شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دروازه جهنم


دروازه جهنم
مشکلات آمریکا در عراق و ضعف اطلاعاتی آمریکا و اسراییل راجع به ایران، این دو کشور را از یافتن راه‌حلی در قبال ایران عاجز کرده است.
با نزدیک شدن به پایان دوران ریاست‌جمهوری جرج بوش در آمریکا، در حالی که پرونده هسته‌ای ایران به قوت خود باقی است و مسایل صلح خاورمیانه پیشرفت چشمگیری ندارد، نگرانی‌های دولتمردان و فرماندهان ارتش اسراییل نیز افزایش یافته و همین موضوع عامل ایجاد تنشی پنهان در روابط واشنگتن و تل آویو شده است.
بنابر اخبار موجود، مقامات آمریکایی طی ماه‌های اخیر، چندین بار با خواست اسراییل برای ”حمله پیشگیرانه“ به تأسیسات هسته‌ای ایران مخالفت کرده‌اند و علیرغم این که سران اسراییل همچنان سعی دارند گزینه جنگ را برای آمریکایی‌ها زیبا جلوه دهند، آنها همچنان در برابر این تلاش‌ها مقاومت می‌کنند. جالب است که بوش و سایر همراهانش هرچند در اظهارات خود گاهی لحن تندی را بر می‌گزینند، ولی این عبارت که ”همه گزینه‌‌ها روی میز است،“ دیگر کمتر از سیاست‌مداران آمریکایی شنیده می‌شود و در عوض، اشاره به حل این موضوع از طریق دیپلماسی افزایش یافته است.
البته موضوعی که باید متذکر شد این است که تمایل سطحی جمهوری‌خواهان به حل پرونده فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران از طریق دیپلماسی و تحریم‌های شورای امنیت، نه نشانه تعهد آنها به صلح، بلکه نوعی اجبار ناشی از شرایط فعلی آمریکا و منطقه است. در شرایط فعلی که آمریکا از نظر داخلی و خارجی در شرایط مناسبی قرار ندارد و منطقه خاورمیانه بنا به تعبیر حسنی مبارک، رییس‌جمهور مصر، به اندازه کافی مشکل دارد و نیاز به مشکل جدیدی نیست، بوش و همراهانش اوضاع را برای درگیر شدن در یک ماجراجوی خطرناک که می‌تواند منطقه را به آتش بکشد و بر سرنوشت جمهوری‌خواهان در انتخابات آتی ریاست‌جمهوری آمریکا نیز تأثیر بگذارد، اصلاً مناسب نمی‌بینند. البته یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر رفتار فعلی آمریکا را باید تقویت جایگاه چین و روسیه در عرصه نظام بین‌المللی دانست.
روسیه به عنوان کشوری که روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی وسیعی با ایران دارد، با اختلافاتی که بر سر بحران اخیر قفقاز با غرب پیدا کرده و مهارتی که در بازی با کارت ایران در تعاملات خود با غرب دارد، نه تنها عاملی جدّی بر سر عدم تصویب قطعنامه‌های مورد نظر غرب علیه ایران بوده، بلکه با تهدید به تسلیح ایران به پدافند ۳۰۰S- که می‌تواند هزینه‌های آمریکا را در حمله به ایران افزایش دهد، عملاً سران کاخ سفید را مجبور به محاسبه هزینه اقدامات احتمالی خود کرده است. در همین حال چین، به سبب حفظ رشد اقتصادی خود، به شدت نگران بسته شدن تنگه هرمز بوده و همواره اعلام کرده که مخالف هرگونه درگیری نظامی در تنگه هرمز، به عنوان شاهراه اقتصاد جهان است. در چنین شرایطی گزارش سال گذشته سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی این کشور مبنی بر این که ایران تلاشی برای دستیابی به تسلیحات هسته‌ای انجام نمی‌دهد و در همین حال هشدار مقامات بلندپایه ارتش مبنی بر این که آمریکا آماده یک جنگ جدید نیست نیز در افزایش سطح بردباری سران کاخ سفید، در قبال توسعه فعالیت‌های هسته‌ای ایران بی‌تأثیر نبوده است.
برای مثال ژنرال ”جرج کیسی“ فرمانده ارشد ارتش آمریکا، اخیراً در گزارشی که برای کمیته سرویس تسلیحاتی سنای آمریکا تهیه کرده متذکر شده است: ”توان ما اکنون به دلیل هزینه جنگ‌های فعلی در عراق و افغانستان تحلیل رفته و ما نمی‌توانیم به فوریت، نیروهای لازم را برای ضرورت‌های پیش‌رو آماده کنیم.“ هرچند این گفته می‌تواند به عنوان یک فراخوان برای سربازان و مهمات بیشتر تفسیر شود، در عین حال می‌تواند به عنوان یک اخطار در مقابل ماجراجویی‌های ایران نیز قلمداد گردد. در همین حال چندی است که رابرت‌گیتس، وزیر دفاع و کاندالیزا رایس، وزیر امور خارجه نیز مسؤولیت نیروهایی در دولت آمریکا را به عهده گرفته‌اند که مخالف حمله این کشور به ایران هستند.
در واقع گیتس و رایس، فعالیت‌های ملایم اما نافذی را برای تضعیف موضع دیک‌چِینی آغاز کرده‌اند و سیاستمداران و فرماندهان رده بالا را تشویق می‌کنند تا درمورد به کارگیری سیاست‌ها و روش‌های غیرمعمول نظامی به طور صادقانه نظر داده و در مورد مشکلات گشودن یک جبهه جنگ دیگر تذکر بدهند. این در حالی است که گیتس با ایجاد یک اتحاد با مایک مک کنل، مدیر اطلاعات ملی آمریکا و مایکل هیدن، مدیر سیا، تلاش می‌نماید تا اطمینان حاصل کند که دفتر چینی، تنها مجرای اصلی اطلاعات و برنامه‌ریزی برای بوش در مورد ایران نیست. مشکل دیگر آمریکا، وسعت جغرافیایی و موقعیت ژئوپولیتیکی ایران است. وسعت ایران نه تنها سه برابر کشور عراق بوده، بلکه بر خلاف عراق بوده، توپوگرافی ایران شامل رشته کوه‌های بسیار عظیمی است که از شمال غرب به شمال شرق و از شمال غرب به جنوب شرق به طول تقریبی ۲۰۰۰ کیلومتر کشیده شده‌اند. می‌توان گفت که دست ایرانیان برای پنهان کردن تجهیزات نظامی خود، از دید دشمنان بسیار بازتر است.
● میز، بدون گزینه جنگ
از سوی دیگر ضعف و فقر اطلاعاتی آمریکا در باره ایران می‌تواند برای این کشور گران تمام شود، چراکه ایرانیان با درس‌هایی که از عراق و صربستان گرفته‌اند، نشان داده‌اند که می‌توانند تأسیسات خود را سریعاً دو برابر کرده و احتمالاً در صورت از بین رفتن تجهیزات قبلی، در جاهای دیگر نیز به کار خود ادامه دهند. در چنین شرایطی شانس اسراییل برای موفقیت در حمله به سایت‌های اتمی ایران (جدا از مشکلاتی که از نظر مسافت با ایران دارد)، تقریباً مشابه آمریکا است، با این تفاوت که علیرغم امکان گردآوری اطلاعات در زمان کمتر نسبت به آمریکا، اسراییل از نقطه نظر تعداد و کمّیت نیرو، به مراتب از آمریکا پایین‌تر است. از سوی دیگر، نه آمریکا و نه اسراییل نمی‌دانند که واکنش تهران نسبت به چنین حمله‌ای چه خواهد بود. انتظارها و پیش‌بینی‌ها بسیار مختلفند، از دست روی دست گذاشتن تهران در برابر چنین حمله‌ای گرفته تا یک ضد حمله و تهاجم همه‌سویه از طرف تهران. در چنین شرایطی عبارت ”هر چیزی ممکن است“ نمی‌تواند برای سیاست‌مداران غربی، جواب و معیار اساسی و قانع‌کننده‌ای باشد. بوش هرچند می‌تواند تمام چالش‌هایی را که به آنها اشاره گردید، بر سر حمله به تأسیسات اتمی ایران نادیده بگیرد و در ضربه اول به موفقیت‌هایی نیز دست یابد، اما به طور حتم دروازه جهنم را در منطقه خواهد گشود. با وجود چنین احتمالاتی باز هم بوش، ممکن است به منظور آنچه که عده‌ای از جنگ‌طلبان در کاخ سفید، حفاظت از میراث جمهوری‌خواهان می‌نامند، این کار را بکند، اما آیا آمریکا نیازی به سرنگون شدن در باتلاق جدیدی که بسیار بزرگ‌تر و عمیق‌تر از عراق است دارد؟ شاید آمریکایی‌ها بتوانند در تخریب اهداف از پیش طراحی شده خود در ایران موفق باشند، اما آیا آنها هرگز می‌توانند برنده این جنگ باشند؟
این موضوع از آن جهت حایز اهمیت است که آمریکا، با وجود آن که در جنگ عراق ظاهراً پیروز شد و چند روز بعد از آغاز آن به بغداد رسید، اما در باتلاق این کشور متوقف شد. آنها برای رفع مشکلات خود در این کشور، دست کمک به سوی ایرانی دراز کرده‌اند که زمانی آن را یکی از اعضای محور شرارت می‌نامیدند و حال به دنبال راهی برای خروج شرافتمندانه از عراق با حفظ هیبت و شوکت امپراطوری خویش هستند. در چنین شرایطی آمریکا دیگر نمی‌تواند همانند حمله به عراق و بر روی حمایت کشورهای عرب منطقه حساب کند.
هیچ قطعیتی در خصوص این که آیا آمریکا یا اسراییل به تأسیسات اتمی ایران حمله می‌کنند یا خیر وجود ندارد، ولی نباید فراموش کنیم که ”سن فی تزو“ استراتژیست چینی در کتاب مشهور خود، هنر جنگ، گفته است: ”اولین عنصر اساسی برای موفقیت، تنها این نیست که دشمنت را بشناسی، بلکه باید خودت را نیز بشناسی.“ با چنین تعبیری به نظر می‌رسد که دولت فعلی آمریکا، نه تنها دشمن خود را بلکه خود را نیز‌ نمی‌شناسد، چون در غیر این صورت هیچ وقت در این شرایط نامناسب قرار نمی‌گرفت.
منبع : ماهنامه اقتصاد ایران


همچنین مشاهده کنید