیت مناسب‎تر به نظر می‎رسد.
● اكنون مائیم و مرحلهٔ سومی كه در واقع دوران جنینی خود را می‎گذراند و ویژگی‎های آن«بایسته‎ها» و وضعیت مطلوبی است كه امید می‎رود فلسفهٔ اسلامی به آن وادی ارتقا یابد. اهم آن بایسته‎ها به این شرح است:
اول: مشخص كردن ضوابط یك متن آموزشی فلسفی یعنی تعیین هدف مشخص، تعیین زمان محدود برای آموزش، تعیین سطح اطلاعات لازم برای آموزش متن، فصل‎بندی منطقی، و جمع‎بندی و مرور در انتهای هر فصل از لوازم اولیه تدوین چنین متونی است.
دوم. اگر چه چند واحد آشنایی با متون فلسفی قطعاً لازم است اما اكثر واحدهای آموزش فلسفی به هیچ وجه من الوجوه نباید متن محور باشند، بلكه ویژگی آنها «مسئله محوری» است به این نحو كه شناسنامهٔ تولد آن مسئله تا فیلسوف مورد نظر ارائه می‎شود، وجه نیاز به آن مسئله و اینكه آن مسئله پاسخگوی كدام نیاز فلسفی است، و به اصطلاح به چه دردی می‎خورد تبیین می‎شود، مفردات مسئله با وضوح بازگو می‎شود. مبادی تصوری و تصدیقی آن تبیین می‎شود، ادلهٔ اثبات آن ارائه می‎شود و در نهایت مورد ارزیابی و نقد قرار می‎گیرد.
سوم: رویكرد تاریخی و زمان‎مند بودن تمام مسائل فلسفی به عنوان یك اصل می‎باید پذیرفته شود، لذا داد و ستد مسئله فلسفی با علوم مرتبط با آن جداً باید مورد عنایت واقع شود، پیش فرضهای مضمر هر مسئله عیان شود. سیر تطّور مسئله پس از فیلسوف مورد نظر به اجمال بحث شود تا مشخص گردد نظر فیلسوف ما در اندیشه فلسفی از چه جایگاهی برخوردار است. به بیان دیگر در هر مسئله نوعی رویكرد تطبیقی علاوه بر رویكرد تاریخی لازم است رعایت شود.چهارم: ارتباط اندام‎وار مسائل فلسفی در نظام فلسفی هر فیلسوف می‎باید مد نظر باشد. ارزیابی میزان سازگاری آراء فلسفی وی لازم است. از توجیهات دور از ذهن برای جا انداختن آراء فلسفی می‎باید پرهیز كرد. فلسفهٔ اسلامی نه عین دین است نه وحی منزل، معرفتی بشری است و جای چون و چرا و اما و اگر و نقد و رد دارد. در چنین متونی سیر تطّور آراء خود فیلسوف نیز باید مد نظر باشد مثلاً تغییراتی كه در ذهن خود وی اتفاق افتاده است و تفاوت سخن شارحان با سخن و رأی فیلسوف اصلی.
پنجم: وجههٔ نظر اصلی تكیه بر ابتكارات و آراء جدید فلسفی هر فیلسوف است. وزن هر فیلسوف آراء تازهٔ وی است. نه تكرار آراء گذشتگان. راستی چند رای ابتكاری برای ابن‎سینا سراغ داریم؟ او بر فلسفه ارسطو دقیقاً چه نكاتی افزوده است، فلسفهٔ او با فلسفه ابن‎رشد و توماس چه تفاوتهایی دارد؟ متن آموزش فلسفه مشاء سینوی می‎باید دانشجو را با آراء ابن‎سینا در مقایسه با فارابی و ارسطو و ابن رشد و توماس آشنا كند.
ششم: نخستین قدم در راه آموزش فلسفهٔ اسلامی تدوین سه متن حكمت مشاء، حكمت اشراق و حكمت متعالیه برای مقطع كارشناسی فلسفه است و پذیرش این اصل ساده كه صدرالمتألهین شیرازی خاتم الحكما نیست و لزوماً حكمت متعالیه هم بهترین فلسفهٔ ممكن نیست، دومین قدم تدوین فلسفهٔ ابن‎سینا، فلسفه سهروردی و فلسفهٔ ملاصدرا برای مقطع كارشناسی ارشد است.
هفتم: در تدوین كتب آمورشی می‎باید در عین گزارش اهم آراء بر آرایی از فیلسوف تكیه شود كه در شرایط عقلی معاصر قابل فهم و پذیرش است به عبارتی باید كوشید ابن‎سینای معاصر، سهروردی معاصر و ملاصدرای معاصر عرضه كنیم، تا دانشجو احساس كند اینان كهنه قبای ماضی نیستند، بلكه با روش و منش آنها امروز نیز می‎توان اندیشید و تفلسف كرد.
هشتم: متن آمورشی فلسفه بیش از هر چیز باید به شكوفایی تعقل، توان نقادی و استعداد اندیشیدن دانشجو كمك كند. حاصل این فرایند، دانشجوی پرسشگر، دانشجوی نقاد و دانشجوی متفكر است. پرسش و نقد و فكر، چیزهایی كه بیش از هر چیز به آن نیاز داریم، تا به این پرسش جدی پاسخ داده شود: آیا فلسفهٔ اسلامی ممكن است؟ و این تازه اول راه است.
● پاورقی‎ها:
۱. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، بخش سوم: خدمات ایران به اسلام، فصل فلسفه و حكمت، بویژه طبقات فلاسفهٔ اسلامی در بردارندهٔ سی و سه طبقهٔ فلاسفهٔ اسلامی از آغاز تا زمان نویسنده، مجموعه آثار، ج ۱۴، ص ۵۴۷- ۴۵۸.
۲. بنگرید به ذبیح‎الله صفا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم، بخش فلسفه، ۳۲۴- ۱۵۶
۳. میرزا محمد طاهر تنكابنی(۱۳۲۰- ۱۲۴۲ هجری شمسی) در رسالهٔ«كتب درسی قدیم» كه در سال ۱۳۱۸ شمسی به درخواست سید حسن تقی‎زاده نوشته در بخش «علوم فلسفیه و حكمیه و كلامیه متداوله‎بین طلاب و محصلین» كتب زیر را بر شمرده است: ۱- شرح هدایه اثیریه میبدی (در هند و تركیه) ۲- تجرید الاعتقاد، ۳- شرح اشارات، ۴- حكمت اشراق ۵- شرح هدایه اثیریهٔ ملاصدرا، ۶- اسفار اربعه. متن كامل رسالهٔ فوق: محقق داماد، نخبگان علم و عمل ایران، ص ۱۰۳- ۶۷.
۴. مرتضی مطهری: ۱. شرح مختصر منظومه ۲. شرح مبسوط منظومه ۳. شرح قوه و فعل اسفار ۴. شرح الهیات شفا
۵. عبدالله جوادی آملی: رحیق مختوم(شرح جلد اول و دوم اسفار) و شرح حكمت متعالیه (شرح نیمه اول جلد ششم اسفار)؛ محمد تقی مصباح یزدی: ا. تعلیقهٔ نهایه الحكمه ۲. آموزش فلسفه، ۳. شرح اسفار(جلد اول و هشتم).
۶. دكتر مهدی حائری یزدی، كاوشهای عقل نظری، مقدمه، صفحه بیست و یك.
۷. «حكمای الهی بعد از صدرالمتألهین از شاگردان آن جناب تا اساتید این جانب مطلب تأسیس چشمگیری ندارند مگر بعضی تقریرات توضیحی یا برخی اعتراضات تعبیری یا پاره‎ای از تبدیل اصطلاحات علمی» حسن حسن‎زاده آملی، در آسمان معرفت،ص ۳۹۶.
۸. «فلاسفهٔ اسلامی نه تنها توجهی به سیر تاریخی این مسائل [فلسفی] نداشته‎‎اند احیاناً به علل خاصی موجبات این ابهام و اشتباه كاری فراهم آورده‎اند و سخنان گمراه كننده‎ای از این نظر گفته‎اند» مرتضی مطهری، مقالهٔ نظری اجمالی به سیر فلسفه در اسلام، مجموعه آثار ج ۵ ص ۲۳.
۹.« مرحوم حاج ملاهادی سبزواری حكیم و عارف بزرگوار قرن سیزدهم نیز به نوبهٔ خود در گمراه ساختن افكار از نظر ریشه‎های تاریخی سهم بسزایی دارد.. نداشتن كتابخانه و اعتماد به نقلهای دیگران و مخصوصاً میل شدید آن مرد بزرگ به توجیه و تأویل كلمات گذشتگان به محملی قابل قبول، علت اصلی این امر است» مطهری، پیشین ۵/۲۴.
۱۰. به عنوان نمونه بنگرید به تعلیقات الاسفار آقا علی مدرس طهرانی در بیان آراء انباذقلس و طالس ملطی، مجموعه مصنفات حكیم مؤسس ج ۱ ص ۲۴۸ و ۲۷۵ و ۳۵۹.
۱۱. بنگرید به مقالات كامران فانی در نشر دانش در این حوزه:تاریخ‎نگاری فلسفه، سال سوم، شماره دوم، بهمن و اسفند ۱۳۶۱ ص ۳۱-۲۳‏وتاریخ فلسفهٔ اسلامی، سال پنجم، شماره دوم، بهمن و اسفند ۶۳، ص ۴۹- ۴۶ وتاریخنگاری فلسفهٔ اسلامی، سال سیزدهم، شماره ششم، مرداد و آبان ۱۳۷۱ ص ۴۱-۴۰
۱۲. ملاصدرا(۱۰۵۰- ۹۷۹) تقریباً معاصر دكارت (۱۶۵۰- ۱۵۹۶) است و ملاعلی نوری(م۱۲۴۶) حدوداً معاصر كانت(۱۸۰۴- ۱۷۲۴). برای اطلاع از میزان كم اطلاعی(یا به زبان دقیق‎تر بی‎اطلاعی) حكیمان ایرانی از فلسفهٔ معاصر غرب به عنوان نمونه بنگرید به پاسخهای میرزاعلی اكبر حكمی یزدی و آقا علی مدرس طهرانی به سؤالات بدیع الملك میرزا عماد الدوله در دو كتاب رسائل حكمیه و بدایع الحكم. و نیز بنگرید به كتاب آشنایی ایرانیان با فلسفه‎های جدید غرب، دكتر كریم مجتهدی، ۱۳۷۹.
۱۳. بنگرید به مقاله نگارنده تحت عنوان:« آشنایی ایرانیان با كانت» مجموعه مقالات همایش مطالعات انتقادی در فلسفه كانت تهران، ۱۳۸۴.
۱۴. عبدالله جوادی آملی، شرح حكمت متعالیه سفار اربعه، بخش یكم از جلد ششم، پیشگفتار شارح، ص ۶۵.
۱۵. محسن بیدارفر، مقدمه تفسیرالقرآن الكریم صدر المتألهین، ج ۱ ص ۹۷- ۹۶.
۱۶. مرتضی مطهری، حركت و زمان (درسهای اسفار) بحثی در نظم و ترتیب مباحث اسفار، ج ۱ ص ۴۸۷ و ۴۹۳- ۴۹۲.
۱۷. رجوع كنید به ملاهادی سبزواری، تعلیقات الاسفار، ج ۱ ص ۱۸-۱۳؛ حسن حسن‎زاده آملی، تعلیقات الحكمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج ۱ ص ۲۴- ۱۹؛ مرتضی مطهری، پیشین ج ۱ ص ۴۹۲ و مقالات فلسفی ج ۳ ص ۲۴.
۱۸. ملاصدرا، اسفار، ج ۱ ص ۲۰؛ حسن‎زادهٔ آملی، پیشین ج ۱ ص ۲۴: «ان القسم الاول من الاسفار یشتمل علی خمسه مسالك و المسلك الاول علی سته مراحل، و النسخ المطبوعه السالفه مشوشه فی رسم العناوین جداً حیث حرفت المسالك بالمراحل، فاشكل الامر علی الناظر فی الكتاب، علی انّ فی عّده مواضع من الكتاب نحو هذا التشویش فی الفصول و المسائل» حتی با پذیرش این قول مشكل تفاوت مسالك با مراحل در امور عامه باقی است.
۱۹. ملاصدرا، المشاعر، المشعر السابع، ص ۳۷.۲۰. ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، المشهد الاول، الشاهد الرابع، الاشراق الرابع، حكمه اشراقیه.
۲۱. ملاصدرا، الاسفار، السفر الاول، المرحله الاولی، فصل ۴ و ۵.
۲۲. پیشین، السفر الاول، المرحله الاولی، فصل ۷ و المرحله الثانیه، فصل ۵.
۲۳. پیشین، السفر الاول، المرحله الثانیه، فصل ۵.
۲۴. پیشین، السفر الاول، المرحله الاولی، المنهج الاول، فصل ۴ و ۷ المنهج الثانی، فصل ۲۲.
۲۵. پیشین، ج ۱ ص ۳۶ و ۷۹.
۲۶. پیشین ج ۱ ص ۹۶ و ج ۶ ص ۴۸.
۲۷. بنگرید به تأویلات شارحین معاصر اسفار در ذیل مطالب اشاره شده از جمله رحیق مختوم.
۲۸. الاسفار، ج ۱ ص ۳۸ و ۴۰۰ .
۲۹. الشواهد الربوبیه ص ۱۸ تا ۳۱ .
۳۰. پیشین، ص ۱۳
۳۱. پیشین ص ۷۸
۳۲. پیشین ص ۳۵ تا ۵۹
۳۳. به عنوان نمونه موارد ذیل قابل ذكرند:
دكتر جواد مصلح: ترجمه و تلخیص اسفار، ترجمه و شرح الشواهد الربوبیه
دكتر حسن ملكشاهی: ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات
دكتر جعفر سجادی: ترجمهٔ حكمت الاشراق سهروردی
دكتر سید یحیی یثربی: ترجمه و شرح نجات ابن‎سینا
دكتر احمد بهشتی، ترجمه و شرح چند نمط از اشارات و تنبیهات
دكتر علی شیروانی، ترجمه و شرح بدایه الحكمه و نهایه الحكمه.
۳۴. علامهٔ طباطبایی، نهایه الحكمه، المرحله التاسعه، الفصول الرابع، الفصول السادس و الثامن و المرحله الحادیه عشر، الفصل السابع و المرحله الثانیه.
۳۵. پیشین، المرحله الرابعه، الفصل الثالث فی ان واجب الوجود با لذات ماهیهه انیته، المرحله الثانیه عشر، الفصل الثالث فی ان الواجب لذاته لاماهیه له.
۳۶. پیشین، المرحله الرابعه فی مواد القضایا، الفصل الخامس، الشی مالم یجب لم یوجد و فیه بطلان القول بالاولویه، الفصل السادس: فی حاجه الممكن الی العله و ان عله حاجته الی العله هو الامكان دون الحدوث، الفصل السابع: الممكن محتاج الی العله بقاء كما انه محتاج الیها حدوثا.
● فهرست منابع:
ابن‎سینا حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، تحقیق مجتبی زارعی، قم، ۱۳۸۱، بوستان كتاب قم.
دانشنامهٔ علایی، با مقدمه، حواشی و تصحیح دكتر محمد معین و سیدمحمد مشكوه، همدان، ۱۳۸۳، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و دانشگاه بوعلی سینا، (چاپ دوم)
الشفا، الالهیات، راجعه و قدم له الدكتور ابراهیم مدكور، تحقق الاب قنواتی، سعید زائد، قاهره، ۱۳۸۰، چاپ دوم: قم، ۱۴۰۴، منشورات مكتبه آیه العظمی المرعشی النجفی.
النجاه من الغرق فی بحر الضلالات، ویرایش ودیباجهٔ محمد تقی دانش پژوه، تهران، ۱۳۶۴، انتشارات دانشگاه تهران.
بهشتی، احمد، ترجمه و شرح الاشارات و التنبیهات، نمط چهارم و پنجم، تهران ۱۳۷۵، مؤسسه فرهنگی آرایه .
بیدارفر؛ محسن: مقدمه تفسیر القرآن الكریم صدر المتألهین، قم، ۱۳۶۶، انتشارات بیدار.
تنكابنی، میرزا محمد طاهر؛ رسالهٔ كتب درسی قدیم، در كتاب نخبگان علم و عمل ایران، سید مصطفی محقق داماد، تهران، ۱۳۷۸، مركز نشر علوم اسلامی.
جوادی آملی، شیخ عبدالله: شرح حكمت متعالیه اسفار اربعه، {شرح جلد ششم} ۴ جلد، تهران، ۱۳۶۸، انشارات الزاهراء
رحیق مختوم (شرح حكمت متعالیه)، (شرح جلد اول و دوم اسفار)، ۱۰ جلد، قم، ۱۳۸۱، چاپ دوم، انشارات اسراء
حائری یزدی، مهدی، كاوشهای عقل نظری، تهران، ۱۳۶۰، شركت سهامی انتشار، چاپ دوم.
حسن زاد‎هٔ آملی، شیخ حسن؛ تعلیقات الحكمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، تهران، ۱۴۱۴، وزارت ارشاد اسلامی، جلد اول
در آسمان معرفت، قم، ۱۳۷۵، انتشارات تشیع.
حكمی یزدی، میرزا علی اكبر مدرس، رسائل حكمیه، تهران، ۱۳۶۵، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ دوم
سبزواری، حاج ملاهادی: شرح المنظومه، تعلیق: حسن حسن‎زاده آملی، تقدیم و تحقیق مسعود طالبی، تهران، ۱۴۱۳ و ۱۴۲۲، نشر ناب(۵ جلد)
سجادی، جعفر؛{ترجمه} حكمه الاشراق، تهران، ۱۳۵۵، انتشارات دانشگاه تهران
سهروردی، شهاب الدین یحیی، حكمه الاشراق، در مجموعه مصنفات شیخ اشراق، جلد دوم، تصحیح و مقدمه هنری كربین، تهران، ۱۳۵۵، انجمن شاهنشاهی فلسفهٔ ایران.
مجموعه مصنفات شیخ اشراق، جلد سوم: مجموعه آثار فارسی شیخ اشراق، تصحیح، مقدمه و تحشیه سید حسین نصر، تهران، ۱۳۵۵، انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران.
شهرستانی، عبدالكریم، الملل و النحل، تخریج محمد بن فتح بدران، قاهره، ۱۳۷۵، الطبیعه الثانیه، مكتبه الانجلو المصریه
شیروانی هرندی، علی، ترجمه و شرح بدایه الحكمه، ۳ جلد، قم، ۱۳۷۲، انتشارات دفتر تبلیغات
ترجمه و شرح نهایه الحكمه، ۳ جلد، قم، ۱۳۷۲، انشارات دفتر تبلیغات
صدرالمتألهین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحكمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، (۹جلد) بیروت، ۱۹۸۱، چاپ سوم، دار احیاء التراث العربی.
الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوكیه، تعلیق، تصحیح و مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، تهران، ۱۳۶۰، مركز نشر دانشگاهی، چاپ دوم
المشاعر، ترجمه و مقدمه و تعلیقات فرانسوی هنری كربین، تهران، ۱۳۶۳، انتشارات طهوری، چاپ دوم.
المسائل القدسیه، در رسائل فلسفی، تعلیق، تصحیح و مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، قم، ۱۳۶۲، دفتر تبلیغات، چاپ دوم.
صفاء ذبیح‎الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم، تهران، ۱۳۵۶، چاپ چهارم، انتشارات امیركبیر.
طباطبایی، سید محمد حسین، بدایه الحكمه، قم، ۱۴۰۵، مؤسسهٔ النشر الاسلامی
نهایه الحكمه، قم، ۱۴۰۴، مؤسسه النشرالاسلامی
اصول فلسفه رئالیسم، به كوشش سیدهادی خسروشاهی. قم، ۱۳۵۶، مركز بررسی‎های اسلامی
طوسی، خواجه نصرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات(۳ جلد) تهران، ۱۴۰۳، دفتر نشر كتاب
فانی، كامران، مقالات تاریخ نگاری فلسفه، تاریخ فلسفهٔ اسلامی و تاریخنگاری فلسفه اسلامی، در مجلهٔ نشر دانش سال ۳، شماره ۲، بهمن و اسفند ۱۳۶۱، سال ۵، شمارهٔ ۲، بهمن و اسفند ۶۳، سال ۱۳، شمارهٔ ۶، مرداد و آبان ۱۳۷۱
قطب‎الدین شیرازی محمود بن مسعود، دره التاج، به كوشش و تصحیح سید محمد مشكوه، تهران، ۱۳۶۵، چاپ دوم، انتشارات حكمت
شرح حكمه الاشراق سهروردی به اهتمام عبدالله نورانی، مهدی محقق، تهران، ۱۳۸۰ مؤسسه مطالعات اسلامی
كدیور، محسن، مقالهٔ فلسفه اسلامی، نقد حال، افق پیش‎رو، تهران، ۱۳۸۴
مقاله آشنایی ایرانیان با كانت، مجموعه مقالات همایش مطالعات انتقادی در فلسفه كانت، مؤسسه پژوهشی حكمت و فلسفه ایران، تهران، ۱۳۸۳
باهمكاری محمد نوری، مأخذشناسی علوم عقلی، ۳ جلد، تهران، ۱۳۷۹، انتشارات اطلاعات
مجتهدی، كریم، آشنایی ایرانیان با فلسفه‎های جدید غرب، تهران، ۱۳۷۹، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
محقق داماد، سید مصطفی، نخبگان علم و عمل ایران، تهران، ۱۳۷۸، مركز نشر علوم اسلامی
مدرس طهرانی، آقا علی، بدایع الحكم، تنظیم احمد و اعظی، تهران، ۱۳۷۵، انتشارات الزهرا.
مجموعه مصنفات حكیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی: مقدمه، تنظیم و تصحیح و تحقیق محسن كدیور، ۳جلد، تهران، ۱۳۷۸، انتشارات اطلاعات
مصباح یزدی، شیخ محمد تقی، آموزش فلسفه. تهران، ۱۳۶۴، سازمان تبلیغات اسلامی
تعلیقه نهایه الحكمه. قم، ۱۴۰۵ به موسسه در راه حق
شرح جلد اول الاسفار الاربعه، تحقیق و نگارش محمد تقی سبحانی، قم، ۱۳۸۰، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
شرح جلد هشتم الاسفارا الاربعه، ۲ جلد، تحقیق و نگارش محمد سعید ساعد، قم، ۱۳۸۰، انتشارات مؤسسهٔ آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
شرح الهیات شفا، تحقیق و نگارش محمد باقر ملكیان، قم، ۱۳۸۲، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
مصلح، جواد، ترجمه و تفسیر الشواهد الربوبیه. تهران، ۱۳۶۶، انتشارات سروش
فلسفه عالی یا حكمت صدرالمتألمین، تلخیص و ترجمهٔ قسمت امور عامه و الهیات كتاب اسفار، تهران، ۱۳۵۳انتشارات دانشگاه تهران.
علم‎النفس یا روانشناسی صدرالمتألهین، ترجمه و تفسیر سفر نفسی، كتاب اسفار، تهران، ۱۳۵۲، انتشارات دانشگاه تهران.
مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، جلد ۵: سیر فلسفه در اسلام، كلیات منطق و فلسفه، شرح منظومه، تهران، ۱۳۷۱، انتشارات صدرا
مجموعه آثار، جلد ۶، اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران، ۱۳۷۱، انتشارات صدرا
مجموعه آثار، جلد ۷ و ۸ درسهای اشارات. نجات و الهیات شفا، تهران، ۱۳۷۲ و ۱۳۷۶ انتشارات صدرا
مجموعه آثار، ج ۹ و ۱۰، شرح مبسوط منظومه، تهران، ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵، انتشارات صدرا.
مجموعه آثار، ج ۱۳: مقالات فلسفی، مسأله شناخت، نقدی بر ماركسیم: تهران، ۱۳۷۳، انتشارات صدرا.
مجموعه آثار، ج ۱۴ خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، ۱۳۷۵، انتشارات صدرا
حركت و زمان در فلسفهٔ اسلامی. درسهای اسفار، تنظیم و نشر انتشارات حكمت، ۶ جلد، تهران، ۱۳۷۹- ۱۳۷۰
ملكشاهی، حسن، ترجمه و شرح اشارات و تنبیهات ابن‎سینا، ۲ جلد، تهران، ۱۳۶۸، چاپ دوم، انتشارات سروش.
یثربی، سید یحیی: ترجمه الهیات نجات، تهران، ۱۳۷۰، فكر روز
فلسفه مشاء، تهران، ۱۳۸۳، بوستان كتاب قم

دكتر محسن كدیور
گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس
منبع : سایت کدیور