دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

ببرهای آزادیخواه


ببرهای آزادیخواه
این عنوان شاید به نظر عجیب و نامتجانس آید اما در گوشه یی از دنیا این واژه ها معنی واقعی دارند.
سریلانکا جزیره کوچکی است واقع در اقیانوس هند در جنوب شرقی کشور هند که این روزها به دلیل شدت یافتن کشمکش نظامی میان دولت سینهالایی این کشور و شورشیانی که خود را «ببرهای آزادیبخش تامیل» نام نهاده اند مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است. این کشور کوچک از سال های اولیه قرن شانزدهم میلادی تا سال ۱۹۴۸ تحت استعمار کشورهای اروپایی قرار داشت و می توان گفت استعمار نقش مهمی در شدت گرفتن و فراهم آوردن زمینه و شرایط قوم گرایی و بنیادگرایی بودیسم در این کشور داشته است. در این نوشتار سعی خواهد شد با نگاهی مختصر و گذرا به تحولاتی که در پی مستعمره شدن این جزیره، استقلال و تشکیل کشور سریلانکا در این جزیره رخ داده است، ریشه ها و ویژگی های قوم گرایی سینهالایی و بنیادگرایی بودیسم را بشناسیم.
در طول تاریخ، مهم ترین اقوام ساکن در جزیره سیلان (نام گذشته سریلانکا)، سینهالایی ها با مذهب بودایی و زبان سینهالایی و تامیل ها با مذهب هندو و زبان تامیلی بوده اند که هر کدام پیش از استعمار تحت حاکمیت پادشاهان خود و به صورت مجزا از یکدیگر زندگی می کردند. پس از تحت استعمار قرار گرفتن این جزیره نیز این تفکیک فرهنگی در میان تامیل ها و سینهالایی ها از سوی استعمارگران رعایت می شد و به همین دلیل تضادهای قومی و مذهبی مجالی برای بروز نداشتند. اما پس از اعطای استقلال از سوی بریتانیا زمینه های رشد قوم گرایی و بنیادگرایی بودیسم در این جزیره فراهم شد که منجر به درگیری های خونین قومی در این کشور و قتل هزاران تامیلی و نقض حقوق مردم تامیل شده است؛ پدیده یی که برخی از آن به نام بنیادگرایی بودیسم یاد می کنند. آنچه در این میان در ذهن بسیاری سوال برمی انگیزد این مساله است که چگونه دینی که اصول اخلاقی عدم خشونت افراطی را تبلیغ می کند کشوری همچون سریلانکا ایجاد می کند که در دو دهه گذشته فرهنگی از خشونت مفرط و قوم گرایی افراطی را تولید کرده است.
● استعمار و اعطای استقلال
در آغاز قرن شانزدهم کشتی های دریانوردی برخی ملت های اروپایی که در اقیانوس هند در رفت و آمد بودند جزیره سریلانکا را دیدند و جذب تجارت دارچین در این جزیره شدند. در آن زمان پادشاهی پررونق تامیل در شمال و شرق جزیره بیش از پنج قرن سابقه داشت. قدرت های استعمارگر پرتغال و هلند که ابتدا در جافنا (سرزمین تامیل ها) و کوته (سرزمین سینهالایی ها) سلطه پیدا کرده بودند در طول دوران استعمار خود (۱۵۰۵ تا ۱۶۵۵ پرتغال، ۱۶۵۶ تا ۱۸۳۲ هلند و ۱۸۳۳ تا ۱۹۴۸ بریتانیا)، مدیریت های جداگانه یی در این مناطق اعمال کردند و به لحاظ ساختار اداری و تنظیمات اداره مستعمره این تمایز را به رسمیت می شناختند. با این سیاست بود که در این دوره دشمنی قومی میان سینهالایی ها و تامیل ها که ریشه در تاریخ این جزیره دارد مجال بروز پیدا نمی کند. بریتانیا هم با وجود پادشاهی کندیانی که به این مناطق منضم کرد همین رویه را در پیش گرفت. بعد از وحدت قلمروهای مغلوب در ۱۸۳۳ بریتانیا برای تسهیلات اداری جزیره را به ۹ استان تقسیم کرد ولی با توجه به کاراکتر تامیلی منطقه پادشاهی جافنا تضمین کرد همین رویه مدیریت جداگانه ادامه یابد.
اما با وجود تمهیدات فوق تعارض میان تامیل ها و سینهالایی ها در طول دهه آخر استعمار بریتانیا یعنی همزمان با مطرح شدن مساله اعطای استقلال به سطح آمد و بعد از استقلال هم تشدید شد. از زمانی که بریتانیا در اندیشه استقلال بخشی به سیلان بود یعنی از میانه سده ۱۹ تا اواسط سده ۲۰ همیشه چانه زنی میان رهبران تامیل و همتایان سینهالایی شان در جریان بود تا به یک توافق در مورد تقسیم قدرت در صورت بندی جدید برسند. در ۱۹۲۰ سر پون آروناچالام تلاش زیادی کرد تا همه گروه های سیاسی سینهالایی و انجمن های تامیلی را زیر چتر یک سازمان ملی مشترک به نام کنگره ملی سیلان بیاورد تا برای اصلاحات قانون اساسی به واسطه بریتانیا بر مبنای این اندیشه که همه مردم در یک مشارکت برابر می توانند در منافع این اصلاحات سهیم شوند، اقدامات موثری انجام دهد. اما در زمان فرمول بندی و قاعده بندی خواسته ها، رهبران سینهالایی از تعهدات و التزامات شان دست برداشتند و از اکثریت عددی خود در کنگره استفاده کردند که تامیل ها و رئیس کنگره را مجبور به ترک کنگره کنند.
پس از آن هیاتی از رهبران عالی سینهالایی به جافنا رفتند تا بر سر یک خواست مشترک که به بریتانیا اعلام شود با رهبران تامیل مذاکره کنند. نتیجه این مذاکرات یک توافقنامه بود که پیمان «ماهندرا» نامیده می شد. اما این پیمان نیز در موعد مقرر به وسیله رهبران سینهالایی با این ادعا که نام سازمان آنها از آن تاریخ تغییر کرده است، رد شد.
در دهه ۱۹۴۰ قانون اساسی که وضعیت استعماری جدیدی برای سیلان دربر داشت از سوی تامیل ها مورد اعتراض قرار گرفت و از طرفی هم بریتانیایی ها به عنوان یک شرط لازم الاجرای قبلی اصرار می کردند همه گروه ها در جزیره باید طرح جدید را قبول کنند. در چنین شرایطی رهبران سینهالایی در سخنرانی هایشان در مجلس به تامیل ها قول دادند در وضع جدید منصفانه عمل کنند و ضرر و گزندی به تامیل ها وارد نخواهد آمد و از رهبران تامیل خواهش کردند سخنان شان را باور کنند تا بتوانند از مزایای پیشنهاد بریتانیا بهره مند شوند. رهبران تامیل ها با وجود برخی مخالفت ها اما با توجه به لزوم استقلال و آشتی ملی برای رشد و توسعه سریلانکا این طرح جدید را پذیرفتند. همچنین تعهد مشابهی از سوی سینهالایی ها در زمان مذاکره اولین وزیر با بریتانیا برای استقلال کامل داده شد اما بعد از استقلال همه این تعهدات به دور انداخته شد. در آن زمان یعنی ۴ فوریه ۱۹۴۸ رهبران تامیل از بریتانیا خواستند قانون اساسی به آنها بدهد که ادیان اقلیت (که شامل ادیان هندو، اسلام و مسیحیت می شود) در آن به رسمیت شناخته شده باشد و حقوق آنان تضمین شود اما چندان التفاتی از سوی بریتانیا به این درخواست نشد.
سرانجام در سال ۱۹۴۸ سیلان کشوری مستقل و جمهوری سوسیالیستی سریلانکا تشکیل شد. در پی این استقلال اداره حکومت به بوداییان سینهالایی سپرده شد که در دیدگاه ایدئولوژیک خود سریلانکا را سرزمینی می دانستند که به بوداییان تعلق دارد. به این ترتیب بقیه جمعیت را به عنوان شهروندان درجه دو تلقی می کنند و دشمنانی که مانع تحقق بخشیدن به کشوری کاملاً بودایی هستند.
● بنیادگرایی بودیسم و قوم گرایی سینهالایی ها
بوداییان سینهالایی سریلانکا را سرزمینی می دانند که به بوداییان تعلق دارد. آنان میان مذهب، قومیت، دولت و سرزمین پیوندی مطلق و ناگسستنی قائل هستند و غیرسینهالایی ها را دشمنان اصلی و مانعی برای تحقق بخشیدن به کشوری کاملاً بودایی می دانند. به عقیده بنیادگرایان بودیسم پیوند میان نژاد سینهالایی و بودیسم خیلی نزدیک و غیرقابل تفکیک است و به این قاعده کلی منجر می شود که هیچ بودیسمی بدون سینهالایی و هیچ سینهالایی بدون بودیسم وجود ندارد و این یک واقعیت انکار ناپذیر است. یا می گویند برای سینهالا، بدون بودیسم مرگ بهتر است. بودیسم مذهب دولت در سیلان بوده است همانند کلیسای انگلیسی در بریتانیا... به همین ترتیب بنیادگرایان بودیست قائل به تکلیف خاص دولت به حمایت از مذهب بودیسم هستند.
بنیادگرایان بودیسم برای توجیه مشروعیت سیاسی اقدامات سلطه گرانه خود و در اصل ماهیت بودایی سریلانکا به دو افسانه استناد می کنند به نام های «دیپاوامسا» و «ماهاوامسا سینهالا» که به قرن چهارم و پنجم پیش از میلاد مربوط می شوند. در این افسانه ها گفته می شود بودا از سرزمین سریلانکا دیدن می کند و این جزیره را از ساکنان شیطانی و ماوراءطبیعی اش (یاکاها) آزاد و تمام جزیره را تقدیس و آن را به یک قلمرو بودایی تبدیل می کند. این افسانه ها یک وابستگی ارضی را بین سینهالا و بودیسم ادعا می کنند و با استناد به این افسانه ها از زمان آسوکا اولین امپراتور هندی جزیره، کسی که در راس کشور قرار می گیرد، از سوی متفکران بودایی به عنوان حافظ و نگهدار رسمی بودیسم شناخته می شود و اکنون نیز حزب حاکم سریلانکا و سران مذهبی بوداییان برای توجیه ایدئولوژی خود و همچنین پرورش حس فرهنگی و ملی در جهت این ایدئولوژی به همین افسانه ها اتکا می کنند.
بنیادگرایان بودیست سینهالا در قرائت شان از بودیسم، بوداییان سینهالایی را اشخاصی می دانند که به وسیله شخص بودا برای حفظ و نگهداری بودیسم متعهد شده اند و جزیره سریلانکا را دامادیپا نامیده اند یعنی جزیره dhamma (تعالیم بودیسم). آنان مشروعیت وجود پدیده یی به نام دولت را تنها در حمایت و تقویت مذهب بودیسم می دانند. سریل ماتو وزیر عالی رتبه بودایی در کابینه پرزیدنت جی.آر. جایاواردن می گوید؛ «سینهالا یک کشور بودایی است، هیچ کس نمی تواند این واقعیت را انکار کند. هیچ حاکمی نمی تواند از این واقعیت غفلت کند. اگر چنین شود من فکر می کنم چنین حاکمی بیش از ۲۴ ساعت دوام نمی آورد.» چنین عقیده یی در قانون اساسی سریلانکا هم منعکس شده است. بخش دوم قانون اساسی بسیار مفصل این کشور به بودیسم اختصاص دارد و بر اساس آن جمهوری سریلانکا باید برای مذهب بودیسم نخستین جایگاه را قائل باشد و این تکلیف دولت است که از مذهب بودیسم حمایت کند و آن را گسترش دهد. چنین اعتقادی منجر به عدم تحمل هویت های مذهبی دیگر در جامعه می شود و پلورالیسم مذهبی را غیرممکن می کند. به عنوان مثال ون. والپولا رائولاترو نایب رئیس دانشگاه ویدیالانکارا می گوید؛ «من از دست آقای پرماداسا عصبانی هستم به خاطر اینکه او سریلانکا را یک کشور چندملیتی و چندمذهبی می نامد؛ نه این یک کشور بودایی است...»
در حقیقت سرکوب سیاسی مردم تامیل از بنیادگرایی بودیسم سرچشمه می گیرد. به عقیده برخی اندیشمندان آنچه امروزه به عنوان بنیادگرایی بودیسم در سریلانکا مشاهده می شود چندان ارتباطی به مذهب بودایی ندارد. بر مبنای تعالیم دینی بودا راهبان بودایی باید از دنیاپرستی تبری جویی کنند اما در سریلانکا هرگاه لازم باشد بنیادگرایان بودیست روابط نزدیکی با اجتماعات غیرروحانی که اعضای آنها غذا، پناهگاه و لباس روحانیان را تامین می کنند، برقرار می کنند. پروفسور گاناناث ابی سکر در مطلبی با عنوان «بودیسم، قوم گرایی و هویت؛ مشکل تاریخ بودیسم» می نویسد؛ «در سریلانکا جنگل ها و علفزارها در فواصل زمانی معین به آتش کشیده می شوند تا دود آن حیواناتی را که بعداً خورده می شوند، خفه کند. در برخی مناطق جنگلی دیگر هیچ حیوان چهارپایی دیده نمی شود... برگ نخل های باستانی کتابخانه های معابد پاره می شود و دور ریخته می شود یا به عنوان اشیایی عتیقه و آنتیک به توریست های خارجی فروخته می شود... راهبان بسیار کمی می توانند زبان پالی را بخوانند و بودیسم دیگر مذهب سکوت نیست. بلندگوها تمام محیط اطراف معابد را احاطه کرده اند و سروصدای زیادی تولید می کنند.» در ادامه مطلب می خوانیم راهبان بدون ترس از مجازات به زمین های دولتی دست درازی و آنها را تصاحب می کنند و در آنجا معبد می سازند و در جای دیگری از همین مطلب می خوانیم بسیاری از مواقع که مردم غیرروحانی نسبت به اعمال سیاسی راهبان حساسیت نشان می دهند برای آنها اسباب خوشگذرانی و عیش فراهم می کنند و زیادی لباس ها، حوله ها و دیگر اجناسی که به معابد بخشیده می شود وارد بازار می شوند.
● نقض حقوق تامیل ها
از زمان قدرت گرفتن بوداییان سینهالایی در سریلانکا، حقوق و آزادی های اساسی از جمله حق حیات، حقوق فرهنگی و حقوق مربوط به زبان، آموزش و اشتغال، حق مالکیت بر سرزمین سنتی، زندگی مذهبی و فرهنگی اقلیت ها به خصوص تامیل ها از سوی بنیادگرایان بودیست مورد تعرض قرار گرفته است. یکی از نمایندگان پارلمان سریلانکا در سال ۱۹۸۱ چنین می گوید؛ «اگر در این سرزمین که سرزمین آنها (تامیل ها) نیست تبعیض وجود دارد پس چرا تلاش می کنند در اینجا بمانند. چرا به خانه (هند) بازنمی گردند؛ جایی که هیچ تبعیضی نخواهد بود. خدایان شما آنجا هستند. فرهنگ، آموزش و دانشگاه های شما آنجا هستند... این نصیحتی برای تامیل ها است که مزاحم برادر سینهالایی خوابیده نشوند. هر کسی می داند وقتی شیرها آشفته می شوند صلح طلب نیستند.» این گفته به خوبی نگرش بنیادگرایان بودیست و دولتی را که در سریلانکا بر سر کار است نشان می دهد. آنها مردم تامیل را دشمنان اصلی و مهم ترین مانع بر سر تحقق یک کشور بودایی می دانند و بنابراین آنان را از تمام حقوق و آزادی های خود محروم کرده اند.
در دهه ۱۹۵۰ حق رای گیری از تامیل ها گرفته شد و حزب مخالفین هم سرکوب شد. جنبش «فقط سینهالا» که به وسیله باندرانایکه رهبری می شد او را در ۱۹۵۶ به قدرت نشاند. اولین اقدامش در پارلمان این بود که زبان سینهالایی را تنها زبان رسمی کشور کرد و مقرراتی را وضع کرد که براساس آن در خدمات داخلی مهارت در زبان سینهالایی ضروری بود. به این ترتیب تامیل ها از حقوق خود در کار، ترقی و ترفیع محروم و مجبور شدند یا زبان سینهالایی را یاد بگیرند یا شغل شان را ترک کنند. امور عمومی هم به طور کلی به روی مردم تامیل بسته شد. به همین ترتیب تبعیض هایی در فرصت های استخدام و دسترسی به تحصیلات عالی اعمال شد. یک تمهید گزینشی تبعیض آمیز که از سوی دولت سینهالایی «استانداردسازی» نامیده می شد در ۱۹۷۰ مرسوم شد که برای ورود به دانشگاه از دانش آموزان تامیلی نمره های بالاتری را می خواست در حالی که دانش آموزان سینهالایی با نمره هایی پایین تر پذیرفته می شدند به صورتی که تامیل ها باید دو بار بیشتر از سینهالایی ها امتیاز می آوردند تا مجاز به ادامه تحصیل شوند.
همچنین مناطق تامیل حدود ۵۰ سال به طور کلی از پروژه های توسعه ملی حذف شده بودند و همین مساله منجر به نقض حقوق اقتصادی و اجتماعی مردم تامیل شده است. این عامل علاوه بر مسائلی که در بخش های قبلی مقاله گفته شد گروه های مبارز تامیل را بر آن داشته است که خواهان جدایی از کشور سریلانکا و تشکیل یک سرزمین مستقل شوند.
زینب غنی
منبع : روزنامه اعتماد