یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

‌کردهای‌ عراق‌ و بحران‌ هویت‌


‌کردهای‌ عراق‌ و بحران‌ هویت‌
اگر عراق‌ مهم‌ترین‌ مساله‌ بین‌المللی‌ كنونی‌ است، كردها نیز مهم‌ترین‌ مساله‌ داخلی‌ برای‌ عراق‌ تلقی‌ می‌شوند. كردها كه‌ قومی‌ تاریخی‌ با پیشینه‌ چندهزار ساله‌اند، علی‌رغم‌ گزندها و دشواری‌ها و اختلاف‌ها و تغییر و تحولات‌ فراوانی‌ كه‌ پیرامونشان‌ رخ‌ داده‌ است‌ و با وجود محصورماندن‌ در میان‌ ملت‌هایی‌ چون‌ ترك‌ها و عرب‌ها و ایرانیان، همچنان‌ بر هویت‌ قومی، زبانی‌ و سرزمینی‌ خودش‌ پای‌ می‌فشارند. اما پافشاری‌ آنها بر هویت‌ سرزمینی‌شان‌ و قصدشان‌ بر بنای‌ سرزمینی‌ مستقل‌ از دیگر اقوام، آنها را برای‌ دولت‌های‌ محلی‌ به‌ خطر و تهدید مبدل‌ نموده‌ است.
اما كردهای‌ ساكن‌ در عراق‌ به‌ دلایل‌ خاصی، از لحاظ‌ ژئوپلیتیكی‌ اهمیت‌ و حساسیت‌ بیشتری‌ دارند. از جمله‌ این‌ دلایل‌ نفت‌خیز بودن‌ منطقه‌ كردستان‌ عراق‌ و یكی‌ هم، آزادی‌ عمل‌ نسبی‌ كردهای‌ عراق‌ نسبت‌ به‌ كردهای‌ ساكن‌ در سایر كشورها در دهه‌های‌ اخیر است.
در مقاله‌ زیر با مساله‌ كردهای‌ عراق‌ و بلاتكلیف‌های‌ سیاسی‌ و جغرافیایی‌ كردستان‌ عراق‌ بیشتر آشنا خواهید شد.
بزرگ‌ترین‌ مشكل‌ دولت‌ عراق‌ در گذشته‌ تا سال‌ ۱۹۹۱ م‌ مساله‌ كردهای‌ این‌ كشور بود. این‌ معضل، خود را در قالب‌ تلاش‌ و فعالیت‌ كردها برای‌ حفظ‌ هویت‌ قومی‌ و زبانی‌ خویش، در حكومتی‌ كه‌ بیشترین‌ آن‌ را عرب‌ها تشكیل‌ می‌دهند؛ نشان‌ داده‌ است. و تا بدان‌ جا پیش‌ رفته؛ كه‌ وجود نگرش‌های‌ افراطی‌ در این‌ خصوص، حكومت‌های‌ مختلف‌ عراق‌ را با مساله‌ جدایی‌ خواهی‌ كردها مواجه‌ كرده‌ است.
كردها، ملت‌ اصیلی‌ هستند، كه‌ از هزاران‌ سال‌ پیش‌ در مكان‌ كنونی‌ خود زندگی‌ كرده‌اند. بعد از جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و فروپاشی‌ امپراتوری‌ عثمانی، دولت‌ جدید عراق، از به‌ هم‌ پیوستن‌ سه‌ ایالت‌ موصل، بصره‌ و بغداد تشكیل‌ گردید. از آن‌ زمان‌ تاكنون، موصل‌ قدیم‌ --- منطقه‌ كردستان‌ عراق‌ --- پیوسته، دو مشكل‌ اساسی‌ را برای‌ حكومت‌ جدید عراق‌ به‌ وجود آورده‌ است. نخست، ادعاهای‌ تركیه‌ درباره‌ این‌ ایالت‌ است. تركیه، موصل‌ را بخش‌ جدایی‌ناپذیر خاك‌ خود می‌داند، سبب‌ اصلی‌ این‌ ادعا، ذخیره‌ نفتی‌ عظیمی‌ می‌باشد؛ كه‌ در منطقه‌ موصل‌ وجود دارد. مشكل‌ دیگر نیز ساكنان‌ كرد این‌ منطقه‌ هستند. این‌ منطقه، از سلیمانیه، اربیل‌ و دهوك‌ تشكیل‌ می‌گردد. كردهای‌ ساكن‌ این‌ منطقه، خواهان‌ هویت‌ مستقلی‌ می‌باشند و این‌ امر، یكی‌ از مشكلاتی‌ است، كه‌ دولت‌های‌ محلی‌ را با خود درگیر كرده‌ است.
درحقیقت، خواسته‌ كردها، در سال‌ ۱۹۲۰ م‌ جان‌ تازه‌ای‌ گرفت. در این‌ سال، معاهده‌ «سیفر» بین‌ دو دولت‌ عراق‌ و بریتانیا امضا شد و در بندهای‌ ۶۲،۶۳و۶۴ این‌ معاهده‌ تصریح‌ شده‌ بود؛ كه‌ كردها، حق‌ ایجاد یك‌ حكومت‌ كرد در منطقه‌ كردستان، در همسایگی‌ مرزهای‌ تركیه‌ را دارند. در آن‌ زمان، باطل‌ خواندن‌ این‌ معاهده‌ از سوی‌ تركیه‌ و علاقه‌ بریتانیا، برای‌ زیر سلطه‌ كامل‌ داشتن‌ عراق، باعث‌ گردید؛ كه‌ این‌ قرارداد تنها روی‌ صفحه‌های‌ كاغذ باقی‌ بماند. پس‌ از آن، معاهده‌ لوزان‌ در سال‌ ۱۹۲۳ م، تمام‌ آرزوی‌ كردها را بر باد داد. در این‌ قرارداد، منطقه‌ كردنشین‌ به‌ صورتی‌ كه‌ امروزه، شاهد آن‌ هستیم، تقسیم‌ شد و مرزهای‌ آن‌ مشخص‌ گردید.
در نتیجه، منطقه‌ كردستان‌ در سه‌ كشور تركیه، ایران‌ و عراق‌ قرار گرفت‌ و مناطق‌ كوچكی‌ از آن‌ نیز داخل‌ خاك‌ جمهوری‌ آذربایجان‌ و سوریه‌ واقع‌ شد. كردها كه‌ مسلمان‌ هستند، زبان‌ قومی‌ خاص‌ خود را دارند. آنها ادعا می‌كنند؛ كه‌ نژادشان‌ آریایی‌ است، اما بیشتر دولت‌هایی‌ كه‌ كردها در آن‌ مناطق‌ سكونت‌ دارند؛ این‌ ویژگی‌ را انكار می‌كنند. این‌ مساله، سرشماری‌ و تعیین‌ دقیق‌ جمعیت‌ كردها را با مشكل‌ مواجه‌ ساخته‌ است. در حالی‌ كه، كردها، ادعای‌ جمعیت‌ بیش‌ از ۲۵ میلیون‌ نفر را دارند؛ منابع‌ غیركرد، جمعیت‌ آنها را بیشتر از ده‌ میلیون‌ نفر نمی‌دانند.
الف: كردهای‌ عراق‌
هنگامی‌ كه‌ بریتانیا، در سال‌ ۱۹۱۸ م‌ عراق‌ را به‌ اشغال‌ كامل‌ خود درآورد؛ ایالت‌های‌ موصل، بغداد و بصره‌ را به‌ استان‌های‌ مختلفی‌ تقسیم‌ كرد. در این‌ تقسیم‌بندی‌ جدید، موصل‌ به‌ چهار استان‌ موصل، اربیل، سلیمانیه‌ و كركوك‌ تقسیم‌ شد و در سال‌ ۱۹۷۰ م‌ استان‌ دهوك‌ نیز به‌ آنها اضافه‌ گردید. در حالی‌ كه، در دو استان‌ اربیل‌ و سلیمانیه‌ بیشتر مالكین‌ كرد بودند، در استان‌های‌ كركوك‌ و موصل‌ اقوام‌ دیگری‌ نیز زندگی‌ می‌كردند.
نخستین‌ رویارویی‌ مسلحانه‌ بین‌ كردها و دولت‌ بریتانیا در سال‌ ۱۹۱۹ م‌ روی‌ داد. این‌ درگیری‌ها، به‌ صورت‌ پراكنده‌ تا سال‌ ۱۹۴۶ م‌ ادامه‌ یافت؛ كه‌ عوامل‌ متعددی، اسباب‌ آن‌ را فراهم‌ می‌كردند. در این‌ دوران، كردهایی‌ كه‌ با حضور بریتانیایی‌ها در عراق‌ مخالفت‌ می‌كردند؛ با گسترش‌ نفوذ نظام‌ شاهنشاهی‌ عراق‌ به‌ مناطق‌ كردنشین‌ نیز مخالف‌ بودند. این‌ جنبش‌ها، ابتدا نیز به‌ وسیله‌ نیروهای‌ بریتانیایی‌ و پس‌ از آن‌ نیز به‌ وسیله‌ ارتش‌ تازه‌ تاسیس‌ عراق، سركوب‌ شدند. عوامل‌ بسیاری‌ كردهای‌ عراق‌ را به‌ مخالفت‌ و قیام‌ علیه‌ نیروهای‌ بریتانیایی‌ و عراقی‌ وامی‌داشت. دلیل‌ این‌ درگیری‌ها، مسائل‌ قومی‌ و قبیله‌ای‌ و انگیزه‌های‌ دینی‌ بوده‌ است. در بدو امر، مسائل‌ قبیله‌ای، دلیل‌ این‌ درگیری‌ها به‌ شمار می‌رفت؛ اما در دهه‌های‌ ۳۰ و ۴۰ م‌ انگیزه‌های‌ ملی، تاثیر عمده‌ای‌ بر آن‌ گذاشتند. در این‌ زمان، احزاب‌ سیاسی‌ كرد از جمله، حزب‌ هیوا (۱۹۳۹)، حزب‌ رزكاری‌ (۱۹۴۵) و حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ (۱۹۴۶) تشكیل‌ شدند.
در آغاز حكومت‌ پادشاهی، مقامات‌ عراقی، بریتانیا را متهم‌ می‌كردند؛ كه‌ كردها را علیه‌ قدرت‌ مركزی‌ تحریك‌ كرده‌ و آنها را به‌ عدم‌ همكاری‌ با دولت‌ مركزی‌ عراق‌ تشویق‌ می‌كند. در آن‌ زمان، انگیزه‌ بریتانیا از انجام‌ این‌ اقدامات، علاقه‌ به‌ كردها و یا تلاش‌ برای‌ برآورده‌ساختن‌ خواسته‌های‌ آنها نبود، بلكه‌ دولت‌ بریتانیا سعی‌ می‌كرد؛ از این‌ طریق، دولت‌ مركزی‌ عراق‌ را مجبور به‌ امضا معاهده‌های‌ بلندمدت‌ به‌ نفع‌ بریتانیا كند. این‌ در حالی‌ بود، كه‌ در این‌ زمان‌ دولت‌ عراق‌ به‌ شدت‌ در پی‌ كسب‌ استقلال‌ بود. بریتانیا، از این‌ هم‌ فراتر رفت‌ و دولت‌ عراق‌ را تهدید نمود؛ كه‌ در صورت‌ امتناع‌ از امضا این‌ قراردادها و دشمنی‌ با بریتانیا، نه‌ تنها مانع‌ الحاق‌ مناطق‌ كردنشین‌ به‌ عراق‌ خواهد شد؛ بلكه‌ تمام‌ ایالت‌ موصل‌ را نیز به‌ تركیه‌ ملحق‌ خواهد كرد. این‌ تهدید، در حالی‌ صورت‌ می‌گرفت؛ كه‌ تركیه‌ درباره‌ منطقه‌ موصل، ادعای‌ ارضی‌ داشت. حكومت‌ عراق، برای‌ این‌كه‌ با كمك‌ انگلیس‌ به‌ منطقه‌ موصل‌ دست‌ یابد؛ مجبور به‌ قبول‌ معاهدات‌ تحمیلی‌ این‌ كشور گردید و در نهایت، با امضای‌ معاهده‌ سال‌ ۱۹۲۲ بین‌ بریتانیا و عراق، منطقه‌ موصل‌ و سایر استان‌های‌ كردنشین، زیر حاكمیت‌ دولت‌ عراق‌ قرار گرفتند.
در این‌ بستر خاص‌ تاریخی‌ و پس‌ از استقرار و ثبات‌ دولت‌ جدید عراق‌ در مجموع‌ كشورهای‌ منطقه، به‌ عنوان‌ تنها كشوری‌ شناخته‌ شد؛ كه‌ ساكنان‌ مناطق‌ كردنشین‌ خود را به‌ رسمیت‌ شناخته‌ و كردها را از كاربرد زبان‌ و تمسك‌ به‌ هویت‌ ملی‌ خود محروم‌ نكرده‌ است. حال‌ آن‌كه، در كشورهای‌ دیگر از جمله، تركیه‌ و اتحاد جماهیر شوروی‌ سابق، كردها از كلیه‌ حقوقی‌ كه‌ بر هویت‌ قومی‌ آنها صحه‌ می‌گذاشت؛ محروم‌ بودند. در برخی‌ موارد، كردها، حتی‌ حق‌ پوشیدن‌ لباس‌های‌ محلی‌ خود را هم‌ نداشتند. نظام‌ پادشاهی‌ عراق‌ بین‌ كردها و عرب‌ها تبعیض‌ قائل‌ نمی‌شد. در این‌ نظام، كردها به‌ بالاترین‌ مقامات‌ حكومتی‌ دست‌ یافتند و در سطوح‌ وزرا و مدیران‌ كل‌ دیده‌ می‌شدند.
بعد از سقوط‌ نظام‌ پادشاهی‌ در عراق‌ و تاسیس‌ نظام‌ جمهوری‌ در سال‌ ۱۹۵۸ م‌ افق‌های‌ جدیدی‌ پیش‌ روی‌ كردها گشوده‌ شد. در این‌ زمان، رهبران‌ كرد به‌ گونه‌ بی‌سابقه‌ای‌ آزادانه، به‌ فعالیت‌ می‌پرداختند و به‌ مهاجرین‌ كرد اجازه‌ داده‌ شد؛ به‌ عراق‌ باز گردند. در راس‌ این‌ افراد ملامصطفی‌ بارزانی‌ بود. در این‌ زمان، كردها به‌ انتشار روزنامه، مجله‌ و بیانیه‌های‌ سیاسی‌ پرداخته‌ و جشنواره‌های‌ فرهنگی‌ و سیاسی‌ خاص‌ خود را برگزار می‌كردند. در سال‌ ۱۹۶۰ م‌ عبدالكریم‌ قاسم‌ نخست‌وزیر وقت‌ اجازه‌ تاسیس‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ به‌ رهبری‌ ملامصطفی‌ بارزانی‌ را صادر كرد. همچنین‌ قانون‌ اساسی‌ جدید، برای‌ نخستین‌بار، بر مشاركت‌ عرب‌ها و كردها در حكومت‌ كشور عراق‌ تاكید كرد و تا به‌ امروز، این‌ نص‌ صریح‌ در قانون‌اساسی‌ عراق‌ با بیان‌های‌ گوناگون‌ به‌ چشم‌ می‌خورد.
به‌ هر حال، اختلافات‌ درخصوص‌ چگونگی‌ برقراری‌ مناسبات‌ بین‌ حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ و نهضت‌ قومی‌ كرد كه‌ در حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ تبلور یافته‌ بود ---- به‌ بروز تنش‌ها منجر شد. در آن‌ زمان، حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ معتقد بود؛ آزادیی‌ كه‌ كردها از آن‌ برخوردارند و مطالباتی‌ كه‌ كسب‌ كرده‌اند؛ برای‌ این‌كه‌ آنها، زیر نظر حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ قرار داشته‌ باشند؛ كافی‌ به‌ نظر می‌رسد. حال‌ آن‌كه، حزب‌ دمكرات‌ كردستان، تاسیس‌ یك‌ منطقه‌ خودمختار را به‌ عنوان‌ حل‌ اساسی‌ مشكل‌ كردها می‌دانست. انقلاب‌ سال‌ ۱۹۶۱ كردهای‌ عراق‌ در واقع، یك‌ نهضت‌ قبیله‌ای‌ بود، كه‌ علیه‌ قانون‌ اصلاحات‌ اراضی‌ صورت‌ می‌گرفت. این‌ قانون، از سوی‌ حكومت‌ جمهوری‌ عراق‌ تصویب‌ شده‌ و به‌ اجرا درآمده‌ بود و سرمایه‌داران‌ كرد از این‌ قانون‌ متضرر می‌شدند. از آنجا كه‌ جامعه‌ كردها، یك‌ جامعه‌ كشاورزی‌ بود و سرمایه‌داران‌در جایگاه‌ روسای‌ قبایل‌ بیشتر زمین‌های‌ كشاورزی‌ را در تملك‌ داشتند؛ موفق‌ شدند؛ دهقانان‌ كرد را علیه‌ این‌ قانون‌ بشورانند.
در آن‌ زمان، حكومت‌ مركزی‌ عراق، به‌ جای‌ برخورد حكیمانه‌ با این‌ مساله، تلاش‌ كرد؛ از این‌ واقعه، به‌ عنوان‌ بهانه‌ای‌ برای‌ از بین‌ بردن‌ حركت‌ قومی‌ كردهای‌ عراق‌ بهره‌برداری‌ كند. حركتی‌ كه‌ دیگر، دولت‌ عراق، آن‌ را تهدیدی‌ برای‌ حكومت‌ مركزی‌ می‌دانست. در نتیجه، دولت‌ مركزی‌ حكم‌ به‌ انحلال‌ حزب‌ دمكرات‌ عراق‌ داد و به‌ خشونت‌ و عملیات‌ نظامی‌ علیه‌ نیروهای‌ ملی‌گرای‌ كرد متوسل‌ شد. این‌ مساله، به‌ویژه‌ با قبیله‌ برزانیه‌ نمود یافت. برخورد خشن‌ و نظامی‌ دولت‌ مركزی‌ عراق‌ با كردها، به‌ همبستگی‌ كلیه‌ نیروهای‌ كرد عراق‌ علیه‌ حكومت‌ مركزی‌ انجامید. جغرافیای‌ خاص‌ منطقه‌ و وجود كوهستان‌های‌ پهناور كه‌ نوعی‌ حفاظ‌ طبیعی‌ را فراهم‌ می‌كرد؛ كردها را به‌ استفاده‌ از سلاح‌ علیه‌ حكومت‌ مركزی‌ ترغیب‌ نمود.
از سوی‌ دیگر، دولت‌ مركزی‌ عراق، بریتانیا را متهم‌ به‌ دخالت‌ در موضوع‌ كردها و برانگیختن‌ آنها علیه‌ حكومت‌ مركزی‌ نمود و از سفیر بریتانیا خواست؛ كه‌ كشور را ترك‌ كند. اقدامات‌ مسلحانه‌ كردها علیه‌ حكومت‌ مركزی، پس‌ از خروج‌ نیروهای‌ بریتانیایی‌ از كویت‌ و مطالبه‌ عراق‌ درخصوص‌ این‌ كشور، دیگربار شدت‌ گرفت. در همین‌ زمان، مصوبه‌ شماره‌ ۸۰ دولت‌ عراق‌ در سال‌ ۱۹۶۱ م، دست‌ شركت‌های‌ انگلیسی‌ را كه‌ در اراضی‌ عراق‌ فعالیت‌ می‌كردند؛ كوتاه‌ كرده‌ بود. با توجه‌ به‌ نتیجه‌ این‌ اقدامات، ضرر كننده‌ اصلی‌ انگلیس‌ بود، بنابراین‌ اتهامات‌ منتسب‌ به‌ انگلیسی‌ها درخصوص‌ تحریك‌ كردها، بعید به‌ نظر نمی‌رسید.حركت‌ مسلحانه‌ كردها كه‌ در سال‌ ۱۹۶۱ در شكل‌ بسیار ابتدایی‌ آغاز شده‌ بود، با گذشت‌ زمان، به‌ چهار دلیل‌ شدت‌ یافت: نخست، وجود مشكل‌ در حكومت‌ عراق‌ و عدم‌ ثبات‌ سیاسی‌ در این‌ كشور بود. كودتاهای‌ نظامی‌ و تصفیه‌های‌ سیاسی‌ در سطح‌ نیروهای‌ مسلح‌ و رهبران‌ سیاسی‌ بر دامنه‌ عمل‌ نظامی‌ كردها افزود. در این‌ دوران، موضع‌ رسمی‌ دولت‌ عراق، حل‌ مشكل‌ كردها از طریق‌ شیوه‌های‌ نظامی‌ بود. دلیل‌ دیگر، كمك‌هایی‌ بود، كه‌ از سوی‌ دیگر دولت‌ها به‌ حركت‌ كردها می‌شد. اینها، كشورهایی‌ بودند، كه‌ دولت‌ مركزی‌ عراق‌ را تهدیدی‌ برای‌ خود به‌ شمار می‌آوردند. برخی‌ از كشورهای‌ منطقه‌ نیز، دولت‌هایی‌ را كه‌ در عراق‌ به‌ حكومت‌ می‌رسیدند --- ابتدا كمونیسم‌ و پس‌ از آن‌ نظام‌های‌ ملی‌گرا --- خطری‌ برای‌ امنیت‌ داخلی‌ خود محسوب‌ می‌كردند. اسراییل‌ نیز از همان‌ آغاز كار، اشتیاق‌ بسیاری‌ برای‌ پشتیبانی‌ و حمایت‌ از حركت‌ مسلحانه‌ كردها داشت‌ و این‌ كار را با ارسال‌ اسلحه‌ و آموزش‌ نیروهای‌ مسلح‌ كرد انجام‌ می‌داد. هدف‌ اسراییل، تضعیف‌ ارتش‌ عراق‌ و ناتوان‌ ساختن‌ آن‌ در هر گونه‌ برخورد نظامی‌ محتمل‌ در آینده‌ بود. پس‌ از آن، اختلافات‌ بین‌ كشورهای‌ عرب‌ نیز به‌ حمایت‌ از حركت‌ مسلحانه‌ كردها در عراق‌ انجامید. دلیل‌ سوم‌ آن‌ بود، كه‌ كردها در اثر تداوم‌ جنگ‌های‌ خونین‌ در كردستان‌ عراق‌ و نبود یك‌ راه‌حل‌ صلح‌طلبانه، به‌ نوعی‌ حمایت‌ بین‌المللی‌ دست‌ یافته‌ بودند و دلیل‌ چهارم، شعله‌ورشدن‌ جنگ‌ بین‌ ایران‌ و عراق‌ در دوره‌ زمانی‌ ۱۹۸۰ --- ۱۹۸۸ م‌ بود.
بحران‌ كویت‌ در سال‌ ۱۹۹۰ م‌ و تجاوز عراق‌ به‌ این‌ كشور، بزرگ‌ترین‌ انگیزه‌ را ایجاد كرد تا نهضت‌ كردهای‌ عراق‌ به‌ جایگاه‌ بی‌نظیری‌ از نظر منطقه‌ای‌ و بین‌المللی‌ دست‌ یابد. در نتیجه‌ شكست‌ عراق‌ در جنگ‌ كویت، زیرساخت‌های‌ حكومت‌ مركزی‌ در مناطق‌ كردنشین‌ نابود شد، به‌ویژه‌ نیروهای‌ مسلح‌ حكومت‌ مركزی‌ موجود در مناطق‌ كردنشین، متحمل‌ آسیب‌های‌ فراوانی‌ گردیدند. نیروهای‌ متحد در جنگ‌ ۱۹۹۰ تصمیم‌ به‌ اخراج‌ نیروهای‌ عراقی‌ از مناطق‌ كردنشین‌ گرفتند و این‌ مناطق‌ را به‌ عنوان‌ مناطق‌ تحت‌الحمایه‌ خود اعلام‌ كردند.
همه‌ این‌ مسائل، به‌ تضعیف‌ نقش‌ حكومت‌ مركزی‌ در مناطق‌ كردنشین‌ و كمك‌ به‌ حركت‌ كردها انجامید. پس‌ از ناتوانی‌ نیروهای‌ متحد در سال‌ ۱۹۹۰ برای‌ سقوط‌ حكومت‌ مركزی‌ و یا اجبار آن‌ به‌ پذیرش‌ صلح‌ با اسراییل، حمایت‌ از حركت‌های‌ جدایی‌خواهانه‌ كردها، برای‌ فشار بر دولت‌ مركزی‌ عراق‌ و تهدید نسبت‌ به‌ یكپارچگی‌ ارضی‌ این‌ كشور ادامه‌ یافت.
ب: موضع‌ رسمی‌ دولت‌های‌ وقت‌ عراق‌ درباره‌ مساله‌ كردها
بار دیگر، یادآوری‌ می‌كنیم؛ دولت‌ عراق، تنها دولتی‌ بود، كه‌ وجود كردها را به‌ عنوان‌ یك‌ هویت‌ قومی‌ مستقل‌ به‌ رسمیت‌ شناخته‌ بود. قانون‌ اساسی‌ و كلیه‌ قوانین‌ این‌ كشور به‌ حقوق‌ ملت‌ كرد كه‌ یك‌ پنجم‌ جمعیت‌ عراق‌ را تشكیل‌ می‌دهد اذعان‌ دارند. از ابتدای‌ تشكیل‌ حكومت‌ جدید عراق، درخصوص‌ چگونگی‌ برخورد با مساله‌ كردها دو دیدگاه‌ وجود داشت. نگرش‌ نخست، به‌ زیر سلطه‌ درآوردن‌ مناطق‌ كردنشین‌ توسط‌ حاكمیت‌ مركزی‌ را ضرورت‌ می‌دانست. در این‌ نگرش‌ كه‌ نظامیان‌ و سران‌ ارتش‌ طرفدار آن‌ بودند، توسل‌ به‌ زور نیز به‌ رسمیت‌ شناخته‌ می‌شد. نگرش‌ دیگر بر این‌ مبنا استوار بود، كه‌ اگر دولت‌ جدید عراق، خواهان‌ استمرار و حفظ‌ انسجام‌ و یكپارچگی‌ ملی‌ باشد، باید ویژگی‌ها و خصوصیات‌ متفاوت‌ اقوام‌ عراقی‌ را محترم‌ بشمارد و این‌ مساله، به‌ویژه‌ شامل‌ كردها می‌شد. گروهی‌ از رهبران‌ سیاسی‌ اجتماعی‌ عراق‌ به‌ این‌ دیدگاه‌ اعتقاد داشتند و شاید بتوان، ملك‌ فیصل‌ اول‌ را آغازگر و رهبر این‌ نگرش‌ به‌ حساب‌ آورد.
فیصل‌ تلاش‌ كرد؛ حكومت‌ عراق‌ را به‌ تعامل‌ با كردهای‌ عراق‌ متقاعد كند. او خواهان‌ رفتار برابر بین‌ كردها و عرب‌ها بود. فیصل‌ بر مفهوم‌ «هویت‌ عراقی» تاكید كرد و هنگامی‌ كه‌ بریتانیا سعی‌ كرد؛ از موضوع‌ كردها در جهت‌ منافع‌ خود بهره‌برداری‌ كند؛ موضع‌ فیصل‌ تغییری‌ نكرد. برعكس‌ او با صدور یك‌ سند رسمی‌ درخصوص‌ كردها موافقت‌ نمود. در سال‌ ۱۹۲۲ بیانیه‌ای‌ از سوی‌ عراق‌ و بریتانیا منتشر گردید و در آن، دو طرف‌ متعهد شدند؛ كه‌ حق‌ كردهای‌ ساكن‌ در مناطق‌ مرزی‌ عراق‌ را در ایجاد یك‌ حكومت‌ كرد به‌ رسمیت‌ بشناسند و مقرر گردید؛ كه‌ كردها، نمایندگان‌ خود را برای‌ بحث‌ درباره‌ مسائل‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ مورد علاقه‌ حكومت‌های‌ عراق‌ و بریتانیا به‌ بغداد بفرستند.
در هر حال، این‌ بیانیه‌ تنها، یك‌ ابزار فشار از سوی‌ بریتانیا بر دولت‌ عراق‌ بود تا معاهده‌ پیشنهادی‌ بریتانیا را بپذیرد. بریتانیا پس‌ از قبول‌ معاهده‌ پیشنهادی‌ خود توسط‌ عراق‌ در اكتبر سال‌ ۱۹۲۴ به‌ دولت‌ مركزی، در نابود كردن‌ دولت‌ كردی‌ كه‌ در سلیمانیه‌ تشكیل‌ شده‌ بود؛ كمك‌ كرد و تمام‌ مناطق‌ كردنشین‌ را زیر سلطه‌ دولت‌ مركزی‌ عراق‌ درآورد. با همه‌ این‌ مسائل، سند موافقت‌ عراق‌ و بریتانیا در فوریه‌ ۱۹۲۲ حقوق‌ اساسی‌ كردها را به‌ رسمیت‌ شناخت‌ و این‌ در حالی‌ بود، كه‌ در همان‌ زمان، حكومت‌های‌ دیگر منطقه، چنین‌ حقی‌ برای‌ كردها قائل‌ نبودند. عراق‌ در سندی‌ كه‌ به‌ سال‌ ۱۹۳۰ برای‌ عضویت‌ در جامعه‌ ملل‌ متحد تقدیم‌ نموده‌ بود؛ حقوق‌ كردها را محترم‌ دانست. شاید قانون‌اساسی‌ موقت‌ مصوب‌ ۱۹۵۸ م. مهم‌ترین‌ سند رسمی‌ای‌ باشد، كه‌ درآن‌ به‌ كامل‌ترین‌ شكل، وجود كردها به‌ رسمیت‌ شناخته‌ شده‌ است. در ماده‌ دوم‌ این‌ قانون، عرب‌ها و كردها در خاك‌ عراق‌ شریك‌ دانسته‌ شده‌اند. اما از آنجا كه‌ خواسته‌ اصلی‌ كردها، دستیابی‌ به‌ یك‌ حكومت‌ خودگران‌ بود، در سال‌ ۱۹۶۳ م‌ قانون‌ جدیدی‌ به‌ نام‌ قانون‌ تمركززدایی‌ به‌ تصویب‌ رسید. حكومت‌ وقت، برای‌ حل‌ مشكل‌ كردها این‌ شیوه‌ را پیشنهاد كرده‌ بود. تفكر اصلی‌ نهفته‌ در این‌ قانون‌ آن‌ بود، كه‌ به‌ مناطق‌ كردنشین، اجازه‌ انجام‌ امور اداری‌ و محلی‌ داده‌ شود و مسائل‌ روابط‌ خارجی، دفاع، اقتصاد و دارایی‌ زیر نظر حكومت‌ مركزی‌ باقی‌ بماند.
این‌ قانون، كردها را راضی‌ نكرد و به‌ مرحله‌ اجرا هم‌ درنیامد. در سال‌ ۱۹۶۶ م‌ عبدالرحمن‌ بزاز --- نخست‌وزیر وقت‌ طرح‌ جدیدی‌ را پیشنهاد كرد؛ كه‌ در آن‌ بسیاری‌ از مطالبات‌ كردها برآورده‌ شده‌ بود؛ اما در این‌ طرح، مساله‌ خودمختاری‌ مناطق‌ كردنشین‌ به‌ رسمیت‌ شناخته‌ نشده‌ بود. در آن‌ زمان، ارتش‌ با این‌ طرح‌ مخالفت‌ كرده، بزاز را مجبور به‌ استعفا نمود و در نتیجه، اوضاع‌ مناطق‌ كردنشین، همچنان‌ در حالتی‌ از عدم‌ ثبات‌ باقی‌ ماند. در مارس‌ ۱۹۷۰ آرزوی‌ كردها به‌ حقیقت‌ پیوست. در این‌ سال، حزب‌ بعث‌ سندی‌ منتشر كرد؛ كه‌ به‌ موجب‌ آن، كردها در مناطق‌ كردنشین‌ به‌ سیستم‌ خودمختاری‌ دست‌ می‌یافتند. برای‌ صدور قوانین‌ و مصوبات‌ این‌ مساله، چهار سال‌ وقت‌ تعیین‌ شد و حكومت‌ عراق‌ در مارس‌ ۱۹۷۴ به‌ منطقه‌ كردستان‌ عراق، خودمختاری‌ داد. اما حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ به‌ رهبری‌ ملامصطفی‌ بارزانی‌ این‌ قانون‌ را رد كرد و دوباره‌ به‌ اسلحه‌ متوسل‌ شد. پس‌ از جنگی‌ یك‌ ساله، نیروهای‌ عراقی‌ توانستند، جنگ‌جویان‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ را در منطقه‌ای‌ مشخص‌ محاصره‌ كنند. در این‌ هنگام، ایران‌ به‌ صورت‌ مستقیم‌ و به‌ نفع‌ نیروهای‌ بارزانی‌ وارد معركه‌ گردید. در پی‌ عقد قرارداد الجزایر بین‌ عراق‌ و ایران‌ در مارس‌ ۱۹۷۵، ایران‌ از پشتیبانی‌ كردها منع‌ شده، نیروها و تجهیزات‌ نظامی‌ خود را از كردستان‌ عراق‌ بیرون‌ كشید.
در این‌ زمان، حركت‌ مسلحانه‌ كردها به‌ شكست‌ انجامید و جنگ‌جویان‌ كرد و رهبران‌ آنها خود را به‌ یكی‌ از حكومت‌های‌ ایران‌ و عراق‌ تسلیم‌ كردند. در نتیجه‌ جنگ‌ ایران‌ و عراق‌ در ۱۹۸۰ م‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ بار دیگر فرصت‌ یافت‌ تا سلاح‌ به‌ دست‌ گیرد. در این‌ زمان، اختلافات‌ داخلی‌ حزب‌ دمكرات، این‌ حزب‌ را به‌ شدت‌ تضعیف‌ كرده‌ بود و مرگ‌ ملامصطفی‌ بارزانی‌ در ۱۹۷۹ م‌ به‌ این‌ اختلافات‌ دامن‌ می‌زد. همچنین، احزاب‌ رقیب‌ دیگری‌ نیز پا به‌ عرصه‌ وجود گذاشته‌ بودند، كه‌ یكی‌ از مهم‌ترین‌ آنها حزب‌ اتحادیه‌ میهنی‌ كردستان‌ به‌ رهبری‌ جلال‌ طالبانی‌ بود (تاسیس‌ ۱۹۷۵). در سال‌های‌ گذشته، برخی‌ احزاب‌ مذهبی‌ نیز در میان‌ كردهای‌ عراق‌ پا گرفتند. این‌ احزاب، از كمك‌های‌ خارجی‌ برخوردار بوده‌ و از سوی‌ كردهای‌ مذهبی‌ حمایت‌ می‌شوند.
تجاوز عراق‌ به‌ كویت‌ و حوادث‌ پس‌ از آن، حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ و ارتش‌ این‌ كشور را به‌ شدت‌ ضعیف‌ كرده‌ بود؛ بنابراین، احزاب‌ كرد بار دیگر تشویق‌ گردیدند تا به‌ اسلحه‌ متوسل‌ شوند. در عین‌ حال، برخی‌ از احزاب‌ كوچك‌ كرد كه‌ نفوذ كمی‌ هم‌ بین‌ كردها داشتند؛ همچنان، در كنار حكومت‌ مركزی‌ باقی‌ ماندند.
با وجود این‌ اوضاع‌ پریشان‌ و فلاكت‌بار، كلیه‌ طرف‌های‌ درگیر، شامل‌ حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ و احزاب‌ كرد همچنان، به‌ بیانیه‌ مارس‌ ۱۹۷۰ كه‌ نوعی‌ حكومت‌ خودگردان‌ را برای‌ كردها پیشنهاد كرده‌ بود؛ اظهار وفاداری‌ می‌كردند. حكومت‌ مركزی‌ عراق، هیچ‌یك‌ از مواد قانونی‌ حقوق‌ كردها را از درجه‌ اعتبار ساقط‌ نكرده‌ بود و احزاب‌ معارض‌ كرد نیز در هیچ‌یك‌ از مراحل‌ درگیری‌های‌ خود، خواهان‌ جدایی‌ از عراق‌ و تاسیس‌ یك‌ كشور كرد نبودند.
با ارزیابی‌ سندهای‌ مربوط‌ به‌ مساله‌ كردها همچنین‌ دگرگونی‌های‌ منطقه، می‌توان‌ گفت؛ كه‌ بین‌ محتوای‌ قوانین‌ و مصوبات‌ و آنچه‌ كه‌ در واقعیت‌ جریان‌ داشت؛ فاصله‌ زیادی‌ بوده‌ است. در موارد بسیاری، كردها از این‌ مساله‌ ناراضی‌ بودند، كه‌ قوانین‌ تصویب‌ شده‌ به‌ نفع‌ آنها هیچ‌گاه، به‌ اجرا درنیامده‌ است‌ و اگر هم‌ عملی‌ شده؛ با هدف‌ تصفیه‌ نهضت‌ آنها و احزاب‌ كرد صورت‌ گرفته‌ است. حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ نیز از این‌ مساله‌ ناخشنود بود؛ كه‌ اقدامات‌ و تلاش‌های‌ وی‌ برای‌ حل‌ مشكل‌ كردها به‌ نتیجه‌ نمی‌انجامد و احزاب‌ معارض‌ كرد، از این‌ اقدامات‌ تنها به‌ عنوان‌ ابزاری‌ برای‌ افزودن‌ قدرت‌ خود و فاصله‌گرفتن‌ از حكومت‌ مركزی‌ استفاده‌ می‌كنند. همچنین‌ این‌ معاهدات‌ و تلاش‌ها موفق‌ نمی‌شدند تا كردهای‌ معارض‌ را از گردونه‌ همكاری‌ با طرف‌های‌ منطقه‌ای‌ و بین‌المللی‌ معاند عراق‌ بازدارند.
تمام‌ این‌ اتهامات‌ دلایل‌ خاص‌ خود را دارند. شاید، یكی‌ از مهم‌ترین‌ آنها عدم‌ اعتماد طرفین‌ به‌ یكدیگر بوده‌ است. دلیل‌ دیگر، به‌ دگرگونی‌ها و تغییرات‌ منطقه‌ برمی‌گردد. این‌ دگرگونی‌های‌ وسیع‌ در هر یك‌ از طرفین‌ عراقی‌ و كرد، این‌ حس‌ را پدید می‌آورد؛ كه‌ از فرصت‌ پیش‌ آمده، استفاده‌ كنند و دشمن‌ خود را در نقطه‌ ضعف‌ قرار دهند. وضعیت‌ منطقه‌ای‌ و بین‌المللی‌ عراق‌ نیز موجب‌ شدت‌ این‌ رفتارهای‌ دوگانه‌ بوده‌ است.ج: ارزیابی‌ اوضاع‌ كنونی‌ كردستان‌ عراق‌
در سال‌ ۱۹۹۱ م‌ به‌ دنبال‌ ضربه‌ نظامی‌ شدیدی‌ كه‌ بر عراق‌ وارد آمد؛ این‌ كشور، برای‌ مدتی‌ شاهد بی‌ثباتی‌های‌ گسترده‌ای‌ بود. دولت‌ مركزی، برای‌ مدت‌ كوتاهی‌ بر بخش‌هایی‌ از كشور كنترل‌ نداشت‌ و برای‌ حل‌ این‌ بحران‌ به‌ نیروهای‌ نظامی‌ متوسل‌ شد. دولت‌ عراق، نیروهای‌ مسلح‌ و ادارات‌ خود را از منطقه‌ كردستان‌ بیرون‌ كشید. در این‌ زمان، حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ دریافته‌ بود؛ كه‌ تلاشی‌ در كار است‌ تا نیروهای‌ مسلح، در این‌ منطقه‌ به‌ معركه‌ جنگ‌ دیگری‌ كشانده‌ شوند و باقیمانده‌ نیروهای‌ ارتش‌ در این‌ مهلكه‌ گرفتار آمده‌ و نابود شوند. همچنین‌ ایالات‌ متحده‌ و انگلیس، مناطق‌ واسط‌ در خط‌ ۳۲ شمالی‌ و ۳۷ جنوبی‌ را به‌ عنوان‌ مناطق‌ تحت‌ حمایت‌ خودشان‌ اعلام‌ كردند و علاوه‌ بر آن، هواپیماهای‌ عراقی‌ را از پرواز بر فراز این‌ منطقه‌ بازداشتند. البته، این‌ تصمیم‌ ایالات‌ متحده‌ و انگلیس‌ بدون‌ هرگونه‌ ارجاعی‌ به‌ سازمان‌ ملل‌ صورت‌ گرفته‌ بود.
بدین‌ ترتیب، اربیل، سلیمانیه‌ و دهوك‌ از سلطه‌ حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ خارج‌ شده‌ و زیر نفوذ طرف‌های‌ منطقه‌ای‌ و بین‌المللی‌ قرار گرفتند. علاوه‌ بر امریكا و بریتانیا، تركیه‌ و اسراییل‌ نیز بر نفوذ خود در این‌ منطقه‌ افزودند. آشكار بود، كه‌ دو حزب‌ اصلی‌ كرد یعنی‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ به‌ رهبری‌ مسعود بارزانی‌ و حزب‌ اتحادیه‌ میهنی‌ كردستان‌ به‌ رهبری‌ جلال‌ طالبانی، برای‌ تصرف‌ منطقه‌ فرصت‌ طلایی‌ را به‌ دست‌ آورده‌ بودند. در عمل، هر یك‌ از این‌ دو حزب، بخشی‌ از كردستان‌ عراق‌ را زیر نفوذ خود درآوردند. در مجموع، نفوذ اتحادیه‌ میهنی‌ كردستان‌ در منطقه‌ سلیمانیه‌ و بخشی‌ از منطقه‌ اربیل‌ كه‌ با سلیمانیه‌ هم‌مرز است، بیشتر بود و حزب‌ دمكرات‌ كردستان، بر بخش‌ پهناوری‌ از اربیل‌ و دهوك‌ تسلط‌ یافت.
در نیمه‌ سال‌ ۱۹۹۱ م‌ حكومت‌ مركزی‌ عراق، گفت‌وگوهای‌ مفصلی‌ را با این‌ دو حزب‌ انجام‌ داد؛ كه‌ تا آگوست‌ همان‌ سال‌ ادامه‌ داشت. در نهایت، اعلام‌ شد؛ كه‌ دو طرف‌ به‌ توافق‌ كامل‌ رسیده‌اند. نمایندگان‌ حكومت‌ مركزی‌ عراق، بارزانی‌ و طالبانی‌ در پی‌ مذاكرات‌ رودررو اعلام‌ كرده‌ بودند؛ كه‌ به‌ توافق‌ فراگیر دست‌ یافته‌اند. با این‌ وجود، دو حزب‌ كرد، پس‌ از مدت‌ كوتاهی‌ از میز مذاكرات‌ كنار كشیده‌ و توافق‌ حاصل‌ را به‌ حالت‌ تعلیق‌ درآوردند. اگر چه، هیچ‌یك‌ از دو طرف‌ عراقی‌ و كرد، دلیل‌ این‌ رویداد را ذكر نكرد؛ اما براساس‌ شواهد می‌توان‌ به‌ دو علت‌ اشاره‌ كرد: دلیل‌ نخست، وجود اختلاف‌نظر درخصوص‌ مضمون‌ توافقنامه‌ بود. احزاب‌ كرد بر این‌ عقیده‌ بودند، كه‌ در این‌ توافقنامه‌ هنوز، دو مساله‌ حل‌ نشده، باقی‌ مانده‌ است. یكی، معین‌ كردن‌ حدود مرزی‌ منطقه‌ كردنشین‌ بود. در حالی‌ كه، كردها خواهان‌ الحاق‌ كامل‌ منطقه‌ نفتی‌ كركوك، به‌ مناطق‌ كردنشین‌ بودند، حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ اعتقاد داشت؛ كه‌ به‌ دلیل‌ وجود قومیت‌های‌ مختلفی‌ مانند تركمن‌ها و عرب‌ها در منطقه‌ كركوك، تنها باید مناطق‌ كردنشین‌ را به‌ منطقه‌ خودگردان‌ كردها ضمیمه‌ كنند. مشكل‌ دیگر نیز به‌ نوع‌ رابطه‌ حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ و منطقه‌ كردنشین‌ برمی‌گشت. دولت‌ مركزی، تشكیل‌ حكومت‌ خودمختار كرد را راه‌حل‌ این‌ مشكل‌ می‌دانست؛ اما احزاب‌ كرد، خواهان‌ یك‌ حكومت‌ خودگردان‌ بسیار گسترده‌ بودند و مطالبات‌ آنها تا حد تشكیل‌ یك‌ حكومت‌ فدرالی‌ پیش‌ می‌رفت. احزاب‌ كرد، به‌ تشكیل‌ یك‌ حكومت‌ فدرالی‌ در عراق‌ اصرار می‌ورزیدند؛ كه‌ یكی‌ از مناطق‌ آن، منطقه‌ كردنشین‌ باشد و از این‌ خواسته‌ خود كوتاه‌ نمی‌آمدند.
دلیل‌ دوم‌ كه‌ علت‌ اصلی‌ هم‌ به‌ شمار می‌رفت؛ دشمنی‌ ایالات‌ متحده‌ با هرگونه‌ توافق‌ صلح‌آمیز بود.
در ابتدا، ایالات‌ متحده‌ به‌ این‌ دو حزب‌ هشدار داد و سپس، آنها را از امضا توافق‌ با حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ بازداشت. توجیه‌ امریكا آن‌ بود، كه‌ این‌ كشور از طریق‌ تضعیف‌ عراق، به‌ دنبال‌ تغییر حكومت‌ صدام‌ است‌ و امضا چنین‌ معاهده‌ای‌ به‌ منزله‌ حمایت‌ و كمك‌ به‌ حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ بود. كردستان‌ عراق، به‌ این‌ صورت‌ از سلطه‌ حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ خارج‌ ماند و هر یك‌ از دو حزب‌ بزرگ‌ كرد دولت‌ خاص‌ خود را در منطقه‌ تشكیل‌ دادند. در سال‌ ۱۹۹۲ انتخابات‌ مجلس‌ نمایندگان‌ در منطقه‌ كردستان‌ عراق‌ برگزار گردید. گفته‌ شد؛ كه‌ در این‌ انتخابات، هر یك‌ از دو حزب‌ بزرگ‌ كرد، ۵۰% آرا را به‌ دست‌ آوردند؛ اما برخی‌ منابع‌ غیررسمی‌ تاكید كردند؛ كه‌ آرا حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ بیشتر از ۵۰% بوده‌ است. از این‌رو، پس‌ از انتخابات‌ دولت‌ جدیدی‌ تشكیل‌ شد؛ كه‌ تخم‌های‌ اختلاف‌ را در دل‌ خود داشت. تمام‌ پست‌های‌ دولتی‌ به‌ تساوی‌ بین‌ نامزدهای‌ دو حزب‌ تقسیم‌ شدند. هر وزیری، معاونی‌ از حزب‌ مخالف‌ داشت‌ و این‌ روند، در پست‌های‌ پایین‌تر نیز ساری‌ بود.
از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ م‌ گهگاه‌ نزاع‌های‌ خونینی‌ بین‌ دو طرف‌ درمی‌گرفت؛ كه‌ در برخی‌ مواقع، به‌ نبردهای‌ مسلحانه‌ در خیابان‌های‌ شهر اربیل‌ می‌انجامید. هر یك‌ از این‌ دو حزب‌ تلاش‌ می‌كرد تا حساب‌های‌ گذشته‌ خود را با حزب‌ مخالف‌ تصفیه‌ كند. علاوه‌ بر آن، برای‌ تضعیف‌ حزب‌ مخالف، به‌ عقد معاهداتی‌ با قدرت‌های‌ منطقه‌ای‌ می‌پرداختند. جلال‌ طالبانی‌ كه‌ از خبرگی‌ سیاسی‌ بیشتری‌ برخوردار بود، با بستن‌ پیمان‌های‌ منطقه‌ای‌ بیشتر، موضع‌ قوی‌تری‌ نسبت‌ به‌ بارزانی‌ داشت. در این‌ زمان، بعضی‌ منابع‌ غیررسمی‌ ادعا می‌كردند؛ كه‌ اتحادیه‌ میهنی‌ كردستان‌ در پی‌ تدارك‌ یك‌ حمله‌ نظامی‌ گسترده‌ است‌ تا كل‌ منطقه‌ كردستان‌ عراق‌ را زیر نفوذ خود درآورد و در این‌ راه، از كمك‌های‌ برخی‌ قدرت‌های‌ منطقه‌ای‌ نیز سود می‌جوید. این‌ روند منجر به‌ درخواست‌ كمك‌ مسعود بارزانی‌ از دولت‌ مركزی‌ عراق‌ گردید.
به‌ دنبال‌ آن، در اوت‌ ۱۹۹۶ نیروهای‌ نظامی‌ حكومت‌ مركزی‌ عراق، وارد منطقه‌ اربیل‌ شدند و در توجیه‌ عمل‌ خود اعلام‌ كردند؛ این‌ كار برای‌ حفظ‌ یكپارچگی‌ عراق‌ از خطر اقدامات‌ سلطه‌جویانه، ضروری‌ بوده‌ است. پس‌ از عقب‌نشینی‌ نیروهای‌ عراقی‌ و بروز درگیری‌های‌ پراكنده‌ بین‌ حزب‌ دمكرات‌ و اتحادیه‌ میهنی‌ كردستان، سرانجام‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ توانست، بر تمام‌ مناطق‌ كردنشین‌ تسلط‌ یابد و در این‌ هنگام، طالبانی‌ و طرفداران‌ او مجبور گردیدند؛ به‌ ایران‌ پناهنده‌ شوند. پس‌ از مدتی، نیروهای‌ حزب‌ اتحادیه‌ میهنی‌ كردستان‌ توانستند، تجدید قوا كنند و كنترل‌ منطقه‌ سلیمانیه‌ را به‌ دست‌ آورند.
از این‌رو، منطقه‌ كردستان‌ عراق، از سال‌ ۱۹۹۷ م‌ به‌ دو قسمت‌ تقسیم‌ شده‌ است. یك‌ بخش، شامل‌ استان‌ سلیمانیه‌ است، كه‌ توسط‌ اتحادیه‌ میهنی‌ كردستان‌ عراق‌ اداره‌ می‌شود و بخش‌ دیگر، مناطق‌ اربیل‌ و دهوك‌ را در برمی‌گیرد؛ كه‌ نیروهای‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ در آن‌ حضور دارند. كردستان‌ عراق، با این‌ شرایط‌ غیرعادی‌ و ناگوار همواره، شاهد تغییرات‌ بسیاری‌ بوده‌ است، كه‌ شاید مهم‌ترین‌ و خطرناك‌ترین‌ آنها تجاوزات‌ تركیه‌ به‌ این‌ مناطق‌ می‌باشد. بهانه‌ تركیه‌ برای‌ هجوم‌ به‌ این‌ مناطق، تعقیب‌ مبارزان‌ حزب‌ كارگران‌ كردستان‌ به‌ رهبری‌ اوجالان‌ بوده‌ است. این‌ تجاوزات، ویرانی‌های‌ دو چندانی‌ را برای‌ منطقه‌ به‌ همراه‌ داشته‌ است‌ و منجر به‌ آن‌ گردیده؛ كه‌ بعضی‌ از مناطق‌ شمالی‌ كردستان‌ عراق، زیر سلطه‌ نیروهای‌ ترك‌ قرار گیرند.
نفوذ بریتانیایی‌ها و امریكایی‌ها، اقدامات‌ برخی‌ كشورهای‌ عربی‌ مخالف‌ با حكومت‌ وقت‌ عراق‌ و همچنین‌ انگیزه‌های‌ اسراییل‌ برای‌ تضعیف‌ دولت‌ عراق‌ كه‌ موجودیت‌ این‌ كشور را به‌ رسمیت‌ نمی‌شناخت؛ مسائلی‌ بودند، كه‌ نمی‌توان‌ آنها را نادیده‌ گرفت. علاوه‌ بر آن، درگیری‌های‌ خونین‌ بین‌ دو حزب‌ اصلی‌ كردستان‌ منجر به‌ تصفیه‌ حساب‌ با احزاب‌ و گروه‌های‌ كوچك‌تری‌ می‌گشت؛ كه‌ در قلمرو آنها قرار داشتند. پس‌ از سرگرفتن‌ درگیری‌ها، ایالات‌ متحده‌ و تركیه‌ با دعوت‌ بارزانی‌ و طالبانی‌ به‌ واشنگتن‌ و آنكارا، سعی‌ در آرام‌ نمودن‌ منطقه‌ و برقراری‌ آشتی‌ بین‌ این‌ دو داشتند. اما، این‌ گفت‌وگوها هرگز، به‌ پایان‌ قطعی‌ اختلافات‌ دو حزب‌ نمی‌انجامید. با این‌ وجود، فایده‌ مذاكرات‌ در دوره‌ اخیر جلوگیری‌ از برخوردهای‌ مسلحانه‌ میان‌ آنها بوده‌ است.
در حال‌ حاضر، آینده‌ منطقه‌ كردستان‌ عراق‌ نامعلوم‌ است. پیوستن‌ به‌ دولت‌ مركزی‌ عراق، دستیابی‌ به‌ نوعی‌ خودمختاری‌ و یا ادامه‌ نزاع‌ها و درگیری‌ها، گزینه‌های‌ پیش‌ رو در این‌ منطقه‌ هستند و طرف‌های‌ بین‌المللی‌ و منطقه‌ای، تاثیر تعیین‌كننده‌ای‌ در این‌ خصوص‌ دارند.
بعد از جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و فروپاشی‌ امپراتوری‌ عثمانی، دولت‌ جدید عراق، از به‌ هم‌ پیوستن‌ سه‌ ایالت‌ موصل، بصره‌ و بغداد تشكیل‌ گردید. از آن‌ زمان‌ تاكنون، موصل‌ قدیم‌ منطقه‌ كردستان‌ عراق‌ --- پیوسته، دو مشكل‌ اساسی‌ را برای‌ حكومت‌ جدید عراق‌ به‌ وجود آورده‌ است. نخست، ادعاهای‌ تركیه‌ درباره‌ این‌ ایالت‌ مشكل‌ دیگر نیز ساكنان‌ كرد این‌ منطقه‌ خواهان‌ هویت‌ مستقلی‌ می‌باشند
در آغاز حكومت‌ پادشاهی، مقامات‌ عراقی، بریتانیا را متهم‌ می‌كردند؛ كه‌ كردها را علیه‌ قدرت‌ مركزی‌ تحریك‌ كرده‌ و آنها را به‌ عدم‌ همكاری‌ با دولت‌ مركزی‌ عراق‌ تشویق‌ می‌كند. در آن‌ زمان، دولت‌ بریتانیا سعی‌ می‌كرد؛ از این‌ طریق، دولت‌ مركزی‌ عراق‌ را مجبور به‌ امضا معاهده‌های‌ بلندمدت‌ به‌ نفع‌ بریتانیا كند.
در سال‌ ۱۹۶۰ م‌ عبدالكریم‌ قاسم‌ نخست‌وزیر وقت‌ اجازه‌ تاسیس‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ به‌ رهبری‌ ملامصطفی‌ بارزانی‌ را صادر كرد. همچنین‌ قانون‌ اساسی‌ جدید، برای‌ نخستین‌بار، بر مشاركت‌ عرب‌ها و كردها در حكومت‌ كشور عراق‌ تاكید كرد
بحران‌ كویت‌ در سال‌ ۱۹۹۰ م‌ و تجاوز عراق‌ به‌ این‌ كشور، بزرگ‌ترین‌ انگیزه‌ را ایجاد كرد تا نهضت‌ كردهای‌ عراق‌ به‌ جایگاه‌ بی‌نظیری‌ از نظر منطقه‌ای‌ و بین‌المللی‌ دست‌ یابد. در نتیجه‌ شكست‌ عراق‌ در جنگ‌ كویت، زیرساخت‌های‌ حكومت‌ مركزی‌ در مناطق‌ كردنشین‌ نابود شد، به‌ویژه‌ نیروهای‌ مسلح‌ حكومت‌ مركزی‌ موجود در مناطق‌ كردنشین، متحمل‌ آسیب‌های‌ فراوانی‌ گردیدند.
فیصل‌ تلاش‌ كرد؛ حكومت‌ عراق‌ را به‌ تعامل‌ با كردهای‌ عراق‌ متقاعد كند. او خواهان‌ رفتار برابر بین‌ كردها و عرب‌ها بود. فیصل‌ بر مفهوم‌ «هویت‌ عراقی» تاكید كرد و هنگامی‌ كه‌ بریتانیا سعی‌ كرد؛ از موضوع‌ كردها در جهت‌ منافع‌ خود بهره‌برداری‌ كند؛ موضع‌ فیصل‌ تغییری‌ نكرد.
از آنجا كه‌ خواسته‌ اصلی‌ كردها، دستیابی‌ به‌ یك‌ حكومت‌ خودگران‌ بود، در سال‌ ۱۹۶۳ م‌ قانون‌ جدیدی‌ به‌ نام‌ قانون‌ تمركززدایی‌ به‌ تصویب‌ رسید. تفكر اصلی‌ نهفته‌ در این‌ قانون‌ آن‌ بود، كه‌ به‌ مناطق‌ كردنشین، اجازه‌ انجام‌ امور اداری‌ و محلی‌ داده‌ شود و مسائل‌ روابط‌ خارجی، دفاع، اقتصاد و دارایی‌ زیر نظر حكومت‌ مركزی‌ باقی‌ بماند.با ارزیابی‌ سندهای‌ مربوط‌ به‌ مساله‌ كردها همچنین‌ دگرگونی‌های‌ منطقه، می‌توان‌ گفت؛ كه‌ بین‌ محتوای‌ قوانین‌ و مصوبات‌ و آنچه‌ كه‌ در واقعیت‌ جریان‌ داشت؛ فاصله‌ زیادی‌ بوده‌ است.
در حالی‌ كه، كردها خواهان‌ الحاق‌ كامل‌ منطقه‌ نفتی‌ كركوك، به‌ مناطق‌ كردنشین‌ بودند، حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ اعتقاد داشت؛ كه‌ به‌ دلیل‌ وجود قومیت‌های‌ مختلفی‌ مانند تركمن‌ها و عرب‌ها در منطقه‌ كركوك، تنها باید مناطق‌ كردنشین‌ را به‌ منطقه‌ خودگردان‌ كردها ضمیمه‌ كنند.
از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ م‌ بعضی‌ منابع‌ غیررسمی‌ ادعا می‌كردند؛ كه‌ اتحادیه‌ میهنی‌ كردستان‌ در پی‌ تدارك‌ یك‌ حمله‌ نظامی‌ گسترده‌ است‌ تا كل‌ منطقه‌ كردستان‌ عراق‌ را زیر نفوذ خود درآورد و در این‌ راه، از كمك‌های‌ برخی‌ قدرت‌های‌ منطقه‌ای‌ نیز سود می‌جوید. این‌ روند منجر به‌ درخواست‌ كمك‌ مسعود بارزانی‌ از دولت‌ مركزی‌ عراق‌ گردید.
منطقه‌ كردستان‌ عراق، از سال‌ ۱۹۹۷ م‌ به‌ دو قسمت‌ تقسیم‌ شده‌ است. یك‌ بخش، شامل‌ استان‌ سلیمانیه‌ است، كه‌ توسط‌ اتحادیه‌ میهنی‌ كردستان‌ عراق‌ اداره‌ می‌شود و بخش‌ دیگر، مناطق‌ اربیل‌ و دهوك‌ را در برمی‌گیرد؛ كه‌ نیروهای‌ حزب‌ دمكرات‌ كردستان‌ در آن‌ حضور دارند.
در حال‌ حاضر، آینده‌ منطقه‌ كردستان‌ عراق‌ نامعلوم‌ است. پیوستن‌ به‌ دولت‌ مركزی‌ عراق، دستیابی‌ به‌ نوعی‌ خودمختاری‌ و یا ادامه‌ نزاع‌ها و درگیری‌ها، گزینه‌های‌ پیش‌ رو در این‌ منطقه‌ هستند و طرف‌های‌ بین‌المللی‌ و منطقه‌ای، تاثیر تعیین‌كننده‌ای‌ در این‌ خصوص‌ دارند.
‌سعد ناجی‌ ؛
‌ترجمه: مسعود رجبی‌
منابع
---۱ جلال‌ طالبانی، كردستان‌ و الحركهٔ‌ القومیهٔ‌ الكردیهٔ، دارالطلیعهٔ، بیروت، ۱۹۷۱.
---۲ جوناثان‌ راندل، امهٔ‌ فی‌شقاق، ترجمهٔ‌ فادی‌ حمود، دارالنهار، بیروت، ۱۹۹۷. (انظر النص‌ الانكلیزی‌ ادناه)
---۳ سعد ناجی‌ جواد، العراق‌ و المسالهٔ‌ الكردیهٔ، دارالكلام، لندن، ۱۹۹۰
---۴ سعد ناجی‌ جواد، دراسات‌ فی‌ الحركهٔ‌ القومیهٔ‌ الكردیهٔ، سیصدر عن‌ الاهلیهٔ‌ للطباعهٔ، عمان، الاردن.
---۵ شلومر نكدیمون، الموساد فی‌ العراق‌ و دول‌ الجوار، انهیار الامال‌ الاسرائیلیهٔ‌ و الكردیهٔ، ترجمهٔ‌ بدر عقیلی، دارالجلیل، عمان، ۱۹۹۷.
- Ghassemlou, A. and others, People Without London ۸۷۹۱, a Country.۶
- Gunter, Michael, The KDP-PUK conflict in Northern. Iraq, Middle East Journal,۷ .۰۱۹۹۶. No. ۲. Spring ۵Vol.
.-۱۹۹۷ Gunter, M, The Kurds of Iraq, Mac Milan Press Ltd. U.K. ۸
- Jawad, S, The Kurdish revolt in Iraq: An assessment of the its Failure, Inter- State,۹ .۱۹۸۱.۱UCW- ABERYSTWYTH, U.K. No.
منبع : ماهنامه زمانه


همچنین مشاهده کنید