دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

پایه‌هایی برای جنگ و نه صلح


پایه‌هایی برای جنگ و نه صلح
از زمانی که بریتانیا در سال ۱۹۶۸ تصمیم گرفت تا تمام مناطق واقع در شرق کانال سوئز و از جمله خلیج‌فارس را تخلیه کند، شیوخ حاکم در این منطقه را ترس عجیبی برداشت و برخی از آنها در صدد آن بودند تا از این تصمیم جلوگیری کنند. این مساله را به خوبی می‌توان در اسناد رسمی یافت. یکی از مهمترین دلایلی که باعث شد تا انگلیسی‌ها نیروهای خود را از این منطقه خارج کنند مبحث اقتصادی آن بود؛ پس از پایان جنگ دوم جهانی انگلیسی‌ها هر چند در بعد سیاسی و نظامی پیروز شده بودند، اما از نظر اقتصادی به فلاکت افتاده بودند. این تصمیم در دوره قدرت حزب کارگر گرفته شد که در آن ستاره بخت امپراتوری بریتانیا افول کرد و این کشور هندوستان را به عنوان « در غلتان» بریتانیا از دست داد.
هزینه سالانه ارتش بریتانیا در خلیج‌فارس در آن زمان تنها ۱۲ میلیون دلار بود و شیوخ تلاش‌های فراوانی کردند تا از این عقب‌نشینی جلوگیری کنند و حتی سفرهای متعددی هم به لندن داشتند که همه بدون نتیجه‌به پایان رسید. وقتی مقامات دولتی لندن بر مشکلات اقتصادی خود تاکید کردند، شیخ زاید بن سلطان آل نهیان امیر ابوظبی تاکید کرد که حاضر است این پول را از طریق عایدات نفتی ابوظبی پرداخت کند. اما تصمیم‌بریتانیا جدی بود و نه قابل مناقشه و نه قابل مذاکره. چهار سال بعد به سادگی می‌شد حتی یک نظامی بریتانیایی را هم در منطقه خلیج‌فارس مشاهده نکرد. رفتن انگلیسی‌ها از منطقه باعث تحرک نیروهای چپ آن زمان و تحرکات سیاسی شد. ماجرای شورش‌های صورت گرفته در منطقه ظفار در عمان و پس از آن حرکت نیروهای چپ در بحرین و شبه‌جزیره عربی را در همین راستا می‌توان تفسیر کرد.
عمانی‌ها خواستار برچیده شدن پایگاه ارتش انگلیس در مصیره و صلاله بودند و بحرینی‌ها هم رفتن انگلیسی‌ها از جفیر را سر می‌دادند. اما رفتن بریتانیا از خلیج‌فارس باعث نشد تا جای آنها پر نشود و زمانی نگذشت که این‌بار آمریکایی‌ها آمدند و با امضای قراردادهایی چند درست جای انگلیسی‌ها را اشغال کردند.
این تنها پیش‌زمینه مختصر تاریخی بود تا از این رهگذر بتوان به عمق درگیری‌های بین‌المللی در منطقه خلیج‌فارس سرشار نفت که چرخ صنعت در شرق و غرب با آن می‌چرخد، پی برد. از این رهگذر است که باید به افتتاح نخستین پایگاه دریایی فرانسوی‌ها در ساحل غربی خلیج‌فارس نگاه کرد تا گزینه دیگری به «جنگ سرد» میان کشورهای موسوم به اعتدال عربی و جمهوری اسلامی ایران اضافه شود. به نظر می‌رسد که این محور در حال مطرح کردن طرح‌هایی است که به شدت نگرانی‌هایی را به دنبال داشته و آن هم چیزی نیست جز باز کردن اختلافات شکل گیرنده در آینده در مورد مسائلی چون فلسطین، لبنان، عراق و دیگر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس. فعلا این کشورها در حال درگیری کلامی و لفظی با ایران در حوزه‌های مذهبی هستند ولی آنچه که مشخص است آنها وارد حوزه‌های دیگری راهبردی هم خواهند شد که به شدت نگران کننده هستند.
حال اگر اوضاع به همین شکل پیش برود آیا ما شاهد حوادث دهه ۸۰ که منجر به جنگ میان ایران و عراق شد، نخواهیم بود؟ واقعا سود مردم منطقه از افزایش درگیری با ایران چیست؟ به خصوص درگیری‌ساختگی که هر روزه به وسیله رسانه‌های غربی تغذیه می‌شود؟ چرا باید به عیب و ایرادهای مذهبی و قومی پناه ببریم؟ البته این از سیاست جدید آمریکایی‌ها که باراک اوباما بیان کرده و گفته که تا زمانی که ماجرای فلسطین روی زمین مانده باشد، نمی‌توان به موضوع ایران رسیدگی کرد، جدا نیست و خواستار حل و فصل – حتی به صورت جزئی – میان فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها شده است.
اینکه آمریکایی‌ها در حال حاضر به اسرائیل فشار می‌آورند تا از توسعه شهرک‌ها جلوگیری کنند به خوبی سیاست‌های وزیر امورخارجه آمریکا و رئیس‌جمهور این کشور را نمایان می‌کند که آنها خواستار توقف نهایی آن نشده‌اند، بلکه آنها خواستار توقف مقطعی آن هستند تا به این ترتیب به فلسطینی‌ها فشار وارد آورند تا یهودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسد و پس از آن نیز توافقنامه‌ای مانند کمپ دیوید را با آنها امضا کرده و بعد از آن است که آنها در فکر مقابله نظامی با ایران می‌افتند.
این درگیری به وجود نخواهد آمد جز آنکه اختلافات مذهبی میان ایران و اعراب شکل جدی‌تری به خود بگیرد. در حال حاضر ایران دارای نفوذ بسیار شدیدی در میان افکار عمومی منطقه به دلیل حمایتش از مقاومت علیه اشغال‌گری است. با نگاهی به تمرین‌های نظامی اخیر اسرائیل متوجه خواهیم شد این تمرین‌ها جزئی از جنگ روانی علیه ایران و لبنان است که در آن به نظر می‌رسد که مخالفان در برابر نیروهای طرفدار غرب و اسرائیل پیروز خواهند شد.
در مسابقه آمادگی برای درگیری با ایران دولت امارات متحده عربی سیاست مناسبی را در حال حاضر در پیش گرفته است، اما کشورهایی مانند سلطان نشین عمان، قطر و کویت که روابط خوبی با ایران دارند به هیچ عنوان حاضر نیستند مرزهای خود را به روی حمله به ایران بازکنند. اما بحرین وضع دیگری دارد و از این امر استقبال می‌کند و پیش از این هم در حمله به ایران کمک کرده است. کسی نمی‌تواند خاطره سرنگونی هواپیمای ایرباس ایران را در سال ۱۹۸۸ از یاد ببرد که با موشک شلیک شده از رزمناو وینسنس سرنگون شد؛ این ناو پس از انجام این جنایت به بندر جفیر در بحرین بازگشت، درست همانجایی که حرکت کرده بود.
پایگاه دریایی فرانسوی‌ها که در امارات افتتاح شد در حال حاضر تنها ۵۰۰ نفر را در خود جای خواهد داد و این در حالی است که می‌توان به خوبی افزایش نیروها را در آن پیش‌بینی کرد. انور قنقاش وزیر دولت در امور خارجی امارات در سخنانی مطبوعاتی گفت: قرارگاه دریایی صلح تاکیدی است بر راهی که در آن مشارکت با دیگر کشورها برای حفاظت از امنیت خلیج‌فارس پیش‌بینی شده است. جالب اینجاست که محل استقرار این پایگاه درست در نزدیکی تنگه هرمز است و آن هم در هنگامه‌ای که تهدید‌های رژیم صهیونیستی علیه برنامه‌هسته‌ای ایران به اوج خود رسیده است.
روزنامه لوموند در گزارشی به نقل از یک منبع دیپلماتیک نوشت: ایران اگر حمله‌ای را علیه امارات ترتیب دهد مانند این است که فرانسه را مورد تجاوز قرار داده است، در این میان ما قدرت استفاده از پایگاه را داریم که در آن می‌تواند زیردریایی‌ها و ناوهای هواپیمابر هم پهلو بگیرند. اما این تمام ماجرا نیست، در سفر سارکوزی فرانسه موافقتنامه فروش ۶۰ فروند جنگنده از نوع رافائل با امارات امضا شد، ۸۰ فروند از این نوع هواپیما سه سال پیش با عربستان امضا کرد. البته این جدا از دیگر قراردادهای هنگفتی است که این کشورها برای خرید تسلیحاتی امضا کرده‌اند. با این تفاصیل آیا باید امارات خود را در راس حمله به ایران ببیند؟ آیا به نفع ملت‌های منطقه است که نسبت به هم تبادل اتهام کنند و آب به آسیاب کشورهای غربی بیگانه بریزند؟ آیا بر امارات است که با خریدهای هنگفت تسلیحاتی دیگر کشورهای عربی منطقه را هم به دنبال خود بکشد و وارد یک مسابقه بیهوده کند؟ اینگونه است که تمام این امور به نفع رژیم صهیونیستی تمام می‌شود که نمی‌خواهد کشورهای منطقه استقلال و هویت خود را به دست آورند...
نویسنده و روزنامه‌نگار بحرینی مقیم لندن
منبع روزنامه القدس‌العربی
سعید الشهابی / ترجمه صادق راستگو
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید