یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

حاکمیتی از فراز تا فرود


حاکمیتی از فراز تا فرود
کشور ترکیه علاوه بر همسایگی و مرز مشترک، هم از نظر تاریخی با گذشته پیوند دارد و هم امروز تجربه هایی قابل توجه برای ملت را از سر می گذراند. روی کار آمدن جریان اسلام گرا در این کشور نیز بر اشتراکات می افزاید. بر این اساس، آشنایی با روند تاریخی این ملت همسایه و هم کیش، در ارزیابی وضعیت کنونی آن به کار می آید.
□□□
سرزمینی که در حال حاضر ترکیه گفته می شود تاریخ پرماجرایی را از ۲۵۰۰ قبل از میلاد آغاز کرده و مقاطعی از تاریخ آن با یونانی های مقیم در شبه جزیره بالکان در غرب این سرزمین و امپراتوری «لیدی» در شرق که هم اکنون ترکیه آسیا گفته می شود وجوه مشترک داشته است. بعد از زوال سلطه یونانی و سقوط ایران هخامنشی، روم باستان این سرزمین را جزیی از تصرفات خود قرار می دهد که شکوه و عظمت آن را در امپراتوری بیزانس می بینیم. در قرن پانزدهم میلادی ترک های عثمانی این سرزمین را تسخیر می کنند و در ابتدای قرن بیستم با سقوط سلاطین آل عثمان، ترک های جدید اروپا مآب حاکمیت را به دست می گیرند تا در جرگه اتحادیه اروپا درآیند.
● از تمدن آسیای صغیر تا سلطه رومیان
شبه جزیره یی در منتهای غربی آسیا وجود دارد که در حال حاضر آن را آسیای صغیر یا بخش آسیایی ترکیه می نامند. یونانی ها به آن «آناتولیا» می گفتند که به معنی «جایگاه طلوع خورشید» است. این سرزمین به عنوان یکی از سرچشمه های تمدن یونانی است. ضمناً تمدن قوم «هیتی» نیز در بخشی از این سرزمین رشد کرده است. به درستی معلوم نیست از چه زمانی اقوام هند و اروپایی و آریایی به این منطقه کوچ کرده اند.
هند و اروپایی ها چون پرورش دهنده اسب بودند، از این لحاظ بر ملل قدیمی آسیا که جز گاو و چهارپایانی چون خر و گاومیش که به گاری ها می بستند وسیله دیگری برای حمل و نقل نداشتند، برتری داشتند. نخستین موج این ملل که از اروپا به آسیا سرازیر شدند،«لوویت ها» بودند که در حدود ۲۵۰۰ سال ق م از تنگه بسفر به آسیای صغیر وارد شدند.
بعداً قوم دیگری از هند و اروپایی به نام «هیتی» به آسیای صغیر آمدند. آنها در شرق شهر فعلی آنکارا ساکن شدند. این قوم در این منطقه فن ذوب فلزات را می دانستند. هیتی ها از اقوام بزرگ هند و اروپایی بودند که زبان شان با هند و اروپایی های دیگر واژه های مشترک داشت.
واژه «آب» به زبان هیتی «wader» و به یونانی «huder» نامیده می شود که به واژه انگلیسی «water» شباهت نزدیک دارد. (هنری لوکاس، تاریخ تمدن، ترجمه آذرنگ، ص۱۲۶) همچنین پاره یی دیگر از این طوایف هند و اروپایی به منطقه دیاربکر کنونی آمده و بر قوم «هوری» چیره شدند. هیتی ها عاقبت مغلوب آشوری ها شدند. در قرن سیزدهم ق م شعبه دیگری از هند و اروپایی ها در حدود دریاچه «وان» استقرار یافته و دولت «اورارتو» را تشکیل دادند و مدتی بعد قبایل ارمنی در این منطقه حکومت ارمنستان را تشکیل دادند.
● تمدن لودی «لیدی»
کشور لیدی ناحیه یی در ساحل غربی آسیای صغیر (ترکیه فعلی) در جوار رود «هالیس» (قزل ایرماق) قرار داشت. تمام اقوام آسیای صغیر آریایی بودند. اما نژاد مردم لیدی به درستی مشخص نیست و عده یی آنها را سامی می دانند ولی این نکته مشکوک است.
پایتخت لیدی شهر «سارد» بود. هرودوت ضرب سکه از طلا و نقره را به آنان نسبت داده است.
دولت لیدی توانست همه مهاجرنشین های یونانی آسیای صغیر را تحت سلطه خود درآورد. در زمان سلطنت «کروزوس» ثروت لیدی به حدی رسید که در میان اروپاییان همان مقامی را داشت که «قارون» نزد ملل شرق داشت. در زبان انگلیسی اصطلاحی بود که فلان کس به اندازه کروزوس ثروتمند است. کوروش پادشاه هخامنشی چون کلید فتح همه آسیای صغیر را در تسخیر لیدی می دید، به سارد لشگر کشید و کروزوس را شکست داد. کروزوس که قصد خودسوزی داشت، قبل از آنکه شعله های آتش او را بسوزاند، یکی از رب النوع های یونانی را به یاری طلبید. کوروش که وضع را چنین دید، از اینکه کروزوس از خداوندان خود یاری خواسته، بر او ترحم کرد و ضمن خاموش کردن آتش، دستور داد او را آزاد کنند. بی جهت نبود که «امرسون» کوروش را مورد ستایش قرار می دهد و می گوید؛ «کوروش یکی از کسانی بود که گویا برای فرمانروایی آفریده شده و با دشمن مردانه رفتار می کرد. «با فتح لیدی اکثر مهاجرنشین های آسیای صغیر به دست هخامنشیان افتاد.»
● آسیای صغیر یکی از سرچشمه های تمدن یونانی
یونانی ها بخش عظیم تمدن خود را مدیون آسیای صغیر هستند. هومر شاعر حماسه سرای یونانی طبق نوشته آلبر ماله در تاریخ ملل مشرق و یونان، که یکی از بزرگ ترین منظومه های قهرمانی را برای ملت یونان نوشته متولد ازمیر بوده که در ترکیه فعلی قرار دارد. او داستان تصرف شهر «تروا» را توسط یونانیان به این شرح بیان می کند؛ حدود ۱۵ تا ۲۰ قرن قبل از میلاد یکی از شاهزادگان «تروا» به نام «پاریس» از کشور خود به یونان آمد و دختر «منلاس» پادشاه اسپارت را که «هلن» نام داشت ربود و به تروا برد. پادشاه یونان به نام «آگاممنون» همه یونانی ها را متحد کرد و به تروا لشگر کشید (تروا در جنوب تنگه داردانل قرار داشت) و این شهر را مدت ها محاصره کرد ولی قادر به فتح تروا نشدند تا آنکه یونانی ها اسبی چوبی ساخته و سرداران و سربازان خود را درون آن مخفی کردند. اهالی تروا این اسب را داخل شهر خود بردند که ناگهان سربازان یونانی از شکم اسب بیرون آمده و دروازه شهر را به روی یونانی ها گشودند و شهر را فتح کردند. آسیای صغیر به جز لودیه (لیدی) شامل نواحی زیر بود.
۱) یونیه (ایونی) در غرب آسیای صغیر و نزدیک دریای اژه بود و شهرهای «افز» (افسوس)، بندر میله (میلت)، جزیره «ساموس» و «هالیکارناس» در این منطقه بودند.
۲) کی لی کیا در یکی از نواحی شرقی آسیای صغیر
۳) فریژیه (فریگیه) در حوزه رود هالیس
۴) کاپادوکیه در ساحل دریای سیاه. نواحی نامبرده به طور کلی آسیای صغیر، محل تلاقی تمدن و فرهنگ ایرانی، هندی از یک سو و فرهنگ یونانی که از جزیره کرت و مصر به یونان نفوذ کرده بود، در این منطقه با تاثیر متقابل بارور شد. به نوشته ویل دورانت در تاریخ تمدن خود در بخش یونان و در تاریخ فلسفه غرب نوشته برتراند راسل فیلسوف معاصر انگلیسی فلاسفه کلاسیک یونانی همه از آسیای صغیر برخاسته اند.
۱) طالس متولد بندر میله
۲) کسنوفانوس متولد کولوفون در آسیای صغیر
۳) فیثاغورث (پیتاگوراس) متولد جزیره ساموس
۴) آناکسیماندر متولد بندر میله در ایونی
۵) آناکسیما نوس متولد بندر میله
۶) هراکلیتوس متولد افسوس
۷) آناکساگوراس متولد کلازومنه در ایونی
۸) هراکلیدس متولد پونتوس بندری در کنار دریای سیاه
۹)دیوجانس (دیوجانوس) متولد بندر سینوپ در آسیای صغیر.
اصولاً کلمه یونان در بعضی از زبان ها وجود دارد که از واژه یونیه (ایونی) گرفته شده و اروپاییان به سبب قومی از یونان که به گرس (گرک) معروفند این کشور را «گریس» می خوانند ولی دانشمندان پایه گذار علم و فلسفه در آسیای صغیر (ترکیه فعلی) بوده اند. آنهایی که فقط یونان را خاستگاه علم و فلسفه می دانند باید بدانند تاریخ تمدن بشری نشان داده است که یونان باستان از سرچشمه های بزرگی سیراب شده است تا به این وسیله بتواند به صورت خاستگاه فرهنگ و فلسفه بشری درآید. آسیای صغیر یکی از این سرچشمه ها بوده که تعامل فرهنگی بین تمدن اژه یی از یک سو و تمدن های ایرانی، هندی از جانب دیگر در آنجا صورت گرفته است. آناتولی (ترکیه آسیا) در زمان هخامنشیان مرکز جنگ های ایران و یونان بود. از ۴۹۴ ق م که حاکم بندر میله به نام «آریستاگوراس» مردم منطقه ایونی را بر ضدایران به شورش وادار کرد و شهر سارد را به آتش کشید و باعث خشم داریوش شد سپاهیان ایران از طریق آسیای صغیر وارد یونان شدند و جنگ های ماراتن در زمان داریوش، و تروموپیل در زمان خشایارشاه و تصرف آتن و به آتش کشیدن «آکروپولیس» همه به انتقام آتش زدن سارد پایتخت لیدی بود. اسکندر مقدونی نیز داریوش سوم را در دو منطقه گرانیکوس در غرب ترکیه امروزی و منطقه جنوبی ترکیه به نام «ایسوس» شکست داد و این شکست ها منجر به آن شد که عاقبت اسکندر در ۳۳۱ ق م پرسپولیس را به انتقام آتش زدن آتن طعمه حریق سازد. در دوره هخامنشیان آناتولی به منزله یک راه استراتژیک بین ایران و یونان بود. بعد از مرگ اسکندر و شکست جانشینان او از اشکانیان، آناتولی جزیی از متصرفات شرق امپراتوری روم شد.
● از تولد امپراتوری بیزانس (روم شرقی) تا سلطه ترکان عثمانی
بر اثر وسعت زیاد امپراتوری روم، آن دولت نمی توانست کلیه هجوم های اقوام وحشی را دفع کند لذا زمانی که «تئودوز» در ۳۷۹ میلادی به امپراتوری رسید، در سال ۳۹۵ میلادی امپراتوری خود را به ترتیب زیر بین دو فرزندش تقسیم کرد.
۱) ترکیه فعلی، سوریه را به آرکادیوس سپرد و او امپراتور روم شرقی (بیزانس) شد.
۲) هونریوس امپراتور شبه جزیره ایتالیا و متصرفات اروپایی شد که به آن روم غربی می گفتند. پایتخت روم شرقی شهر بیزانتن بود. سابقه این شهر به قبل از تشکیل امپراتوری روم شرقی می رسد. مرکز و پایتخت روم شرقی ابتدا شهر «بیزانتیوم» بود که محل فعلی شهر قسطنطنیه یا استانبول است و به این سبب روم شرقی را بیزانس گفته اند. در ۱۱ مه۳۳۰ میلادی امپراتور کنستانتین سنگ بنای شهر «کنستانتینیوپولیس» یا شهر قسطنطنیه را در محل قدیمی شهر «بیزانتیوم» بنا کرد. این همان شهری است که بعد از فتح آن توسط محمدفاتح به استانبول (اسلامبول) معروف شد. این تقسیم بندی در زمان ساسانیان انجام شد. بزرگ ترین امپراتور بیزانس (روم شرقی) «ژوستی نین» بود که معاصر انوشیروان پادشاه ساسانی است. ژوستی نین به سبب ساخت کلیسای «ایاصوفیا» شهرت جهانی یافت. او نهمین و بزرگ ترین امپراتور روم شرقی بود. اقدامات او باعث شد روم شرقی به حدی از رشد برسد که از نظر هنر و شیوه مملکتداری با دوران اکتاو اگوست رقابت کند. آنقدر کار می کرد که به امپراتور بی خواب شهرت یافت. ملکه اش «تئودورا» از شجاعتی وافر برخوردار بود. او بناهای مذهبی زیادی را پایه گذاشت و کلیسای «ایاصوفیا» که به معنی «عقل خداوندی» (سنت صوفیا) بود، بنا کرد که حالا به مسجد تبدیل شده است. در روز افتتاح این کلیسا (۲۷ دسامبر ۵۳۷ م) چشم ژوستی نین به آن خیره شد و با آواز بلند گفت؛ «حمد خدای را که مرا شایسته انجام چنین امر خطیری کرد.» او به کمک سردار خود «بلیزر» توانست با انوشیروان بجنگد ولی در ۵۶۲ بین ژوستی نین و انوشیروان صلح برقرار شد. بزرگ ترین حادثه یی که می رفت تا حکومت ژوستی نین را به سقوط بکشاند بلوای نیکا به معنی بلوای پیروزی بود. «یکی از روزهای یکشنبه ۱۰ ژانویه ۵۳۲ میلادی در استادیوم بزرگ شهر کنستانتین مسابقه ارابه رانی بین دو تیم سبز و آبی آغاز شد. طرفداری از تیم های ارابه رانی سبز و آبی استادیوم را به اغتشاش کشاند به طوری که تبدیل به تظاهرات ضدامپراتور شد و او قصد فرار داشت که ناگهان ملکه اش «تئودورا» به او گفت؛ «کفن ارغوانی زیباتر است.» ژوستی نین با شنیدن این حرف به غیرت افتاد و همه شورشیان را قلع و قمع کرد و هزاران نفر را کشت و بدین طریق سلطنت خود را نجات داد. بعد از مرگ ژوستی نین ستاره بیزانس رو به افول نهاد. از ۸۰۰ میلادی به بعد مرزهای امپراتوری را هجوم ترکان تهدید می کرد به طوری که در ۱۰۷۱ «رومانوس دیوجانوس» امپراتور بیزانس از آلب ارسلان سلجوقی در جنگ ملازگرد نزدیک دریاچه وان شکست خورد و اسیر شد. بالاخره در ۱۴۵۳ میلادی کنستانتین یازدهم پادشاه بیزانس از سلطان محمد فاتح که شعبه یی از ترکان سلجوقی بود شکست خورد و شهر قسطنطنیه به دست ترکان عثمانی افتاد و سلطه هزارساله رومیان بر این منطقه به پایان رسید.
● از سلطه عثمانی بر قسطنطنیه تا ظهور آتاتورک
عنوان «عثمانی» برگرفته از نام «عثمان» یکی از قبایل ترک نژاد ساکن در آسیای صغیر بود. این ترکان کسانی بودند که از مقابل سپاه چنگیز از شرق آسیا عقب نشینی کرده و به غرب آسیا مهاجرت کرده بودند و عاقبت در آناتولی ساکن شدند. هفتمین سلطان از این طایفه یعنی محمد دوم در آن سوی دریای مرمره قلعه یی نظامی ایجاد کرد و بر خلیج شاخ زرین (قرن الذهب) مسلط شد و در ۱۴۵۳ با فتح قسطنطنیه به عمر هزارساله بیزانس پایان داد. محمد دوم با این اقدام به فاتح معروف شد. اولین اقدام محمد دوم برای نزدیکی به اروپاییان آن بود که با دولت های ایتالیا سفیر مبادله کند تا بتواند با خیال راحت به نفوذ ترکمانان آق قویونلو پایان دهد.
محمد دوم با «ونیز» که قوی ترین دولت ایتالیایی بود رابطه نزدیک برقرار کرد. او قسطنطنیه را به استانبول (اسلامبول، شهر اسلام) تغییر نام داد و کلیسای سنت صوفی را به مسجد ایاصوفیا مبدل ساخت.
فتح قسطنطنیه را مورخان پایان قرون وسطی و آغاز قرون جدید می دانند. او در ساختن مساجد، سبک رومی و اسلامی را با یکدیگر تلفیق کرد. بعد از او نوه اش «سلیم اول» (مخوف، معاصر شاه اسماعیل صفوی) توانست جزیره العرب مصر و شمال آفریقا را تصرف کند و خود را خلیفه سلام نامید. بعد از او فرزندش سلیمان قانونی (باشکوه) در ۱۶ فوریه ۱۵۲۱ شهر بلگراد (شهر سفید) مرکز صربستان را تصرف کرد و از این طریق دروازه های اروپا را تا مجارستان تسخیر و حتی در اواسط قرن ۱۶ میلادی چندین بار شهر وین پایتخت اتریش را محاصره کرد. در زمان او تمام شبه جزیره بالکان، مجارستان و شرق ایتالیا به تصرف عثمانی درآمد. سلاطین عثمانی به رغم اینکه خود را خلیفه اسلام می دانستند مانند خلفای بنی امیه و بنی عباس دائم الخمر بودند و خود را امیرالمومنین می نامیدند. همان طور که می دانیم اولین حرکت برای نزدیکی به اروپا، ارتباط سلطان محمد فاتح بود با دولت ونیز. دومین حرکت را که در واقع عثمانی را به سمت اروپایی شدن سوق داد، سلیمان باشکوه انجام داد و آن ازدواج با دختران موبور و چشم آبی اروپایی بود. سوگلی حرم این سلطان یک دختر روسی به نام «روکسلانه» بود. به اغوای این زن بود که سلیمان یکی از بهترین فرزندان خویش را کشت. از نظر فرهنگی، فلسفه اروپایی و ادبیات ارسطویی مورد علاقه اش شد و خواندن شرح حال اسکندر مقدونی و الگو گرفتن از او سرلوحه کارهایش شد. در زمان او بود که واسیلی ایوانوویچ پادشاه روسی پایه یک امپراتوری را در روسیه محکم کرد و هانری هشتم پادشاه انگلیس شد و شارل پنجم (شارلکن) از اسپانیا تا آلمان را زیر نظر داشت و فرانسوای اول در فرانسه با اقتدار حکومت می کرد.
دربار پاپ لئون دهم در شهر روم به صورت اجماع دانشمندان و روشنفکران درآمد که به باغ روشنفکران معروف شد و به این وسیله رنسانس در اروپا در حال تولد بود. از آنجایی که بخشی از این روشنفکران پس از فتح قسطنطنیه به ایتالیا رفته بودند، سلطان سعی می کرد آنها به قسطنطنیه بازگردند. اما ظلم و آدم کشی سپاه ینی چری (سپاه جدید) که از جوانان تازه مسلمان حوزه بالکان بودند و به دستور سلطان دست به هر جنایتی می زدند از آمدن دانشمندان و روشنفکران جلوگیری کرد. از این جهت امپراتوری عثمانی به امپراتوری وحشت تبدیل شد. این وحشت وقتی شدت گرفت که غلامان کر و لال به دستور سلطان حتی ولیعهد و برادرانش را در قفس زندانی می کردند و گاهی به گردن آنها طناب انداخته و خفه می کردند. زمانی که سلطان مراد سوم در ۱۵۷۶ قصد حمله به ایتالیا داشت، ونیزی ها یک دختر زیبای ونیزی به نام «بوفو» را در مسیر او قرار دادند و این معشوقه مانع حمله عثمانی به ایتالیا به ویژه به ونیز شد.
«بوفو» علاوه بر معشوقه بودن، سوگلی و محرم اسرار سلطان نیز بود و برای دولت های اروپایی جاسوسی می کرد. به تحریک همین سوگلی بود که سلطان مراد سوم پنج تن از برادرانش را به وسیله غلامان کر و لال در درون قفس ها خفه کرد. از این به بعد با آنکه به ظاهر سلاطین خود را حامی الحرمین (خادم مکه و مدینه) می دانستند ولی قبله امید آنها کشورها و شهرهای اروپایی و زنان چشم آبی آنجا بود. از ایتالیا گرفته تا قبرس، وین، بلگراد و سایر شهرهای اروپا، بهترین لباس ها و مشروبات الکلی برای آنان فرستاده می شد. شراب های ارسالی از بلگراد به ذائقه آنها بسیار لذت بخش بود. مراد سوم از معشوقه ونیزی خود «بافو» (بوفو) پسری به دنیا آورد که به محمد سوم معروف شد و سطان سفاکی بود. او به سبب احساس یک حرکت مشکوک در حرمسرایش، دستور داد ۲۸۰ تن از زنان حرم را به طور جداگانه درون گونی های سربسته قرار دهند و در آب های تنگه بسفر و داردانل غرق کرده و به هلاکت رساندند. فقط یکی از زنان به طور تصادفی سر گونی را با فشار باز کرد و شناکنان خود را به یک کشتی فرانسوی رساند و نجات یافت و شرح واقعه را به آنان گفت. در اروپا به محض شنیدن این خبر، خشم آنان نسبت به دربار عثمانی بسیار شدت گرفت. چون بسیاری از این زنان به وسیله دریازنان بربر که اهل شمال آفریقا بودند، پس از تصرف کشتی های اروپایی در مدیترانه ربوده شده و به دربار عثمانی فروخته می شدند.
● عثمانی از محمد سوم تا محمود دوم
محمد سوم برای جلب دربارهای اروپا بسیار کوشش کرد. از جمله اینکه برای حفظ موقعیت خویش ضمن فرستادن سفیری با هدایای گرانبها به دربار ملکه الیزابت اول، طی پیامی او را نجیب ترین زن روی زمین خواند و ملکه انگلیس نیز پیامی که حاکی از پشتیبانی از محمد سوم بود، برای دربار عثمانی فرستاد. «بافو» مادر محمد سوم برای حفظ موقعیت فرزند خویش با حکومت ونیز هم روابط حسنه برقرار کرد. روند اروپایی شدن عثمانی از جهات گوناگون بود. سیل جراحان ایتالیایی روانه دربار عثمانی شدند به طوری که ختنه سوران شاهزادگان به وسیله جراحان ایتالیایی انجام می شد.
در زمان احمد اول که ۱۴ سال سلطنت کرد (۱۶۱۷ - ۱۶۰۳) به سال ۱۶۰۳ (معاصر شاه عباس اول صفوی) توتون و تنباکویی که از امریکا وارد اروپا می شد به بازار قسطنطنیه سرازیر شد و مصرف آن نشانه ترقی محسوب می شد. با آنکه مفتیان و روحانیون استعمال توتون و تنباکو را تحریم کرده بودند، سلطان احمد اول به عنوان خلیفه مسلمین آن را آزاد کرد و این حرکت نشانه بزرگی از فساد در دربار بود زیرا فقط به این مساله ختم نمی شد چون مصرف مشروبات الکلی از دربار به جامعه رسوخ کرد و همه مردم لطیفه یی در قسطنطنیه برای یکدیگر نقل می کردند که «امروز چه کسی پول مشروب ما را خواهد داد؛ مفتی یا قاضی یا خلیفه؟»
● دوران شدت گرفتن ضعف عثمانی (عثمانی بیمار اروپا)
وجود فساد بی حد در دربار و جامعه عثمانی از یک طرف و وسعت خاک عثمانی و ظلم و تعدی بیش از حد سربازان ینی چری، باعث قیام هایی در شبه جزیره بالکان شد. یونانی ها، صرب ها و رومانیایی ها ضد سلطه عثمانی قیام کردند به طوری که دربار عثمانی با آن ارتش بی رحم قادر به کنترل مستعمرات خود نبود. در زمان سلطنت مصطفی اول (معاصر شاه عباس اول) در ۱۶۲۲ عثمانی از درون در حال پوسیدن و فساد شد چنان که سفیر انگلیس، امپراتوری عثمانی را تشبیه به انسان فرتوتی کرد که بر اثر بیماری دچار جنون شده و قدرت جوانی خود را از دست داده است. از این پس دیگر اروپاییان از عثمانی اصلاً ترس نداشتند به طوری که مصطفی دوم که در ۱۶۹۵ به سلطنت رسید (معاصر شاه سلطان حسین صفوی) مجبور شد در ۱۶۹۸ بخشی از مجارستان را به اتریش و نواحی شمال دریای آزوف را به روسیه بدهد. ادامه این وضع باعث انحطاط عثمانی شد.
● اصلاحات و گام های بلند به سوی اروپا توسط محمود دوم
زمانی که در ۱۷۷۴ عبدالحمید اول (معاصر کریم خان زند) سلطان عثمانی شد، مجبور شد گام هایی به سمت فرانسه بردارد، چون اولاً روسیه دشمن عثمانی محسوب می شد و سلطان سعی داشت از فرانسوی ها برای مبارزه با روسیه استفاده کند. ثانیاً ملکه او «دوبوک دویوری» ملقب به «امه» یک فرانسوی بود که دخترعموی او «ژوزفین» بود که بعداً ملکه فرانسه شد. «امه» عبدالحمید اول را مجبور به نزدیکی به فرانسه کرد و مدارسی به سبک فرانسوی ها در عثمانی ایجاد و سلطان را وادار کرد زندان های قفس گونه را که رجال و شاهزادگان در آنها زندانی می شدند تعطیل کند. او آموزش زبان فرانسه را در مدارس عثمانی رایج کرد. در نتیجه ازدواج عبدالحمید اول با «امه» بود که محمود دوم پادشاه اصلاحگر به دنیا آمد. محمود دوم (معاصر فتحعلی شاه و محمدشاه قاجار) در ۱۸۰۸ به سلطنت رسید و مادرش ملکه «امه» (ملکه مادر) که در زمان عبدالحمید اول لقب سلطان بانو داشت، محمود دوم را هدایت می کرد. او در فاصله ۱۸۰۸ تا ۱۸۳۹ در مدت ۳۱ سال در داخل کشور دست به اصلاحاتی به شرح زیر زد.
اولاً با فرستادن محصل به اروپا به ویژه فرانسه و ایجاد مدارس به سبک فرانسه در داخل کشور کوشش کرد. ثانیاً از آنجا که سپاه ینی چری را مضر به حال کشور می دانست و بیشتر توطئه های داخل دربار به وسیله آنها به تحقق می رسید و هدایت کننده اعمال جنایی کر و لال های جلاد را در نتیجه وجود آنان می دانست، برای ارضای خواسته های ملت ترک و ملل تابعه دستور انحلال آن را صادر و در ۱۷ ژوئن ۱۸۲۶ این ارتش یاغی را منحل کرد و چون عده یی از آنها حاضر به تسلیم سلاح های خود نشدند، آنان را قتل عام کرد و سپاهی به سبک فرانسه ایجاد کرد. و برای تربیت آن مستشاران نظامی فرانسه را استخدام کرد. ثالثاً مردم را در پوشیدن لباس آزاد گذاشت و دستار ترکی را ممنوع ساخت و فینه سرخ رنگ مراکشی را به عنوان کلاه انتخاب کرد. او یکصد سال قبل از مصطفی کمال پاشا لباس های اروپایی را در عثمانی متداول ساخت. روس ها که نیروی دریایی خود را در دریای سیاه محبوس می دیدند و از قدرت محمود دوم در بستن تنگه های بسفر و داردانل آگاه شدند، ملت های بالکان را که مستعمره عثمانی بودند به شورش وادار کردند به طوری که یونانی ها، صرب ها و اهالی رومانی موفق به کسب خودمختاری داخلی شدند. محمود دوم در ابتدای سال ۱۸۳۹ درگذشت و جانشین او عبدالمجید اول (۱۸۶۱-۱۸۳۹) (معاصر ناصرالدین شاه قاجار) برای اجرای قانون در کشور به کمک صدراعظم خود رشید پاشا، اصلاحات محمود دوم را تکمیل کرد و در سه نوامبر ۱۸۳۹ طی اجتماع اشراف و بزرگان کشور و دیپلمات های خارجی در کاخ گلخانه در ساحل دریای مرمره دستخطی به نام «دستخط شریف گلخانه» صادر کرد که طبق آن اولاً تامین امنیت کامل زندگی، شرف و دارایی اتباع صرف نظر از مذهب آنها مورد تاکید قرار گرفت. ثانیاً شیوه مالیات بر درآمد عادلانه شد. ثالثاً سربازگیری به سبک فرانسوی رایج شد و مدت خدمت سربازی نیز کاهش یافت. در زمان این پادشاه بود که روس ها در جنگ کریمه از عثمانی و متحدان اروپایی او شکست خوردند و نیکلای اول در نتیجه این شکست دق کرد و الکساندر دوم طبق قرارداد ۳۰ مارس ۱۸۵۶ با عثمانی صلح کرد. گرچه در این قرارداد استقلال عثمانی تضمین شد ولی از داشتن نیروی دریایی در دریای سیاه محروم شد و به ملت های مستعمره عثمانی در بالکان امتیازاتی داده شد و بیمار اروپا نتوانست به خوبی به خواسته های خود برسد.
● عثمانی پس از محمود دوم
از آنجا که جانشین محمود دوم، عبدالمجید اول پیروزی عثمانی را در جنگ کریمه در اثر مساعدت انگلستان و فرانسه می دانست به آن دو کشور بسیار نزدیک شد. در زمینه ادامه دادن دنباله اصلاحات محمود دوم، عبدالمجید دستور داد از این پس زنان حرم می توانند آزادانه جهت خرید به بازار بروند و تساوی بین اتباع تحت حاکمیت عثمانی اعم از مسلمان، مسیحی ارتدوکس و ارمنی را صادر کرد. در زمان او ارامنه بیشتر امور تجارت و صنعت را در اختیار داشتند، عبدالمجید با انتشار دستخط شریف گلخانه کاری کرد که مورخان به دوره سلطنت او دوره تنظیمات (اجرای نظم و قانون) نام دادند. در زمان او قصر بزرگ دلمه باغچه به دست یک معمار ارمنی یونانی الاصل ساخته شد و یک چهل چراغ به وزن ۴۰ تن برای آن به فرانسه سفارش داد. بعد از عبدالمجید، سلطنت به عبدالعزیز اول رسید. (معاصر ناصرالدین شاه) او از ۱۸۶۱ به مدت ۲۵ سال سلطنت کرد ولی نتوانست اقدامات مشروطه طلبانه مدحت پاشا را تحمل کند، لذا اصلاحات دچار وقفه شد و جانشین او سلطان مراد پنجم به علت اختلال مشاعر کنار گذاشته شد و سلطان عبدالحمید دوم (معاصر ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه) به مدت ۳۳ سال حکومت (۱۹۰۹-۱۸۷۶) شاه مرتجعی بود و مدت ۳۳ سال حکومت خود را به دیکتاتوری آلوده ساخت ولی با وجود این مدحت پاشا صدراعظم و رهبر نهضت ترک های جوان که خواهان اتحاد و ترقی همه ترک ها بودند، سلطان را وادار کرد فرمان مشروطیت را در ۲۳ دسامبر ۱۸۷۶ امضا کند. با آنکه پارلمان در مارس ۱۸۷۷ تشکیل شد ولی در فوریه ۱۸۷۸ مجلس را تعطیل و مدحت پاشا را از کشور تبعید کرد.
تاریخ ترکیه جدید از زمانی آغاز می شود که جمعیت اتحاد و ترقی در شهر سالونیک در ۲۳ ژوئیه ۱۹۰۸ به کمک سپاه موجود در مقدونیه مشروطیت را اعلام کردند و جانب قسطنطنیه روان شدند و عبدالحمید دیکتاتور را مجبور به استعفا کرده و برادرش محمد پنجم را سلطان خواندند. (۲۷ آوریل ۱۹۰۹) از زمان محمد پنجم تا زمان حکومت مصطفی کمال پاشا به مدت ۱۴ سال عثمانی به عنوان ترکیه در عرصه سیاسی جهان نمودار شد و عصر جدیدی را در تاریخ خود آغاز کرد که در شماره بعد به آن خواهیم پرداخت.
سیروس غفاریان

منابع؛
۱- تاریخ آسیا، رنه گروسه، ترجمه مصطفی فرزانه، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۲۹
۲- تاریخ فرهنگ و تمدن ایران (بخش پیدایش تمدن های کهن)، انتشارات کتب درسی تهران، ۱۳۵۸
۳- تاریخ تمدن، هنری لوکاس، ترجمه آذرنگ، انتشارات کیهان، تهران، ۱۳۷۲
۴- کلیات تاریخ، هـ، ج. ولز ترجمه رجب نیا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۵۲
۵- تاریخ فلسفه غرب، راسل، نجف دریابندری، کتب جیبی، تهران، ۱۳۵۱
۶- تاریخ ملل و دول اسلامی، کارل بروکلمان، هادی جزایری، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۴۶
۷- فرمانروایان شاخ زرین (از سلیمان قانونی تا آتاتورک) نوشته نوئل باربر، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، انتشارات گفتار، تهران ۱۳۷۷
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید