دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

پایگاه مشروطیت


مردم در طول شب و تا بامداد صدای جارچیان دولتی را می شنیدند كه : «هر كس كه فردا دكان یا حجره خود را باز نكند كالایش تاراج و خود او كیفر خواهد شد.»
از طرفی هم عین الدوله كه در فكر سركوب مردم بود تمام نیروهایش را از بیرون شهر به داخل شهر آورده و در نقاط حساس و خیابان ها و در بازار مستقر كرده بود. در سر هر كوچه و محله ای تعدادی سرباز ایستاده و مشغول نگهبانی بودند. اعضای دولت كه در كنار شاه در ییلاق نیاوران به سر می بردند برای اینكه او را خیلی درگیر مسائل نكنند به دستور عین الدوله به تهران منتقل شدند كه هم بتوانند اخبار را از شاه دور نگه دارند و هم حداقل یك ساعت به واقعه و آشوب ها نزدیك تر باشند.
عین الدوله كه در اصل كل دولت بود پیغامی برای علمای متحصن در مسجد فرستاد مبنی بر اینكه «شما آقایان به منازل خود برگردید تا ما امور را اصلاح نماییم.» علمای متحصن بعد از مشورت برای اولین بار به صراحت بركناری عین الدوله را خواستند: «مقصود ما تاسیس عدالتخانه است كه بعد از این به كسی ظلم و تعدی و اجحاف نشود و چون عین الدوله مانع عدالتخانه است و دست خط شاه را اجرا نمی كند و قول شاه را به فعلیت نمی رساند پس خائن دولت و ملت است و باید از مسند وزارت برخیزد.»
مردم هم كه كشته شدن یك طلبه سید آن هم به صورت تشنه برایشان بسیار سنگین و غیرقابل هضم بود برخلاف دستورات و تمهیدات دولتیان رفتار می كنند، بازارها و دكان ها كماكان بسته است و مردم دسته دسته به مسجد نزد علما می روند. تا قبل از ظهر مجلس ختم سیدعبدالحمید برگزار می شود. وعاظ به منبر می روند و نسبت به درنده خویی ها و بدی های عین الدوله سخنرانی می كنند.
نزدیك ظهر طلاب و بزازان دو دسته شدند و طلاب، عمامه سیدعبدالحمید و بزازان لباس خونی او را به چوب كرده و به روش سینه زنی و عزاداری در اطراف بازار و مسجد جامع حركت كردند و حتی تا نزدیكی ارك شاهی نیز رفتند و بدون اینكه كسی از سربازان به آنها تعرضی كند به مسجد بازگشتند.
البته خانم فاطمه شیرانی در كتاب «انجمن های تهران در عصر مشروطیت» آورده است ملیونی همچون فریدون آدمیت در چنین روزها و شب هایی بین نظامیان و فرماندهانشان می رفتند و از آنها با نصیحت و گفت وگو تعهد می گرفتند كه به سوی مردم شلیك نكنند و در صورتی كه حكم دولتی به شلیك به سوی مردم بود دستور را اجرا نكنند.
در این بین بهبهانی یك مهمان ویژه داشت. فرستاده ویژه سفارت انگلیس كه پاسخ نامه سه روز پیش مرحوم بهبهانی را برای او آورده بود. بهبهانی قبل از واقعه كشته شدن سیدعبدالحمید طی نامه ای از سفارت انگلیس خواسته بود به مانند سفیر عثمانی در واقعه تحصن حرم عبدالعظیم میانجیگری بین علما و شاه را بر عهده بگیرد كه سفارت بریتانیا با توجه به اتفاقات روزهای اخیر چنین خواسته ای را نپذیرفت: «دولت انگلیس نمی خواهد به كسانی كه رفتارشان با دولت خصمانه است یاری دهد.»
شب جمعه علما و نزدیكانشان به همراه تعدادی از طلاب و بازاریان در مسجد ماندند و تا صبح به عبادت مشغول شدند. ناظم الاسلام در تاریخ بیداری چنین می نویسد: «در وقت سحر آقامیرزا مهدی پسر حاج شیخ فضل الله، طلاب را بیدار كرده و مشغول عبادت شدند، كم كم مردم و عوام هم كه در مسجد خوابیده بودند نیز بیدار شده، صدای یاالله در تمام شهر پیچیده بود ولی افسوس اگر در بین این صداها فقط یك نفر برای رفاهیت نوع یاالله می گفت، هر آینه خداوند تبارك و تعالی می شنید و دعوتش را اجابت می فرمود و روزگار آتیه ایرانیان به این حال حالیه نمی افتاد.»
مهدی محمودیان
منابع:
ناظم الاسلام، تاریخ بیداری، جلد سوم، صص ۴۸۲ و ۴۸۳
احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، صص ۹۸ و ص ۹۹
فاطمه شیرانی، انجمن های تهران در عصر مشروطه، ص ۳۷
حسن معاصر، انقلاب مشروطه به روایت اسناد وزارت خارجه انگلیس، جلد ،۱ ص ۸۵
ملك زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، جلد ،۱ ص ۳۵۵
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید