دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


بورقانی؛ روشنفکر کمیاب


بورقانی؛ روشنفکر کمیاب
به علل متعدد، زنده یاد احمد بورقانی به مثابه نمادی «کمیاب» از روشنفکر آزاده و مسوول و با ویژگی های اخلاقی ممتاز، قابل الگو برداری و تکریم است، این ادعا (که او «نمونه»یی بس کمیاب در جریان روشنفکری امروز ایران محسوب می شود) در ادامه نوشتار، به اجمال و با استناد به برخی از دیدگاه ها و رفتارها و منش او، تبیین می شود.
پیش از آغاز، نمی توان از ذکر یک نکته - و تاکید - صرف نظر کرد؛ و آن اینکه هرچند این یادداشت به بهانه سپری شدن یک سال از فقدان آن فرهیخته گرانقدر نگاشته می شود، اما هرگز در مقام ستایش های مرسوم و غلو و مبالغه در وصف او نیست. این مهم را تنها آنانی که با «احمد بورقانی» نشست و برخاست داشتند، می توانند گواهی دهند. مکتوب پیش رو، اگرچه در مقام توصیف آن عزیز است، ولی برای مخاطبان احتمالی، یادآور برخی خصایص و ویژگی های مهم است که غفلت از آنها نه تنها روشنفکران که ادعاهای ایشان را نیز - بیش از پیش - کم حاصل و بی رونق و نحیف می سازد. از منظری دیگر، این نوشتار همچنین اگرچه در ظاهر در مقام توصیف برخی از ویژگی های احمد بورقانی است، اما در واقع می کوشد ضمن نقد و آسیب شناسی روشنفکران، الگویی قابل استناد و کاربردی و عینی را برای زندگی روشنفکرانه ارائه و تبیین کند.
۱) بورقانی برخلاف برخی از مدعیان روشنفکری، متعهد به حقیقت و در پی حق بود، حقیقت را قربانی مصلحت نمی کرد، مصلحتی مهم تر و فوری تر از پاسداشت حقیقت برای خویش قائل نبود، حقیقت را به تمامی در کف باکفایت ذهن خویش نمی دید، خود را تنها کاشف و جست و جوگر حقیقت نمی دانست، برای دیگران نیز حظی از حقیقت قائل بود، حقیقت را تنها از آن گروه و جماعت و فرقه یی خاص نمی دانست، اگر منتقدان و مخالفان خود را نیز برحق می دید، و سخن حقی می شنید، در مقام فرار یا اجتناب و لجاجت بر نمی آمد.
۲) بورقانی برخلاف بسیاری از مدعیان روشنفکری، که پرگو و پرمدعایند و زبانی حجیم تر از ذهن خود دارند، یا زبان بازی و لفاظی های روشنفکرانه شان بسی بیشتر از اندیشه ورزی ایشان است، کم گو و پرخوان بود؛ بورقانی بسیار می خواند؛ ادبیات و شعر و رمان و داستان را با تاریخ و سیاست و جامعه شناسی درهم تنیده می خواند، از این زاویه، میان رشته یی می خواند و آگاه تر و همه جانبه تر از بسیاری هم سلکان خویش(روشنفکران) می اندیشید. کافی است مکتوبات به جای مانده از او را ورقی زد تا میزان آمیختگی اش با کتاب و حجم مطالعه اش را حدس زد و تمجید کرد
۳) بورقانی برخلاف بسیاری از مدعیان روشنفکری، در کنج عافیت و برج عاج خویش نیاسوده و نلمیده بود؛ زندگی فکری و کاوش های تئوریک او، در پیوند با واقعیت های زمانه و زندگی واقعی مردمان روزگارش
- و به ویژه هم میهنانش - بود؛ فعالیت های فکری - فرهنگی او آشکارا سمت و سویی اجتماعی و جامعه نگر داشت، ذهن اش را از عینیات پیرامون منتزع نمی کرد، در کش و قوس بازی با واژه ها و ارضای شخصی نبود، چشمی بر کتاب، و چشمی بر جامعه داشت؛ دانش را برای رهایی بخشی و اندیشه را به منظور بسط فضای زندگانی مردمان عصر خویش قدر می گذاشت، در کنج کتابخانه نیاسود و در مطالعه خویش چنان غرق نشد که صدای گشنگان و دردمندان و رنج دیدگان و ستم زدگان را نشنود.
۴) بورقانی برخلاف شمار زیادی از روشنفکران، در عرصه سیاست و سیاست ورزی، واقع بین (و نه واقع گرا) بود؛ اگرچه سری پردرد و جانی تشنه حقیقت داشت و کمال گرا و آرمانخواه بود، اما واقعیت را از یاد نمی برد؛ هرچند با بسیاری از انتقادات و ایرادات به وضع موجود همدل بود - و این را به صراحت در گفت وگوها ابراز می داشت - اما واقع بینانه عمل می کرد و سر خویش بر دیوار بتونی واقعیت نمی کوفت، آرمانخواهی بود که سقف واقعیت و دیوارها و چارچوبه محدودیت های عینی را به دقت، ارزیابی و فهم می کرد.
۵) بورقانی در نقطه یی محسوس از موقعیت بسیاری از روشنفکران، مومنانه و امیدوارانه، جهد می کرد؛ و این دو بال (امید و ایمان) اگر نزد بسیاری گمشده های بزرگ اند، در پیش بورقانی یاران همیشگی و کمک کارهای ویژه و غیرقابل جایگزین محسوب می شدند. با وجود تحلیل تلخ و سیاه و به شدت واقع بینانه از اوضاع، اما چنان امیدوارانه و مومنانه سخن می گفت و رفتار می کرد که تو گویی گامی دیگر تا پیروزی بزرگ نمانده و پشت همین امروز و آن سوی همین دیوار، حاصل کار منتظر نشسته است. و این، بی شک از «ایمان» او بود و امید مومنانه اش.
۶) بورقانی در فاصله یی مشهود از رفتارها و منش های مرسوم روشنفکران، مردمی بود و مردم گرا؛ شوخ بود و بذله گو، راحت بود و صمیمی؛ اهل خنده و لبخند بود و گریزان از اخم و چهره عبوس، شادی افزا بود و طناز، به راحتی و گوارا سخن می گفت و از مغلق گویی و پیچیده بافی های روشنفکرانه، به وضوح - چنان که آثار مکتوبش نشان می دهد - گریزان بود.
۷) بورقانی در شمار آن گروه از روشنفکران بود که دو گوش دارند و یک زبان، می شنید و می اندیشید، پیش از گوش سپردن، پاسخی در چنته آماده نساخته بود؛ پیشاپیش خود را عین حق و طرف مقابل را دست خالی و بی منطق و دور از استدلال فرض نمی کرد، هنر خوب گوش کردن را خوب آموخته بود.
۸) بورقانی اهل عمل بود و نه مرد سخن، از شمار آنها بود که منتظر دیگری نمی نشینند، از آن گروه که همیشه آستینی بالا زده دارند و «یا علی» برلب، مرد تریبون و سن و صحنه و تشویق نبود؛ کافی بود سری به آن سوی پرده بکشی تا مرد عرق ریزی را ببینی که جست و خیز می کرد و در پی گشودن گرهی از کارهای مانده، به این سو و آن سو می دوید؛ از جمله آن جماعت بود که «خدا» را ناظر و حاضر می دید و منتظر «خسته نباشید»ی هم نبود.
۹) بورقانی فروتن بود و فرسنگ ها دور از غرورهای کاذب مدعیان روشنفکری، سراغی از کیش شخصیت را در او نگیر، مرد افتاده حکایت همان درخت مشهور پرمیوه و پربار بود؛ اگر غرور و افاده و ادعا و تکبر و نخوت، بسیاری از روشنفکران را هر روز بیش از روز پیشین از متن و بطن جامعه دور می سازد، او اما به صفت فروتنی بزرگوارانه و افتادگی صمیمانه و منش صادقانه و بی ریایش، «آدم ربا» بود و از یادنارفتنی...
بی تردید بر فهرست پیش گفته می توان افزود و افزود، اما سرانجام باید در نقطه یی ایستاد، این نقطه، به نظر می رسد فهم همین سخن است که چرا احمد بورقانی از یادنارفتنی است... محتمل، از آن رو که «شخصیت» از یادنرفتنی را به تصویر کشید، ویژگی هایی انسانی و کمیاب.
صرف نظر از «او» و آنچه که «او» بود، ویژگی های احمد بورقانی، به مثابه گنجی پرگوهر، برای تمامی دوستان و یارانش و نیز روشنفکران ایرا ن زمین قابل بازخوانی و الگوبرداری است.
احمد بورقانی نمونه یی کمیاب از روشنفکرانی است که به آنچه می گویند، در عمل معتقدند، منش او، کلید واژه گم گشته بسیاری از روشنفکران امروز این سرزمین است. کاش چنین روشنفکران کمیابی را هرگز از یاد نبریم...
مرتضی کاظمیان
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید