چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

سال پیروزی مردم علیه استبداد


سال پیروزی مردم علیه استبداد
دید و بازدید های نوروزی امسال به نشست های سیاسی تبدیل شده است. همه جا صحبت انتقاد از کارهای صدراعظم است. همه از اوضاع بد کشور و زورگویی و فریبکاری حکومت می نالند. اواخر فروردین احتشام السلطنه میان طباطبایی و عین الدوله واسطه شد تا آن دو قطب مخالف دیداری خصوصی با هم داشته باشند. در این نشست عین الدوله دست به قرآن زد و قسم خورد که با مشروطه خواهان همراه است و به زودی عدالتخانه را برپا خواهد کرد. طباطبایی در بیم و امید از منزل او بیرون رفت اما به زودی فهمید او فریبکاری بیش نیست.اوایل اردیبهشت عین الدوله وزیران را در باغ شاه جمع کرد با این مضمون که درباره تاسیس عدالتخانه که شاه هم آن را امضا کرده بود بحث و مشورت کنند. در این نشست وزرایی که با او همراه بودند در اینکه تاسیس عدالتخانه صلاح نیست و باعث تضعیف شاه و سرنگونی او می شود تاکید فراوان کردند ولی احتشام السلطنه سخت از این امر دفاع کرد و آن را به نفع مملکت و شاه دانست. میان آنان بحث های تندی درگرفت. عین الدوله پس از این نشست او را ماموریت داد که به سرحد کردستان رود. خبر در میان مردم پیچید که احتشام السلطنه مانع اهداف عین الدوله بوده و از سر راه دورش کردند.
همزمان با تب و تابی که درمیان مردم تهران است در مشهد نیز شورشی برپا می شود. فساد حاکمیت خودش را در زندگی روزمره مردم نشان می داد. حاجی محمدحسن که با حاکم زد و بندی داشت انحصار تامین نان و گوشت شهر را در اختیار گرفته و قیمت ها را بالا برده بود. به دلیل همین روابط کسی به شکایات مردم رسیدگی نمی کرد. در نتیجه مردم خود به فکر چاره افتادند. طلبه ها پیشقدم شده و به همراهی مردم تجمع کردند و حاجی محمد حسن را وادار کردند تعهد بدهد که تا سه روز مشکل نان و گوشت شهر را حل کند. روز سوم که حاجی خلف وعده کرد به خانه اش ریختند تا او را توبیخ کنند. افراد وی با کمک حکومت به سوی مردم تیراندازی کردند و تعداد زیادی از مردم کشته و تعدادی زخمی شدند. گفته شده ۴۰ نفر کشته شده اند. از فارس نیز نامه و تلگراف های اعتراض آمیز زیادی به مرکز می رسید. در نیمه اردیبهشت طباطبایی نامه ای به عین الدوله نوشت و به شدت به او حمله کرد که کو آن همه وعده و وعید و قسم قرآن خوردن، او اعلام کرد که من تا پای جان بر سر این مطلب هستم و خواسته مردم را دنبال می کنم. تا این زمان سخن از عدالتخانه بود اما در این نامه طباطبایی نوشت: «عهد ما برای این کار تاسیس مجلس بود.» در این نامه هشدار داده شده بود که وضع بحرانی و خطرناک است و تعلل فایده ای ندارد.
او نامه دیگری به مظفرالدین شاه نوشت. در این نامه نیز خبرهایی از فقر و فلاکت مردم و نابسامانی اوضاع نوشت و اینکه این وضع بحرانی برای موقعیت شاه هم خطرناک است. چاره همه این مفاسد و جنایات را در «تاسیس مجلسی مرکب از تمام اصناف مردم» دانست که در آن «شاه و گدا مساوی باشند». سپس به ماجراهای گذشته اشاره کرد و اینکه به رغم امضای شما می گویند این کار نخواهد شد. با وجود همه این تلاش ها عین الدوله سخت در تکاپو بود که نگذارد خواست مردم و روحانیان پیش رود. از آن سو طباطبایی و بهبهانی تصمیم گرفتند حرکت را ادامه دهند. شب ها در مساجد بزرگ شهر منبر می رفتند و به مردم آگاهی می دادند. شایعاتی پیچیده بود که می خواهند حکم جهاد بدهند.
عین الدوله از ترس و برای ایجاد رعب چند تن از سرشناسان مثل میرزاحسن رشدیه و مجدالاسلام کرمانی و میرزاآقا اسپهانی را دستگیر و تبعید کرد و شایع کرد که اینها بهایی بوده اند تا حمایت طباطبایی از آنها را خنثی کند. تهاجم حکومت به اعتراضات مردم شدت گرفت. از جمله بلایی بود که بر سر یکی از مشروطه خواهان معروف به مهدی گاوکش آوردند که خشم مردم را برانگیخت. طباطبایی در پی این فاجعه به منبر رفت و به شدت به استبداد حمله کرد و صریحاً خواستار تشکیل مجلسی شد که شاه و گدا در آن مساوی باشند.
رودررویی با حکومت آشکارتر شده و در شهرهای بزرگ هیجانات و شورش گسترش یافت. در شیراز اعتراضات مردم را با گلوله جواب داده و تعداد زیادی به شاه چراغ و قنسولخانه انگلیس پناهنده شدند.انجمن های سری در همه جا شکل گرفته و همه در تکاپو برای وادار کردن حکومت به تسلیم در برابر خواسته مشروطه خواهان هستند.
شیخ محمد واعظ در محله سرپولک تهران هر روز منبر رفته و علیه عین الدوله سخنرانی می کند. روز ۱۹ تیر مامورین شیخ محمد را دستگیر می کنند، ولی مردم دور مامورین را گرفته و او را از چنگ آنها درمی آورند. سربازان تیراندازی می کنند و یک سید طلبه به نام سیدعبدالحمید کشته می شود. بازار تعطیل می شود و مردم به رهبری سیدمحمد طباطبایی و سیدعبدالله بهبهانی و همراهی شیخ فضل الله نوری در مسجد جامع تحصن می کنند. نصرالسلطنه حاکم تهران دستور می دهد ماموران مسجد را محاصره کنند و نگذارند مردم متفرق شوند. این واقعه از مهمترین فرازهای جنبش مشروطه است. تحصن در مسجد تحت نظر ماموران مسلح حکومت چند روز طول کشید. بازار تعطیل بود و مردم به مسجد رفت وآمد داشتند و درگیری هایی هم با ماموران پیش می آمد. در این حوادث در اثر تیراندازی سربازان حدود یکصدنفر کشته و زخمی شدند. پس از آن علما اعلام می کنند ما می خواهیم ایران را ترک کرده و به عتبات عالیات برویم. عین الدوله با این خواسته اعلام موافقت می کند. اما علما از مسجد خارج شده و عازم قم می شوند. این حرکت به مهاجرت کبری معروف شد.
در این زمان بهبهانی نامه ای به سفیر انگلیس می نویسد و از آنها می خواهد که حکومت را وادار به تمکین در برابر خواست مردم نماید. معترضین بر این باور بودند که اعتراض آنها به گوش شاه نمی رسد. عین الدوله نامه ها و اعتراضات را خود پاسخ می دهد. اما شاه با خواست آنها موافق است.
همزمان با تحصن علما در قم، عده ای نیز در تهران به سفارت انگلیس پناهنده شده و بست نشستند. بعد از تیراندازی های اخیر و کشتار مردم، مشروطه خواهان بست نشستن در سفارت را مانعی از تهاجم ماموران می شماردند. صدها نفر از مردم چند روز در صحن سفارت بودند و خواسته هایشان را توسط سفارت به دولت اعلام می کردند. مردم تبریز خواستار عزل عین الدوله و برقراری مشروطیت شدند. در این ماجرا محمدعلی میرزا ولیعهد هم با مردم همراه بود اما نه از باب مشروطه خواهی، بلکه به این خاطر که با عین الدوله خصومت شخصی داشت. عین الدوله درصدد تغییر ولیعهد بود و همین کافی بود که محمدعلی میرزا کینه او را به دل داشته باشد.
همزمان از تبریز علما تلگراف هایی برای شاه فرستادند و خواستار پایان دادن به این وضع شدند. ولیعهد محمدعلی میرزا نیز تلگرافی به شاه زد و ضمن حمایت از علما به او اطمینان داد که اینان با شاه مخالف نیستند.
سرانجام در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ شمسی (۱۴ جمادی الثانی ۱۳۲۴ قمری) مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را صادر کرد. عین الدوله عزل و میرزانصرالله خان مشیرالدوله اولین نخست وزیر مشروطه شد. تشکیل مجالس موقتی و مقدماتی برای تدوین نظامنامه انتخابات از علما و سران جنبش و عده ای از وزیران و درباریان آغاز شد و پس از دو ماه شورش و کشمکش در تمام ایران و اصلاحاتی در فرامین شاهی، مجلس شورای ملی در ۱۴ مهر ۱۲۸۵ با حضور ۵۷ نماینده از طبقات مختلف در کاخ گلستان در حضور شاه افتتاح شد و شروع به کار کرد.
در این مجلس قانون اساسی تدوین و تصویب و در ۸ دی ۱۲۸۵(۱۳ ذیقعده ۱۳۲۴) توسط مظفرالدین شاه امضا شد. ده روز پس از امضای قانون اساسی مظفرالدین شاه در ۱۸ دی درگذشت و محمدعلی میرزا به جای او نشست. شاه تازه در اسفندماه این سال مشیرالدوله صدراعظم را برکنار کرد و میرزا علی اصغر اتابک را که سه سال پیش از صدارت معزول شده و به اروپا رفته بود به کشور فراخواند و او را به نخست وزیری برگمارد.پس از تشکیل مجلس چند روزنامه مجوز انتشار یافتند. بانک ملی تاسیس شد و مردم از پیروزی به دست آمده در شور و شعف بودند. هرچند هنوز نگرانی ها برطرف نشده و شایعاتی از نیرنگ های مخالفان در محافل مشروطه خواهان دهان به دهان می گشت.
منبع : ایران یکصد سال پس از مشروطیت