یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ولایت و مناسبات قدرت


ولایت و مناسبات قدرت
توان مشروع حکومتها و افراد برای اعمال ولایت و ایجاد عدالت، قدرت نامیده شده است.
همواره دولتها و افراد از واژه «قدرت» استفاده های مشروع و نیز سوء استفاده های نامشروع داشته اند.
در این مقاله نویسنده کوشیده است نگاهی اجمالی به مناسبات قدرت داشته باشد. مطلب را با هم از نظر می گذرانیم:
● مفهوم اقتدار
قدرت به معنای زور مشروع و اقتدار قانونی است. این واژه در اصطلاحات سیاسی معاصر به معنای توانایی اعمال زور از سوی دولت و حکومت ها برای دست یابی به اهداف مشخصی است که به عنوان وظایف و مسئولیت های دولت از سوی قانونگذاران تبیین و وضع شده است. بنابراین هرگونه اعمال قدرتی از سوی نهادها و افراد و گروه ها به معنا و مفهوم خشونت تلقی شده و از سوی دولت و مردم و نهادهای انتظامی و نظامی سرکوب می شود اما قانونگذاران به دولت این اختیار را داده اند که ازهرگونه اعمال قدرتی بیرون از چارچوب نهادهای قانونی جلوگیری کنند. از این روست که جریان های سیاسی و اجتماعی که برای دست یابی به هر هدف صنفی و سیاسی و یا اجتماعی از قدرت و اعمال قدرت استفاده و بهره گیرند به عنوان شورش و خشونت و طغیان از سوی دولت سرکوب می شود و عوامل آن به مجازات می رسند. بنابراین دولت ها تنها نهادهای قانونی و مشروعی هستند که می توانند اعمال قدرت و زور کنند و کارهای خویش را پیش ببرند. اعدام مجرمان و تباهکاران و قاتلان و امور کیفری که در حوزه قوه قضاییه اعمال می شود برخاسته از چنین مشروعیت قانونی دولت برای اعمال قدرت می باشد.
● اعمال قدرت از نگاه قرآن
در نگرش قرآن از مسایل قدرت، اقتدار و مشروعیت اعمال زور نسبت به شهروندان و یا انسان های دیگری که در بیرون از حوزه شهروندی دولت قرار دارند، به ا ین نکته به عنوان اصل نخست تاسیسی و یا تاییدی اشاره شده است که هیچ کسی را بر کسی دیگر ولایتی نیست؛ این بدان معناست که هرگونه اعمال زور و قدرتی در اصل نامشروع و غیرقانونی و غیرمجاز است و کسی بر دیگری هیچ گونه ولایتی ندارد تا در زندگی شخصی و یا اجتماعی او دخالت کند.
از این اصل نخست و بنیادین شماری از اشخاص به دلایل خاص و متقن و مستندی استثنا شده و بیرون رفته اند. یکی از این اشخاص خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار و مالک هستی است. از این روست که به عنوان آفریدگار و پروردگار مجاز است تا بر هر موجودی که آفریده و آن را ربوبیت می کند اعمال قدرت و نفوذ کند و ولایت خویش را داشته باشد.
براین اساس است که پدر و مادر نیز از نوعی ولایت طولی به عنوان آفریدگار و پروردگار ثانوی برخوردار می باشند و به همان علت پیشین می توانند اعمال ولایت و قدرت نسبت به فرزندان داشته باشند.
از دیگر کسانی که برای آنان نوعی ولایت است همان کسانی هستند که نقش پروردگاری را در طول ربوبیت خداوندی ایفا می کنند. اینان همان کسانی هستند که به عنوان انسان کامل و خلیفه الهی هم نسبت به مردم و هم بر سایر خلایق و آفریده ها از ولایت برخوردار می باشند. از این روست که پیامبران به عنوان انسان های کامل و معصوم و خلیفه ها و جانشین های خداوند در طول ربوبیت الهی از نقش پروردگاری و به همین سبب از ولایت و خلافت برخوردار می باشند.
در نهایت کسانی از این ولایت برخوردار می باشند که به عنوان اولوالامر و صاحبان مشروع قدرت و ولایت از آنان یاد می شود. در این جا درباره مصادیق آن سخنی نخواهیم داشت و مساله را به جایی دیگر وا می گذاریم ولی آن چه مهم است این که اولوالامر همان کسانی هستند که مدیریت جامعه را دراختیار دارند و از قدرت و اقتدار مشروع برخوردار می باشند. آنان به همین سبب می توانند اعمال زور مشروع داشته باشند و برای تعالی و جلوگیری از اختلال در جامعه و فراهم آوری بسترهای مناسب برای تکامل جمعی بشر تلاش کنند. ایجاد فضای مناسب از آرامش و آسایش و امنیت از وظایف نخستین دولت ها و اولوالامر است.
● روش های اعمال قدرت
اما مساله ای که در این جا مطرح است مناسبات قدرت با مردم است. به این معنا که قدرت برای اعمال خود می تواند از روش ها و شیوه های مختلف و گوناگونی بهره گیرد. این شیوه می تواند بر پایه قانون های خشک و غیر انعطاف پذیر باشد و یا تکیه گاه خود را بر عدالت صرف و محض قرار دهد و یا می تواند براساس و اصولی اخلاقی در مقام نخست و اصول قانونی انعطاف پذیر در مقام دوم و خشونت و اعمال خشک عدالت بی هیچ انعطافی در مقام سوم انجام شود.
به نظر می رسد که قرآن نگرش مرتبه ای را در اعمال قدرت و مناسبات آن درنظر دارد. به این معنا که اصل را براساس و اصول اخلاقی نهاده است. این مطلب را می توان از همان آغاز از تسیمه قدرت و دولت به ولایت به دست آورد. ولایت که به معنای دوستی و محبت آمده است و ولی کسی است که در کنار انسان قرار می گیرد و کمک کار و مددگر اوست از روی مهر و محبت می کوشد تا وی را به کمال سوق دهد. از این روست که صاحبان امر قدرت و دولت و مدیریت کسانی هستند که محبت اساس و بنیاد تعاملات و مناسبات اجتماعی آنان را تشکیل دهد.
● نقش محبت در اعمال قدرت
نکته دیگر آن که دولت اسلامی و ولی امر مسلمانان کسی است که می بایست سرشار از عشق و دوستی به همه آفریده ها باشد و اصل را تعاملات براساس احسان و شفقت و دوستی و مهر قرار دهد. از این روست که حتی در دعای منسوب به صاحب زمان(عج) که در حقیقت دستور عمل زندگی است به این نکته اشاره می کند که مبنای حکومت عدالت و شفقت است. عدل به معنای قرار دادن هر چیزی در جای درست خویش است و این که حقی ضایع نشود و ظلمی به کسی وارد نشود و باطلی جای حق ننشیند. با این همه آن چه می بایست مرکز تعاملات و محور مناسبات باشد شفقت و مهربانی است. انسان شفیق کسی است که همواره نگران دیگری است و از روی دلسوزی با او تعامل دارد. برادران شفیق کسانی هستند که نسبت به هم دلسوز هستند و دل ایشان مبنای تعاملات و مناسبات است. از این رو افزون بر عدل بر آن چه تکیه می شود همان عواطف و احساسات انسانی است. این بدان معنا خواهد بود که دولت در اعمال قدرت مشروع خویش اصل را می بایست بر عدالت قرار دهد و اگر در این میان مسئله مرتبط با ملت و امت است اساس را بر دلسوزی قرار دهد و اساس مناسبات را بر دلسوزی و عواطف انسانی قرار دهد.
عدالت برای این است که حقی از مردم ضایع و تباه نشود ولی اگر در این میان به جهتی حقی از دولت ضایع می شود دولت می بایست بزرگوارانه عمل کند و براساس عواطف انسانی مناسبات خود را با ملت و مردم سامان دهد.
● حقوق متقابل دولت و ملت
برای دولت و ملت حقوق متقابلی است چنان که برای هر دو تکالیفی نسبت به یک دیگر است. اگر دولت حقی دارد که از سوی ملت ضایع و تباه شده است اصل را بر این قرار دهد که از عواطف و احساسات بهره گیرد و در حق ملت گذشت و عفو داشته باشد. در این میان اگر ملت تکلیفی را انجام نداد باز گذشت و عواطف را اصالت بخشد.
البته در همین دعا به مردم توصیه و سفارش شده است که در رفتارهای اجتماعی انصاف و سیره و روش پسندیده را درپیش گیرند تا نیازی به اعمال قدرت از سوی دولت نباشد؛ زیرا دولت در زمانی اعمال قدرت می کند که مردم نسبت به یک دیگر رفتاری ناپسند درپیش گرفته اند.
به سخنی دیگر اصل آن است که مردمان در میان خود بر رفتارها و هنجارهای پسندیده سیر کنند و انصاف را مراعات دارند ولی هرگاه این گونه عمل نکردند دولت می بایست برای بازسازی مناسبات میان ملت تلاش کند اصل را نیز بر شفقت و مهرورزی گذارد.
قدرت به طور طبیعی برای نااهل آن فسادآور است و می بایست به گونه ای جلوی آن گرفته شود. از این رو قرآن بنیاد حکومت و قدرت و مناسبات قدرت با مردم را براساس محبت و عشق و ولایت نهاده است تا از هرگونه اجحاف در حق ملت جلوگیری کند.
قرآن برای ایجاد تعادل میان قدرت و ضعف و سستی ملت افزون بر شیوه ها و راهکارهایی که برای انتخاب والیان و اولوالامر درنظر گرفته و شرایط سختی چون عدالت در تمام عمر و تزکیه و خودسازی و تقوا درنظر گرفته است راهکارهایی را نیز برای کنترل و مهار قدرت درنظر گرفته است که افزون بر نظارت دایم اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر می توان به روش های اعمال قدرت از سوی دولت و قدرت اشاره کرد. دولت ها اگر به شیوه شفقت و ولایت دوستی وارد نشوند و عدالت و شفقت و اصول اخلاقی را مقدم ندارند و تنها بر بنیاد قانون های خشک و غیر منعطف عمل کنند می توان گفت که اعمال قدرت بیرون از معیارها و ملاک های مناسبات قدرت در بینش و نگرش قرآنی است.
به هر حال اصول مناسبات قدرت با ملت در تعاملات و حقوق و تکالیف براساس اصول اخلاقی نهاده شده است و اصل نخست مراعات اصول اخلاقی و عدالت و شفقت و مهرورزی است و در صورت عدم امکان اجرای عدالت و لزوم خشونت باز هم عفو و گذشت را اصالت بخشد مگر آن که حق گروه بزرگی از جامعه به علت عمل به اصول اخلاقی از میان برود که در این صورت اعمال قدرت و به کارگیری خشونت مشروع در حد ضرورت مجاز است.
رضا شریفی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید