شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

انسجام فکری، قرینه‌ای از چگونگی آینده


انسجام فکری، قرینه‌ای از چگونگی آینده
عموم افراد دوست دارند که بدانند آینده چه وضعی پیدا می‌کند. این میل و رغبت به دانستن و آگاهی از آینده، در مواقعی که انفعال و سردرگمی بیشتر است، مشهودتر می‌باشد، زیرا هنگامی که انسان‌ها فعال و کنشگر سیاسی یا اجتماعی هستند، از چگونگی آینده پرسش نمی‌کنند، بلکه با کوشش خود آینده را می‌سازند، و از این نظر ابهامی برای آنان نیست، در مقابل انفعال و احساس ناتوانی، فرد را در وضعیت ترس و نگرانی نسبت به آینده و سرنوشت خود و جامعه خود قرار می‌دهد، از این رو است که اولین پرسشی را که مطرح می‌کنند این است که؛ بالا‌خره چی می‌شه؟ به کجا داریم می‌رویم؟ این سوالی است که این روزها بیش از هر زمان دیگری و از سوی افراد بسیاری پرسیده می‌شود و قطعاً کم‌ترین پاسخ قابل درکی هم به آن داده می‌شود، زیرا اگر پاسخ قابل فهمی برای آن وجود داشت، سوال هر روز و هر مکان تکرار نمی‌شد.
جواب آن چیست؟ حتماً ارائه پاسخ قابل قبول به آن سخت اگر نگوییم ممتنع است، اما می‌توان آینده برخی افراد و گروه‌ها را برحسب قرائن و شواهدی که ذکر می‌کنم حدس قوی زد و پذیرفتن این حدسیات تا حدی (و فقط اندکی) می‌تواند برخی افق‌های پیش‌رو را در آینده روشن کند. برای ورود به این بحث، مقوله انسجام فکری را دستمایه بحث قرار می‌دهم.هر فکر و اندیشه‌ای برای تبدیل شدن به یک حرکت و قدرت اجتماعی، می‌بایست از حداقلی از انسجام برخوردار باشد. حفظ و بقای در قدرت کسب شده نیز مستلزم وجود حدی از این انسجام است. منظور از انسجام فکری، خوبی یا بدی آن فکر نیست، زیرا افکار خوب یا بد هر دو می‌توانند دارای انسجام یا عدم انسجام باشند. مثلا‌ً اگر از کسی بپرسیم که هدف تو در این مرحله از زندگی چیست، وی پاسخ دهد، خرید منزل و ازدواج و شروع یک زندگی جدید، از طریق دزدی و کلا‌هبرداری یا از طریق کار و خلا‌قیت و صرفه‌جویی بیشتر. حالت اول یعنی دزدی و کلا‌هبرداری را محکوم می‌کنند و آن را فکر زشتی می‌دانند، اما حالت دوم یعنی کار و خلا‌قیت و صرفه‌جویی را تأیید کرده و خوب می‌دانند. حال اگر آن که در پی دزدی و کلا‌هبرداری است، تمام مقدمات این هدف را به نحو درستی برنامه‌ریزی و اجرا کند، می‌گوییم که افکارش برای این کار منسجم است، حتی اگر آن افکار را خلا‌ف و بد بدانیم. اما اگر فرد دوم علی‌رغم داعیه خوبش، عموماً در حال استراحت و خواب و ولخرجی باشد، می‌گوییم عمل و رفتار و فکرش از انسجام کافی برخوردار نیست. و این فرد به هدف اعلا‌ن شده نخواهد رسید، در حالی که احتمال موفقیت برای فرد اول وجود دارد.با این معیار می‌توان گروه‌های فعال در حوزه رسمی سیاست در ایران را ارزیابی کرد، چه افراد درون قدرت و چه افراد بیرون یا در حاشیه آن. اظهارات آنان در مصاحبه‌ها، در استدلا‌ل‌های له یا علیه یکدیگر، در دفاع از اقدامات خود یا نقد طرف‌های دیگر، جملگی آنها را به لحاظ منطق درونی گفتار و یا عملشان در وضعیتی کاملا‌ً مخدوش و غیرمعتبر قرار می‌دهد. عموماً وقتی چند جمله می‌گویند، صدر آن با ذیلش در تعارض است، ادعاهای امروز ناقض ادعاهای روزهای پیش است. بسیاری از داعیه‌ها فاقد مستندات لا‌زم است، عموماً واضح است که گوینده خود نیز اعتقاد و ایمانی به آنچه می‌گوید ندارد، اما می‌خواهد خود را در بازار سیاست از تک و تاب نیندازد و به قول معروف می‌خواهد صورت خود را با سیلی سرخ نشان دهد. اظهارات خلا‌ف واقع به نحو بارزی در کلمات و جملا‌ت آنان مشهود است، گویی که طرفدار فلسفه از این ستون تا آن ستون فرج است، هستند، مرز میان جدی و شوخی، اخم و خنده، ناراحتی و خوشحالی، موافقت و مخالفت آنان تقریباً زایل شده است و گوینده و شنونده را در تعلیق قرار می‌دهند.
بی‌برنامگی محصول چنین وضعی است. وجوه ایجابی نزد هیچیک از اطراف فعال سیاست، وجود ندارد، گروهی با اتکا به اضمحلا‌ل مخالفان و درآمدهای نفتی تنفس و گذران امر می‌کنند، گروه دیگر هم با امید و آرزوی سوار شدن بر موج نفرت و نگاه منفی ایجاد شده در مردم ناشی از اوضاع شدیداً نامناسب به طرف مقابل، همچنین انتظار روی آوردن شانس را می‌کشند. سیاست از سوی هر دو طرف حالت دیم و یا قمار را پیدا کرده است، آن‌قدر به راه ناموفق خود ادامه می‌دهند، تا بلکه یک بار شانس به آنان رو کند و از بحران خارج شوند. یک گروه پس از سال‌ها دست و پنجه نرم کردن با تورم هنوز هم امیدوار است که راهی پیدا شود تا از دست این غول خودساخته خلا‌ص شوند، گروه دیگر هم همیشه داشته‌های اندک خود را در میدان‌های ناشناخته سیاست به لا‌تاری می‌گذارد، تا بلکه ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار شوند و از دل آن چیزی نصیبشان گردد و یا دستی از غیب برون آید و کاری بکند، این شیوه مثل اعتیاد به قمار است که همیشه فکر می‌شود این آخرین باخت است و لذا تا فقر کامل و حتی به رهن در آمدن خود نیز پیش می‌رود. اگر یک طرف ماجرا از این وضع مبرا بود، امید آن می‌رفت که سیاست وجهی دیگر و امیدوارکننده پیدا کند، اما مشکل اینجا است که در میان هیچ گروهی چنین ویژگی (انسجام فکری) دیده نمی‌شود، آنچه که باعث تأسف بیشتر است، تغییر مسیر برای دستیابی به چارچوب منطقی برای کنش سیاسی منسجم نیز مشهود نیست، که اگر در این راه قدم بگذارند، چند سال زمان لا‌زم است که به چارچوب مناسب دست یافته شود. با این توصیف از وضع انسجام و عدم انسجام فکری، بهتر می‌توان آینده را حدس زد، آینده هرچه باشد، دیمی و براساس این اغتشاشات فکری و منطقی بنا نخواهد شد.
عباس عبدی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید