یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

قتل‌های صهیونیستی در مناطق فلسطینی


قتل‌های صهیونیستی در مناطق فلسطینی
۱) روستای الدوایمه
این روستا تا سال ۱۹۴۸ دهکده آبادی در نزدیکی شهر «حبرون» بود و «حدود ۲۷۰۰» نفر جمعیت داشت. این کشتار توسط گروه تروریستی «هاگانا» که نیروی نظامی اسرائیل را تشکیل می‌دادند، انجام گرفت. سازمان مذکور برنامه از پیش تهیه شده‌ای را آماده کرده بود که به مرحله اجرا درآورد. این گروه، جناح چپ «ایرگون» بود که اعضای حزب «Mapam» را تشکیل می‌دادند. در ویرانه‌های این روستا، صهیونیستها کیبوتص «Amatziah» را بنا نهادند که در آن یهودیان مهاجر انگلیسی سکنا داده شدند.
درباره این کشتار بد نیست مطلب را از زبان یک سرباز اسرائیلی که در واقعه شرکت داشت، بشنویم. او در حالی که می‌خواست آنچه را که در دل داشت، برای کسی بازگو کند، گفت:
در جریان اشغال روستای مذکور بین هشتاد تا صد مرد، زن و کودک عرب کشته شدند. آنها ]تروریستهای هاگانا[ برای کشتن کودکان، مغز آنها را با چماق خرد می‌کردند. خانه‌ای نبود که در آن، اینجا و آنجا اجساد نیفتاده باشد. عده‌ای از مردان و زنان روستا در خانه‌هایشان بدون آب و غذا محبوس شده بودند. خرابکاران، خانه‌ها را با دینامیت منفجر می‌کردند . . . و سرباز دیگری خوشحال بود از اینکه به زنی قبل از کشتن او، تجاوز کرده است. زن عرب دیگری را که تازه وضع حمل کرده بود، مجبور کردند دو روز محل زندگی آنان را تمیز و جارو کند. آن گاه او را همراه با نوزادش کشتند.
سرباز می‌گفت که حتی فرماندهان تحصیلکرده و روشنفکرتری هم که به عنوان مردان خوب شناخته شده بودند، . . . به صورت جانیان و آدمکشان پست درآمده بودند. در گیرودار این جنگ، در آخر کار و در جریان اخراج باقیمانده روستائیان معلوم شد که نظر آنها این بود که هر چه کمتر از اعراب زنده بمانند، بهتر است. ۱
۲) دهکده کفرقاسم ۲۹ اکتبر ۱۹۵۶
این واقعه وحشتناک در کشاکش حمله فرانسه و انگلیس و اسرائیل به مصر برای جلوگیری از ملی شدن کانال سوئز توسط تروریستهای اسرائیل انجام شد. کفرقاسم یکی از روستاهای «اقلیت‌نشین» اعراب فلسطین در مرز اسرائیل و اردن بود. فرمانده گردانی که امنیت آن قسمت را به عهده داشت، دستور ممنوعیت عبور و مرور شبانه را بدون اطلاع قبلی صادر کرد و به گروهان تحت فرماندهی خود دستور داد که هر کس آن را نقض کند، او را به گلوله ببندند. او همچنین گفته بود که: «یک مرده، از دنگ و فنگ بازداشت بهتر است.» یکی از افسران پرسید که: «با اجساد کشته‌شدگان چه باید کرد»؟ فرمانده گفت: «به همان حال رهایشان کنید». افسر دیگری پرسید: «با زنان و کودکان چه کنیم»؟ فرمانده گفت: «احساساتی شدن موقوف.» و سپس ادامه داد: «با آنها همچون سایرین رفتار کنید». بدین ترتیب چهل و نه روستایی که بی‌خبر از مزارع خود بازمی‌گشتند و از حکومت نظامی خلق‌الساعه خبر نداشتند، به ضرب گلوله‌های افسران و سربازان اسرائیلی کشته شدند.
دولت کوشش می‌کرد که بر آن عمل فجیع سرپوش بگذارد؛ ولی مطلب به روزنامه‌ها رسید و عنوان شد. لذا دولت صهیونیستی آنان را که به دستور فرمانده نظامی خودشان مرتکب جنایت شده بودند، به دادگاه نظامی فرا خواند؛ ولی محکومیت آنان را قدم به قدم و مرحله به مرحله لغو کرد. روزنامه‌ها نیز اکثرآ روی آن سرپوش گذاشتند. تنها یکی از آنان با تأسف از اعمال دولت خود یاد کرد و «. . . رهبران مذهبی، دانشگاهیان، رهبران هنری و ادبی را که اکثرآ به غیر از معدودی سکوت کرده بودند، مورد سرزنش قرار داد.» او نوشت: «کجا بودند احزاب که آن وقت روی صندلیهای قدرت نشسته بودند، شعار صلح، عدالت و برادری بین انسانها را عنوان می‌کردند؟ کجا بودند انقلابیون؟ و ما کجا بودیم؟ ما افراد ساده‌اندیش. . . چرا ما سکوت کردیم.» ۲
۳) کشتار اهالی روستای قبیه ۳ در مرز اردن، ۱۹ اکتبر ۱۹۵۳
در کشتار جمعی اهالی روستای قبیه آریل شارون که بعدها نخست‌وزیر اسرائیل شد به قصاص قتل یک مادر و دو فرزندش که در یکی از روستاهای اسرائیلی شده اتفاق افتاد ــ با آنکه قاتلین توسط دولت اردن که قتل در دهکده نزدیک آنان رخ داده بود، گرفتار و تحت بازجویی بودند و مشخص شده بود که آنها اهل دهکده مذکور نیستند؛ جنایتی انجام داد که ناظران سازمان ملل «دو ساعت پس از پایان گرفتن مأموریت کماندوهای شارون به آنجا رسیدند». آنها مشاهدات خود را چنین بیان کردند: «پیکرهای سوراخ سوراخ شده و فرو افتاده در راهروها و نیز در و پنجره شکسته و آکنده از آثار تیراندازی، حاکی از آن بود که اهالی دهکده را مجبور کرده بودند در داخل خانه‌هایشان بمانند تا عمارتهای منفجر شده بر سر آنها خراب شود. . . همه شاهدان عینی بر این نکته متفق‌القولند که شبی وحشتناک بر آنها گذشته است . . . » ۴ فاجعه بقدری مصیبت‌بار بود که در جلسه مشترک ارتش و دولت این سئوال پیش آمد که «چطور آن را توجیه» و در رسانه‌ها عنوان کنند که مورد اعتراض سازمانها قرار نگیرند. سرانجام تصمیم گرفته شد که بگویند، ساکنین عرب روستاهای دو طرف مرز اردن و اسرائیل خود به جان هم افتادند و یکدیگر را کشتند. بن گورین وقیحانه انکار کرد که این کشتار توسط چریکهای تحت رهبری شارون اتفاق افتاده است.
موشه شارت وزیر امور خارجه وقت پس از حادثه کشتار اهالی دهکده قبیه گفت: «هیچ کس در دنیا این داستان را نمی‌پذیرد. ما فقط خودمان را به عنوان دروغگو مطرح می‌کنیم». و ادامه داد: «این لکه ننگ تا سالهای دراز بر دامان ] اسرائیل[ نقش خواهد داشت. » بن گورین اعلام داشته بود که فقط «هفتاد جسد از جمله پیکر تعدادی زن و کودک در خرابه‌های دهکده پیدا شده است. » ولی بعدآ در پیش یکی از دوستانش اعتراف کرد که «دروغ گفته است.» ۵ تعداد خیلی بیش از اینها بوده.
«نوم چامسکی» در پایان گزارش خود در این زمینه اضافه کرد: «قبیه نمونه‌ای است که وقتی اسرائیلیان افسانه‌های مربوط به پاکی دستها، مسالمت‌جویی، و راستی و درستکاری را بازگو می‌کنند. . . » مفهوم آن مشخص می‌شود. سابقه خدمت شارون «در قبیه و. . . بالاخره بیروت و قتل‌عام اردوگاههای صبرا و شتیلا کاملا مؤید آن است» و چنین است افسانه دستهای پاک.
۴) بندر حیفا
حیفا شهری زیبا است که از یک طرف به آبهای نیلگون خلیج چشم انداز دارد و از سوی دیگر، به تپه‌های سرسبز و خرمی که «برفراز آن، کلیسایی بس کهن است که ایرانیان بنا کرده‌اند. » گروههای تروریست صهیونیست در تاریخ بیست و دوم آوریل ۱۹۴۸ شبانه به آن شهر حمله کردند و پس از تصرف تمام بناهای دولتی، «پانصد نفر را کشتند و دو هزار نفر را زخمی کردند». ساکنین شهر که سراسیمه از خواب بیدار شده بودند، برای فرار از دست سربازان اسرائیلی، هر چه از مال دنیا اعم از پول و جواهر و فرش داشتند، همه را در خانه گذاشتند و به سوی بندر برای رفتن به شهر عکا گریختند. ولی تروریستها آنها را دنبال کردند و «صد نفر از آنها را کشتند و دویست نفر دیگر را زخمی کردند. » ۶
بدیهی است که اموال آنان توسط تروریستهای اسرائیلی غارت شد و گروه تحت فرماندهی بگین، بعضی از افراد باقیمانده را «چشم بسته در خیابانهای شهر گرداندند.» ۷
که سرانجام آنان معلوم نشد. بسیاری از «آوارگان شهر حیفا از اردوگاههای صبرا و شتیلا سر درآوردند.» و دوباره در سال ۱۹۸۲ آماج سربازان اسرائیلی و فالانژها در لبنان قرار گرفتند.
۵) شهر یافا
یافا دومین شهر بزرگ فلسطین است که مورد حمله تروریستهای اسرائیلی قرار گرفت. این شهر در تاریخ بیست و پنجم آوریل سال ۱۹۴۸ بمباران شد و طی سه روز بمباران و انفجار ساختمانهای دولتی و عمومی، مردم شهر سراسیمه خانه‌ها و شهر خود را ترک کردند. در بیست و هشتم آوریل آن سال «با استفاده از یک محموله بزرگ مواد منفجره، ایستگاه پلیس منشیه را که اعضای دولت تیم انگلستان از آن استفاده می‌کردند، به تل خاک تبدیل کردند. با انفجار خانه‌ها یکی پس از دیگری در دو طرف خیابانهای اصلی، راه عبور به تل‌آویو به طور کامل بسته شد.» ۸ مردم که وحشت‌زده در بیابانها برای پناهنده شدن به شهرهای اطراف می‌دویدند، همگی تیرباران شدند.
۶) شهر لَد
این شهر دوبار مورد حمله تروریستهای صهیونیست واقع شد. بار اول موشه دایان که رهبری گروه تروریستهای تحت فرماندهی خود را داشت، با حمله به شهر لد آن را گلوله باران کرد. اهالی شهر که ۳۰۰۰۰ هزار نفر بودند، از وحشت و ترسِ کشته شدن، خانه‌های خود را ترک کردند و به خارج شهر گریختند. فردای آن روز باقیماندگان در شهر قصد مقاومت کردند؛ ولی دایان به گروه خود دستور داد که «به روی هر کس که در خیابان دیده شود، آتش بگشایند». سربازان «ارتش پالماخ» از این فرمان به نحو احسن استفاده کردند و هر کس را که در خیابان دیدند، کشتند. آن قدر وسعت این حمله زیاد بود که تمام اهالی به طور بی‌رحمانه‌ای در مدت چند ساعت سرکوب شدند. تروریستها خانه به خانه جستجو می‌کردند و به سوی هر هدف متحرکی شلیک می‌کردند. طی این حمله، دویست و پنجاه عرب کشته شدند.» ۹
۷) قتل‌عام حبرون
در یکی از سحرهای ماه مبارک رمضان سال ۱۳۷۳ برابر با مارس ۱۹۹۴ در حالی که مسلمانان در حرم ابراهیم مشغول نماز بوده، ناگهان یک صهیونیست خاخام‌زاده به نام «باروخ گلدشتین» ۱۰ با مسلسل وارد مسجد ابراهیم شد ۱۱ و بیست و نه نمازگزار را در حال سجده در یک یورش جنون‌آمیز به خون نشاند. مردم کشته و زخمی در خون خود غوطه می‌خوردند و حرم‌الخلیل در قرن بیستم شاهد «اسماعیل‌های ذبح شده گشت».
در حالی که باقی نمازگزاران وحشت‌زده به دنبال عزیزان کشته شده خود می‌گشتند، «صهیونیستها در خیابانها به رقص و پایکوبی پرداخته بودند و کشتار گلدشتین را می‌ستودند». موقع جشن فوریم ۱۲]پوریم[ بود؟! انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده است.
بعضی از ساکنین کیریات ۱۳ شهرک نزدیک «حبرون» که اقامتگاه گلدشتین می‌باشد، کشتار نمازگزاران را هدیه بزرگ می‌نامیدند. یکی از زنها به خبرنگاران گفت: «ما باید پانصد نفر را می‌کشتیم، نه پنجاه نفر.» جالب آنکه گلدشتین، فلسطینیان را «عرب نازی» می‌نامد.
[۱]. لیویا روکاچ، تروریسم مقدس اسرائیل، صفحه ۴۰ در کتاب Israel an Apartheid Stateنیز عینآ نقل شده است. همچنین در ششم سپتامبر سال ۱۹۷۹ در روزنامه داور در اسرائیل نیز به چاپ رسیده است.
۲. Ronald Segal. Whose Jerusalem? The Conflicts of Israel. New York: Bantam Books Inc. ۱۹۷۴, P. ۱۶۹.
۳. Kibya
۴. نوم چامسکی، مثلث سرنوشت، صفحه ۵۲۵ .
۵. نوم چامسکی قبیه، نخستین نمونه مشهور از کارنامه رسمی تروریستی شارون نبود. نمونه‌های دیگر را از منابع خبری به دست می‌آوریم . . . در اوائل دهه ۱۹۵۰در ربودن دو افسر سوری دست داشت و نخستین حمله واحد (تحت فرماندهی او) در سال ۱۹۵۳ صورت گرفت. هدف این حمله، اردوگاه پناهندگان البریق درجنوب غزّه بود. بنا به منابع اسرائیلی ۵۰ تن از پناهندگان کشته شدند. . . ژنرال وان بنیک فرمانده نیروهای سازمان ملل در گزارش خود به شورای امنیت شرح داد که چگونه بمبها از پنجره به داخل کلبه‌های پناهندگان که خوابیده بودند، پرت می‌شدند و آنها که فرار می‌کردند، چگونه هدف سلاحهای سبک و خودکار قرارمی‌گرفتند» به صفحات ۵۲۵ و ۵۲۶ کتاب نوم چامسکی به نام مثلث سرنوشت مراجعه شود.
۶. غازی خورشید، تروریسم صهیونیستی در فلسطین اشغالی. ترجمه حمید احمدی. انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۲ صفحه ۳۲۲.
۷. نوم چامسکی، مثلث سرنوشت، صفحه ۳۳۲.
۸. تروریسم صهیونیستی صفحه ۳۲۲. ذکر این مطلب بی‌مناسبت نیست که «ناتان قوقشی» یکی از یهودیان فلسطینی در رد اتهامات خاخام «کاپلان» صهیونیست آمریکایی که گویا اسرائیلیان را محکوم کرده بود که برای پاکسازی شهرها از وجود اعرابفلسطین کاری انجام نداده‌اند، گفته بود: «اگر خاخام کاپلان واقعآ می‌خواهد بداند که چه اتّفاقی افتاده‌است، مایهودیان قدیمی فلسطین که شاهد جنگ بودیم، می‌توانیم به او بگوییم که ما به چه وضعی اعراب را وادار بهترک شهرها و دهکده‌ها کردیم؛ بعضی از آنها را با زور و بعضی دیگر را با ایجاد وحشت و ترور و یا وعده‌های دروغین.
۹. George. J. Chorch, Time Magazine, ۷ March ۱۹۹۴.
۱۰. Baruch Goldstein **
۱۱. این اوّلین باری نیست که مسلمانان در مسجد مورد اذیت و ضرب و جرح قرار می‌گیرند. نوم چامسکی در کتاب ــ مثلث سرنوشت صفحه ۱۸۹-۱۹۰ نوشته:« در جلسه‌ای مرکب از رهبران اتحادیه کارگر بگین درباره اقدامات تروریستی علیه عربها در مناطق اشغالی» مجازات دسته‌جمعی در «شهرها اول» را چنین بیان و توصیف نمود «مردان را در نیمه‌های شب سرد با لباس خواب از خانه‌هایشان بیرون کشیدند و. . . در حیاط مسجد شهر جمع کردند. . . آنها را وادار کردند که به روی هم ادرار و کثافت کنند. . . حتّی چند تن از آنها رامجبور کردند که زمین را بلیسند. . . » در این زمینه آتش زدن مسجدالاقصاء مسئله اسف‌انگیز دیگری است.
۱۲. فصل اوّل مراجعه شود.
۱۳. Kiryat
منبع : موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران


همچنین مشاهده کنید