سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

ظلم به واژه ها


ظلم به واژه ها
واژه ها ظلم به حقیقت اند میشل فوکو. «افراط گرایان از هر کجا که باشند ضربه می زنند.» این جمله را سید محمد خاتمی گفته است. نه. بگذارید تامل کنیم. مهدی کروبی هم بارها این جمله را تکرار کرده است.
اکبر هاشمی رفسنجانی هم چندین بار به جملاتی از این دست استناد کرده است. گویا این جمله به بیت الغزل شاعری بزرگان اصلاحات و شناسه کاربری اصلاح طلبانی بدل شده است که می خواهند در انتخابات آینده حضوری موفق و پیروز داشته باشند. احتمالاً تا رسیدن به ایام بررسی صلاحیت ها نیز از این دست جملات بسیار خواهیم شنید.
در عالم نظر و با منطقی فلسفی می توان با این جمله در افقی کلان موافقت کرد و استدلال کرد که بالاخره «خیرالامور اوسطها» و پرهیز از افراط را به عنوان آموزه ای اخلاقی از پس هر تریبونی تبلیغ کرد. در عالم سیاست اما این جمله می تواند دلالت های دیگری داشته باشد. تبری جستن از افراط، آن هم از سوی این سه تن، عباره اخرای همان تعبیر خودمانی است که «این بار دیگر حواسمان را جمع کرده ایم و اجازه نمی دهیم «آنها» با ما «بر» بخورند».
در همان عالم سیاست، هر کسی می تواند موضعی اتخاذ کند و بر مواضعش پای بفشارد. اتفاقاً از خلال همین پافشاری ها و کنار آمدن هاست که اصولگرایی و فرصت طلبی تعریف می شوند و تعین می یابند. اما آیا اهالی سیاست حق دارند بنابه تشخیص مصلحتی، که احتمالاً فقط خودشان از آن خبر دارند، به مفاهیم مبهم و کلی استناد کنند و از طریق آن برای دیگرانی که متهمشان کرده اند پیام بفرستند؟
افراط گری چیست؟ افراط گرایان کدامند؟ مرز افراط در سپهر اصلاح طلبی چگونه آشکار می گردد؟ کسانی که هرکجا باشند ضربه می زنند چه کسانی اند؟ آیا قرار است تا ابدالآباد نامشان محفوظ و پرونده شان مفتوح بماند؟ آیا مفهوم افراط منحصر به کنش سیاسی می شود یا تسری می یابد و اندیشه ها را نیز دربرمی گیرد؟
احتمالاً طرفداران این نظریه معتقدند که مخاطبان جملات فوق، اعم از مردم و دولتمردان، به نیکی می دانند که مصادیق این جمله چه کسانی اند. پس قاعدتاً نیازی به فهرست کردن اسامی افراد و احزاب و تبری جستن مصداقی از آنان نیست. اما آیا به راستی چنین است؟
نگاهی به فهرست کسانی که به زعم اصلاح طلبان، در تمام این سال ها افراط گرا محسوب می شدند، نشان می دهد که مفهوم افراط نزد آنان چندان روشن و واضح نیست. اتفاقاً وقتی منتقدان اصلاح طلبی سخن از افراط می گویند منظوری کاملاً روشن و آشکار دارند. ممکن است دایره افراط برای آنان گسترده تر از دایره ای باشد که اصلاح طلبان حول این مفهوم ترسیم می کنند، اما به هر حال مرزهای آنان به هیچ وجه ابهام و هاشوری ندارد که دایره اصلاح طلبان را با عدم وضوح و ایهام و ابهام مواجه کرده است.
اصلاح طلبان البته احتمالاً مجرب تر و پخته تر از آنند که به این مساله نیندیشیده باشند. آنها نیز می دانند منظورشان از افراط چیست و مرزبندی های داخلی و حزبی شان با برخی مجامع سیاسی و فکری، این موضوع را تایید می کند. اما چرا هیچ گاه حاضر نیستند یک بار برای همیشه تکلیف را روشن کنند و به ما بگویند با چه کسانی مرز دارند و با چه کسانی هرگز پالوده نخواهند خورد و نشست و برخاست نخواهند کرد؟
آنها می توانند استدلال کنند دلیل این امر، عدم اتفاق نظرشان بر مصادیق مفهوم افراط است. اولاً این استدلال راه به جایی نمی برد. اگر اصلاح طلبان در مورد چنین مفهومی به این جدیت، اتفاق نظر ندارند، پس بر اساس چه ملاکی به تعریف اصلاح طلبی نشسته اند؟ مخاطب بیرونی از کجا باید دریابد که یک فرد انسانی، چگونه از دایره اصلاح طلبی خارج می شود و به دایره افراطیون می پیوندد.
ثانیاً اگر افراط نزد یکی از آنان یک معنا دارد و نزد دیگری معنایی دیگر (که احتمالاً همین طور است وگرنه خلایق این همه از دیدار هاشمی و بهزاد نبوی حیرت زده نمی شدند) چگونه است که همگی، همواره و همیشه از این واژه بهره می برند و هیچ تلاشی برای تفکیک مصادیق مورد نظرشان از دیگری نمی کنند؟
متاسفانه و در کمال بدبینی باید اعلام کرد که سر این محافظه کاری را باید در جزء دوم عبارتی جست که امروز سیدمحمد خاتمی بیان کرده است. «افراط گرایان از هر کجا که باشند ضربه می زنند، باید همواره در صحنه باشیم و به اتحاد و ائتلاف بیندیشیم.»
چندی پیش برخی افراد که در مواردی از سوی همین اصلاح طلبان به افراط متهم شده اند، در یکی دو مصاحبه اعلام کردند که اصلاح طلبان جسارت این را نداشتند که آنها را «به راستی» در میان خود بپذیرند و حتی از امضای یک نامه مشترک با آنان نیز طفره رفته اند.
این اتفاق فی حد ذاته مذموم نیست و حتی اصلاح طلبان می توانند آن را در بوق کنند و بیرقش را به عنوان میزان تعهد و وفاداری شان به اصول، علم کنند. اما چرا هیچ کدام از آنان هیچ پاسخی به اعتراضاتی از این دست نداده اند؟
چرا تمام اظهارنظرهای اصلاح طلبان که همواره مدعی سیاست شفافند و عدم شفافیت سیاسی را پاشنه آشیل طرف مقابل می دانند، در این مورد و مواردی از این دست، محدود به محافل خصوصی و گعده های بعد از ناهار و شام است؟
اصلاح طلبان در معرض یک دوگانه سیاسی قرار گرفته اند. از یک سو معتقدند اگر افراط گرایان را به رسمیت بشناسند، ممکن است دچار مشکلات سیاسی شوند و نتوانند پروژه های موردنظرشان را پیش ببرند و از سوی دیگر گرفتار این معضل اند که اگر پا به میان گود بنهند و روشن و آشکار اعلام مواضع کنند و مرزهایشان با دیگران را با صراحت اعلام کنند، با ریزش نیروی انسانی ای مواجه خواهند شد که ممکن است دل در گرو افراط گرایان داشته باشند و سر به آرمان آنها سپرده باشند (به هر حال آنها روی تک تک آرا حساب باز کرده اند). در این صورت دیگر نمی توان هم افراط گرایان را طرد کرد و هم به «اتحاد و ائتلاف» اندیشید.
اصلاح طلبان عزمشان را جزم کرده اند و اسب شان را مزین به هرگونه زین که پیروز انتخابات باشند و قاعدتاً از گروه ها و احزاب سیاسی نیز انتظاری جز این نمی رود. برخی از آنان سازمان رای تشکیل می دهند و در پی جذب افراد می روند و برخی دیگر نیز تریبونی می جویند تا نسبت شان با نظام را روشن و پرهیز از افراط را تئوریزه کنند. احتمالاً آنان فعلاً تمایل چندانی به ورود در این عرصه ندارند و ترجیح می دهند در این شرایط جلسه بگذارند و دیدار کنند و از ضرورت و اهمیت ائتلاف بگویند.
یک نکته را اما نباید از خاطر ببرند. هم طرفداران و هم مخالفان آنها، حق دارند که روزی از آنها بپرسند چرا سیاست ائتلاف به هر قیمت و جذب رای به هر بها را برگزیدند و ترجیح ندادند روشن و آشکار هر چه دارند روی دایره بریزند تا مردم درباره آنها، آن گونه که هستند، تصمیم بگیرند. بگذریم که در این میانه گویا قرار نیست هیچ کدامشان درباره تفریط سخن بگویند و این دیگر موضوعی است که در شب نشینی ها هم باید درباره آن سکوت کرد.
حمیدرضا ابک
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید