یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ویژگی های امام و امامت در قرآن


ویژگی های امام و امامت در قرآن
مفهوم امامت، اگرچه زیر مجموعه مباحث كلامی به شمار می رود، اما مستندات قرآنی نیز دارد. به ویژه در نگرش شیعی، متكلمان- كه داعیه دفاع برهانی از دین را داشته اند- طبق روش معمول در تمام دانش های اسلامی، به قرآن نیز مراجعه كرده اند. در واقع، منطقی هم همین است كه ایده های ایشان به عنوان متكلمان مسلمان قاعدتاً نباید با كتاب محوری اسلام (قرآن) هیچ گونه ناسازگاری داشته باشد، حتی به جز علم كلام اسلامی، در خداشناسی فلسفی هم، آن گاه كه به بحث امامت می ر سیم، به مستندات قرآنی برمی خوریم. این مقاله پس از مقدمه ای كوتاه در تعریف و توصیف لغوی مفهوم امام ، به ویژگی های امامت در قرآن اشاره می كند.
● تعریف واژه
امام را در لغت این گونه تعریف كرده اند: الامام من یوتم به و یقتدی سیرته و یوتمر بامره و یتبع اثره، سواء كان حقاً ام باطلاً، یعنی امام كسی است كه او را پیشوا قرار دهند، از سیره او پیروی كنند، فرمان او ببرند و جا پای او بگذارند، چه حق باشد و چه باطل. این تعبیر، تعریف كاملی از امام نیست و حقیقت و ماهیت امام را بیان نمی كند، بلكه تعریف به اعتبار مأموم و مقتدی است، یعنی به اعتبار كسانی كه از امام تبعیت می كنند و پیرو فرمان های او هستند. طبق این تعریف، امام كسی است كه معیار و مقیاس برای دیگران است. عرب به این اعتبار كه انسان، راه رفتن خود را طبق اسلوب و روش خاصی انجام می دهد، به راه امام می گوید.در آیه هفتادوهشتم و هفتاد و نهم سوره حجر و ان كان اصحاب الایكه لظالمین، فانتقمنا منهم، و انهما لبأمام مبین نیز، لفظ امام بر راه و طریق اطلاق شده است.
گاهی نیز یك شخص به اعتبار این كه معیار و مقیاس برای سایرین است و دیگران از او پیروی می كنند، امام نامیده می شود و از جهت این كه دیگران را رهبری می كند، قائد نامیده می شود. از همین رو در قرآن كریم (سوره احقاف، آیه ۱۲) به كتاب حضرت موسی(ع) امام اطلاق شده است: و من قبله كتاب موسی اماماً و رحمه .
● امامت؛ اصل یا فرع
برای این كه جایگاه امام در دین روشن شود و معلوم گردد كه امامت از اصول دین است یا فروع آن، باید ابتدا فرق بین اصول و فروع دین مشخص گردد. فرق بین اصول و فروع دین از دو دیدگاه بررسی شده است: دیدگاه فقیهان و دیدگاه حكیمان. اگر موضوع حكم شرعی، امر اعتقادی بود، آن امر مربوط به اصول دین می شود و اگر مربوط به عمل مكلف بوده و مخصوص مجتهدان باشد، از مسائل اصول فقه است و اگر به عموم مكلفین تعلق گیرد، از فروع احكام فقهی محسوب می شود.اگر بر طبق نظر فقیه، امور اعتقادی و قلبی را جزء اصول دین بدانیم، در این صورت وجوب نیت در عبادات، جزء اصول دین به حساب می آید و حال این كه این گونه نیست. همچنین اگر طبق نظر فیلسوف، ملاك را عقل قرار دهیم و آنچه را كه عقل می تواند مستقلاً درك كند، اصول دین بنامیم و آنچه را كه عقل نمی تواند به طور مستقل درك كند، فروع دین نامگذاری كنیم، در این صورت نبوت پیامبر گرامی اسلام(ص) از فروع دین به حساب می آید و از اصول دین خارج می شود؛ چرا كه عقل نمی تواند مستقلاً حكم به نبوت آن حضرت بنماید. بنابر این بهتر است نظر سومی را اختیار كنیم و قائل شویم كه اركان دین و اصول اعتقادی را خود دین مشخص می كند و فقیه و حكیم نمی توانند آن را مشخص نمایند. از همین رو، اصول و اركان دین در آیات و اخبار و احادیث معصومین(ع) بیان شده است.بر طبق نظر سوم، به طور مسلم امامت از اصول و اركان دین محسوب می شود و خود دین آن را بیان كرده است. اما بنابر نظر فقیه و فیلسوف، امر مشكل است؛ زیرا آنان تعریفی از امامت دارند كه به دشواری می توان قاعده اصول و فروع را بر آن تعریف، تطبیق كرد.
▪ برای نمونه به دو تعریف اشاره می كنیم:
۱) تعریف اول: خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف امام می نویسد: الامام هو الانسان الذی له الرئاسه العامه فی الدین و الدنیا بالاصاله فی دار التكلیف؛ امام انسانی است كه اصالتاً در حوزه امور تكلیفی مربوط به دنیا و آخرت، برخوردار از ریاست عامه است.
۲) تعریف دوم: ملا سعد تفتازانی نیز امامت را این گونه تعریف می كند: الامامه انها رئاسه العامه فی الدین و الدنیا لشخص من الاشخاص . چنان كه می بینیم این تعریف دوم، محتوای همان تعریف نخست را مطرح می كند.با دقت در این تعاریف روشن می شود كه اینها تعاریف امارت و حكومت است و حال آن كه امارت، یكی از شئون امامت است نه عین امامت، یعنی این كه امامت، اعم از امارت و حكومت است و از جهت مقام منزلت، بزرگ تر است. آیا این انسانی كه ریاست عامه دارد و دارای حكومت و امارت است، اطاعتش واجب است یا اعتقاد به آن لازم است؟ اگر اطاعت از او واجب باشد، داخل در فروع دین می شود و اگر اعتقاد به آن واجب باشد، جزء اصول دین می گردد. همه علمای شیعه و برخی از علمای اهل سنت- مانند قاضی بیضاوی و السبكی- امامت را از اصول دین شمرده اند و مخالفت با آن را كفر و بدعت می دانند. عده زیادی از علمای اهل سنت نیز امامت را از فروع دین می دانند، اما مباحث مربوط به آن را در اصول عقاید مطرح كرده اند.بنابراین حقیقت امام را بهتر است در آیات قرآن و روایات جست وجو كرد، نه در كلمات لغویین و یا اصحاب فلسفه و كلام. حقیقت امام غیرقابل درك است و چون غیرقابل درك است، قابل تعریف نیست.
● تقسیمات امامت
امامت بر دو نوع است:
۱) امامت مقید
۲) امامت مطلق.
امام مقید، امامی است كه در زمان و مكان خاصی، امامت و هدایت مردم را به عهده دارد. اما امام مطلق، امامی است كه امامتش مقید به زمان خاص یا قوم خاصی نیست و بر عالم ملك و ملكوت، تشریع و تكوین و بر همه انبیاء و ائمه(ع) امامت دارد كه تنها مصداق آن، در نگرش شیعی چهارده معصوم(ع) هستند.
اما مطلق امام، معنایی عام و فراگیر دارد و شامل امام مطلق و امام مقید می گردد، یعنی به طور مطلق، كسی كه از جانب خداوند برای امامت نصب شده است. بعضی از ویژگی ها اختصاص به مطلق امام دارد؛ مانند عصمت و علم و حكمت. اما بعضی از خصوصیات مختص امام مطلق است؛ مثل ولایت تامه و عامه داشتن بر ما سوی الله و واسطه خلقت و واسطه تشریع بودن.در رابطه با مطلق امام می توان به این دو آیه شریفه استناد كرد:
آیه اول: و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و كانوا بآیاتنا یوقنون (سجده‎/ ۲۴)
آیه دوم: و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه و اتیاء الزكوه و كانوا لناعابدین (انبیاء ۷۳)
در ذیل این دو آیه شریفه به چند امر مهم پرداخته می شود:
۱ ) لزوم عصمت امام
۲) علم امام
۳) وجوب جعل امام از طرف خداوند
۴) هدایت امام
● امامت و علل چهارگانه فلسفی
۱ ) علت فاعلی امامت (حضرت حق تعالی)
۲ ) علت غایی امامت (هدایت)
۳ ) علت مادی امامت، (صبر و یقین)
۴ ) علت صوری امامت، كه در علت مادی، به صورت بالقوه و استعداد و امكان وجود دارد و هرجا كه یقین و صبر باشد. خداوند امامت را بالفعل می كند و جعل امامت می كند و او همان انسانی است كه دارای صفات مذكوره در آیات شریفه فوق است.
كانوا بآیاتنا یوقنون ، كه در آیات فوق به آن اشاره شد، یعنی آنها چنان در یقین به آیات الهی مستقر و پابرجا هستند كه یقین به آیات الهی، همه وجود آنان را احاطه كرده است.در باره علت فاعلی امامت می توان به این آیه شریفه استناد نمود: و اذا جاءك الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیك، كتب ربكم علی نفسه الرحمه یعنی: ای پیامبر هرگاه كه ایمان آورندگان به آیات، نزد تو آمدند، آنان را تهنیت و سلام بگو. خداوند رحمت را بر خود واجب كرده است. (الف.م‎/۵۴)
خدا رحمت را بر خود واجب كرده است و هر محلی كه قابلیت كمالی را داشته باشد رحمت الهی اقتضا می كند كه آن كمال را به آن محل عطا كند؛ مثلاً اگر كسی تقوا داشته باشد، قابلیت این را دارد كه صاحب فرقان شود و كارش گشایش یابد، خداوند نیز به مقتضای رحمتش، فرقان و گشایش را به او اعطا می كند.
دو آیه ان تتقوا الله یجعل لكم فرقاناً (انفال‎/ ۲۹)، من یتق الله یجعل له مخرجاً (طلاق ۲) ناظر به همین معناست.
همچنین اگر اهالی شهر و روستایی، مؤمن و با تقوا شوند، قابلیت این را می یابند كه بركات بر آنها نازل شود. خداوند نیز این بركات را به آنان عطا می كند.
قرآن در این باره می فرماید: لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم بركات (اعراف‎/۷) پس اگر كسی صبر پیشه كند و به آیات الهی یقین داشته باشد و بر آن استقرار ورزد، قابلیت امامت را دارا شده و بر خداوند فرض و واجب است كه او را به امامت منصوب كند و در او جعل امامت نماید.
● هدایت گری امام
امام، هدایت گر انسان هاست و هدایت او از نوع ابلاغی و ارشادی نیست، بلكه هدایت ایصالی است. یعنی امام، هادی و موصل است. باید دانست كه علم هدایتی امام، از طریق وحی حاصل می شود. تعلم ربانی كه از آن گاهی به وحی و گاهی به الهام تعبیر می شود، هر دو در قرآن اطلاق دارد.مثل آیه ۶۸ سوره نساء: و اوحی ربك الی النحل و آیه ۱۱۱ سوره مائده: و اذا اوحیت الی الحواریین ان آمنوا بی و برسولی اما در زبان متشرعه، وحی به تعلم ربانی اطلاق می شود كه مخصوص رسالت است و الهام تعبیری از تعلم ربانی است برای غیررسالت. شاید این گونه است كه خداوند در مقام نبوت، كارهای خوب و بد و افعال سیئه و حسنه را تعلیم فرموده و در مقام امامت، چگونگی عمل كردن به افعال خیر، چگونه نماز خواندن، چگونه زكات دادن و غیره را به آنان تعلیم داده است. پس رسول در مقام بیان اصل احكام و دستورات الهی است و امام در مقام شكل اجرایی دستورات حضرت حق تعالی است و این شكل اجرایی را خداوند به امام، وحی و القاء می نماید. به همین جهت باید در گفتار و كردار به آنها اقتدا كرد، قرآن می فرماید:
و لقد كان لكم فی رسول الله اسوه حسنه (احزاب‎/ ۲۱) و قد كانت لكم اسوه حسنته فی ابراهیم و الذین معه (ممتحنه‎/ ۵۴).
بنابر این پیامبر گرامی اسلام(ص) هم رسول است و هم امام. خداوند در باره حضرت ابراهیم و حضرت اسحاق(ع) می فرماید:
وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا (انبیاء ۷۳) و در جای دیگر می فرماید: اولئك الذین آتیناهم الكتاب و الحكم و النبوه (انعام‎/ ۸۹). بنابر این هدایت امام به دست خداوند و هدایت مردم به دست امام است.قرآن كریم صراحتاً اشاره دارد كه خود خداوند متكفل هدایت امام است، زیرا می فرماید: و وهبنا له اسحق و یعقوب كلاً هدینا، و نوحاً هدینا من قبل، و من ذریته داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هرون و كذلك نجزی المحسنین (انعام‎/۸۴).
همان گونه كه از نظر عقلی، اطاعت از مولا واجب است، اطاعت از كسی كه مولا اطاعت او را واجب كرده نیز واجب است و با توجه به حكم و ولایتی كه خداوند به امام داده است، اطاعت از امام واجب است.
منبع : مرکز اطلاع‌ رسانی خانواده شمیم


همچنین مشاهده کنید