سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

امکان بازتولید معرفت سیاسی در نظام فلسفه اسلامی


امکان بازتولید معرفت سیاسی در نظام فلسفه اسلامی
● در آمد
از آنجا كه هر معرفت متشكل از یك سری تصورات و مفردات، یك سری گزاره‌ها و احكام و یك سری قیاسات است، می‌توان معرفت سیاسی را در دو قسمت مورد بررسی قرار داد:.
۱) مفاهیم و تصورات معرفت سیاسی
مفاهیم معرفت سیاسی هر چند مفاهیمی‌فرضی و قراردادی هستند و همتایی خارج از ذهن ندارند مفاهیم اعتباری ذهن آنها را از پیش خود خلق و وضع می‌كند اما قدرت مدركه انسان چنین قدرتی را ندارد كه از پیش خود تصویری بسازد، چه آن تصویر خارجی مصداق خارج از ذهن داشته باشد و چه نداشته باشد. به این ترتیب تا زمانی كه قوه مدركه آدمی ‌با یك واقعیت، اتصال وجودی پیدا نكند نمی‌تواند تصویری از آن بسازد و فعالیتی كه ذهن از خود نشان می‌دهد عبارت از انواع تصرفاتی است كه در آن تصویرات می‌كند. (طباطبائی و مطهری. همان، ۳۹۴) پس از این جهت تفاوتی میان مفاهیم حقیقی و فلسفی نیست زیرا هیچ یك از ادراكات اعتباری عناصر جدید و مفهومات تازه‌ای در برابر ادراكات حقیقی نیستند كه بر ذهن عارض شده باشند و ما ناچار باشیم راه ورود به آنها را به ذهن توجیه كنیم، بلكه هر یك از این مفاهیم را كه در نظر بگیریم خواهیم دید كه بر حقیقتی استوار است و یك مصداق واقعی و نفس‌الامری دارد كه نسبت به آن مصداق، حقیقت است و عروض آن مفهوم برای ذهن از راه همان مصداق واقعی است، تنها تفاوتی كه درباره مفاهیم معرفت سیاسی نسبت به مفاهیم حقیقی هست این است كه انسان برای رسیدن به منظور و مقصود عملی خود در ظرف توهم خویش چیز دیگری را مصداق آن مفهوم فرض می‌كند. به این ترتیب آن مصداق جز در ظرف توهم همان فرد مصداق آن مفهوم نیست و در حقیقت این عمل خاص ذهنی كه نام آن اعتبار است و نوعی بسط و گسترشی است كه ذهن براساس عوامل احساسی و انگیزه‌های حیاتی در مفاهیم حقیقی انجام می‌دهد. تا به این جا استدلال وحدت گرایان روش شناختی با دوآلیسم‌های روشی یكسان است. اما در ادامه ماجرا، دوآلیسم‌های روش شناس معتقد هستند كه این تصرف و فعالیت همانند فعالیتی است كه ذهن در روند تفكر درباره مفاهیم حقیقی انجام می‌دهد با این تفاوت كه تصرفات معرفت سیاسی تحت تاثیر تمایلات درونی و احتیاجات زندگانی ـ به صورت ارادی یا غیرارادی ـ واقع می‌شود و با تغییر آنها تغییر می‌كند درحالی كه تصرفات ذهن در مفاهیم حقیقی از نفوذ این عوامل آزاد است. به این بیان آشكار است كه مفاهیم معرفت سیاسی از مفاهیم حقیقی اخذ و اقتباس شده است. (طباطبائی و مطهری. همان، ۳۹۵)
۲) حكم یا گزاره‌های معرفت سیاسی
پیدایش تصدیقات و گزاره‌ها و قیاسات معرفت سیاسی، موخر بر تصدیقات غیرتجربی است؛ تصدیقاتی كه به منزله بدیهیات اولیه تصدیقیه در فلسفه نظری است همان‌ها كه مهدی حائری آنها را مستقلات عقلیه نامید. پیدایش اصول و مبادی عقلی در معرفت سیاسی و اعتباریات عملی دیگر، معلول عوامل حیاتی یا اجتماعی است. ویژگی‌های این اصول عبارتند از:
▪ این اصول بدیهی عقلانی مولود تجربه نیستند (همان‌گونه كه نظریه منطق تعقلی نیز این را می‌پذیرد)
▪ پیدایش اصول بدیهی اولیه عقلانی در معرفت سیاسی همواره متناسب و مرتبط با محیط طبیعی و اجتماعی انسان است و با تغییر این دو محیط قهرا تغییر و تبدیل پیدا می‌كند (همان‌طور كه نظریه منطق تجربی معتقد است). بنا بر عقیده دوآلیسم‌های روشی، دو اصل بالا اولا در نزد همه مردمان یكسان نیستند و ثانیاً وضع ثابت و یكنواختی ندارند بلكه با احتیاجات و مقتضیات زندگی آنان مرتبط هستند.
▪ اصول و مبادی عقلی معرفت سیاسی، احكامی ‌وضعی (اصول موضوعه) هستند كه ذهن به منظور سازگار ساختن انسان با محیط زندگانی‌اش آنها را وضع می‌كند و با تغییر محیط زندگانی و پیدایش نیازهای جدید، ذهن ناچار این اصول را ترك كرده و اصول دیگری را كه متناسب با آن نیازها باشد وضع خواهد كرد. به این ترتیب، عقل و ادراكات عقلانی با احتیاجات زندگانی و عوامل حیاتی یا اجتماعی كه تولیدكننده آن نیازها است رابطه تابعیت و متبوعیت دارد. (طباطبائی و مطهری. همان، ۳۷۳). با این بیان آشكار می‌گردد كه دو اصل كوشش برای حیات و انطباق با محیط یا احتیاجات، عوامل
ایجاد كننده ادراكات توسعه سیاسی هستند. (طباطبائی و مطهری. همان‌، ۳۷۴ و ۳۷۵)
● روش سیر و سلوك فكری در معرفت سیاسی
تفاوت‌های بر گرفته میان معرفت سیاسی و دیگر معارف ، از نظر هواداران دوآلیسم روشی تفاوت استدلال و استنتاج معرفت سیاسی است. یكی از مهم‌ترین قوانین تفكر آن است كه مفاهیم و ادراكات اعتباری نمی‌توانند با ادراكات حقیقی ارتباط منطقی پیدا كنند. فكر فعالیتی است كه براساس آن ذهن برای آنكه مطلبی را كه برای او مجهول است برای خود معلوم كند معلومات و اطلاعات پیشین خود را وسیله می‌سازد و آنها را به‌گونه‌ای مخصوص تجزیه، تالیف، تحلیل و تركیب می‌كند تا بالاخره مجهول را به معلوم تبدیل كند. (طباطبائی و مطهری، همان، ۳۹۶) ذهن به وسیله فعالیت فكری پیشروی می‌كند و مجهولی را تبدیل به معلومی ‌می‌كند و از این راه بر معلومات خود می‌افزاید و ممكن است كه این پیشروی ادامه یابد اما پیشروی ذهن به خودی خود و ابداعی محض نیست بلكه در نتیجه تصرف و استفاده از معلومات پیشین ذهن است. در حقیقت همان اطلاعات و ادراكات پیشین است كه موجب این پیشروی می‌گردد و ادراكات جدید را به وجود می‌آورد و از این جهت افكار و ادراكات جدیدی كه به وسیله عمل تفكر برای ذهن بدست می‌آید همواره از نوع همان معلومات پیشین است و میان آنها سنخیت وجود دارد . این رابطه و بستگی اطلاعات و معلومات قبلی با نتیجه جدیدی كه به وسیله تفكر بر اصول و قوانین منطق به دست می‌آید به رابطه تولیدی معروف است. (طباطبائی و مطهری، همان‌، ۳۹۷) براین اساس آشكار می‌شود كه در معرفت سیاسی نمی‌توان در اصطلاح مرتضی مطهری، روابط تولیدی ایجاد كرد. در مطالعات سیاسی، همواره روابط موضوعات و محمولات، قراردادی و فرضی هستند و هیچ مفهوم قراردادی با یك مفهوم حقیقی و یا یك مفهوم قراردادی دیگر رابطه واقعی و نفس الامری ندارد از این رو زمینه تكاپو و جنبش عقلانی ذهن در مورد معرفت سیاسی ات فراهم نیست و از این‌رو در این مطالعات نمی‌توان به معنی دقیق فلسفی «برهان» تشكیل داد. چرا كه رابطه میان دو طرف گزاره‌های معرفت سیاسی همواره قراردادی است و نظریه‌پردازان سیاسی، این قراردادها را برای رسیدن به هدف خاصی منظور می‌دارند و هرگونه كه آنها را به تغییراتی در وضع موجود جوامع خود برساند، نظریه سازی می‌كنند. به این ترتیب هیچیك از قواعد فلسفه و منطق در نظریه‌پردازی معرفت سیاسی به كار برده نمی‌شود و تنها قاعده منطقی معتبر در نظریه‌پردازی این حوزه معرفتی معیار لغویت یا عدم لغویت نظریات سیاسی است. البته باید توجه داشت كه از آنجا كه نظریات سیاسی، به لحاظ ماهیت معرفت شناختی جزو اعتباریات خیالی و وهمی‌ ـ به معنی فلسفی ـ هستند باید مصالح و منافع این قوای انسانی را در نظر گرفت. در نهایت باید به این نكته نیز توجه كرد كه فلسفه اسلامی ‌به دلیل پذیرش اعتبار ادراكات وحیانی و معارف حاصل از آن، همچنین باید میان نظریات سیاسی كه محصول نظریه‌پردازی انسانی است و نظریات سیاسی ماخوذ از دین كه به وسیله وحی الهی تعیین شده است، فرق گذاشت.
● خلاصه و نتیجه‌گیری
دستگاه فلسفه اسلامی، از زمره مكاتب فلسفی جزمی ‌نسبت به وجود جهان خارج از ذهن است. این دستگاه فلسفی معتقد به امكان شناخت جهان واقعی است، این امر به وسیله نیروی عقل بشر امكانپذیر است. عقل آدمی‌ نه تنها جهان واقعیت را می‌تواند بشناسد بلكه توان نیل به ذات و كنه آن را نیز دارد از این‌رو این فلسفه متعلق به گروه مكاتب فلسفی ذات‌گرا می‌باشد. اما سخن مقال حاضر این است كه در این دستگاه فلسفی، معرفت سیاسی را چگونه می‌توان شناخت. با توجه به آنچه كه بیان شد آشكار گشت كه سرشت معرفت سیاسی در فلسفه اسلامی ‌گونه خاصی است كه به آن مفاهیم اعتباری گفته می‌شود. مفاهیم اعتباری هرچند سرشتی متفاوت از مفاهیم حقیقی و مفاهیم انتزاعی دارند كه در معرفت‌های تجربی و فلسفی به كار می‌روند اما از نظر روش مطالعه، به دو صورت با آنها برخورد می‌شود. هواداران مونیسم روش شناختی معتقدند كه مفاهیم اعتباری به كار رفته در معرفت‌های سیاسی را می‌توان به روش مفاهیم حقیقی و انتزاعی معرفت‌های تجربی و فلسفی مطالعه كرد؛ برای این منظور كافی است كه ذهن مفاهیم اعتباری را به مفاهیم حقیقی تشبیه كند یا اینكه با استفاده از سازوكار استعاره، برخی از ویژگی‌های مفاهیم حقیقی را عاریه گرفته و به مفاهیم، اعتباری سیاسی بدهد و در ظرف ذهنی با تشبه هویت سیاسی به هویت تجربی یا فلسفی از روش‌های این دانش‌ها برای مطالعه سیاست استفاده كند. در صورتی كه هواداران دوآلیسم روش شناختی معتقد هستند كه همان‌گونه كه سرشت مفاهیم اعتباری سیاسی با سرشت مفاهیم حقیقی و فلسفی متفاوت است، روش مطالعه این مفاهیم نیز با روش مطالعه مفاهیم حقیقی و فلسفی تفاوت می‌كند. به نظر این گروه از معرفت‌شناسان مسلمان، تنها معیار عقلانی برای مطالعه مفاهیم اعتباری، بیهوده نبودن تاسیس اینگونه مفاهیم است.
دكتر محمد پزشكی
منبع : روزنامه تهران امروز