یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

علت ضرورت وجود راهنما در سلوک الی الله


علت ضرورت وجود راهنما در سلوک الی الله
درتمام علوم و فنون، آدمی برای رسیدن به کمال نیازمند آموزگار و رهنماست و به تنهائی نمی تواند در رشته ای پیشرفت کند.بلکه لااقل برای شروع و درابتدا حتماً به راهنما احتیاج دارد تا اینکه پس از پیشرفت در آن رشته به مقام استادی برسد. از همین رو هست که تعلیم و تربیت جزو ارکان جامعه به شمار می رود و از جمله واجبات است. در دین و مذهب و معرفت خداوند نیز به طریق اولی حتما به یک معلم دینی و آموزگار الهی نیاز است. تعیین معلم از طرف شاگردان نمی تواند باشد بلکه دانش آموزان باید معلمی را که برای آنان تعیین شده بپذیرند وگرنه پیشرفت نمی کنند و این امر تضادی با دموکراسی هم ندارد چنانچه در جوامعی که نمونه آزادی اجتماعی و دموکراسی به شمار می روند، هیچ کجا مشاهده نشده که شاگردان مدارس در تعیین معلم خود و یا محتوای کتب درسی خود حق مداخله داشته باشند. در مورد دین و مذهب نیز دلیل حقانیت راهنمای دین تائید او از جانب پیروان نمی تواند باشد و این مورد اختلاف شیعیان مولا علی (ع) و اهل سنت است که به اعتقاد شیعیان که در واقعه غدیر خم بر طبق فرموده پیغمبر اسلام :" من کنت مولاه فهذا علی مولاه " به این معنی که هرکس من مولا و آقای او هستم پس علی هم مولا و آقای اوست و به این ترتیب حضرت علی را به جانشینی و خلافت خود برگزید و البته این گزینش از جانب الهی به او القا شده بودکه آیه سوم سوره مائده نظر بر همین است و به اتفاق مفسرین شیعه و سنی شان نزول آیه( سوره مائده آیه ۳) « اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَاَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی ..." ( به این معنی که امروز دین شما را به حد کمال رساندم و بر شما نعمت را تمام کردم) تعیین حضرت علی به جانشینی حضرت محمد (ص) می باشد. متاسفانه اولین کسانی که با حضرت علی بیعت کردند به غصب مقام او همت گذاشتند گرچه مقام ولایت غصب نشدنی است که در مواقع اضطرار همان افراد به حضرتش متوسل می شدند، همانند واقعه ساریه هنگام خلافت عمر (رضی اله عنه). اگر چه حکومت ظا هری غصب شد.
در قرآن مجید لزوم وجود راهنماو هادی مومنین مورد تاکیید قرارگرفته است و تمامی مردمان مورد لطف خداوند قرارگرفته اند بدین منظور که برای آن ها راهنمائی تعیین شده که با مراجعه و توسل به او راه راست هدایت شوند « ِلکُلِّ قَومٍ هاد »(سوره رعد، آیه ۷) به این معنی که " هر قومی را از طرف خدا راهمنائی است". ولی به دلیل یکتائی خداوند متعال نماینده اصلی درهر دوره و هر برهه از زمان یکی و فقط یکی است و تا ابد هم خواهد بود.
پس به هر دوری ولئی قائم است
آزمایش تا قیامت دائم است ( مثنوی)
و او همان راهنمای اصل است و او همان جانشین خداوند در روی زمین است که در سوره بقره در آیه ۳۰ می فرماید :
« اِنیِّ جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَه » به این معنی که « من در زمین خلیفه خواهم گذاشت».
پیر را بگزین که بی پیر این سفر
هست پر آفات و خوف وخطر
مگسل از پیغمبر ایام خویش
تکیه کن بر فن و بر کام خویش
هر که او بی مرشدی در راه شد
او ز غولان گمره و در چاه شد ( مثنوی)
پیروی از امر خداوند بر مومنین واجب است و پیروی از امر خداوند یعنی پیروی از پیغمبر و ولی امر. که منظور از ولی امر همان نماینده الهی درهر زمان است. « یا اَیُهَا الَذِینَ آمَنُو اَطِیعُو اللَّهَ وَ اَطِیعُو الرَّسُولَ وَاُولیِ الَامرِ مِنکُم » ( سوره نسا، آیه ۵۹) حرف « و » در آیه بالا یک حرف ربط نیست زیرا در این صورت امر رسول و اولی امر در کنار امر خدا قرارمی گیرد واین شرک است، بلکه این« و یا واوِ » مشمول و تعریف است بدین منظور که اطاعت از خداوند همان امر صادره از پیغمبر و ولی امر است. بدین ترتیب آنکس که دنباله فرمان خداوند باشد باید به ولی امر متوسل شود و دست به دامان او بشود زیرا هرچه او بگوید همان امر خداوند است که مولوی ( علیه الرحمه) در مثنوی می گوید :
دست را مسپار جز در دست پیر
حق شدست آن دست او را دست گیر
پیر عقلت کودکی خو کرده است
از جوار نفس کاندر پرده است
عقل کامل را قرین کن با خرد
تا که باز آید خرد زان کوی بد
چون که دست او به دست خود نهی
پس ز دست آکلان بیرون جهی
دست تو از اهل آن بیعت شود
که یدالله فوق ایدیهم بود
چون بدادی دست خود در دست پیر
پیر حکمت که علیم است وخبیر
کو نبی وقت خویشست ای مرید
که از او نور نبی آید پدید
در حدیبیه شدی حاضر بدین
وان صحابه بیعتی را هم قرین
در آفرینش آدمی موقعی که فرشتگان به خداوند اعتراض کردند که آیا کسی را می آفرینی که در زمین فساد و خونریزی کند، خداوند با برهان عقلی به آنان نشان نداد که اشتباه می کنند بلکه گفت من چیزی می دانم که شما نمی دانید بدین معنا که فرشتگان فقط عقل را چراغ راه خود قرارداده بودند ولی فرمایش الهی معنایش این است که دقیقاً عقل قادر به توضیح همه پدیده ها نیست. یعنی آن ها حتی در داوری خود به جا بودند ولی به آن چه توجه نداشتند این بود که برای معرفت جهان هستی و خداوند عقل لازم هست ولی کافی نیست. مواردی هستند که از حیطه عقل فراتر هستند و نمونه آن خلقت آدم.
راه فانی گشته، راهی دیگرست
زانکه هشیاری گناه دیگرست ( مثنوی)
زیرا اگر چنین بود نعوذً بالله فرشتگان درست می گفتند و خداوندغلط، و شرح این شبهات بین خداوندو فرشتگان از آیه ۲۰ تا ۳۳ سوره بقره هست.
به اعتبار دیگر علت غائی پدیده اصلی عالم مقوله ایست فرای عقل و خرد که عوالم مابعدالطبیعه (متافیزیک) در ارتباط است که محتاج به داشتن علم لدنی است که در اختیار پیر خرد و همان اولی امر منکم قراردارد. ولی آن مقوله که از آن عشق حقیقی تعبیر می شود در تضاد با عقل نیست بلکه در طول آن است و شامل عقل است. « چون که صد آمد نود هم پیش ماست ».مسئله عقل مثل یک ماشین حساب بسیار ظریف است که محاسبات تا فوق لیسانس ریاضیات را مثلاً بتوان با آن انجام داد ولی برای محاسبات باز هم ظریف تر باید به ماشین حساب ظریف تری متوسل شد.
( با توجه به آیات ۲۵ تا ۳۳ سوره بقره) شاید منظور از اینکه حضرت آدم از طرف خداوند « اسم هائی » را یادگرفته بود که فرشتگان آن ها را نمی دانستند، همین مطلب باشد که او پدیده ها را بامقوله فرای عقل می شناسد که فرشتگان که از طرف خداوند مظهر عقل و خرد هستند قادر به درک و شناخت آن ها نیستند.
علت غائی خلقت آدمی نائل شدن به معرفت خداوند قلمداد شده است. و این همان امانت الهی است که همه آفریدگان خداوند، به جز آدمی، از انجام آن سر باززدند زیرا به دشواری بسیار آن پی برده بودند. که در آیه ۷۲ سوره احزاب می فرماید « اِنّا عَرَضنَا الاَماٌٍنَت عَلَی الَسَماواتِ وَ الاَرضِ وَ الِجبالِ فَابَینَ اَن یَحمِلنَها وَ اَشفَقنَ مِنها وَ حَمَلَهَا الانسانُ اِنَهُ کانَ ظَلُومًا جَهُولا » به این معنی که « ما بر آسمان ها و زمین و کوه های عالم عرضه امانت کردیم همه از تحمل آن امتناع ورزیده و اندیشه کردند تا انسان ناتوان پذیرفت و انسان هم بسیار ستم کار و نادان بود( درمقام آزمایش) » .
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
معرفت و عشق الهی لازم و ملزوم یکدیگرند و به یکدیگر توامان هستند. همچون طفل نوزادی که تنها پدرو مادر خود را که می شناسد دوست دارد و جز دامن آن ها راه دیگری نمی شناسد، عشق و معرفت الهی نیز با یکدیگر عجین هستند و این راه عشق الهی راهی است بسیار صعب و بی پایان که از ابتدا به قول مولوی (علیه الرحمه) قرین مشکلست:
عشق از اول سرکش و خونی بود
تا گریزد هرکه بیرونی بود
حدیث است از حضرت علی که مَعرِفَتی بِالنُورانِیه مَعرِفَتُ الله یعنی معرفت حضرت علی، به وجهه دینی و ولایتی همان معرفت خداوند است و یعنی آن که دلش به نور ولی وقتش نورانی شد و به معرفت معنوی دست یافت همانا به معرفت الهی رسیده است.زیرا معرفت خداوند مستقیماً و بی پرده امکان پذیر نیست. چنان که خداوند عالم امکان رویت خود را نفی نموده و در آیه ۱۴۳ سوره اعراف وقتی موسی می گوید می خواهم تو را ببینم، خداوند خطاب به موسی می فرماید لَن تَرانی یعنی تو هرگز مرا نخواهی دید و تنها تجلیات او دلالت بر وجود او دارند، البته:
برگ درختان سبز درنظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
و همه چیز دلالت بر وجود واجب الوجود خداوند باری تعالی دارد که :
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
ولی آنچه و آنکس که بیش از همه خداوند در او متجلی هست همانا صورت ملکوتی ولی وقت است.
از تو به حق رسیده ام ای حق حق گذار من
شکر تورا ستاده ام شمس من وخدای من ( شمس تبریزی)
و اتمام حجت خداوند بر همه بندگانش همان وجود ولی وقت است که تنها عشق بدو راه نجات است.
به رغم مدعیان که معنی عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
و هموست که در موردش فرموده است :« قَلبُ العارِف بَیتُ الله »( قلب عارف خانه خداست) وخوب عارف حقیقی که همان انسان کامل است یکی بیش نیست و حتی در این دنیای ماده هم کامل یکی است و فی الواقع جایگاه خدا در قلب ولی است.
در قرآن مجید ایمان معنای مشخصی دارد که بر خلاف آن، آنچه عوام ایمان می دانند برعکس به ظن تعبیر شده است. مراد از ایمان در قرآن مجید در اختیار قرار دادن جان ومال خود به خداوند است و چون تماس با خداوند به طورمستقیم امکان پذیر نیست، این امر فروش جان ومال خود به خداوند که از آن به بیعت تعبیر شده است، توسط نماینده او در زمین انجام می گیرد و کما اینکه در آیه ۱۰ سوره فتح می فرماید « إِنَّ الَّذِینَ یُبایعُونَکَ إِنَّمَا یبایئعُونَ اللهَ یَدُاللهِ فَوقِ أَیدِیهِم فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَایَنکُثُ عَلَی نَفسِهِ وَ مَن اَوفَی بِمَا عَاهَدَ عَلیَهُ اللهَ فَسَیُوتیهِ أَجراً عَظِیما » به این معنی که « ای رسول مومنانی که با توبیعت کردند به حقیقت با خدا بیعت کردند و دست خدا بالای دست آن هاست پس از آن هرکه نقص بیعت کند بر زیان و هلاک خویش به حقیقت اقدام کرده است و هرکه به عهدی که با خدا بسته است وفا کند به زودی خدا به او پاداش بزرگ عطا خواهد کرد. »و آنچه عوام ایمان نامند همان است که قرآن ظن می نامد زیرا ایمان این نیست که کسی بگوید که من به وجود خداوند اعتراف می کنم و باور دارم، بلکه این باور را باید با دراختیار گذاشتن جان ومال خود در اختیار نماینده برحق خداوند اثبات نماید و این ممکن نیست مگر آن که مومن دلباخته و عاشق آن نماینده الهی گردد. همچون یاران حسین که عاشقانه به درجه رفیع شهادت رسیدند برای غشق به مولا و آقایشان. ظن درست برعکس ایمان نه تنها موجب هدایت که موجب گمراهی است و چون بر مبنای حدسیات و قضاوت های سطحی است. کما اینکه در آیه ۳۶ سوره یونس می فرماید « وَ مَا یَتَّبِعُ أَکثَرُهُم إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغنِی مِنَ الحَقِّ شَیأً ِانَّ اللهَ عَلِیمٌ بِما یَفعَلُون »به این معنی که اکثر این مردم الا از گمان باطل خود از چیزی پیروی نمی کنند در صورتی که خیال موهوم کسی را بی نیاز از حق نمی گرداند و به علم یقین نمی رساند و خدا به هر چه می کنند آگاه است. و این علم یقین همان علمی است که شیخ بهائی می فرماید :
علم رسمی سر به سر قیل است وقال
نه ازو کیفیتی حاصل نه حال
طبع را افسردگی بخشد مدام
مولوی باور ندارد این کلام
وه چه خوش می گفت در راه حجاز
آن عرب شعری به آهنگ حجاز
« کل من لم یِشق وجهه الحسن
غربال جله الیه و رسن »
یعنی آنکس را که نبود عشق یار
بهر او پالان وافساری بیار
گر کسی گوید که از عمرت همین
هفت روزی مانده وان گردد یقین
تو در این یک هفته مشغول کدام
علم خواهی گشت ای مرد تمام
فلسفه یا نحو یا طب یا نجوم
هندسه یا رمل یا اعداد شوم
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
تنها راه رستگاری اخلاص است که در نتیجه عشق پیدا می شود و نه آن که فرد به اختیار خود مخلص باشد بلکه آن که او را مخلص کرده باشند.
رشته ای برگردنم افکنده دوست
می کشد هرجا که خاطرخواه اوست
زیرا پس از گمراهی اول یعنی گمراهی حضرت آدم و حوا و هبوط آنان از بهشت عدن به زمین نوع بشر با خسران زائیده می شودمگر آن که شب و روز درنجات خود بکوشدکما اینکه در سوره عصر می فرماید « وَالعَصر إِنَّ الإِنسانَ لَفی خُسر إِلَّاالَّذِینَ ءَامَنُو وَ عَمِلُو الصَّالِحاتِ وَ تَوَاصَو ِبالحَقِّ وتَوَاصَو بِالصَّبر » به این معنی که « قسم به عصر(که عده ای تفسیر به ولی عصر که همان ولی امر است می کنند)انسان همه در خسارت و زیان است مگر آنکه ایمان آورده، نیکوکار شدند و به درستی وراستی وپایداری در دین یکدیگر را سفارش کردند ». زیرا هنگامی که شیطان به خداوند عرض کرد « من از چپ و راست و از پیش و پس جلوی بندگانت ظاهر می شوم تا آنان را از تو غافل کنم » و فقط از گمراه کردن مخلصین در عجز ماند کمااینکه در سوره حجر آیه ۳۹-۴۰ می فرماید: « قالَ رَبِّ بِمااَغوَیتَنی لَازَنِیَنَّ لَهُم فِی الاَرضِ وَ لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعینَ اِلاّ عِبادَکَ مِنهُمُ المُخلَصین » به این معنی که (آنگاه که شیطان مهلت یافت به معارضه با خا برخاست) گفت: « خدایا چنان که مرا گمراه کردی من نیز در زمین در نظر فرزندان آدم جلوه می دهم که از یاد تو غافل شوند و همه آن ها را گمراه خواهم کرد به جز بندگان پاک و خالصت را » .
خداوند بشر را مسئول آفریده و در روز رستاخیز او را مانند همگان مورد بازخواست وقضاوت نهائی قرارخواهد داد که این اصل معاد از اصول دین مبین اسلام است. از آنجائی که خداوند عادل است، احدی از بندگان خدا را بدون اتمام حجت مجازات نخواهد کرد. چنین است که برای همه اقوام بشر در تمامی اعصار نماینده و راهنمایی از طرف خداوند معین شده که دست به دامان او شوند، کمااینکه در آیه ۵۹ سوره القصص می فرماید: « وَ ما کانَ رَبُّکَ مُهلِکَ القُری حَتّی یَبعَثَ فِی اُمِها رَسُولاً یَتلُو عَلَیهِم ایاتِناوَ ماکُنّا مُهلِکَی القُری اِلّا وَ اَهلُهَا ظالِمُون » بدین معنی که « و پروردگار تو اهل هیچ شهرودیاری را تا درمرکز آن رسولی نفرستد که آیات ما را بر آن ها تلاوت کند هرگزهلاک نکند و ما هیچ دیاری را هلاک نکنیم مگر آن که اهلش ظالم و بیدادگر باشد ». و از ظلمات گمراهی راهی یابند و در عین حال نتوانند علت درگمراهی ماندن خود را عدم امکان دسترسی به نماینده الهی توجیح نمایند. به همین دلیل است که در قرآن مجید در آیت الکرسی خداوند عالم می فرماید لا اِکراهَ فِی الّدین قَد تَبَینَّ الرُشدُ مِنَ الغَی ... یعنی در دین اکراه واجباری نیست و راه رشد و هدایت از ظلمات و گمراهی تفکیک شده و همین آیه دلیل اتمام حجت خداوند بر بندگانش هست. خاتمه مقاله را با شعری از مولانا مزین می کنم :
هرکه او بی مرشدی در راه شد
او زغولان گمره و در چاه شد
غلامرضا دهقانپور
http://mastor.blogfa.com/۸۵۰۷.aspx


همچنین مشاهده کنید