یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سرفه استاد در جزوه دانشجویی


سرفه استاد در جزوه دانشجویی
باید از یك جا شروع كرد و برای نوشتن از بزرگترین گروههای اجتماعی كجا بهتر از دانشكدهٔ علوم اجتماعی؟ پس یا علی؛ بفرمائید تو! دانشكدهٔ خودتونه! یك سرپایینی حدوداً طولانی با دو ردیف درخت در دو طرف حس رفتن را به هر تازه واردی القاء میكند. حیاط با كاناپه‌های سنگی و نیمكتهای چوبی حتماً غروبهای پاییزی كه پر از برگ زرد و قرمز میشود حسابی دیدن دارد. تجربه ثابت كرده سرك كشیدن در میان تشكلها نتایج مطلوبی را همراه دارد. وارد ساختمان اصلی دانشكده میشوم و از پله‌های جلوی رویم بالا میروم. اولین تشكل انجمن اسلامی است كه درش بسته است. مقابلش تشكلی است با نیمكتهای چوبی و گلیم.بساط چای و سماور هم دارد نمیدانم تركیب تشكل جذبم میكند یا طمع خام نوشیدن یك چای گرم در یك صبح سرد زمستانی كه خودم را وسط تشكل میبینم، كنار یك میز مستطیلی كه در گوشه‌ای از تشكل میان چند دختر خانم نشسته، سلام میكنم و مینشینم كنارشان. كسی حواسش نیست كه این تازه‌وارد ممكن است تشنه باشد پس بعد از یك توضیح كوتاه ارتباطی میروم سر اصل مطلب. زهرا كیزاده دانشجوی پژوهشگری دانشگاه تهران ورودی سال ۸۰ است كه در آن واحد هم با من صحبت میكند هم با تلفن، مهناز پوربهرام دانشجوی مردم‌شناسی همین دانشگاه ورودی سال ۸۲ است كه علاقهٔ زیادی به روزنامه‌نگاری دارد و نفر سوم ندا حیدری دانشجوی ارتباطات تهران ورودی سال ۸۲ است كه دست به قلم هم هست. برای شروع میپرسم به نظر شما نوع جزوه نوشتن در خواندن یا نخواندن درسها در طول ترم تأثیری هم دارد؟ مهناز قبل از همه میگوید: بعضی از بچه‌ها چنان جزوه مینویسند كه آدم موقع خواندنش جان به لب میشود.تعداد سرفه‌های استاد را هم نوشته. اصلاً بذارید مثال بزنم یكی از دوستان من طوری جزوه مینویسد كه اگر كسی برای دست انداختن استادها دنبال تیكها یا تكیه‌كلامهای آنها باشد یكسره میرود سراغ جزوه‌های او، خب طبیعی است این جزوه اصلاً خواندن ندارد، فقط آدم را سردرگم میكند. اینجور میرزابنویس بودن ـ مهناز تأكید زیادی روی میرزا بنویس دارد ـ فقط فرصت تحلیل را در امتحان از آدم میگیرد. به نظر من خلاصه نوشتن و در خانه سر فرصت تحلیل كردن موفقیت را بیشتر میكند ـ معلوم میشود مهناز خوابگاهی نیست وگرنه از فرصت تحلیل كردن صحبت نمیكرد ـ چه‌طور میشود دانشجوی شب امتحانی نبود؟
ندا با آرامش و لبخند میگوید: جواب ایده‌آل، احساس مسئولیت دانشجو و اراده كردن و خواستن خود اوست اما این جواب شق دومی هم دارد كه به محیط بیرونی مربوط است كه مثلاً اساتید عزیز به جای اینكه آخر ترم از دانشجو تحقیق كپی شده از روی كتاب و پایان‌نامه بخواهند نتیجه تحلیلی بحثهای كلاسی هر جلسه را برای جلسهٔ بعد به‌عنوان تكلیف از دانشجوها بخواهند تا هم بفهمند درس چه‌قدر برای دانشجو مفهوم بوده و هم قدرت تحلیل و قدرت قلم دانشجو را بسنجند و بالا ببرند.
تمام پسران تشكل رفته‌اند برای امتحان. تنها صالح زمانی دانشجوی پژوهشگری تهران ورودی سال ۸۱ است كه پشت كامپیوتر نشسته و غر میزند: همیشه همین‌طور است بچه‌های اینجا قبل و بعد از امتحان دم از افتادن و مشروط شدن میزنند اما وقتی نمره‌ها را میزنند روی دیوار بالاترین نمره‌ها را آورده‌اند. میپرم میان حرفهایش و میگویم: به نظرت ساعت و زمان امتحان تأثیری در نحوهٔ امتحان دادن، خوب یا بد جواب دادن به سؤالات امتحان دارد؟ زهرا قبل از این‌كه صالح مجال پیدا كند ببیند چه كسی از كجا چه گفته است محكم میگوید: نه! اصلاً. هیچ فرقی ندارد. مهم خواندن یا نخواندن درس است. مسئله این است. صالح كه حالا متوجه بحث شده سرش را از توی كامپیوتر بیرون میآورد و رو به ما میگوید: به نظر من تأثیرش مستقیم است. اما خوب برای ما به صورت عادت درآمده، زمستان و تابستان فصل امتحان است و حسّ امتحان دارد، همین‌طور ساعت ۸ و ۱۰ و ۱ و... این فصلها. اما این ساعتها خیلی مؤثرند و روی حضور ذهن دانشجو سر امتحان تأثیرشان غیرقابل انكار است. مثلاً بعد از نهار، گیج خواب میشوی و اصلاً نمیفهمی چه‌طور امتحان داده‌ای یا ۸ صبح فقط اضطراب این را داری كه از بین ترافیك صحیح و سالم و سر ساعت به امتحان برسی. یا نه! حتی روی خواندن یا نخواندن درس هم تأثیر دارد. درس ساعت ۸ را باید روز قبل از امتحان هرطور شده تمام كرد اما امتحان ساعت ۳ را میشود صبح امتحان با خیال راحت خواند.
استاد نیستند
دكتر الهامی، استاد ادبیات دانشكده ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرری حاضر میشوند در پایان فصل امتحانات به سؤالهای ما پاسخ دهد:
چرا دانشجوها شب امتحانی میشوند؟
دلیل عمدهٔ آن روش تدریس اساتید است، اگر روش تدریس آنها عوض شود، بسیاری از این مشكلات حل میشود؛ شیوهٔ تدریس اساتید باید مبتنی بر تحقیق باشد، فعالیتهای تحقیقاتی كوتاه‌مدت كه باعث شود دانشجو در طول هفته ناچار به مرور گفته‌های سر كلاس باشد یا گنجاندن پرسش كلاسی و كارهای عملی در طول ترم كه دارای نمرهٔ جداگانه باشند.
با توجه به ارائه شدن سرفصلها در ابتدای ترم، چرا بعضی از اساتید مقاله‌ای یا مرجعی را در آخرین لحظات ترم به دانشجویان معرفی میكنند؟
این كار نادرستی است. زیرا مطالعه باید از اول ترم شروع شود، خیلی از افرادی كه این كار را انجام میدهند روش تدریس درستی ندارند یا بهتر بگویم، استاد نیستند و با مسائل آموزشی و تربیتی آشنا نیستند كه به نظر من این مشكلات بیشتر در دانشكده‌های علوم و فنی یا حتی گرافیك اتفاق می‌افتد.
با توجه به اینكه نوع جزوه نوشتن در خوانده شدن درس در طول ترم نقش مؤثری دارد، اگر خود شما دوباره دانشجو شوید چطور جزوه مینویسید؟
اصلاً جزوه نمینویسم. به نظر من یك استاد خوب بهتر است اصلاً‌جزوه نگوید. مگر در مواردی كه منبع كم باشد. نوشتن برای موضوعاتی است كه فراموش میشوند؛ یعنی حواس دانشجو در طول كلاس به درس نیست، درحالی‌كه دانشجویان زیادی هستند كه فقط سر كلاس به درس گوش میدهند و یاد میگیرند.باید نوع نگاه را به كلاسها عوض كرد. یك وقت دانشجو میآید سر كلاس تا واحد را پاس كند، اما یك وقت سر كلاس حاضر میشود چون ضرورت این حضور را حس كرده، اگر این نیاز احساس شود حضور در كلاس و تمركز هم در پی آن میآید آن‌وقت نیاز به امتحان گرفتنهای پشت سر هم در طول ترم نیست. دانشجو باید بداند چرا سر كلاس نشسته، نباید فقط به خاطر علاقه به استاد یا اسم درس سر كلاس حاضر شود.

سمیه مهاجر


همچنین مشاهده کنید