پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

ما دانایان


آنچه در زیر می آید توضیح كوتاهی است در اطراف دو موضوع از موضوعاتی كه شرق به عنوان اندیشه برانگیز مطرح كرده است. «نقاط ضعف جریان روشنفكری ایران» و «نقد رفتار مردم در انتخابات» را همزمان در كنار هم نشاندن گواه بر این است كه نگارنده بخشی از ایرادات وارده بر رفتار انتخاباتی و غیرانتخاباتی مردم را ناشی از وجود ضعفی در جریان روشنفكری ایران تلقی می كند.
مخاطب این نوشتار می تواند در همین ابتدا برآشوبد و نهیبم زند كه اصلا مگر بر رفتار مردم با فرهنگ و توده آگاه ما كه از قضا هنر نزد آنان است و بس چه نقدی وارد است كه ناشی از جریان روشنفكری باشد یا نباشد از همین رو بر خود لازم می دانم اذعان و اعتراف به اینكه نگارنده تافته جدا بافته نیست و هر نكته و نقدی كه راجع به مردم و رفتارشان می آورد لاجرم در مورد خود او نیز معتبر است.
در آغاز باید مشخص كرد كه بار چه مسئولیتی بر دوش روشنفكر سنگینی می كند كه اگر ره به سلامت نپوید نتیجه اش در رفتار مردم جلوه می كند با صائب دانستن رای مصطفی ملكیان در باب روشنفكری، می توان وظیفه روشنفكر را در دو عبارت كوتاه ولی بلند «تقریر حقیقت» و «تقلیل مرارت» خلاصه كرد.۱ بنا بر این نظر روشنفكر باید حقیقت های مكشوفه عالمان علوم مختلف را به ساحت ذهن و ضمیر مردم برساند و در كنار این تقریر حقیقت، باید در كاستن از رنج و تقلیل مرارت مردم نیز بكوشد. البته اگر میان این دو وظیفه تلاقی و برخورد پیش آید به طوری كه بیان یك حقیقت باعث افزایش درد و رنج مردم شود باز هم بر عهده روشنفكر است كه جانب اولی را بگیرد و حقیقت هر چند تلخ را نزد مردم بر آفتاب افكند. این وضعیت دوگانه همان وجه تراژیك زندگی روشنفكری از نگاه مصطفی ملكیان است. به گمانم نقدی كه به رفتار مردم ما وارد است یكی از آن حقایقی است كه تقریرش نه تقلیل كه تكثیر مرارت می كند. اما ظاهرا روشنفكران این دیار علی الاغلب ترجیح می دهند این حقیقت را به زبان نیاورند تا دچار آن وجه تراژیك هم نشوند و هر كس به همان راهی برود كه می رود.
به زعم نگارنده ایراد اساسی موجود در میان ما این است كه برخلاف آنچه همگان تعارف گونه بر زبان می رانند، ما ایرانیان چندان هم آگاه و هوشیار و بافرهنگ نیستیم كه اگر بودیم قرن ها استبداد را بازتولید نمی كردیم. به جای انتقاد راه قهر و به جای ائتلاف راه انشعاب را پیش رو نمی نهادیم و اجازه نمی دادیم طی قرون گذشته حاكمانی حكمرانی مان كنند كه در كتاب های درسی تاریخ خود بارها و بارها بی لیاقتی و بی كفایتی شان را خوانده ایم و امتحان داده ایم، ولی حتی یك بار خود را مواجه این سئوال قرار نداده ایم كه اگر آن حاكمان آنقدر كه گفته می شود ناآگاه و نالایق بوده اند پس چرا اجداد و نیاكان ما كه حكم رعیت آن حاكمان را داشته اند خم به ابرو نمی آوردند و با تمام وجود سر در كار خویش داشته اند و هرگز با حكومت درنپیچیده اند مگر نه آنكه «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم». پس لابد ما چندان تمایلی به تغییر نداشته ایم كه تغییر هم نكرده ایم. امروز هم كه پوپولیست خواندن دولت جدید رونق گرفته باز هم به این مهم توجه نمی كنیم كه اگر دولت گرایشات پوپولیستی دارد حتما می داند كه مردم هم در پی همین گرایشات هستند. فراموش نكنیم كه وعده های پنجاه هزار تومانی توانست از میان همین مردم رای میلیونی كسب كند. نمی گویم كه رای مردم به دولت اصولگرا از سر ناآگاهی بود بلكه حتی رای مردم به دولت اصلاحات هم از این ناآگاهی مصون نبود. چرا كه اگر دوم خرداد آگاهانه شكل می گرفت هرگز از دل آن سوم تیر بیرون نمی آمد.
حرف از ناآگاهی به میان آمد اما نشناختن و انكار این ناآگاهی بلیه ای بس بزرگتر از اصول موضوع است. این كه آدمی نداند و نداند كه نداند لاجرم نتیجه اش این است كه در جهل مركب ابدالدهر بماند. همه ما گمان می كنیم كه صاحب نظر جمیع علوم و معارف هستیم. چنان در سیاست و فرهنگ و ادب اظهار فضل می كنیم كه گویی سرآمد جهانیانیم اما در میدان عمل به عنوان مثال، هیچ كس انتخابات فرانسه و ماجرای رقابت شیراك و لوپن را جدی نمی انگارد و می شود آنچه شد.
حال اینكه ناآگاهی توده مردم چه رابطه ای با جریان روشنفكری دارد، به همان وجه تراژیك زندگی روشنفكری راجع می شود. این نقطه ضعف جریان روشنفكری ایران است كه گویی شرم دارد از اینكه مردم را نسبت به ناآگاهی شان آگاه سازد. شاید هم سودای محبوبیت و نام آوری است كه سكوت روشنفكران را باعث می شود. اما اینكه اساسا روشنفكر باید محبوب باشد یا نباشد قصه دیگری است و به قول صادق زیباكلام مگر روشنفكر مارادونا است كه در پی كسب شهرت برآید مادامی كه روشنفكران در پرده ایهام و ابهام سخن بگویند و سر آن نداشته باشند كه حقیقتی را فاش نمایند كه در پی اش فزونی درد و رنج است، اوضاع از همان قرار است كه بود. به بیان دیگر تا این ضعف جریان روشنفكری ایران برطرف نشود آن نقد وارده بر رفتار مردم هم برجا خواهد ماند.
نكته آخر اینكه نه سكوت و پرده پوشی، تنها نقطه ضعف جریان روشنفكری ایران است و نه ناآگاهی و توهم آگاهی، تنها نقد وارده به رفتار مردم است و این قصه سر درازتری دارد.
مجید دوایی
پی نوشت:
۱ مقاله «تقریر حقیقت، تقلیل مرارت» از كتاب راهی به رهایی
منبع : روزنامه شرق