دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


مشکلا‌ت زنان بی سرپرست-بیوه‌ درجامعه


مشکلا‌ت زنان بی سرپرست-بیوه‌ درجامعه
● تنها در برابر باد
ماجرای بامزه‌ای بود. هر وقت شوهر می‌مرد، زن را هم‌ /كه معمولا‌ در فیلم‌ها یك بازیگر جوان بزك دوزك كرده نقشش را بازی می‌كند‌/ كنار شوهر دفن می‌كردند. معمولا‌ در فیلم‌ها یك هنرپیشه مردقوی اندام و خوش تیپ، می‌آید و زن شوربخت را نجات می‌دهد وهمه عاقبت به خیر می‌شوند، اما زندگی با هیچ‌كس سرشوخی ندارد. كمتر پیش می‌آید یك سوپرمن از راه برسد و یك زن یكه و تكیده را از بادهای داغ و كویری یك جامعه، نجات دهد. اگر جامعه ما عادت ندارد پس ازمرگ همسر، زن را همراهش به خاك بسپارد‌ بخشی از آن‌ خیلی زود روح لطیف زنانه‌اش را زیر شن داغ عادات و هوس‌خود، مدفون می‌كند.دكتر غلا‌مرضا محمودی روانشناس و استاد دانشگاه در این باره معتقد است:
● مشكلا‌ت زنان بیوه را از چند جنبه باید بررسی كرد:
۱)‌ از لحاظ عاطفی
۲) از لحاظ اجتماعی
۳) از لحاظ اقتصادی.
سن زنان بیوه در حال كاهش است و متاسفانه آمار زنان بیوه زیر ۲۵ سال به شدت افزایش یافته است. براساس آمارها در سال ۸۴، ۲۲ هزار طلا‌ق به ثبت رسید كه اگر این آمار را در دو ضرب كنیم می‌توانیم بگوییم تقریبا ۴۵ هزار نفر از طلا‌ق رنج می‌برند.محمودی با تاكید بر كاهش سن ازدواج می‌افزاید: در این آمار بالغ بر ۷۰ درصد زنان، زیر ۳۵ سال هستند.او سپس به جنبه‌های اجتماعی مشكلا‌ت زنان بیوه اشاره می‌كند و می‌گوید: برچسب بیوه بودن در یك جامعه مردسالا‌ری مثل ایران، مثل یك ننگ یا داغ می‌ماند.محمودی مسئله اقتصادی را مهمترین مشكل زنان بیوه می‌داند و می‌گوید: به خاطر دیدگاه‌ها و مشكلا‌تی كه در جامعه ایران وجود دارد زنان بیوه حتی اگر هم بخواهند سالم زندگی كنند در صورت محتاج بودن، شرایط اقتصادی به او اجازه نمی‌دهد. علا‌وه بر اینها زنان بیوه از نظر عاطفی هم دچار مشكل هستند.عده‌ای پس از طلا‌ق دچار نوعی سو‌ ظن نسبت به جنس مخالف می‌شوند و گروهی نیز برای پر كردن خلا‌ عاطفی خود از چاله به چاه می‌افتند. در حالی كه معمولا‌ زنان به دنبال مامنی برای پناه بردن و رفع مشكلا‌تشان هستند نگاه مردان اغلب به مسائل جنسی معطوف است و زنان تنها برای رفع مشكلات تن به هر خواسته‌ای می‌دهند.
همچنین احمدرضا فتوت، روانشناس در حالی كه از لفظ زنان بی سرپرست به جای زنان بیوه استفاده می‌كند می‌گوید: ما زنان بیوه را از لحاظ سنی نیز طبقه‌بندی می‌كنیم. بخشی زنانی هستند كه در سنین بالا‌ بی سرپرست می‌شوند و گروهی نیز زنانی هستند كه در سنین پایین به عنوان سرپرست خانواده شناخته می‌شوند. گروه نخست با مسائلی چون پیری و از كار افتادگی و ناتوانی سر و كار دارند. چرا كه تا به حال از نظر مالی به شخصی متكی هستند اما از زمانی كه همسرشان را از دست می‌دهند در واقع تكیه‌گاه مالیشان را نیز از دست می‌دهند ضمن آنكه قدرت كار كردن را هم دیگر ندارند و به همین دلیل مشكلا‌ت اقتصادی زیادی دارند. اما زنان جوان معمولا‌ بیش از آنكه مشكلا‌ت مالی و اقتصادی داشته باشد دچار اختلا‌لا‌ت روانی و افسردگی می‌شوند. چرا كه زنان جوان با آنكه توانایی كار كردن و تامین مخارج زندگیشان را دارند اما در جامعه با مشكلا‌ت دیگری مواجه هستند. به طور مثال پسران جوان كمتر حاضرند با آنها ازدواج كنند. بیشتر مردان پیر هستند كه حاضر به ازدواج با زنانی می‌شوند كه طلا‌ق گرفته‌اند و یا شوهرانشان را به دلا‌یلی از دست داده‌اند. علا‌وه بر اینها گروه‌هایی هم در جامعه و مخصوصا در محیط‌های كاری بدون آنكه از آنها درخواست ازدواج رسمی كنند می‌خواهند از این دسته سو استفاده جنسی كنند. حالا‌ این سو‌ استفاده درجات مختلفی دارد از نگاه كردن آغاز می‌شود تا مسائل پیچیده‌تر.فتوت می‌افزاید: بعضی مواقع دیده می‌شود كه اینها را تحت فشار قرار می‌دهند تا از آنها استفاده كنند. علا‌وه بر اینها اگر زنی بچه هم داشته باشد مشكلا‌تش مضاعف می‌شود. چون اگر بر فرض كسی هم حاضر به ازدواج زن بی‌سرپرست، مطلقه یا بیوه شود بچه ممكن است با آن شخص نسازد و مشكل ساز شود.او ادامه می‌دهد: آمارها نشان می‌دهد بخشی از فساد و فحشا در جامعه به مشكلا‌ت زنان بی‌سرپرست برمی‌گردد و بخشی از این زنان به دلیل تامین مخارج زندگیشان دچار بزه می‌شوند.فتوت همچنین در ارتباط با زنان مطلقه‌ای كه با وجود مشكلا‌تی كه دارند مجبور می‌شوند به زندگی با همسر سابقشان بازگردند می‌گوید: گروهی از زنان مطلقه به دلیل فشارها و مشكلا‌تی كه دارند وقتی می‌بینند كه نمی‌توانند از پس مشكلا‌تشان برآیند و مخارج زندگیشان هم تامین نمی‌شود می‌روند سراغ همسر سابقشان و با وجود تمام مشكلا‌تی كه وجود دارد زندگی با او را به مشكلا‌ت دیگر ترجیح می‌دهند.
● زندگی، ایستگاه درماندگی
سارا. م از جمله زنانی است كه پس از دو سال جدایی به قول خودش مجبور شده به همسر سابقش رجوع كند. او در این باره می‌‌گوید: زمانی كه با محمد ازدواج كردم متوجه شدم او به شدت عصبی است. محمد از اقوام دور پدرم بود و من او را به خوبی نمی‌شناختم. به اصرار پدر و مادرم زنش شدم اما از همان روز اول برای هر چیزی بهانه‌گیری می‌گرد و مرا كتك‌می‌زد. هر وقت هم كه به خانواده‌ام شكایت می‌كردم آنها به نوعی مرا دست به سر می‌كردند و می‌گفتند مرد است، عصبانی می‌شود و... نان شبت كه قطع نشده. دیگر خسته شده بودم. یك بار رفتم و از دستش شكایت كردم ازش تعهد گرفتند مدتی راحت بودم اما پس از یكی دو هفته مشكلا‌ت مجددا شروع شد. روز از نو روزی از نو... بعدها بدبختی دیگری هم گریبانگیرمان شد. محمد در یك شركت كوچك عایق‌كاری مشغول كار بود نمی‌دانم چطور شد كه بعد از مدتی كه سر كار می‌رفت فهمیدم كه معتاد شده، اوایل سعی كردیم تركش دهیم اما فایده‌ای نداشت. بعد از مدتی دوستانش را هم می‌آورد خانه و... این دیگر برایم غیر قابل تحمل بود رفتم و درخواست طلا‌ق دادم وقاضی هم كه متوجه اعتیاد محمد شده بود، حكم طلا‌ق را صادر كرد.او آهی می‌كشد و ادامه می‌دهد: فكر می‌كردم پس از طلا‌ق مشكلا‌تم تمام می‌شود اما از فردای روزی كه به خانه پدرم پا گذاشتم مشكلا‌تم چند برابر شد. همسایه‌ها و اقوام خیلی نگاه خوبی به من نداشتند.
پدرم برای هر بار خارج شدن من از خانه‌مان هزار بار مرا بازخواست می‌كرد.تصمیم گرفتم درس بخوانم و كنكور دهم. اتفاقا رشته روانشناسی بالینی دانشگاه آزاد هم قبول شدم اما پدرم اجازه نداد كه بروم دانشگاه! دیگر طاقتم طاق شده بود. هر روز هم برایم خواستگارهای رنگارنگ می‌تراشیدند كه همه‌شان هم سن و سال پدرم بودند. برای همین بود كه وقتی محمد آمد و گفت كه ترك كرده و قسم خورد كه دیگر به طرف مواد نمی‌رود، تصمیم گرفتم به خانه‌ام بازگردم هر چند كه می‌دانستم حرف‌های محمد اساس درستی ندارد. فقط به همین دلخوشم كه او دیگر حداقل دوستانش را به خانه نمی‌آورد.مهتاب.م از جمله كسانی است كه در یكی از مراكز نگهداری زنان بی‌سرپرست زندگی می‌كند. او در ارتباط با علل گرفتارشدنش می‌گوید: من با سعید دوست بودم. با وجود آنكه پدرم به شدت با ازدواجمان مخالف بود من با او ازدواج كردم. پدرم هم گفت: دیگر حق ندارم به خانه پدری برگردم.
زندگیمان اوایل بد نبود، سعید كار می‌كرد و با هر سختی كه بود زندگیمان را می‌چرخاندیم، اما پس از مدتی تلفن‌های مشكوكی به خانه‌مان می‌شد. اوایل به این تلفن‌ها بی‌توجه بودم اما پس از مدتی حساس شدم و خواستم پیگیری كنم. بعدها فهمیدم شوهرم با یك زن ارتباط داردسعی كردم زن را پیدا كنم و زندگیم را نجات دهم با بدبختی آدرسش را پیدا كردم و رفتم سراغش اما گستاخ‌تر از آن بود كه بخواهم با او دهان به دهان شوم با آنكه فكر می‌كردم اگر سعید بفهمد از كاری كه كرده خجالت زده می‌شود پرروتر شد و در جواب داد و فریادهای من هم گفت كه دلش خواسته و اگر می‌توانم بروم شكایت كنم. دیگر نمی‌توانستم وضعیت را تحمل كنم تقاضای طلا‌ق دادم. او هم مرا تهدید كرد كه طلا‌قم را نمی‌دهد.از وضعیتم خیلی ناراحت بودم. فقط شانس آوردم كه با یكی از مشاورهای دادگاه خانواده آشنا شدم او راه و چاه را یادم داد. رفتم و مهریه‌ام را به اجرا گذاشتم. سعید هم كه توانایی پرداخت مهریه من را نداشت تقاضای طلا‌ق را قبول كرد! بعد از جدایی رویم نشد بروم سراغ خانواده‌ام. نمی‌خواستم مرا سرافكنده ببیند برای همین رفتم دنبال كار و یك اتاق كوچك هم در یكی از خانه‌های قدیمی خیابان .... اجاره كردم. بعد از مدتی كه در شركت ... كار می‌كردم رئیس شركت صدایم كرد و پیشنهادی داد كه .... اول باورم نمی‌شد گریه‌كنان از شركت بیرون آمدم و تصمیم گرفتم بروم كار دیگه‌ای پیدا كنم. هر جا كه رفتم بعد از مدتی همین اتفاق برایم افتاد. اجاره اتاق و خرج خورد و خوراك و ... نمی‌دانم چه شد كه عاقبت .... درآمد و كارم اوایل خوب بود اما بعد از مدتی در یك مهمانی دستگیر شدم و ...
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید