دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


احمد،یگانه بود


احمد،یگانه بود
یک سال از فقدان غمبار احمد عزیز گذشت و در لحظه لحظه این یک سال عدم حضور او به روشنی نمایان بود. در این یک سال از او یاد بسیاری رفته است. همه این یادکردها باارزش هستند ولی صد البته نمی توانند ارزش یک گوهر کمیاب را به تمامی بنمایانند چه رسد به اینکه امکان بازسازی آن را فراهم آورند. ما صفاتی نظیر وارستگی یا صداقت یا خلوص را درباره کسی عنوان می کنیم حتی می توانیم کوشش کنیم تا معانی آنها را نیز تا حدودی به مخاطب منتقل کنیم ولی همه این تلاش ها با حقیقت وجودی آن فرد نهایتا فاصله ای معنادار خواهد داشت. تاریخ به روشنی گویای این ناتوانی است. چه بسیار تصاویر متفاوت تاریخی از افرادی که با آنچه نزد اطرافیانشان شهره بوده اند کاملا متفاوت شده است.
از این رو وقتی می خواهم احمد را توصیف کنم پیش از هر چیز این کم توانی در انتقال حقیقت وجودی او ذهنم را به خود اشغال می کند. در میان یادداشت های بسیار از دوستان دیده ام که پاره ای شوخی ها یا بهره گیری از ادبیات عامیانه از سوی او –برای نشان دادن سادگی و بی آلایشی او- البته به نیکی اشارات زیادی رفته، این ممکن است مخاطبان را به این اشتباه اندازد که احمد در سلوک و رفتار شخصی نیز فردی عامی بوده در حالی که همه می دانند او در عین سادگی فردی فرهیخته بود. احمد شخصیتی برای خود ساخته بود که پارادوکس های زمانه را در وجودش حل کرده بود: احمد هم روشنفکر بود و هم مردمی. در حالی که در یک نگاه عمومی روشنفکری در این دیار گویی فاصله ای آشکار با مردمی بودن می یابد. از همین زاویه او هم سیاست مدار بود و هم صادق. نیامده بود تا از دکان سیاست برای خود نانی بپزد، مقامی دست و پا کند و بعد هم آینده اش را به لحاظ مالی تامین سازد.
شخصیت احمد البته بیش از آنکه سیاسی باشد فرهنگی بود ولی در فرهنگ هم فردی نبود که صرفا سر در لاک خود فرو برده و حظ خود را از آن جستجو کند. فرهنگی بود برای اینکه عمق یافته بود و ریشه هایش از ادبیات و تاریخ و علوم انسانی بهره می برد. فرهنگی بودن و سیاسی بودن او نیز یکی دیگر از همین پارادوکس هایی بود که عرض کردم در وجود احمد حل شده بود. و در کنار همه اینها احمد یک دین دار حقیقی بود ولی نه از آن دسته دین داران که نام و نان خود را از آن می جویند و نه از آن سری که می خواهند پندار خود را بر دیگران تحمیل کنند.
دوران حضورش در معاونت مطبوعاتی ارشاد ادعاهای فوق را به خوبی گواهی می کند. او باورمندانه تلاش کرد که حق همه شهروندان را به رسمیت بشناسد و حق را با هیچ چیز دیگر معامله نکند. در این راه نه در برابر تهدید ها عقب نشینی کرد و نه تطمیع ها توانست قدم های او را برای ادامه راه سست سازد. به نظر من احمد در این دوران و حتی در دوران نمایندگی مجلس ششم همه تلاشش برای تحقق ۳ باور بود: اول آزادی، دوم رفع سانسور و سوم هم دموکراسی. امکان نداشت که او رایی بدهد که در مقابل یکی از این باورها باشد و در این جهت واقعا رفتارش نمونه بود. همه آزادی را می ستایند ولی در عمل حق مخالف و منتقد خود را با توجیهی نفی می کنند و اگر در قدرت باشند آن را به هر شکل ممکن محدود می سازند. شعار آزادی دادن آسان است ولی هنگامی واقعی است که شعار دهنده در عمل حق مخالف خود را به رسمیت بشناسد. احمد در همه دوران مسئولیتش ثابت کرد که در این باره یک جوانمرد است. یعنی نه تنها مخالفش را تحمل می کند بلکه حاضر است تحت شدیدترین فشارها قرار گیرد که آن مخالف حرفش را بزند.
دوم اینکه احمد یک روزنامه نگار بود. زمانه ما دوران خوشمزه ای است. افرادی هستند که خود را مثلا ادیب می نامند ولی به شعر اصیل فارسی آنجا که به کامشان نیست دشنام می دهند، افرادی خود را با اخلاق می نامند ولی اخلاق نزد آنها گویی جز بی اخلاقی نیست و قس علیهذا. احمد روزنامه نگار بود و به همین سبب به دنبال دستیابی به هدف آگاهی بخشی بود. در تمام دوران رفاقتم با او همواره شاهد بودم که تلاش دارد به دیگران بقبولاند شفافیت و پرهیز از پنهان کاری به نفع همه است به ویژه اگر این شفافیت درباره حقوق عمومی باشد. و نهایتا اینکه احمد به مردم سالاری باور داشت. دموکراسی به مفهوم عمیق دفاع از حق اقلیت و نه فقط در حکم حق اکثریت برای تصمیم گیری.
احمد علاوه بر همه اینها استعداد عجیبی هم در برقراری ارتباط داشت. آن قدر صمیمی بود که اغلب افرادی که فقط یک بار او را می دیدند او را از خود و دوست خود می دیدند. یکی از دوستان کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم نقل می کرد که در ابتدای تشکیل کمیسیون، احمد به عنوان رابط کمیسیون با نیروی انتظامی انتخاب و معرفی گردید، مسئولان وقت نیروی انتظامی با تصویری که از احمد در ذهن داشتند نسبت به این انتخاب روی ترش کردند ولی در همان برخوردهای اول، نگاه ها از حالت مخالفت و یا رویارویی به رفاقت تبدیل شد. این هنر بزرگ احمد بود. تکبر و ریا و تظاهر و چاپلوسی در وجودش راه نداشت و در عوض همه وجودش سرشار از مهربانی و گذشت و خلوص و دوستی بود.
در این یک سالی که احمد نبوده با این توصیفات از شخصیت بی نظیرش هر روز بیش از روز پیش ارزشش نمایان شده و افسوس از اینکه چنین شخصیت یگانه ای دیگر نیست. یادش را گرامی می دارم و به روح بلندش سلام و درود می فرستم و برایش آرامش ابدی آرزو دارم.
کریم ارغنده‌پور
این یادداشت برای ویژه نامه ای که به مناسبت اولین سالگرد درگذشت احمد بورقانی منتشر خواهد شد،‌نوشته شده است.
منبع : انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران


همچنین مشاهده کنید