یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


سایبردیپلماسی ؛ استراتژیها و تاکتیکهای روابط عمومی دیپلماتیک در فضای سایبر


مدیر انستیتو مطالعات استراتژیک و بین المللی ارتباطات
(CSIS) Institute for Communication Strategic and International Studies ( CSIS )
E-mail: raha_sphere@yahoo.ca
در صورتی که عملکرد برون سازمانی روابط عمومی را، انعکاس اطلاعات به افکار عمومی و رسانه ها و ایجاد ارتباطات متعامل با آنها بدانیم، این مفهوم با مفهوم سایبر دیپلماسی که بر مبنای فلسفه دیپلماسی آشکار با عموم افکار در سطح جهان مواجه است و در فضای رسانه ها جریان می یابد؛ نزدیكی انكار ناپذیری پیدا می کند. صفت « عمومی » در سایبردیپلماسی گستره ای جهانی دارد. به این معنا که گستره افکار عمومی در ارتباط با دستگاه دیپلماسی، گستره ای جهانی داشته و مخاطبان جهانی را شامل می شود.به عبارت دیگر، نقطه اصلی تلاقی مفهوم روابط عمومی با دیپلماسی آشكار این است که در این نوع دیپلماسی افکار عمومی مردمان كشور یا كشورهای دیگر مورد هدف و مخاطب سیاست گذاری دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی هستند. در طول تاریخ همواره جریان ارتباطات و اطلاعات پایه و اساس دیپلماسی یک کشور را تشکیل داده اند. اکنون که جامعه اطلاعاتی جایگزین جامعه صنعتی شده و رسانه‌ها تمامی جنبه های زندگی انسان را تحت تاثیر قرار داده اند، دیپلماسی نیز تحولی عظیم یافته است. توسعه فناوری اطلاعات ماهیت فعالیتهای دیپلماتیک را دگرگون ساخته است و در آغاز هزاره سوم « دیپلماسی سایبر » به عنوان یکی از شاخه های اصلی فعالیتهای اطلاع رسانی خارجی پدیدار شده است.هم اکنون دیپلماسی رسانه ای و آنچه در این نوشتار آن را سایبردیپلماسی می نامم، بخش قابل توجهی از دیپلماسی عمومی کشورهای قدرتمند جهانی را به خود اختصاص می دهد. چرا که در سایه محیط جهانی نوین، دولتها ناظر توان اطلاع‌یابی و تاثیر بر مخاطبان خارجی خود در هر نقطه از جهان هستند. توانی كه امروزه به عنوان توان استراتژیك ـ دیپلماتیك درنظر گرفته می‌شود و برای دستیابی دولتها به اهدافشان به عنوان شرطی غیرقابل اجتناب به نظر می‌رسد. در فضای نوین سایبر، شاید بیشترین تعامل را دیپلماتهای مجهز به تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات با مخاطبان جهانی داشته باشند. در واقع تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات و به بیان ساده تر رسانه ها گستره دیپلماسی و سیاست خارجی را به تحریریه روزنامه ها، سایتها، تلوزیزیونها، رادیو ها و سایر رسانه ها کشانده اند ......
و این همان عاملی است که در عصر سایبردیپلماسی، فضای روابط متعامل دیپلماتها و رسانه ها را الزامی ساخته است. فضایی که در آن، پیشبرد سیاست خارجی و دیپلماسی در جهان معاصر بیش از پیش به میزان تاثیرگذاری تاکتیکهای خبری و رسانه ای وابسته شده است. هر قدر این تاکتیکها و پوشش خبری پر قدرت تر و تاثیر گذارتر طراحی و منتشر شوند، چرخ های سیاست خارجی روان تر می چرخد. فضای سایبر رسانه ها، در عین حال به دیپلماسی ویژگی نوینی افزوده است Real – Time شدن و ظهور Real – Time Diplomacy . تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات، حضور خبرنگاران و رسانه های فارغ از زمان در وقایع مهم جهانی، از جمله عوامل Real Time کردن روندهای دیپلماتیک هستند. به همین سبب دیپلماتها، علاوه بر الزام به ایجاد روابط متعامل با رسانه ها، به شدت از سوی رقیبان تازه خود یعنی رسانه ها، مجلات، روزنامه ها، سایتهای خبری، کانالهای ماهواره ای، World Wide Web ها، وبهای سفارتخانه ها، آژانسهای اطلاعاتی، خبرنگاران همراه و هر عاملی که به فضای سایبر رسانه ها مرتبط است، به چالش کشیده شده اند. چنین چالشی نشانه ظهور رسانه ها به عنوان نهادهای خصوصی، تاثیرگذار و Real Time دیپلماتیک، در کنار دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورهاست. بازیگرانی که نه تنها به عنوان عوامل ظهور دیپلماسی نوین، بلکه از جمله طراحان سیاست خارجی و از مجریان اصلی استراتژیهای دیپلماتیک عصر حاضر به شمار می آیند. مبحث اصلی این مقاله پژوهشی، بررسی استراتژیها و تاکتیکهای موثر روابط عمومی بین المللی در فضای سایبر رسانه های نوین، تحت عنوان «سایبردیپلماسی» است که از سوی دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی به ویژه دیپلماسی عمومی کشورها به کار گرفته می شود. و زاویه دید نوشته حاضر به دستگاه دیپلماسی، به عنوان دستگاه عالی متولی ارتباط کشور با سایر کشورها و ملتها؛ از طریق بهره گیری از رسانه ها به عنوان ابزار ارتباط با مخاطبان جهانی از هر طیف اعم از مردم، رهبران افکار، متخصصان، دانشگاهیان، سیاستمداران و دولتمردان است.
دیپلماسی و فضای سایبر رسانه ها
دیپلماسی واژه ای بحث بر انگیز است و افزوده شدن کارکردها و کاربردهای فضای سایبر حاصل از رسانه های جمعی و رسانه های نوین در سیاست خارجی و روابط بین المللی بر دشواریهای درک این واژه می افزاید. تعریف کریستر جانسون و کرین اگستام از دیپلماسی در شمار دیدگاههای تلفیقی رسانه ها و دیپلماسی جای دارد مبنی بر این که: «دیپلماسی یک دستگاه ارتباطی میان دولتهاست» . تعریف سیاست خارجی به مثابه یک دستگاه ارتباطی عملا نقش رسانه ها را حیاتی می داند. به این ترتیب این رسانه ها نیستند که اهمیت سیاست خارجی را دریافته اند، بلکه این دولتها، به ویژه دولتهای غربی هستند که نقش مهم رسانه ها در سیاست خارجی را دریافته اند. تکنولوژیهای نوین ارتباطات و رشد سریع و کاربردی آنها، به پدید آمدن مفهومی نوین به نام « سایبردیپلماسی » انجامیده است. در دیپلماسی نوین « افکار عمومی » جایگاهی مهم دارد، کشمکش ها از طریق جریان دیجیتالی اطلاعات دنبال می شود و در این جریان، رویارویی اصلی میان ملتهای کوچک و ساختارهای جهانی سیاست و اقتصاد است. به بیان كلی، امروزه دیپلماسی هنر و مهارت پیشبرد و ارتقای منافع ملی از طریق مبادلات پایدار اطلاعات و ایجاد ارتباطات پایدار بین ملتها و افراد است. در این فضا، تعامل و اطلاعات به عنوان دو عامل اصلی دیپلماسی، با بهره گیری از رسانه ها می توانند ارتقای جدی پیدا کنند. از سوی دیگر، برخلاف گذشته كه شبكه رسمی ارتباطات بین‌المللی هر دولت را شمار سفارت‌خانه‌ها و دیپلماتهای آن دولت تشكیل می‌داد ، امروز هر پیام كه از مرزهای ملی به سطوح بین‌المللی ارسال می‌شود، حكم یك سفیر پرقدرت نامرئی را دارد . این سفیر كه همه راههای صعب‌العبور را در ثانیه ها می‌پیماید، موریانه‌وار علائق و منافع رقیب را تخریب می كند و این امر به معنای افزایش قدرت دولت فرستنده پیام است . امروز این سفیر كوچك آمده است تا مفاهیم بزرگ و در عین حال گنگ روابط بین‌الملل را روشن سازد. داشتن اطلاعات و شبكه ارتباطی ، مقولات آگاهی و اراده سیاسی را روشن‌تر می‌سازد . ارزیابی توان ، وزن و اراده نظام‌ها همواره مقولات پیچیده برای دیپلماتها به شمار می‌رفته است ، اما حالا ارتباطات دارد این توان و اراده را بسیار آسان اندازه می‌گیرد . به‌نظر می‌رسد ما وارد مرحله‌ای شده‌ایم كه دوره انطباق وضعیت فراملی ارتباطات بر روابط بین‌المللی است . مرحله ظهور دیپلماسی نوین. هارولد نیکلسون ، دیپلمات وزارت خارجه بریتانیا، با مهارت، مقایسه ای تطبیقی از دیپلماسی قدیم و نوین ارائه می‌كند که می تواند بیانگر تغییرات امروزی دیپلماسی باشد. طبق نظرات نیکلسون، مشخصات دیپلماسی قدیم عبارت بود از پنهانکاری، غیردموکراتیک، روابط دوجانبه، عمل گرا و وضعیتی که توسط عده کمی از دولتهای بزرگ اجرا و هدایت می شد. اما دیپلماسی نوین درست عکس آن با مشخصاتی چون: آشکار بودن؛ دموکراتیک، چندجانبه، اصول گرا و با مشارکت دولتهای بسیاری ( اعم از دول کوچک ) انجام می گیرد. دیپلماسی نوین اشاره به مردم دارد نه دولتها؛ تاکتیکهای دیپلماسی نوین احترام بیشتر به مردم است تا دولتها.
سایبردیپلماسی؛ رسانه ها به عنوان نهادهای خصوصی دیپلماتیک
از تحولات چشمگیر در عرصه روابط بین الملل طی دهه های اخیر ورود بازیگران جدید به عرصه دیپلماسی است. در گذشته تنها دولت ها بودند كه به این امر می پرداختند ولی امروزه تعدد و تنوع این بازیگران رشدی قارچ گونه پیدا كرده است. اینك رسانه ها، سازمانهای بین المللی، شركتهای چندملیتی، جنبش های جهانی، سازمان های غیر دولتی (NGO) و حتی افراد نیز در سراسر جهان اغلب با مهارت و موفقیت در حال پیگیری اهداف خود هستند. هم اكنون در داخل دولت ها نیز دیگر فقط وزارت امور خارجه نیست كه متولی اعمال و اجرای سایبردیپلماسی است بلكه نهادها و سازمان های مختلف از جمله بازیگران نامبرده ، به ویژه رسانه‌ها نیز در این عرصه فعال هستند. بپذیریم که رسانه های نوین، نحوه هدایت سیاست خارجی را تغییر داده اند و اکنون قدرت جهانی یک کشور در توان و استعداد دیپلماسی رسانه ای آن در ایجاد هویت ملی و ارائه تصویر مکمل بین المللی آن نهفته است. دیپلماسی دیگر، پدیده اتاق های دربسته نیست، پدیده ای آشکار است پدیده ای رسانه ای که هر چه پویاتر باشد، سیاست خارجی را پویاتر خواهد ساخت و این که در جهان امروز، بدون درک عمیق از نقش مهم وسایل مدرن ارتباطی ناممکن است.
همكاریهای فراملی و غیر حكومتی رسانه ها نقش های مهمی ایفا می كنند. بسیاری از رسانه های جهانی قدرت نرم خود را دارا خواهند بود تا از طریق آن شهروندان را برای ایجاد ائتلافهایی كه محدودیت های ملی را شامل نمی شود، جذب كنند.هم اکنون با توجه به رشد ابزارهای مدرن ارتباطی , مأموریت وزارت خارجه و وزارت‏ دفاع عمدتا بر دوش لشکر رسانه‏ها قرار داده شده است. راس پرو، کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا در سال ۱۹۹۲ می‌گوید: « سفارتخانه ها یادگار ایام کشتی های بادبانی هستند. در آن زمان که از ارتباطات جهانی خبری نبود، سفیر هر کشور به نمایندگی از کشور خود سخن می‌گفت. ولی اکنون، با توجه به ارتباطات آنی در تمام نقاط جهان، سفیر نقشی عمدتا اجتماعی بر عهده دارد. در واقع سران و وزیران کشورها به طور علنی یا محرمانه، به طور مستقیم با همتای خویش مذاکره می‌کنند.مذاکرات آنان عمدتا از طریق دیدارها و ملاقات‌های رسمی و غیر رسمی و نیز از طریق ارتباطات گروهی و بین فردی انجام می گیرد.» به این ترتیب نقش سیاست‏های آشکار مهم‏تر از سیاست‏های پنهان شده است. به‏دیگر سخن، دیپلماسی امروز صرفاً در اتاق‏های دربسته شکل نمی‏گیرد، بخش بزرگ‏تری از آن هم پشت پنجره و در سطح آشکار عمومی نقش می‏بندد، در برابر چشم دیگران و به‏ کمک تکنولوژی‏های نوین ارتباطی و رسانه ها. در واقع این موضوع خود مهمترین چالش دستگاههای دیپلماسی و سیاست خارجی کشورها در جامعه شبکه ای امروز این است که گسترش اطلاعات از طریق فناوریهای نوین ارتباطات و رسانه های نوین، روابط بین دولتها در عرصه منطقه ای، بین المللی و جهانی را که پیشتر توسط دیپلماتها انجام می گرفت را به روابطی چند جانبه تبدیل کرده است که در آن بیشترین تلاش دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی برقراری روابط با ملتها آن هم از طریق رسانه ها و در فضای مجازی حاصل از به کارگیری آنها است. به طوری که کارکنان رسانه ها و بازیگران غیردولتی بانفوذ به افشاگری می پردازند و با انگیزه جلب افکار عمومی به دخالت در مسایل می پردازند. این روندها موجب شده است که گفتگو و مذاکره با مقامات برای سفیران بسیار دشوار شود. زیرا آنان باید با بازیگران زیاد و در عین حال گوناگونی درگیر شوند. اطلاعات گوناگونی کسب نمایند . آن هم در شرایطی که شاهد تبدیل بازیگران فراوان به بازیگرانی محدودتر اما هشیارتر ، مانند سازمانهای غیردولتی هستیم که با برخورداری از توانایی اتخاذ روشهای سازمان یافته و جمعی، نظم دیپلماتها را در تمام جهان دستخوش تحول کرده اند. از سوی دیگر، در دوران دیپلماسی سنتی، دولتها زودتر از دیگران از رویدادها باخبر می شدند ، ولی اکنون رسانه ها با ایجاد « فضای سیاست عمومی » دولتها را تحت فشار گذاشته اند. به این ترتیب دولتها وادار به اتخاذ تصمیمات فوری به جای تصمیمات عقلایی شده اند. خدماتی که سیستم های الکترونیک اطلاع رسانی و در راس آنها اینترنت ارائه می دهند به مباحث سیاست خارجی الزاماتی را تحمیل کرده‌اند. دسترسی آزاد، هزینه کم، سرعت و گستره اطلاعات انعکاس رویدادها، تفسیرها و تبلیغات سیاسی به نفع گروههای خاص به گونه‌ای مفهوم حاکمیت دولتها را به تحلیل کشانده اند که دیگر دولتها نمی توانند نسبت به آن بی تفاوت باشند. در این فضا مرزهای ژئوپلیتیک به تدریج اهمیت و حساسیت خود را از دست می دهند و ژئوکالچرها جای آنها را می گیرند. با زاویه دید گذشته نمی توان به دنیای امروز نگریست. به دنیایی که با یک کلیک، ظرف چندثانیه با سرعت وارد اتاق ما می شود. شاید فردا همه به تصویرهای رسانه ای جهان بسنده کنند. مگر در حال حاضر دیپلماتها جهان را از ویترین رسانه های جهانی تماشا نمی کنند؟
سایبردیپلماسی؛ ارتباط و استناد به افکار عمومی در گستره جهانی
دیپلماسی نوین ناظر به نکته ای مهم است: این دیپلماسی باید بیشتر مورد بررسی و نظارت عمومی قرار گیرد. البته از نظارت عمومی کمتر استنباط می شود که مردم الزاما در فرایند دیپلماسی دخالت کنند، بلکه منظور این است که مفاد دیپلماسی و اطلاعات مربوط به سیاست خارجی، آشکارا در دسترس عمومی قرار گیرد . رعایت این نکته ، دو جزء اصلی و به هم پیوسته در دیپلماسی سنتی را با مشکل مواجه می سازد که عبارتند از : پنهانکاری شدید و انتخاب دیپلماتها از طبقه ممتاز و اشراف. شفافیت اطلاعات و ارتباطات دیپلماتیک در فضای سایبردیپلماسی، موجبات تبدیل Intelligence به Information را در دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی فراهم آورده است. در عصر پساوستفالیا؛ رشد سریع و بی وقفه تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات و نفوذ بیش از پیش آن در حیطه های انسانی، موجبات تبدیل اطلاعات پنهان دیپلماتیک به اطلاعات آشکار و قابل دسترس برای رسانه ها و به تبع آن مخاطبان عمومی سراسر جهان را فراهم آورده است. به بیان دیگر بسیاری از اطلاعات دیپلماتیک ، از Intelligence ( اطلاعات سری ) به Information( اطلاعات آشکار ) تبدیل شده اند. سایبردیپلماسی گاه دقیقا بخش های خاصی از جمعیت کشورهای خارجی را هدف قرار می دهد و گاه اجتماع بزرگتری از بازیگران بین المللی و داخلی را باید مورد استفاده قرار داده و شامل آنها بشود تا پشتیبانی آنها را از اهداف راهبردی ملی به دست آورد. سایبردیپلماسی به کشورها اجازه می دهد که با استناد به عناصر کلیدی و نفوذ دولتهای خود به طور مستقیم با مخاطبان خارجی، به انضمام مردم معمولی و رهبران افکار، در ارتباط باشند. پیش از رشد تکنولوژیهای ارتباطات دورکه امروزه امکان سایبردیپلماسی را فراهم آورده اند، هانس مورگنتا در رویای خود ظرفیت این دیپلماسی دقیق و زیرکانه را به عنوان « وسیله و کمکی نه برای فتح یک سرزمین یا کنترل زندگی اقتصادی که برای فتح و کنترل افکار شهروندان » تصور می کند. طبق نظر استراتژیستهای عالی رتبه دیپلماسی جمعی بریتانیا، این رویکرد می‌تواند به نتایج متنوع و نامحدودی منتهی شود. این عوامل علاوه بر اینکه موجب آشنایی مردم با کشور دیگری می‌شود، با خلق ادراک مثبت نسبت به آن، قابلیت خرید محصولات انگلیسی زبان، فهم، تصدیق و رعایت آداب و رسوم و سیاستها به زبان انگلیسی را نیز بالا می‌برد. نفوذ بر روی توده های خارجی و آوردن آنها به صحنه بین‌المللی، به منظور فراهم آوردن فشار موثر به دولتهای آنها، در نظر گرفته می شود. به معنای دیگر سایبر دیپلماسی به یک کشور اجازه می دهد تا موافقت یا حمایت مشترک را به وسیله تغییر شکل خواسته‌های بخش های مهمی از جمعیت خود به دست آورد. یک متخصص کانادایی این نکته را خیلی شفاف و دقیق خاطر نشان می کند: « اگر یک پایداری و ایستادگی آغازین از سوی دولت هدف وجود داشته باشد، این به عهده دیپلماسی عمومی خواهد بود که اتحادی جدید بین دولت خود و گروههای محلی کشورهای هدف ایجاد کند تا به اجرای سیاست تغییر مبادرت ورزد.» تصمیم سازان و تصمیم‌گیرندگان ایالات متحده به این نتیجه رسیده‌اند که ایجاد فهم بهتر از ایالات متحده در میان مخاطبان خارجی و تبادلات فرهنگی با ‌آنها، اعمال استراتژیکی هستند که می‌تواند رهبران افکاری که در پایه‌گذاران زیرساختهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ملی کشورهایشان هستند را تحت تاثیر قرار دهد. سطح تماس سایبردیپلماسی بسیار زیاد است. این جمله مضمون مورد نظر متخصصان آلمانی است که اعتقاد دارند اعمال نفوذ سایبردیپلماسی بیشتر بر روی تک‌تک‌ مردم است تا جامعه. همین طور برای آمریکائیها نقطه محوری و دارای اهمیت این نوع دیپلماسی، قابلیت آن در به میدان آوردن رهبران فعلی جوامع درخصوص مسائل ایدئولوژیکی و فرهنگی است. برنامه ها و طرح های ابتکاری و استراتژیک اطلاعاتی و ارتباطاتی که تنها برای مخاطبان کلیدی بین المللی طراحی می شوند. البته طراحی برنامه‌های استراتژیک برای رسانه‌ها، مقامات دولتی و رهبران افکار، طرحی افزون بر طرح های قبلی در دستیابی به موفقیت به حساب می آیند. و این دلیل همان چرایی است که می پرسد چرا برقراری ارتباطات مستقیم با مخاطبان خارجی، به طور روزافزونی جزء وظایف و مسئولیتهای اصلی و اساسی دستگاه سیاست خارجی دولتها در قرن بیست و یکم می شود. تحلیلگران آمریکائی در اصل به تبلیغ و ترویج ارزشها و هنجارهای مورد اجماع معتقدند. به عبارت دیگر ساخت دنیایی با محیطی سازگارتر با منافع آمریکائی؛ اقدامی‌کارساز است در جهت توسعه تسهیلات و بافت موقعیتی مناسب برای ایالات متحده. استراتژیستهای وزارت امور خارجه آمریکا از یک سو ترجیح می دهند با مخاطبان خارجی همدلی کنند و از سوی دیگر برای خود خط مشی حمایت بین المللی را طراحی می‌کنند. مانند بافت موقعیتی عاطفی که ایالات متحده با فراهم نمودن آن در کشورهای خارج می تواند سیاستها، نیات و اعمال خود در بین مردم آن کشورها را بند به بند قابل فهم نموده و به آنها منتقل نماید. برای فرانسه انتقال، اداره و رهبری سایبردیپلماسی « در فضایی عمومی »، یکی از مهمترین تضمین ها برای اشاعه نفوذ ملی این کشور در سطح بین المللی به حساب می‌آید؛ مبنایی برای معرفی این کشور به خارج از مرزهای خود .سایبردیپلماسی در قالب دیپلماسی اعمال قدرت نرم، برای پاریس ابزاری اصلی است تا با آن بتواند بار دیگر نقشی بزرگ در صحنه بین المللی برای خود بازی كند. دكتر كمال خرازی، وزیر پیشین امور خارجه ایران، دیپلماسی فرهنگی را به عنوان مبنائی برای كسب اعتبار ایران در صحنه بین المللی و به منظور ایجاد فضای تفاهمی پایدار و زندگی صلح‌آمیز با سایر كشورها توصیف می‌كند. او تاكید می‌كند كه كشور به همان اندازه كه به روابط كلاسیك دیپلماتیك نیاز دارد، به گسترش و توسعه روابط فرهنگی با سایر كشورها، نیز نیاز مبرم دارد. » همان طور كه به اعتقاد ژاپنی‌ها و آلمانی‌ها، برای كشوری كه سهم بزرگی در جامعه بین المللی بازی می‌كند، این امر قطعی است كه نفوذ حاصل از برقراری روابط فرهنگی با عموم افراد یك جامعه خارجی، از طریق ارتباطات حمایت و پشتیبانی شود. سیاست بین‌المللی رسانه‌ها، گستره انتشار ارزشمندی فراهم می‌آورد تا تصاویری خوب از یك كشور ترسیم شود و شبكه های جهانی پدید آید كه از طریق آنها رضایتمندی و همكاری‌های داوطلبانه در خارج از مرزهای یك كشور، برای آن كشور فراهم ‌آید.
سایبردیپلماسی؛ جو اعتماد جهانی و حرکت بر روی موج افکار عمومی جهانی
دانستن این نكته جالب است كه چرا دولتها اطلاعات و ارزشهای فرهنگی خود را در جامعه بین الملل منتشر می‌كنند و این كه چرا آنها معتقدند كه در صورت محقق شدن چنین امری، به منافع ملی خود دست خواهند یافت؟ چند دهه گذشته، كارل دویچ Karl Deutsh چنین استنباط كرد كه ارتباط مستقیمی بین منافع هر دولت، سیاست انتشار پروپاگاندا ( تبلیغات سیاسی ) و ایدئولوژیك آن در كشورهای خارجی وجود دارد.همچنین سیاست حمایت از تبادلات علمی و فرهنگی با این هدف سازگار و هماهنگ است. تعدادی از رهبران خودمحور و غیرمتعهد، مهمترین هدف خود را ترویج یك سری هنجارها و ارزشهایی برای جهانیان فرض می‌كنند كه جزء اولویتهای برگزیده جوامع خود هستند و در این مورد به شكلی عمل می‌كنند كه گویی در سطح ملی كشور خود به كار ترویج پرداخته‌اند. این رویكرد در سیاست خارجی، در سالهای نه چندان دور، در دستور جلسات بین المللی برخی دولتها به شكلی پایدار دنبال شده است. این موضوع در سیاست خارجی ژاپن و روسیه ، طرحی اجتناب ناپذیر و به عنوان محوری اساسی، در سطحی معادل با سایر موارد قراردادی سیاست خارجی آنها قرار گرفته است. دیپلماسی فرانسه از آن طرحی مقدماتی و محوری برای سیاست خارجی خود ساخته است. این كه صدای فرانسه با برنامه‌هایی كه به انتشار و توسعه ارزشها، هنجارها و عرفهای دارای اولویت برای این كشورمی‌پردازند، در سراسر جهان شنیده شود برای كشور فرانسه یك اولویت دیپلماتیك است. دیپلماسی عمومی ایالات متحده مشتمل بر انتشار ارزشها و عقاید آمریکایی، امروزه به لحاظ بین‌المللی، یکی از دو کانون اصلی طرح استراتژیک وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا راتشکیل می دهد. نفوذ فرهنگی در حال رشد و ارتباط هر چه بیشتر آن با امور سیاسی و تحولات اجتماعی، برای دیپلماتهای ایالات متحده، انطباقی طبیعی با تحولات رسانه های جمعی است. در نگاه تصمیم گیرندگان آلمانی، سیاست روابط فرهنگی، به آن ‌شكلی كه در دیگر كشورها زائد انگاشته می‌شود نیست ، بلکه جزء لاینفکی از سیاست فرهنگی، در جهت تکمیل و حمایت آن است. دلایل زیادی بر این امر مترتب است. اولین دلیل در مورد این که چرا برنامه های تبلیغاتی فرهنگی و اطلاعاتی رسانه های جمعی، جایگاهی مرکزی و محوری در سیستمهای سیاست خارجی نوین به خود اختصاص داده اند، این است که این برنامه‌ها به عنوان ابزار تاثیرگذار به منظور تقویت اعتماد و تفاهم در کشورهای خارجی به كار گرفته می شوند. این موضوع به ویژه در مورد اقدامات ایالات متحده صادق است. سالها انتقال اطلاعات بین المللی و مبادلات فرهنگی از طریق انتشار و تبلیغ، به صورت « هدفی حیاتی و ممتاز » برای وزارت امور خارجه ایالات متحده درآمده است. هدف این برنامه‌ها شکست تصورات غلط و خصومت های ریشه‌دار و عمیق بین مردم جوامع دیگر و ایالات متحده است. در یک دوره زمانی کوتاه، این هدف از طریق انتشار اطلاعات و به حمایت سیاست ایالات متحده و در طولانی مدت از طریق متنوع سازی ابتکارات آموزشی و فرهنگی پیشرفت کرده و توسعه یافته است. برپایه این استراتژی، دیپلماسی سایبر از طریق ترکیب اطلاعات با آموزش و به منظور آشنایی مخاطبان خارجی با هنجارها و ارزشهای آمریکایی، موجب ایجاد روابط قوی و مبتنی بر اعتماد و صداقت می‌شود. برنامه های فرهنگی به ویژه دارای اولویت بالاتری هستند. برای این که این برنامه‌ها به تغییر شکل و اصلاح ساختار ارزشی جوامع مورد هدف منتهی می شوند. مادلین آلبرات وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده در این زمینه چنین می گوید: « بسیاری از فرستاده های فرا رسمی ما ( از طریق دیپلماسی جمعی ) ارزش برنامه های فرهنگی را به اثبات رسانده‌اند، این که در بهبود ادارک مردم جهان نسبت به آمریکا نقش داشته اند ». این اشاره که مستند به تعدادی ارزیابی و تحقیق انجام شده در ایالات متحده است نشان می دهد که مردم كشورهای خارجی که در معرض سایبردیپلماسی آمریكا قرار دارند، زمینه‌‌های همدلی بیشتری با آمریکا، در كشورهای خود ایجاد كرده اند. برنامه های ارتباطات استراتژیکی که به طور ویژه ای برای مخاطبان خارج از ایالات متحده طراحی و منتشر شده اند، با بهره گیری از تسهیلات تکنولوژیکی عظیم از جمله اینترنت، انتشارات چاپی، نقل و انتقالات الکترونیکی و سرویسهای منابع اطلاعاتی، بر قابلیت و توسعه سایبردیپلماسی ایالات متحده به طرز بالایی، افزوده‌اند. این نوع عملکرد با این ادعا که منطق، صداقت و حقیقت را در اطراف جهان حفظ می‌کند، صورت می گیرد. در هر گوشه از دنیا، کشورها به طور روزافزونی بر سایبردیپلماسی تکیه می‌كنند تا فضای تفاهمی و گفتگوهای صلح آمیزی با جوامع خارجی برقرار کنند. مطابق عقیده ویلفرید لوریر Wilfrid Laurier « تنها راه دفاع ازعقاید و اصول یک کشور، شناساندن آنها است ». دستگاه سیاستگذاری کانادا‏، سرمایه گذاری قابل توجهی در زمینه انتشار ارزشهای کثرت گرای کانادایی در سراسر جهان کرده است. همین امر به آنها اجازه داده است تا خیلی سریع خصوصیات منحصر به فرد کانادایی را برای مردم خارج از این كشور تبلیغ كرده و به آنها منتقل کنند و روابطی خالص و حقیقی با آنها برقرار کنند. تفاهم سازی، كنش براساس نیات نیك، همگرایی و تقارب به عنوان اهدافی غیرقابل اجتناب، در فرایند ایجاد رابطه با اصول ریشه دار کشورهای مشترك در نظر گرفته می شوند. خیلی خلاصه، این برنامه‌ها اهداف اساسی و اصلی سایبردیپلماسی هستند. یکی از اصول مسلم و محوری سیاست آلمان، آموزش ارزشها و هنجارها به انجمنهای آموزشی، برای آگاهی و فهم بهتر آنها در مورد آلمان است. در اجرای این فرایند دیپلماتهای رسانه ای آلمان امیدوارند که شبکه‌هایی برای گفت‌و‌گو حول محور ایدئولوژیها و تصحیح تفکرات اشتباه فرهنگی نسبت به آلمان ایجاد کنند. توسعه و پیشرفت روابط با انجمن های مدنی خارج از کشور آلمان برای یوشکا فیشر Joshka Fisher، رئیس سرویس خارجی آلمان، امروزه یکی از نتایج حقیقتا سخت‌الوصولی است که تمام روابط خارجی این كشور، به خاطر آن انجام می شود . سیاست‌گذاران روابط خارجی ایران متقاعد شده اند که شانس موفقیت ایران در دیپلماسی جمعی می‌تواند افکار عمومی جهانیان را نسبت به این كشور تغییر دهد. ایرانیان به ویژه اعتقاد دارند که یک سیاست پاسخگو به مردم و مبتنی بر گفت‌وگوی میان فرهنگها و تمدنها، به طور بالقوه ظرفیت بهبود و اصلاح تصویر جهانی جمهوری اسلامی ایران‏ را داراست. ژاپن ترجیح می دهد با استفاده از تکنولوژیهای نوین اطلاعات و ارتباطات این امکان را فراهم آورد تا نوعی استراتژی روابط عمومی فرهنگی در جهت ایجاد تنوع فرهنگی و اخلاقی و کاهش ایدئولوژی در روابط و در نهایت ایجاد روابط نزدیک و دوستانه‎؛ طراحی، تدوین و اجرا کند. ژاپن به طور فعالی فرهنگ خود را به عنوان گستره‌ای با پتانسیل بالا برای استقرار حقیقت و ایجاد روابط حقیقتا دوستانه میان ملتها، تبیلغ و منتشر‌ می‌کند. درست مانند همتاهای ایتالیائی، ترک و بریتانیایی خود، تعداد قابل ملاحظه ای از سازندگان و تصمیم گیرندگان سیاست خارجی، روشهای دیپلماتیک در همکاریهای فرهنگی و اطلاعاتی خود را به عنوان اهرم استراتژیک نفوذ خود در نظر می گیرند و برای آنها اهمیت ویژه‌ای قائلند تا توسط آنها تصویری مناسب از داخل كشور خود ارائه دهند و با استفاده از آنها به استقرار روابط پابرجا و نزدیك با جوامع خارجی بپردازند. در این مورد جان فیسکه ، پژوهشگر برجسته ارتباطات با توجه به تجربه بوسنی اظهار نظر قابل تعمقی دارد: او می گوید: « جهان سوم نمی تواند خود را آنچنان که هست به جهان نشان دهد، قدرت هایی که جهان را به تصویر می کشند، همان هایی هستند که به جهان شکل هم می دهند».سایبردیپلماسی؛ قدرت نرم برای دست یابی به اهداف سخت
جوزف نای کتاب قدرت نرم خود را با این عبارت آغاز می کند: بیش از چهار قرن پیش نیکولو ماکیاولی به شاهزادگان ایتالیا پیشنهاد کرد که « ترسانیدن مهمتر از مورد قبول واقع شدن است»، اما در دنیای امروز بهتر است هر دو صفت را دارا باشیم. پیروزی بر قلبها و اذهان همواره مهم بوده است. اما این اهمیت در عصر اطلاعات چندین برابر شده است. اطلاعات قدرت است و تکنولوژیهای نوین اطلاعات گستره انتشار وسیعتری نسبت به گذشته پدید آورده اند. هنوز رهبران سیاسی جهان زمان کمی را به تفکر در مورد تغییر و تحول طبیعت قدرت اختصاص می دهند. به ویژه این که چگونه ابعاد نرم می توانند در استراتژیهای اعمال قدرت ادغام شود. در حقیقت عصر اطلاعات به سمتی می رود که دیپلماسی سنتی بر پایه واقع گرایی سیاسی و تکیه بر قدرت سخت در حال جایگزینی با دیپلماسی نوین و برپایه سیاست اندیشه گرا است که در آن به قدرت نرم برتری داده می شود و در آن روابط دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی با خواص ( دولتها ) به روابط با عموم مردم در گستره ای جهانی تغییر می‌کند. این امر در حالی صورت می گیرد كه رهبری سیاسی در جهان امروز به رقابتی برای جذابیت مشروعیت و اعتبار بیشتر تبدیل شده است. توانایی سهم بندی اطلاعات به منبعی مهم در جذب و قدرت تبدیل گشته است. این بازی سیاسی در دوره اطلاعات جهانی پیش بینی می كند كه نقش مشترك و وابسته قدرت نرم و سخت افزایش خواهد یافت. برای بهره مندی حداكثر از این دوره اطلاعاتی باید ابزار زیر را در اختیار داشت:
۱- كانالهای چند گانه ارتباطی برای تقسیم بندی موارد
۲- سنت های و ایده های فرهنگی كه به نرم های جهانی غالب نزدیك باشد
۳- و اعتباری كه با ارزشها و سیاست ها افزایش می یابد
بیشتر آنچه امروز در جهان سیاست می گذرد، جهانی كه در آن می پرسیم «داستان چه كسی پیروز خواهد شد؟» به اعتبار بستگی دارد. در جهانی كه همه ما از اطلاعات اشباع هستیم. آنچه از اهمیت برخوردار است اطلاعات نیست بلكه توجه ما است و این توجه طبیعتا به سمت اطلاعات معتبرتر جلب می شود. این واقعیت سیاست های اعتبار را بهتر از هر زمان دیگری در تاریخ جلوه می دهد. كنترل منابع قدرت نرم دشوار است. بسیاری از منابع مهم آن از كنترل حكومت خارج است و تاثیر آن تا حدود بسیار زیادی به میزان پذیرش مخاطبان بستگی دارد. فراتر از آن منابع قدرت نرم اغلب به طور غیرمستقیم از طریق شكل دهی محیط برای اعمال سیاست عمل می كند و برخی اوقات سالها طول می كشد تا به نتیجه دلخواه منجر شوند. سایبردیپلماسی با افزایش زمینه گفت و گو با مخاطبان خارجی و ایجاد بافت موقعیتی بین المللی توانا، وظیفه‌ استراتژیك خود را در راه ارتقاء منافع ملی واقعی در صحنه بین المللی به انجام می‌رساند. همان طور كه لئونارد Leonard و استید Stead تشریح می‌كنند « سایبردیپلماسی چیزی بیش از فریفتن ساده عموم و جلب نظر دولتهاست. فلسفه سایبردیپلماسی به دنبال دستیابی به نتایج است ».اصل در حال رواج میان رهبران دنیا این است كه سیاست نرم برای موفقیت در راه گام نهادن بر سنگفرش عریض و طویل اهداف سخت اساسی است. جنبه ارزشمند دیپلماسی مردمی اینست كه تنها با نیل به اهداف زمان‌بندی‌شده ویژه مرتبط نیست، اما پتانسیل دستیابی به فرایند بهره‌برداری از تمامی اهداف در روابط بین الملل را تامین می‌كند. اهداف بزرگ سیاست خارجی ایالات متحده‏، در کشورهایی كه این كشور در آنها با بحران روبه‌رو می‌شوند، به وسیله برنامه‌های اطلاعاتی سایبردیپلماسی و به پشتوانه برتری منابع اطلاعاتی و قدرت نرم آمریكا دوباره تقویت می‌شوند. در بافت موقعیتی فعلی، سایر بازیگران بین‌المللی به طور روزافزونی آگاه می‌شوند كه سایبردیپلماسی، ظرفیت بهبود و پیشرفت پایدار آنها در جامعه بین المللی و تسهیل روند نیل به اهدافشان را داراست. مسلم است كه این بازیگران نمی‌توانند در زمینه قدرت سخت با ایالات متحده هماهنگ و هم‌ساز شوند. قدرت‌های میانی به طور روزافزونی برای كسب موقعیت كلیدی، به قدرت نرم سایبردیپلماسی تكیه می‌كنند. كانادا مانند بسیاری از قدرت های میانی جهان، برخلاف قدرت‌های سخت قدیمی روی سایبردیپلماسی خود حساب می‌كند. و این به ایجاد تفاوت این كشور در صحنه بین‌المللی تبدیل شده است.

سایبردیپلماسی؛ نفوذ در افکار عمومی جهانی؛ تامین منافع ملی
سایبردیپلماسی؛ تقویت نفوذ سیاسی در افکار عمومی جهانی
در میان منافع سودمندی كه از سایبردیپلماسی به دست می‌آید، یكی از مهم‌ترین آنها افزایش نفوذ ایدئولوژیكی است كه از طریق صادرات فرهنگ و موسسات سیاسی اعمال می‌شود. آتنی‌ها، ساختارگراهای ایالات متحده، انقلابی‌های فرانسه، بولشویك‌ها و اسلام‌گراها همگی بر صدور نظام‌های سیاسی خود به كشورهای دیگر، به عنوان هدف اصلی سیاست خارجی خود نگاه می‌كنند. دلیل این امر نیز بسیار ساده است، اگر كشورها ارزشها و فرهنگ سیاسی خود را به اشتراك بگذارند، به طور مشابهی روابط دوستی خود را براساس اعتماد بنا خواهند كرد. دموكرات‌ها طرح‌های بسیار مشروحی از نظام دموكراتیك تهیه و به جهانیان پیشنهاد می‌كنند. این نمونه مثال بارزی است از همان نقش محوری است كه سایبردیپلماسی می‌تواند در یك سیستم سیاسی، با گستره‌ای بین المللی ایفا كند. ترویج ساختارهای نظام دموكراتیك به عنوان یك هدف، نوعی رهبری سیاسی و استراتژیك است. ایمانوئل كانت یكی از اولین متفكرانی بود كه گسترش جمهوریخواهی را به عنوان منبع مشروعیت، توافق میان ملتها، ثبات و سعادت بین‌المللی تصور می‌كرد. در حالی كه نمی‌توان دموكراسی را به ضرب گلوله بر كشوری تحمیل كرد، از طریق سایبردیپلماسی و با زیركی و تدبیر و گستره انتشاری فراتر از مرزها، می‌توان آن را عبور داده، بومی و مردمی كرد. براساس طرح استراتژیك وزارت امور خارجه ایالات متحده، دیپلماسی عمومی با حمایت از نظام لیبرال دموكراسی، نه تنها موجبات ترویج ارزش‌های اصلی آمریكائی را فراهم می‌آورد بلكه به خلق دنیایی امن كه در آن ایالات متحده می تواند دسترسی به منافع ملی خود را در آن ارتقاء بخشد، كمك می‌كند.البته یك كمپین طراحی شده در اهداف استراتژیك ایالات متحده به منظور فراتر رفتن گستره دموكراسی، نفوذ بر مردم در كشورهای خارجی است. مقامات آمریكائی در این زمینه اعتقاد دارند كه اهداف دموكراتیك آنها در صورتی كه افراد درون ملتها را مورد هدف قرار دهند بیشتر به موفقیت نزدیك خواهند شد، جمعیت مردمی‌كه هنری.جی هاید، Henry J. Hyde ، آنها را « متحدان خاموش آمریكا » می‌نامد. برپایه این استراتژی، رسانه ها و به ویژه Hyper Media ها از یک سو موجب انفجار رادیکال عقاید به سوی مخاطبان جهانی می شوند و از سوی دیگر مخاطبان امروز را قادر می سازند تا از دریافت کنندگان صرف اخبار و اطلاعات به منتشرکنندگان فعال اطلاعات و اخبار تبدیل شوند. همین بعد مشارکت عمومی و مردمی است كه در حال تبدیل شدن به عامل و پایه اصلی دیپلماسی جدید است و تاثیری مهم و حیاتی بر سیاست خارجی می گذارد. هم اكنون هیچ گونه روابط خارجی عمده ای با ابتکار داخلی و بدون سنجش اولیه افکار عمومی و در پی آن تاثیر بر افكار عمومی جهانیان اتخاذ نمی شود. «دیپلماسی حقوق دموكراتیك » ایالات متحده، با بهره گیری از این استراتژی، فرایند انتقال كشورهای غیرلیبرال به لیبرال دموكراسی را از طریق ایجاد ارتباط مستقیم با مردم و اشباع آنها با ایدئولوژی آزاد آمریكائی حمایت می‌كند. دیگر دولت‌های دموكراتیك برای گسترش نفوذ اخلاقی و تقویت اهداف ژئوپلیتیك خود، بر روی نوعی « دیپلماسی دموكراسی » حساب می‌كنند. ژاپن مانند بسیاری از شركای خود ترجیح می‌دهد منافع خود را با سیاستی كه به دنبال گسترش اجتماعات دموكراسی‌هاست، تامین كند. رئیس جمهور ایتالیا، سیلویو برلوسكونی Silvio Berlousconi، یادآور می‌شود كه : در جهان مدرن، دموكراسی با وجود بهره‌گیری از سلاح‌های كشتار جمعی قابل گسترش و انتشار نیست، مگر تحت شرایط خاص و در موقعیت‌های استثنائی . در عین حال، اگرچه اعتقاد به دموكراسی یك اعتقاد جهانی است و اگر چه دولت‌های دموكراتیك به طور معمول از این طریق به قلمروهای قدرت متصل می‌شوند، اما هر كدام از آنها مایلند نوعی از این اعتقاد جهانی را ترویج كنند كه ارزش‌های اجتماعی ـ ملی ویژه آنها را نیز دربرمی‌گیرد.بنابراین هر كدام از آنها، اعتقاد به دموكراسی را به سود منافع ملی خود به كار می‌گیرند. به معنای دیگر، هر كدام از این كشورها كوشش می‌كنند با دادن ویژگی‌های فرهنگ ملی خود به دموكراسی، در دموكراسی به مقام قهرمانی جهان نائل آیند. این كشورها گسترش دموكراسی با اهداف منافع ملی خود را به گونه‌ای استراتژیك و به گونه‌ای منتشر می‌كنند كه همراه با آن پیام‌های فرهنگی كلیدی خود را نیز ترویج كنند. رهبران ایالات متحده خاطرنشان می‌كنند كه گسترش دموكراسی تا ارتقاء آن به سطوح بین المللی و جهانی ادامه خواهد یافت، اما آداب و رسوم دموكراتیك ملت‌ها مختلف هستند و دریچه‌ای برای نفوذ متقابل و كسب منافع خواهند بود. به عبارت دیگر، دموكراسی دو معنا دارد مفهومی جهانی و ابزاری ایدئولوژیك كه دولتها سعی می‌كنند به شكلی اقتضائی برای گسترش نفوذ خود از آن استفاده كنند. واشنگتن خاطرنشان می‌كند كه تصویر لیبرال دموكراسی آمریكا به عنوان مدلی جهانی،كوشش می‌كند تا اقتداری چندجانبه و بزرگ برای آمریكا فراهم آورد. پاریس بر فاصله مدل ایالات متحده و مدل فرانسوی دموكراسی اجتماعی تاكید می‌كند . تلاش فرانسه این است كه به عنوان جانشینی خلاق در جامعه بین‌المللی، نقش قوی‌تری از ایالات متحده در صحنه جهانی بازی كند.
سایبردیپلماسی؛ پیش‌گام منافع اقتصادی
دولتها به این دلیل به دیپلماسی جمعی استناد می کنند که ساختار ماکرو اقتصادی مناسب آنها را با اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی رهبران، آن هم سازگار با هنجارها و آداب و رسومی که این رهبران به عنوان اولویتها برای اقتصاد خود و جهان ترجیح می دادند را برای آنها فراهم می‌سازد. فرض این است که تبادلات اطلاعاتی و فرهنگی، اتصالات فرهنگی با رهبران اقتصادی را در سطحی شخصی که در آن چرخشی به سوی همکاری اقتصادی بین دولتها می سازد، فراهم می كند. استراتژیستهای وزارت امور خارجه آمریکا متقاعد شده اند كه دیپلماسی عمومی از این طریق می تواند به دامنه وسیعی از اهداف دسترسی پیدا کند. طرح های اطلاعاتی با هدف رهبری اقتصادی و سیاسی به انواع دولتها کمک می کنند تا به ماکرو اقتصادهای بازار محور، تجارت، سرمایه گذاری، نرخ مبادلات ارزی، برابری و سیاستهای هماهنگ، که به منظور پشتیبانی از رشد اقتصادی تدوین شده اند، یاری رسانند. این طرح ها وقتی با طرح های فرهنگی و آموزشی بلندمدت ترکیب می شوند، به طور شایسته‌ای زمینه را برای رهبری آینده مهیا می‌کنند تا از تلاشهای جهانی به منظور نیرومندسازی سیستم مالی بین المللی و سازگاری سیاستهای محلی، مانند مناسب سازی نرخ تبادلات و ارتقاء و بهبودی مقررات بانکی و ثبات این بهبودها، حمایت کند . نكته دیگر این است که این طرح‌های اطلاعاتی اصلاحات جانبی را تقویت و كشورها را نسبت به شفافیت مسیر سرمایه‌گذاری برای جلب مشارکتهای اقتصادی تاثیرگذار حساس می‌کنند، به ویژه اقتصادهای توسعه یافته و در حال گذار را . طرح‌های اطلاعاتی به گونه‌ای طراحی می‌شوند تا انتقال از سیستم های حمایت از تولیدات داخلی کشورها به اقتصادهای بازار محور، حکومت گردانی خوب، رهبری مسئول و جوابگو، ضمانتهای مالی و توسعه بازارهای مالی را ترویج و تبلیغ کنند. نقش آنان این است که تصمیم گیران سیاست خارجی را متقاعد کنند تا قوانین مدنی و اقتصادی و همین‌طور برخی هنجارها و آداب و رسوم دارای اولویت كشورها را رعایت کنند . هدف تلاش های آموزشی و فرهنگی همچنین تامین رشد محلی و بومی است و اینكه با انتقال از یک موقعیت آشوب زده به ثبات اجتماعی بیشتر و حركت به سوی نظام های بازار آزاد، ثبات و پایداری بیشتری فراهم آورند. انتظار دیگری كه از برنامه های فرهنگی و اطلاعاتی سایبردیپلماسی وجود دارد این است که با تثبیت جمعیت جهانی، آموزش و دادن اطلاعات به آنها، به دنبال ترویج فرهنگ مصرف جمعی و در نتیجه در صحنه جهانی، در خدمت اقتصاد ملی باشند. سیاست خارجی ایالات متحده مانند بسیاری دیگر از کشورها، به طور شفاف موضوعات انساندوستانه و قاعده‌مندی جمعیت جهان را در یک استراتژی اقتصادی جامع، که در آن ابتکارات آموزشی و فرهنگی نقشی کلیدی بازی می کنند، ادغام کرده و با آن همگرا شده است. دستیابی به رشد باثبات و سلامت جمعیت جهان برای منافع ایالات متحده بسیار مفید است. پیشرفت های اقتصادی و اجتماعی در سایر کشورها می تواند با رشد سریع جمعیت تحلیل برده شود و کیفیت و قابل دسترس بودن خدمات عمومی، فرصتهای اشتغال محدود و شرکت در از هم پاشیدگی محیط زیست می‌تواند بار مسئولیت آن را سنگین‌تر ‌کند. برنامه‌های اطلاعاتی و فرهنگی، نه تنها خیلی زود موجب تثبیت جمعیت جهان در سطوح قابل تحملی خواهد شد بلكه صدای توسعه اقتصادی را نیز در سایر کشورها تبلیغ و ترویج می کند و با فرصت های تجاری پیشرفته و بحران های تخفیف یافته جهانی آینده ایالات متحده را بهره مند خواهد ساخت.
سایبردیپلماسی؛ تقویت نفوذ فرهنگی در افکار عمومی جهانی در راستای تامین امنیت
سایبردیپلماسی در عین حال که می‌تواند در خدمت منافع استراتژیک اقتصادی و سیاسی مدرن و نوین باشد، اگر چه بیشتر اوقات نمی توان این منافع را از هم تفکیک نمود؛ این قابلیت را دارد که به منافع منفرد و جداگانه نیز منجر شود. اولین و مهمترین این منافع، منافع امنیتی است. سایبردیپلماسی به طور روزافزونی عنصری اصلی و محوری در سیاست امنیتی مدرن شمرده می شود. برپایه چشم اندازهای سنتی، دفاع و هر نوع امنیتی با استفاده از ابزارهای نظامی قوی تامین می شود. اما در عصر وابستگی‌های جهانی، جوامع به هم پیوسته و ارتباطات در هم پیچیده، نحوه تامین امنیت برای دولتها، شكلی بسیار متفاوت از تحمیل و استفاده از قدرت نظامی و نیروهای بازدارندگی پیدا كرده است. در بافت موقعیتی جدید، سیاست امنیتی دائما ماوراء تعاریف کلاسیک محدود رفته و عوامل غیرنظامی را به عنوان نمونه عوامل اجتماعی، فرهنگی و ملاحظات ارتباطی را - دربرمی گیرد. عوامل جدید، از جمله تحولات در عرصه رسانه‌ها و رشد وزن افکار عمومی در تصمیم گیریهای سیاسی، منجر به متفاوت سازی کارکردها و سطوح مرتبط با تعاریف و انتقال سیاست امنیتی شده اند. فرهنگ، اطلاعات و ارتباطات ابزار استراتژیک در استراتژی امنیت می باشند. بر طبق اظهارات رئیس جمهور پیشین آلمان، رومن هرزوگ Roman Herzog، این عوامل " عوامل اجتناب ناپذیر و لازم سیاست امنیتی " هستند. اهمیت تسهیلات نوین ارتباطات و اطلاعات در امنیت ملی، به همان اندازه قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی حایز اهمیت شده است. امروزه دسترسی به نوعی دیپلماسی ناب اقناعی و مبتنی بر فرهنگ، اطلاعات و ارتباطات جمعی، درحین این كه به طور روزافزونی ضروری می شود، دسترسی به آن نیز میسر، ارزان و آسان می‌شود. سایبردیپلماسی به طور موثری: از بحرانها جلوگیری می‌کند، مشکلات را حل می‌کند، اعتمادسازی می‌کند، پیش از اتفاق افتادن حمله یا خطری پیوستگی و اتحاد می‌سازد و منافع ملی معمولی را به صحنه بین المللی می‌کشاند. این دیپلماسی اولین خط دفاعی را پایه‌گذاری می‌كند که می‌تواند بهترین تصویر را برای سیاستهای خارجی تبلیغ کند، نسبت به دولتها گرایش مردمی ایجاد می‌كند و یک محیط بین المللی با ثبات‌تر و امن‌تری پدید می آورد.دیپلماسی جمعی همچنین می تواند به عنوان سلاح خطرناکی طراحی شود که تلاش گروه‌ها و دولتهای متخاصم را با محروم کردن آنها از حمایت‌های مردمی خنثی و بی اثر کند. به طور متناوب، می‌تواند از توسعه احساسات خصمانه جلوگیری كند یا نسبت به آن واکنش نشان دهد یا با با استفاده از استراتژی های آموزشی و انتشار اطلاعات، حمله خود را در سطحی بسیار گسترده‌تر و با صبوری و مصمم به اجرا درآورد. در واقع با این که این نوع دیپلماسی جانشینی برای کاربرد نیروی قهریه نیست، اما به مکمل غیرقابل اجتنابی برای آن تبدیل شده است.بر پایه نظر کانادایی‌ها، بهره‌گیری از سیاست امنیتی شفاف و توسعه‌یافته و فراتر از نیروی نظامی صرف، به این شکل تامین می‌شود که رویکردهای جدید سیاست خارجی بر مبنای روابط فرهنگی و اطلاعاتی شکل گیرد. آنها اعتقاد دارند که ترویج موفقیت آمیز ارزشهای صلح آمیز، مانند تنوع گرایی فرهنگی و دموکراسی، می‌تواند در گسترش امنیت ملی و ثبات سیاسی بین المللی نقش مهمی ایفا کند. ایتالیایی ها تردید ندارند که این دیپلماسی پیشگیری‌کننده وسیله ای است برای صلح و ثبات سیاسی در جهان. دیپلماسی فرانسه نیز بر پایه این فرض بنا شده است که چنین دیپلماسی ، بیهوده نبوده و می تواند امنیت را تقویت کند و تلاشها در مقابل تروریسم را با توسعه شکیبایی در تبادلات، روابط مشروع و انسجام بین المللی تسهیل می کند. به عقیده یوشکا فیشر وزیر امور خارجه آلمان، دیپلماسی فرهنگی با ترویج گفتگو و تبادلات فرهنگی که منجر به ایجاد اطمینان می شود، می تواند با جامعه‌پذیری کشورهای مشترک مختلف و با ترسیم یک اجتماع بین المللی باز برای آنها، نقشی حساس در پیشگیری از جنگ بازی کند. برای بریتانیا، این نکته روشن است که « اگر ما قصد داشته باشیم از لغزش برای مبارزه بین غرب و سایرین اجتناب کنیم، ارتباطات و رابطه سازی بخشی از بازی ما را شامل می شود ». جالب است به خاطر بسپاریم که جستجو و تلاش برای کسب مشروعیت فرهنگی و اخلاقی در بین مردم جهان، در قلب سیاست گذاری پروژه های امنیتی و دفاعی جامعه اروپا قرار دارند ». وزیر امور خارجه ایران نیز اعتقاد دارد که : « سیاست موفق ایران در زمینه ایجاد فضای گفتگوی میان تمدنها و به منظور گسرش روابط، به طور قابل توجهی از هزینه های دستیابی به امنیت ملی کاسته است .» این چشم انداز با چشم انداز همتاهای هندی، ترکی و ژاپنی ایران که دیپلماسی جمعی، محوری مرکزی در تفهیم سیاست امنیتی آنها دارد، به اشتراک گذاشته شده است. آنها معتقدند که سایبردیپلماسی با کمک به حل پیچیدگی های ایدئولوژیک و تقویت نزدیکی های فرهنگی، جزئی اصلی از روند صلح بین المللی است. همان طور که ژوزف.نای J.Nye و دبیلیو اونW.Owen تشریح می کنند عصر اطلاعات با چند منظوره کردن دیپلماسی فرهنگی آمریکا؛ در قابلیت آن برای تقویت پیوندهای مهیج با ملل خارجی و برای تسریع پیمانهای بین دول و کاربرد موردی در ائتلاف‌ها عمل می‌کند. « این اعتقاد وجود دارد که در عصر اطلاعات ، نفوذ و تاثیر دیپلماتها و قدرت نظامی به سوی کسانی برود که می توانند اطلاعات معتبر را در جهتی منتشر کنند که منافع آنها را حمایت کند و به صورت تاثیرگذاری فشار افکار عمومی را بر روی رهبران سایر کشورها متمرکز سازد.»

در نهایت
دیپلماسی هنر افزودن دوستان است.
اتو ون بیسمارك

رهبران سیاسی، طراحان سیاست خارجی و دیپلماتهای سراسر جهان، به طور روزافزون به این نتیجه نائل آمده و می‌آیند كه سایبردیپلماسی را به عنوان یك استراتژی ضروری، محوری، مقتضی، شایسته، قابل دستیابی و فوق العاده برای قرن بیست و یكم انتخاب نمایند. برای آنها آشکار شده است که فرهنگ، اطلاعات و ارتباطات ابزارهای اصلی دستیابی به موقعیت بین المللی بهتر و حداکثرسازی منافع ملی است. آنها در ابتدا، به سایبردیپلماسی به عنوان یک رویکرد مناسب و کاملا مجهز برای رسیدگی به دو وجه پایین: وابستگی متقابل جهانی و فرصتهای جدیدی که معرفی می کند، می‌نگرند. آنها به خوبی آگاه هستند که تغییر و تحولات پایدار و عمیق در چشم انداز جهانی، مانند تحولات حوزه تکنولوژی های نوین و افزایش دموکراتیزاسیون، نه تنها به كارگیری سایبردیپلماسی را امکان پذیر نموده است، بلکه به طور قابل ملاحظه ای برای موفقیت دولتها در صحنه بین المللی لازم، ضروری و حیاتی شده است. سایبردیپلماسی در واقع اغلب با ایجاد روابطی هماهنگ، دوستانه و نزدیک با كشورها و به ویژه مردم آنها، تولید نیرو و هم‌افزایی ( Synergy ) می‌کند . با توجه به بسیاری از ملاحظات، این نوع دیپلماسی با فکر باز و صادق، یکی از کم خطرناکترین راهها برای متعهد نمودن افکار عمومی مخاطبان خارجی، ساخت روابط قوی و پیمانهای طولانی و با دوام میان دولتها است. عامل مهمی كه سایبردیپلماسی از آن نفع می‌برد، شناخته شدن آن به عنوان یک راه ارزان است كه توانایی و قابلیت طراحی چارچوب مذاکرات بین المللی را داراست و نقشی کلیدی در سیاستهای جهانی بازی کند. در عصری که بهره برداری از نیروی نظامی بسیار گران و بدون تاثیر است، سایبردیپلماسی مسکن موقت ایدئالی ارائه می‌كند. واقعیت این است كه نوآوری‌های فنی و محتوایی در تاكتیكها و استراتژیهای رسانه‌ای، صافی‌های تازه‌ای را برای جداكردن دیپلماسی برندگان از دیپلماسی بازندگان در عصر اطلاعات و ارتباطات ایجاد كرده‌اند . درگذرهرلحظه، سایبردیپلماسی برای هدایت سیاست خارجی غیرقابل اجتناب‌تر و حیاتی‌تر می‌شود. بسیاری از تصمیم گیران به سایبردیپلماسی، به عنوان ابزاری برتر برای پیروزی بر قلبها و پوییدن راهی كه دولتها برای دستیابی به اهداف خود بیشتر و بیشتر به آن وابسته می شوند، می نگرند و به این شكل به طور روزافزونی "پیروزی بر روح آدمیان " را به جانشینی " روح پیروزی بر سایر دولتها " برمی‌گزینند. بیایید از رسانه ها متنفر نشویم؛ رسانه داشته باشیم و رسانه‌ای پویا شویم! در فضای نوین دیپلماتیك، افکار عمومی جهانیان شما را از طریق رسانه ها و لینکهای شما می شناسد.
You Are Your Media and What You Link


نویسنده : دکتر رها خرازی آذر
دکترای تخصصی ارتباطات، پژوهشگر و مدرس علوم ارتباطات و رسانه ها
مقاله ارایه شده در نخستین کنفرانس روابط عمومی الکترونیک (www.e-pr.ir)
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید